چند دقیقه ای با بازی Bioshock Infinite | شیر و خار پا
تحلیل داستان بازی Bioshock Infinite
سکانس اول، روم باستان
در روم باستان برده ای با نام «آندروکلس» (Androcles) از دست صاحب خود که اتفاقاً مسئولیت سیاسی نیز داشته، پا به فرار می گذارد. صاحب او به شدت خشمگین می شود و چندین نفر را برای پیدا کردن و بازگرداندن او مامور می کند. آندروکلس از ترس این سربازان به غاری پناه می برد اما طولی نمی کشد که متوجه حضور یک شیر زخمی در غار می شود. آندروکلس ابتدا رنگ می بازد اما با دیدن آه و ناله ی شیر متوجه یک خار بزرگ در پنجه اش می شود و خیلی سریع آن را در آورده و با قسمتی از لباس خود آن را باندپیچی می کند. بدین ترتیب یک رابطه عاطفی بین شیر و آندروکلس پدید می آید طوری که این شیر به مانند یک حیوان اهلی با او خوش رفتاری می کند. سرانجام آندروکلس غار را ترک می کند و چندین سال از این ماجرا می گذرد.
از روی بد روزگار بالاخره بعد از سال ها سربازان رومی آندروکلس را پیدا کرده و به روم باز می گردانند. او به عنوان یک برده ی فراری به مرگ محکوم شده و قرار می شود غذای حیوانات وحشی در آمفی تئاتر بزرگ شهر روم شود. روز اعدام فرا می رسد، آندروکلس در حضور مردم و پادشاه روم آماده خورده شدن توسط شیرهای وحشی می شود اما هیچ کدام از شیرها به او حمله نمی کنند. حتی یکی از شیرها مانع حمله دیگر شیرها به آندروکلس می شود. این گونه معلوم می شود که این شیر، همان شیری است که سال ها پیش توسط آندروکلس بهبود یافته و هنوز هم مهر او را در یاد دارد.
پادشاه هم با دیدن این صحنه دستور آزادی آندروکلس را می دهد و شیر مهربان را نیز به او می بخشد. از آن روز به بعد آندروکلس همیشه به همراه شیر دیده شد و در واقع تبدیل به وسیله ای برای کسب روزی آندروکلس گردید.
سکانس دوم، کلمبیا
در Bioshock Infinite دیدیم که چگونه «سانگ برد» (Songbird) هر کاری می کرد تا کوچک ترین آسیبی به الیزابت نرسد. همه می گفتند سانگ برد تنها یک ماشین است که برنامه ریزی شده تا از الیزابت حفاظت کند. در DLC داستانی دوم یعنی Burial at Sea Episode 2 دوباره پا به کلمبیا می گذاریم و درحالی که همه چیز عادی به نظر می رسد گذرمان به آزمایشگاه «فینک» (Jeremiah Fink)، طراح اصلی سانگ برد می افتد. در آزمایشگاه او تصاویر و اسناد زیادی از چگونگی ساخت سانگ برد و این رابطه عمیق بین او و الیزابت وجود دارد. فینک تلاش بسیاری کرده تا از طریق علم و تکنولوژی سانگ برد را به الیزابت وابسته کند تا در هر شرایطی از او محافظت کند اما تمام تلاش های او با شکست مواجه شده اند.
تا اینکه یک روز سانگ برد در اثر تصادفی به برج الیزابت برخورد می کند و لوله اکسیژنش از جا کنده می شود. الیزابت که هنوز بچه است وقتی این صحنه را می بیند به سانگ برد نزدیک می شود و لوله اکسیژن را در جای خود وارد می کند و بدین ترتیب سانگ برد را نجات می دهد. اینگونه وابستگی و رابطه عاطفی بین سانگ برد و الیزابت در عرض چند ثانیه برقرار می شود، چیزی که علم و تکنولوژی مدت ها از انجام آن عاجز بودند. درست مثل آن شیر و خاری که در پا داشت و آندروکلسی که او را نجات داد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
از بهترین عناوین زندکی گیمری من بود.
مطلب فوق العاده جالبی بود
هر چقدر که Infinite در زمینه گیم پلی ضعیف و پایین تر از حد انتظار ظاهر شد در زمینه داستانی بی نظیر بود و اون ضعف را پوشش داد
خیلی هم مختصر و مفید :*:
خدایی داستان Infinite مثل نگینی تو دنیای گیم هستش :*:
مطلب جالبی بود حسین جان……..
لایک داری……..
بیکرانش شاهکار بود
کن لوین از بهترین و دیوانه ترین داستان نویسان است
دیوونه شدم سر بازی
حتی خودمم سه چهار تا داستان تو دنیاش و در ادامش ساختم
که البته فقط برا خودم بود و اصلا د صطح لوین کبیر نبود :۱۵:
سطح
جالب و زیبا بود. ممنون.
از این اتفاق که یک انسان با نجات دادن یک حیوان گرفتار, دوستی بینشون برقرار می شه تا دلتون بخواد در بازی ها و سینما و انیمیشن و کتابها وجود داره و با وجود تکراری بودنشون همیشه جذابن!
واقعا زیبا بود
اینجور فلسفه ها فقط از ذهن کن لوین و عده ای انگشت شمار تراوش میکند
در ساخت بیکران از بهترین سریال تاریخ(کمی ارفاق)الهام گرفته
یادمه تو ی جایی خوندم سانگ برد همون کامستاک (دویت)
هس ک تو ی دنیای موازی دیگ زندگی میکنه
خودشو ب سانگ برد تبدیل کرده تا از الیزابت محافظت کنه
رام شدن سانگ برد توسط الیزابت از بهترین صحنه های بازی بود
جالبه تو بینهایت هیچ کات سینی واس روایت داستان وجود نداره و داستان در طول بازی روایت میشه
اوج هنر لوین کبیر :۱۵:
بهترین سریال تاریخ منظورم بریکینگ بد هس
احتمال داره. چون توی بایوشاک ۲ هم یک شخصیتی بود که خودش رو تبدیل به بیگ ددی کرد تا بتونه همیشه پیش دخترش که لیتل سیستر شده بود بمونه.
سانگ برد هم به طور غریبی به بوکر میمونه…من هم این مطلبی که میگی رو خونده…و باور دارم! :۱۵:
ببخشید میشه توضیح بدید چه چیزی رو دقیقا از breaking bad الهام گرفته بود؟
اولا بنده فیلسوف نیسم کارم بازی کردنه فقط
ثانیا
زمان انتشار بازی تو یکی از سایتای خارجی نوشته بود لوین واس ایده بیکران. الهامات بسیاری گرفته
ک اسم بریکینگ بد تو لیست بود
جالبه الان هم تو گوگل سرچ کردم هیچ مقاله ای مرتبط باش نیس :!:
منم فیلسوف نیستم ولی تو اوقات فراقت یه چند تا رمان خوندم و فیلم نگاه کردم و بازی کردم اتفاقا هم سه گانه بایوشاک هم سریال بریکینگ بد رو تجربه کردم ولی متوجه وجه اشتراکی بین شخصیت ها و داستان نشدم گر چه که هر کسی از دید خودش یه برداشتی میکنه گفتم که شاید برداشت یا قضاوت شما نسبت به من متفاوت باشه
منکه احتمال میدم در مورد سقوط والتر وایت با اون همه تشکیلات و همچنین نابودی کلمبیایی ک همه ب کامستاک وابسته بودن
والتر وایت هم زمانی مواد نیو مکزیکو رو پخش میکرد
ولی بعدش از عرش ب فرش رسید
کامستاک هم قربانی غرور و خود کامگکی های خود شد
منم خونده بودم که سانگ برد همون کامستاک یا بوکر
خیلی مطلب خوبی بود تشکر :۱۵:
نوشته بودی چند دقیقه فکر کردم تریلره
اقا خیلی خلاصه و عالی مطلبو رسوندی واقعا خیلی خوب بود … یعنی نسخه بعدی Bioshock رو میتونم زنده باشم و بازی کنم