نِردهای کهکشان | نقد بازی Tales from the Borderlands: Episode 2

در ۱۳۹۴/۰۱/۱۰ , 12:33:45

شان لی می‌خواند و ریس، وگان، فیونا و ساشا وسط معرکه‌ای حیرت انگیز بین زمین آسمان معلق مانده‌اند. شان لی ترانه‌ی کانتری «بوسه بر آسمان‌» (Kiss The Sky) را با تمام وجود می‌خواند و آدم‌های بخت برگشته‌ی بازی قصه‌های سرزمین‌های مرزی (Tales From The Borderlands)مثل عروسک‌های خیمه شب بازی ابزار تل تیلی‌های نازنین برای یک عنوان بندی یکه و شاهکار شده‌اند! تل‌تیلی‌ها ده دقیقه بعد از شروع قسمت دوم بازی (Atlas Mugged) با یک عنوان بندی شاهکار دل شما را تمام و کمال مال خودشان می‌کنند و نشان می‌دهند بلدند چطور مخاطبان‌شان را مال خود بکنند و به کسی هم ندهند! اما این تمام چیزی نیست که آنها برای قسمت دوم در چنته دارند!

شروع قسمت دوم ریتم آرامی دارد و با معرفی جک خوشگله‌ی معروف مجموعه‌ی نقش‌آفرینی آغاز می‌شود. ظاهرا ریس می‌تواند به واسطه‌ی چشم سایبری‌اش جک را ببیند ولی بقیه قادر به دیدن او نیستند. اگر فکر کرده‌اید حضور جک به همین حضور ناگهانی خلاصه می‌شود سخت در اشتباهید چون هنوز نویسنده‌های تل‌تیل را نشناخته‌اید! قسمت دوم بازی برخلاف قسمت اول که پر از اکشن و کنش و واکنش و فراز و فرودهای بی‌شمار بود حکم یک پاگرد برای تعریف قصه را دارد؛ کمی می‌ایستیم نفسی تازه می‌کنیم و دوباره راه خواهیم افتاد! چنین قسمت‌هایی هم معمولا پر هستند از دیالوگ و معرفی شخصیت‌ها و تکیه بر پیشبرد داستان با شخصت پردازی. قسمت دوم هم چنین است و برای جبران کم بودن تعداد اکشن‌ها و فصل‌های دکمه زنی بر شخصیت جذاب جک خوشگله تکیه کرده است. جک بامزه، بی‌تربیت و به شدت جذاب است و به واسطه‌ی این ویژگی مهم که فقط توسط ریس قابل رویت است، ریز داستان‌ها، شوخی‌های شاهکار و البته گره‌های داستانی خوبی خلق می‌کند.

یکی از چیزهایی که در نحوه‌ی روایت بازی‌های تل‌تیل می‌پسندم معرفی شخصیت‌ها با موجزترین روش‌های ممکن است. یک دیالوگ کوتاه، یک اکت به موقع، نحوه‌ی لباس پوشیدن و حضور در موقعیتی بدیع که به سرعت و به شکلی کامل شخصیتی جدید را برای‌مان تعریف می‌کند و سپس توسعه‌اش می‌دهد. در قسمت دوم چندتایی از این شخصیت‌های جذاب و دوست داشتنی خواهید یافت که در طی کم‌تر از چند دقیقه چنان کامل و عالی به شما معرفی می‌شوند که گویی سال‌هاست آنها را می‌شناسید!‌ حضور این شخصیت‌ها که گاه بیگاه سر و کله‌شان پیدا می‌شود در بطن داستان جای مهمی برای خودشان دست پا می‌کنند نقطه‌ی قوت قسمت دوم بازی است که جای اکشن‌های سریع و پشت سر هم قسمت اول را گرفته است.

در کنار این خط اصلی داستان بازی‌ هم توسعه پیدا می‌کند. ریس و وگان که بعد از گندی که بالا آورده‌اند حسابی توی دردسر افتاده‌اند گیر رئیس طمعکارشان می‌افتند که کوبیده و برای انتقام به پاندورا آمده است. گروه که حالا هدف اولیه‌اش مبنی بر پیدا کردن گنج را بر باد رفته می‌بیند به شکلی اتفاقی از محل پروژه‌ی گورتیس (Gortys project) آگاه می‌شود. پروژه‌ای که می‌تواند برای خودش کلی گنج باشد! به گمانم این گنج  یا پروژه‌ی مخفی بیشتر حکم یک مک‌گافین را تا پایان قصه ایفا خواهد کرد و بهانه‌ای خواهد بود برای تعریف قصه‌ای جذاب و معرفی دنیای پاندورا به واسطه‌ی شخصیت‌های درجه یک بازی. ریس مثل همیشه انرژیک، بد شانس و البته به شدت نِرد است و با دوست نِردتر از خودش به دل سرزمینی وحشی و خطرناک زده است. فیونا هم به کمک خواهرش با رندی تمام به دنبال رسیدن به پول و جبران شکست‌شان در قسمت اول است. نحوه‌ی تعریف داستان هم مثل قسمت اول بین این دو شخصیت و نوع روایت‌شان که هر کدام دید خاصی به وقایع اتفاق افتاده دارند و گاهی اوقات باعث خلق فاصله‌گذاری‌های شاهکاری می‌شود در رفت و برگشت دائمی است.

گیم‌پلی هم مثل بقیه‌ی بازی‌های سریالی تل‌تیل در انتخاب و دکمه زنی و در خدمت ریتم تعریف قصه است که خودتان بهتر از من می‌دانید مکانیک‌اش چه شکلی عمل می‌کند. فعلا انتخاب‌هایی که در قسمت قبلی و البته این قسمت انجام داده‌اید چندان شما را در تنگنا قرار نخواهد داد ولی قول می‌دهم در قسمت‌های بعدی با انتخاب‌های سخت‌تر و مهم‌تری طرف می‌شوید. در این قسمت استفاده از چشم سایبری ریس برای حل چند معمای ریز و درشت و البته کوله پشتی فیونا که طراحی خاصی شبیه به منوهای بازی نقش آفرینی دارد کاربردی‌تر و جذاب‌تر از آب درآمده است.

با وجود اینکه قسمت دوم نسبت به قسمت قبل ریتمی کندتر و البته مدت زمان کم‌تری دارد که خب! طبیعی هم هست، ولی داستان و آدم‌های قصه باز هم با قدرت به راه‌شان ادامه می‌دهند و ما را برای تجربه کردن قسمت‌های بعدی در انتظار نگه می‌دارند. من که به شخصه عاشق شخصیت‌های جذاب بازی و البته جوراب محشر ریس شده‌ام که برای خودش شخصیتی است!

جک بی‌ادب! چرا؟! بازی کنید تا بفهمید!
اسکنر چشم ریس کم چرت و پرت نمی‌گوید! و البته حسابی هم می‌خنداند!
اسکنر چشم ریس کم چرت و پرت نمی‌گوید! والبته حسابی هم می‌خنداند!
آتنا یکی از شخصیت‌های چند لایه و جذاب بازی است که آتش به پا کردنش ملس است!
برای سر درآوردن از هویت این شخصیت حالا حالاها باید صبر کنیم.
برای سر درآوردن از هویت این شخصیت حالا حالاها باید صبر کنیم.
فاصله‌گذاری با زل زدن به دوربین، ژست گرفتن و به جان خریدن نگاه‌های عاقل اندر سفیه دیگران!
فاصله‌گذاری یعنی زل زدن به دوربین، ژست گرفتن و به جان خریدن نگاه‌های عاقل اندر سفیه دیگران!

دیدگاهتان را بنویسید

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر