خانه » نقد و بررسی دغلباز | نقد و بررسی Victor Vran × توسط فرشاد خرمی در ۱۳۹۴/۰۶/۲۳ , 12:00:42 7 راوی آبزیرکاه بازی، یک بار جملهی جالبی را به زبان آورد که با ترجمه بار معناییاش را از دست میدهد؛ پس آن را نقل قول میکنم. او به قهرمان بازی، ویکتور، گفت: I used to be a hunter like you, until I took an arrow to the knee استفادهی عمدی از این جملهی آشنا، تبسم شیرینی به همراه داشت اما نمیدانم از ملاقات با همهی چیزهای آشنای دیگری که ویکتور ورن از بازیهای دیگری وام گرفته چه احساسی باید داشت. آیا تجدید دیدار با اکشن «دیابلو» اتفاق خوشایندی است؟ آیا اینکه ویکتور ورن، «تورچلایت» را الگوی یکی از مهمترین مکانیکهای خود گرفته است خبر مسرتبخشی است؟ زیرا بدون شک، با یک بازی طرف هستیم که قدمی در راه تعالی نقشآفرینی اکشن دوونیمبعدی برنمیدارد. اساسیترین جنبههای بازیهای اخیر این سبک را در یک ستینگ مدرنتر تصور کنید؛ این دنیای ویکتور ورن، و دنیایی است که نقد و بررسی نسخهی نهایی آن را، پس از ماهها حضور در استیم بهصورت early-access، از دنیای بازی شاهد هستید. این بازی به نام قهرمان آن نامگذاری شده است؛ بنابرین، داستان هم حول او سیر میکند. یکی از جذابیتهای بازی حداقل برای بنده، حضور «داگ کاکل» (Doug Cockle) به عنوان صداپیشهی ویکتور است. به نظر میرسد ظاهر شخصیت قهرمان بازی را از «ون هل سینگ» و شخصیت را از گرالت الهام گرفته باشند؛ بخصوص که حرفهی آنها هم یکسان است: یک شکارچی هیولای زبدهی کمحرف و پرعمل. اگر این حرفها باعث شد به داستان بازی امید ببندید، لازم است بدانید که ویکتور ورن اصلا یک بازی داستانمحور نیست؛ ماجرای خطی این بازی بسیار ساده و کوتاه است و به هیچوجه مخاطب خود را مجذوب و منقلب نمیکند؛ چیزی که البته در این سبک از بازیها، جای تعجبی هم ندارد. داستان از این قرار است که هیولاها شهری به نام زاگوراویا را قبضه کردهاند و هیچیک از همکاران ویکتور هم حریف آنها نمیشوند. ویکتور هم که نمیخواهد شکماش سفرهی زامبیهای گرسنه شود و عنکبوتهای غولپیکر روی جسدش تخمگذاری کنند، از ورود به شهر خودداری میکند تا اینکه نامهای از طرف دوست صمیمیاش آدریان او را به زاگوراویا فرامیخواند. از باغهای سرسبز در جنوب شهر گرفته تا محلههای صنعتی شمال که دود و بخار زندگی ماشینی از ساختمانهای آن زبانه میکشد، طول زاگوراویا را زیر پا خواهید گذاشت تا آدریان را پیدا کرده و باعث و بانی این ماجرا را به جهنمی که از آن سربرآورده برگردانید. با این که داستان چندان جذاب نیست، اما شستهرفته و منسجم روایت شده، خوب بسته میشود و هیچ سوالی را بیجواب رها نمیکند. طراحی نقشههای ویکتور ورن با وسواس خوبی صورت گرفته است. محیطهای بازی زیبا، غنی و متنوعاند و گرافیک بازی تکراری و خستهکننده نمیشود. اما تعامل با محیط برخلاف دیابلو ۳ نزدیک به صفر است. بسیار کم پیش میآید که محیط به نفع یا به ضرر شما عمل کند و تقریبا اشیای اطراف تنها جنبهی دکوری و تزیینی دارند. بد نیست به این مورد هم اشاره کنیم که در این بازی، هیچ ماموریت جانبی داستانی وجود ندارد. درعوض برای هر نقشه، تعدادی چالش (Challenge) درنظر گرفته شده است که تکمیلکردن آنها با XP، پول یا اسلحهی جدید پاداش داده میشود. اینکه تعداد مشخصی دشمن را در زمان دادهشده نابود کنید، بدون حتا اینکه کوچکترین آسیبی ببینید تعداد مشخصی دشمن را از میان بردارید یا پیدا کردن گنجهای مخفی نقشه، نمونههای این چالشها هستند که در کنار تروفیهای بازی و آرنای PvE فرصت خوبی برای محکزدن مهارتهایتان ایجاد کردهاند. گمان میکنید انگیزهی ویکتور از نسلکشی عنکبوتها با ترکاندن ۴۵۳ تخم در آن پایین چیست؟ پاکسازی دنیا از اشرار؟ نه. ثبت رکورد گینس بابت سریعترین عنکبوتکشی دنیا؟ نه. لوت بهتر؟ بله. وقتی انگیزهی لازم برای ادامهدادن بازی در سایهی داستان تامین نمیشود، جذابیتهای گیمپلی چارهساز است. چیزی که در این ردیف از بازیها، خلاصه میشود در پیشرفت کاراکتر، لوت بهتر و از دم تیغ گذراندن هر جنبندهای که روی نمایشگر رخ نشان بدهد. ویکتور ورن در این سه حوزه، موفق است اما هرگز بهترین نمایش را ندارد. این تنها سلامتی ویکتور است که با ترازگیری (level-up) افزایش مییابد و برخلاف تورچلایت یا دیابلو هیچ کلاسبندی و بهدنبال آن صفت یا توانایی (attribute) دیگری برای ارتقا دادن وجود ندارد. در عوض پیشرفت کاراکتر در این بازی، مساوی است با اینکه تجهیزات بهتری را بدست آورده و استفاده کنید. استفاده از این سیستم مزایا و معایب خاص خودش را دارد. خوبی آن این است که برای امتحانکردن سبکهای مبارزهی دیگر، مجبور نیستید یک بازی جدید شرع کنید و فاصلهی بین سبک فعلی مبارزهی شما با دیگر سبکها چند کلیک ماوس بیشتر نخواهد بود (کافی است اسلحه، لباس، جادوها، و اسکیلهای دیگری را انتخاب و استفاده کنید). ضعف چنین سیستمی این است که پیشرفت کاراکتر را بهشدت وابسته به لوت میکند. این احتمال وجود دارد که تا چند منطقه، اسلحهی خوبی گیرتان نیاید و مبارزات کمی کند و سخت پیش برود. متاسفانه تجربهی ۱۷ ساعتهی ما از ویکتور ورن، نشان داد سیستم لوت بازی بهشکل محسوسی لنگ میزند. تقریبا از نیمهی بازی به آن طرف، به سختی اسلحهی بهتری بدست میآوردیم، بدتر از آن اینکه فروشندهها نیز دیگر موجودی خودشان را بروز نمیکردند که باعث میشد پول هم خیلی زود ارزش خودش را از دست بدهد. میتوانید پرش بزنید و دوربین را بچرخانید. هزاران هزار هیولای بدترکیب (با طراحی شبیه به تورچلایت و «بسشن» و نهچندان دلچسب که شامل غولآخرها هم میشود) میان ویکتور و اهدافاش سد بستهاند اما قرار نیست قهرمان تنهای ما با دستخالی حریف همهی آنها شود. اسلحهی دوربرد شامل شاتگان، تفنگ الکتریکی و نارنجکانداز، و اسلحهی عادی شامل پتک، داس و دو نوع شمشیر (با فنون کاملا متفاوت) برای این بازی در نظر گرفته شده است. چندین لباس با ظاهر و ویژگیهای منحصربهفرد، دهها پوشن و پاور-آپ با کاربردهای مختلف (احیای سلامتی، احیای جادو، آتشزا، افزایشدهندهی سرعت عمل و…)، انواع جادوها و درنهایت مهارتهای تقویتی با نام «کارتهای سرنوشت» (Destiny Cards) مواردی هستند که شما را برای مبارزات تا دندان مسلح خواهند کرد. آیتمهای بازی در چهار گروه عادی، غیرعادی، کمیاب و افسانهای تقسیمبندی میشوند. هرکدام از اسلحههایی افسانهای، ظاهر منحصربهفرد و ویژگیهای خاصی دارند که کاملا از بقیه متمایز میشوند. مثلا یک نارنجکانداز افسانهای وجود دارد که به جای یک نارنجک، قادر است همزمان سه نارنجک پرتاب کند. توضیح در مورد همهی آیتمها و مکانیکها، از حوصلهی این مطلب خارج است؛ فقط این را بگوییم که تنوع تجهیزات ویکتور ورن راضیکننده است و از ترکیب آنها با یکدیگر، سبکهای مبارزهی متنوعی تولید خواهد شد که واژهی نقشآفرینی را سزاوار این بازی کرده است. جمعبندی همانطور که گفتیم، عمدهی جذابیت بازیهایی مثل ویکتور ورن در لوت، پیشرفت کاراکتر و اکشن کوبنده خلاصه میشود و ویکتور ورن در این سه زمینه جذابیتهای خودش را دارد؛ چیزی که این وسط چوب لای چرخ بازی میکند، تنها این نیست که ویکتور ورن گیمپلی خود را مدیون بازیهای دیگری مثل دیابلو و تورچلایت است، بلکه بازی نتوانسته اثر لذتبخشتری را به مخاطبان این سبک عرضه کند؛ نمیتوان گفت ویکتور ورن بازی لذتبخش و جذابی نیست اما نمیتوان منکر این هم شد که جذابیت آن زیر سایهی رقبایش (مخصوصا دیابلو ۳) تاحدودی رنگ میبازد. داستان، طراحی، مکانیکها… هر جوری حساب کنیم بازیهای بهتری در این سبک ساخته شده است. با این اوصاف، چنانچه از بازیهای شاخص این سبک سیر شدهاید و دنبال یک نقشآفرینی اکشن ایزومتریک جدید هستید، تنها در آن صورت است که ویکتور ورن را با اطمینان خاطر پیشنهاد میکنیم. نویسنده فرشاد خرمی Haemimont Gamesپی سی گیمینگ (PC Gaming) نقد و بررسی 7 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. بازی جذابی هست سر گرم کننده هست ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید این بازی بنظرم بیشتر شبیه Bastion تا بقیه عنواین تو این سبک. و کامبت سیستمش بخاطر پریدن و قل خوردن سلاح های خوب بسیار خوب و لذت بخش شده. البته اگه بخواید اینو بازی های بزرگ این سبک مقایسه مسلما بخوبی اونا نیست. ولی اصلا بازی بدیم نیست. “- وجود بازیهای بهتری در این سبک” اکثر این بازی هایی که میگید تقریبا یک سال از عرضه شون گذشته (البته دی ال سی پث اف اکسایل همین چن وقت پیش اومد) :۲۴: در کل وا سه کسایی که این سبک رو دنبال میکنن بازی های گفته شده دیابلو بسشن تورچلایت رو جویدن . و تو این مدتم به جز ون هلسینگ ۳(که خوب نبوده گویا) بازی خوبی نیومده. پس حتما اگه دنبال یه اکشن ارپی جیه با دوربین ایزومتریک هستین برید سراغه ون هلسینگ. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید کامبت سیستم همون سیستم مبارزه است؟ ۰۰ اخرش اشتباه شد برید سراغ ویکتور ورن اشتباهی نوشتم ون هلسینگ :۲۴: ۰۰ zaferani@ اره لابد ۰۰ با نظر شما موافقم منهای این که گفتید بیشتر به بسشن نزدیکه. چون تقریبا ارتباط بین دو بازی به وجود راوی، نقش آفرینی بودن، و ایزومتریک بودن، و یک ذره هم طراحی دشمنا محدود میشه. فکر میکنم این دو تا بازی تفاوت های ریشه ای و خیلی چشمگیری با همدیگه دارن. بازی بیشتر ترکیب دیابلو با تورچ لایت و ون هل سینگه. در مورد دیالوگ های گابریل هم موافق نیستم. خیلی اوقات حرفاش فقط تیکه انداختن های ساده لوحانه و نچسبه اما صداگذاری عالی تاحدودی روی این ضعف سرپوش گذاشته. همونطوری که شما گفتید وبنده هم توی جمع بندی اشاره کردم ویکتور ورن اصلا بازی بد یا ضعیفی نیست بلکه میتونه خیلی هم جذاب باشه. اما بیشتر مناسب کسیه که به صورت جدی این سبک رو دنبال میکنه، همه بازی های شاخصش رو تجربه کرده و دنبال یه تجربه جدیده. چون واقعا توی همه ابعاد بازی های بهتری نسبت به این ساخته شده. در مورد قدیمی شدن بازی ها هم چندان موافق نیستم؛ قدیمی شدن توی دو (ونیم) بعدی چندان معنا و مفهومی نداره چون گرافیک پیشرفت کندی داره (و نیازی هم به پیشرفت نداره) و مکانیک ها هم ساده هستن (بیشتر از همه هم همین ARPGها) ما میدونیم تورچ لایت ۳ ساخته نخواهد شد چون سازندش معتقده فعلا بلیزارد این سبک رو قبضه کرده؛ و همینطور هم هست واقعا. بازار دیابلو ۳ هنوز هم داغه، تورچ لایت ۲ هم بخاطر قابلیت مادسازی تازگی خودش رو حفظ میکنه. ویکتور ورن تحت هیچ شرایطی انتخاب اول برای این سبک نیست، نه اورجیناله و نه الگوگیری های واضحش بازی بهتری به وجود اورده. ۰۰ از این نظر میگم شبیهBastion که کلاس نداره. وکلاسه شمارو سلاحتون تایین میکنه. و قوی تر شدن ویکتور بیشتر بخاطر بهتر شدن سلاحشه. نقریبا شبیه سیستم سلاح ها و اپگرید Bastion. ولی در کل فضاش بیشتر شبیه تورچ لایت و ون هلسینگه. با بقیه نظرت موافقم ۰۰ نمایش بیشتر
این بازی بنظرم بیشتر شبیه Bastion تا بقیه عنواین تو این سبک. و کامبت سیستمش بخاطر پریدن و قل خوردن سلاح های خوب بسیار خوب و لذت بخش شده. البته اگه بخواید اینو بازی های بزرگ این سبک مقایسه مسلما بخوبی اونا نیست. ولی اصلا بازی بدیم نیست. “- وجود بازیهای بهتری در این سبک” اکثر این بازی هایی که میگید تقریبا یک سال از عرضه شون گذشته (البته دی ال سی پث اف اکسایل همین چن وقت پیش اومد) :۲۴: در کل وا سه کسایی که این سبک رو دنبال میکنن بازی های گفته شده دیابلو بسشن تورچلایت رو جویدن . و تو این مدتم به جز ون هلسینگ ۳(که خوب نبوده گویا) بازی خوبی نیومده. پس حتما اگه دنبال یه اکشن ارپی جیه با دوربین ایزومتریک هستین برید سراغه ون هلسینگ. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
با نظر شما موافقم منهای این که گفتید بیشتر به بسشن نزدیکه. چون تقریبا ارتباط بین دو بازی به وجود راوی، نقش آفرینی بودن، و ایزومتریک بودن، و یک ذره هم طراحی دشمنا محدود میشه. فکر میکنم این دو تا بازی تفاوت های ریشه ای و خیلی چشمگیری با همدیگه دارن. بازی بیشتر ترکیب دیابلو با تورچ لایت و ون هل سینگه. در مورد دیالوگ های گابریل هم موافق نیستم. خیلی اوقات حرفاش فقط تیکه انداختن های ساده لوحانه و نچسبه اما صداگذاری عالی تاحدودی روی این ضعف سرپوش گذاشته. همونطوری که شما گفتید وبنده هم توی جمع بندی اشاره کردم ویکتور ورن اصلا بازی بد یا ضعیفی نیست بلکه میتونه خیلی هم جذاب باشه. اما بیشتر مناسب کسیه که به صورت جدی این سبک رو دنبال میکنه، همه بازی های شاخصش رو تجربه کرده و دنبال یه تجربه جدیده. چون واقعا توی همه ابعاد بازی های بهتری نسبت به این ساخته شده. در مورد قدیمی شدن بازی ها هم چندان موافق نیستم؛ قدیمی شدن توی دو (ونیم) بعدی چندان معنا و مفهومی نداره چون گرافیک پیشرفت کندی داره (و نیازی هم به پیشرفت نداره) و مکانیک ها هم ساده هستن (بیشتر از همه هم همین ARPGها) ما میدونیم تورچ لایت ۳ ساخته نخواهد شد چون سازندش معتقده فعلا بلیزارد این سبک رو قبضه کرده؛ و همینطور هم هست واقعا. بازار دیابلو ۳ هنوز هم داغه، تورچ لایت ۲ هم بخاطر قابلیت مادسازی تازگی خودش رو حفظ میکنه. ویکتور ورن تحت هیچ شرایطی انتخاب اول برای این سبک نیست، نه اورجیناله و نه الگوگیری های واضحش بازی بهتری به وجود اورده. ۰۰
از این نظر میگم شبیهBastion که کلاس نداره. وکلاسه شمارو سلاحتون تایین میکنه. و قوی تر شدن ویکتور بیشتر بخاطر بهتر شدن سلاحشه. نقریبا شبیه سیستم سلاح ها و اپگرید Bastion. ولی در کل فضاش بیشتر شبیه تورچ لایت و ون هلسینگه. با بقیه نظرت موافقم ۰۰