دنیای سینما: نقد و بررسی فیلم Creed
بدون شک درام ورزشی یکی از سبکهای مورد علاقه سازندگان و همچنین طرفداران سینما بوده است؛ زیرا در این فیلم قهرمانی به تصویر کشیده میشود که با کنار گذاشتن دیگر رقبا و عبور از سختیها برای رسیدن به بالاترین سطح در ورزش خود تلاش میکند. در این سبک فیلمها نیز همانند دیگر سبکها، هم میتوان آثار به یاد ماندنی را مشاهده کرد و هم آثاری که ارزش یکبار مشاهده را هم ندارند که در میان فیلمهای به یاد ماندنی این سبک، میتوان به «گاو خشمگین» مارتین اسکوسیزی و سری «راکی» به کارگردانی سیلوستر استانوله اشاره کرد که تاکنون بیش از شش قسمت از آن توسط این کارگردان تولید شده است. حال با گذشت در حدود یازده سال از اکران آخرین قسمت این سری که با استقبال مخاطبان روبرو شده، فیلمی جدید با نام «کرید» به کارگردانی رایان کوگلر روانه سینماها شده است که میتوان آن را ادامهای بر سری راکی دانست. فیلمی که با اقبال منتقدان روبر شد و توانست نظرات مثبت آنها را بهخود جلب کند؛ هر چند در بخش فروش تنها توانست به فروشی معادل ۱۸۰ دلار دست یابد که مطمئناً راضی کننده نیست، اما همین بازخوردهای مثبت کافی بود تا سران شرکت مارول این کارگردان بیستونه ساله را برای کارگردانی فیلم «پلنگ سیاه» برگزینند. برای نقد و بررسی فیلم Creed با دنیای بازی همراه باشید.
همانطور که در ابتدا نیز ذکر شد، این فیلم در ژانر فیلمهای ورزشی قرار میگیرد که قصد دارند فراز و نشیبهای یک قهرمان در ورزشی خاص را برای مخاطب بیان کنند و همین قهرمان سازی است که عامل محبوبیت آن در سینما شده است، در این میان نیز بیشترین ورزشی که مورد علاقه سازندگان در این ژانر است، مبارزات ورزشی است. کرید، هر چند نام سری راکی را بر عنوان خود نمیبیند، اما ادامهای بر این سری محسوب میشود. فرزند نامشروع کرید، آخرین رقیبش، که توسط نامادری بزرگ شده و همانند پدر خود علاقه شدیدی به مبارزات دارد، قصد دارد تا با تعلیم راکی وارد مسابقات حرفهای شود که همین مسئله ترکیب جالبی را ایجاد میکند؛ شخصیت اصلی داستان که با گذر زمان صعود میکند و در مقابل، راکی که با گذر زمان از روزهای اوج خود فاصله میگیرد و اتفاقاتی که در ادامه راه رخ میدهند اوج این مسئله را بهنمایش میکشند. متاسفانه فیلمنامه مشکلات جزئی دارد که در همان بخشهای اولیه فیلم خود را نمایان میکنند که بیشتر این مشکلات باز میگردد به تصمیم گیریهایی که توسط آدونیس صورت میپذیرند که به نظر عقلانی نمیرسند. اما باقی مشکلات را باید در خود داستان جستوجو کرد، جایی که همانند تمامی فیلمهای موفق این ژانر، تنها بر روی کلیشهها تکیه شده است. در این فیلم قهرمان اصلی تصمیم خود را برای پیشرفت در ورزش مورد نظر میگیرد و سپس با کمک مربی خود تمرینات سخت را میگذراند. در این بین نیز کاملاً اتفاقی با دختری آشنا شده و رابطه عاشقانهای میان آنها شکل میگیرد که خوشبختانه هر چند ناقص، اما به شکل قابل قبولی به آن پرداخت میشود، اما مشکلی که در آن وجود دارد، پیرامون شخصیت بیانکا است، شخصیتی که تا پایان فیلم آنچنان که باید با او آشنا نمیشوید. همچنین این قهرمان با چالشهایی روبرو میشود که آینده اش را تحت تاثیر خود قرار میدهند اما با کمک شخصیتهای تاثیر گذار فیلم همانند راکی بالبوا از پس آنها بر میآید. بنابراین اگر با این ژانر آشنایی دارید، انتظار فیلمی فراتر از کلیشهها در داستان را نداشته باشید که نمود این مسئله را حتی میتوان در مبارزه پایانی فیلم دید، اما تنها فرقی که میتوان مابین این فیلم و باقی فیلمها قائل شد، اجرای این کلیشهها به بهترین شکل ممکن بوده، بعلاوه یک سری اتفاقات جزئی غیرقابل پیش بینی و مقداری چاشنی طنز در داستان است که کمی جذابیت آن را افزایش داده است.
مایکل بی جردن که به عقیده بسیاری یکی از بازیگران آینده دار سینماست، با نقش آفرینی در فیلم فاجعهبار «چهار شگفت انگیز» بسیاری را ناامید کرد، فیلمی که نه تنها منتقدان، بلکه سینما دوستان را هم نتوانست راضی کند و در زمینه فروش نیز با هزینههای گزاف به فروش بسیار پایینی دست یافت. اما اینبار بهنظر میرسد او در انتخاب فیلمش، درست عمل کردده است، تصمیمی که بار دیگر میتوانست استعدادهای بازیگری او را به همگان اثبات کند. این وضعیت برای سیلوستر استالونه نیز صدق میکند. او پیش از این در فیلمهایی نقش آفرینی کرده بود که اکثراً نتوانستند به موفقیت دست یابند. مایکل بی جردن که در این فیلم نقش اصلی را برعهده داشته، توانسته از عهده این نقش سخت در سکانسهای مختلف فیلم از جمله مبارزات و طنز برآید. اما در ظاهر که استالونه نقش فرعی را برعهده دارد، میتوان گفت فیلم و داستان تمرکزی برابر با کرید بر روی او دارد، اما تنها قرف میان این دو شخصیت، سکانسهایی هستند که باید در آن به نقش آفرینی بپردازند. همانطور که در بالا نیز ذکر شد، بی جردن بیشتر در مبارزات، بخهای طنز و سکانسهای عاشقانه او را مشاهده میکنیم که بدلیل پرداخت نهچندان کامل به آن، نتوانسته نقش آفرینی تاثیر گذاری حداقل در این بخش داشته باشد. اما در مقابل او، استالونه را که بیشتر در کنار رینگ و سکانسهای احساسی میبینیم، برخلاف آنچه که تصور میرفت، آنقدر کامل و با تسلط به نقش آفرینی پرداخته که بدون شک میتوان او را بهترین بازیگر فیلم دانست. همین اتفاق نیز باعث شده حداقل از دید من حضور او در لیست بازیگران مکمل مرد کاملاً درست بوده است. در کنار این دو بازیگر، دیگران نیز توانستهاند نقش آفرینی قابل قبولی را از خود ارائه دهند. در فیلم شاهد چندین مبارزه هستیم که متفاوت هستیم که هیچ کدام از آنها به جذابیت آخرین مبارزه نیست؛ مبارزهای که بدون شک آنقدر عالی کارگردانی و تدوین شده که شما لحظهای از جای خود بلند نخواهید شد که این مسئله در سکانسهای پایانی مبارزات بیشتر نمایان میشود و هیجان و اضطراب لحظهای شما را رها نخواهند کرد.
کرید حرف تازهای برای گفتن در میان فیلمهای ژانر خود ندارد، اما هر آنچه که این دسته فیلمها نیاز دارند، از جمله بازیگران خوب، داستانی قابل قبول ، احساسی و البته مبارزاتی هیجان انگیز را به بهترین شکل ممکن در خود جای داده است که همچین کاری نیز ارزشمند بوده و نشان میدهد که این کارگردان جوان آینده روشنی را در پیش رو دارد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
به نظره من یک فیلم ورزشی خوب بود. و خیلی از نکاتی که یک فیلم ورزشی نیاز داره رو رعایت کرده بود.بازیها هم خوب بودن.
نمیگم فیلم کاملی بود چون مثلا مدل آشنایی کرید با دختره رو خیلی آبکی بود. کرید اسباب کشی میکنه و دقیق طبقه پایینشون یه دختر مجرد سیاه پوست مناسب وایساده تا این بیاد … نمیگم شدنی نیست ولی من از این حرکت خوشم نیومد.
از نقد خوب آقای رضایی هم تشکر می کنم. :۱۵: