لبهی آینه، لبهی فردا | پیش نمایش Mirror’s Edge Catalyst
در به دنیا آمدنمان اختیاری نداریم. در اینکه در کدام خانواده، در کدام شهر، در کدام کشور و در چه شرایطی بزرگ میشویم نیز اختیاری نداشته و نمیتوانیم انتخابی داشته باشیم. تقدیر ما این بوده و نمی توانیم آنرا در این سطح تغییر دهیم؛ اما از زمانی که بالغ می شویم، قدرت تجزیه و تحلیلمان بالا میرود، میتوانیم تصمیمات مهمی بگیریم و تغییراتی که در حد و توانمان است را اعمال کنیم. با تلاش و کار و ارتباطات بیشتر، قدرت تصمیم گیری ما فقط شامل حال خودمان نمیشود و تصمیماتی که میگیریم شاید تقدیر و سرنوشت بسیاری را دچار تحول یا حتی تغییر کوچکی بکند. حتی اینکه تقدیر شما چگونه رقم خورده نیز به زنجیرهای از تصمیمات و اتفاقات بسیاری برمیگردد. حال باید تصمیمات و اعمال خود را قضاوت کنید. آنها را روبروی آینهای قرار دهید، اصلا خودتان روبروی آینهای بایستید؛ چه میبینید؟ از چیزی که میبینید خوشتان میآید؟ آیا انعکاس تصمیمات شما خوشایند بوده و اکنون نتایج خوب آنها را میتوان دید؟
هیچکس، هیچ انسانی از فردایی بهتر، آیندهای روشن و شهرهای آرمانی بدش نمیآید؛ حال اینکه چطور به شهر آرمانها میرسیم و پایههای آنرا بنا میکنیم، به خودمان بستگی دارد. اگر فردی یا افرادی کاملا به کاری که میکنند و به باورها و ایدئولوژیهای خود ایمان داشته باشند، شهر آرمانی بر اساس آنها بنا میشود. این پایه و اساس آیندهی درخشان بشر، بسته به زنجیرهای از تصمیمات و انتخابهاست. اگر به آینه نگاه میکنید، به لبهی آن نیز نگاه کنید. اگر به فردا فکر میکنید، راهی را دنبال کنید که به لبهی آن نرسید.
سال ۲۰۰۹ عنوان جدید و خلاقانهی EA و DICE منتشر شد. Mirror’s Edge یا لبهی آینه، در سبک خود واقعا تک و ناب بود و دید جدیدی نسبت به سبک پلتفرمر و اکشن/ ماجرایی ایجاد کرد. در E3 سال ۲۰۱۳ بود که بازی جدیدی با نام و عنوان این سری در کنفرانس EA معرفی شد. Mirror’s Edge Catalyst یا لبه ی فردا کاتالیست (سازمان دهنده) به وقایع قبل از بازی اصلی برمیگردد و برای تعریف هر چه بهتر داستان و گیم پلی و ایدههایش قرارست کمی دیگر مهمان کنسولها و PCهایمان باشد.
سازنده: EA DICE
ناشر: EA
سبک: اکشن/ ماجرایی، پلتفرم
پلتفرم: PC-PS4-Xbox One
تاریخ انتشار: هفتم ژوئن/ هجدهم خرداد
آیندهای درخشان؛ ولی نه چندان روشن
یک شهر پر زرق و برق و کاملا درخشان؛ همه چیز میدرخشد و عالی و فوق العاده به نظر میرسد؛ اما آیا واقعا اینطور است؟! شفافیت و درخشندگی هر چیزی روشنایی آنرا ضمانت نمیکند.
نسخهی اول و اصلی بازی در شهری پیشرفته و دارای نظامی سلطه گر و تمامیت خواه یا به اصطلاح Totalitarianism دنبال میشد. نظامهای تمامیت خواه، بر تمامی مردم و کارهایشان نظارت میکنند و در این نوع نظامها حریم خصوصی تقریبا معنایی ندارد؛ موضوعی که افراد بسیاری برای نسلهای آیندهی بشر پیش بینی میکنند که با پیشرفت فوق العادهی تکنولوژی اتفاق میافتد. این نظامها دارای ارتش پیشرفته و مخفی هستند و تمامی وسایل، سلاحها و ماشینهای مورد استفادهی آنها نیز انحصاری و اختصاصی ساخته شده است. در نسخهی اول بازی، شهری که داستان و اتفاقاتش در آن دنبال میشد، نام خاصی نداشت؛ ولی در نسخهی جدید این شهر Glass City یا شهر شیشهای نام دارد.
شخصیت اصلی بازی Faith نام دارد و او دختری ۲۴ ساله است که برای شورشیها و گروه های ضد نظام سلطه گر پیام جابجا میکند. گروه پارکور و پیام رسانها، اعضای متعددی دارد که یکی از آن اعضا Faith است. پدر و مادر Faith نیز علیه نظام سلطه گر فعالیتهایی داشتند و در یکی از جنبشهای اعتراضی مادر Faith کشته میشود و Faith از ۱۶ سالگی خانه را ترک میکند و در خیابانها زندگی میکند. از همان زمان شخصیت داستان ما با دوندههای شهر و پیام رسانها آشنا میشود و توسط Mercury دوندهی سابق شورشیها آموزش میبیند. داستان نسخهی اصلی حول نجات خواهر Faith از اتهام به قتل و موضوعات و اتفاقات این راه دنبال میشود. سازندگان سری، نسخهی جدید را یک بازسازی کلی از دنیای لبهی آینه و شخصیتهای آن میدانند و با این نسخه میخواهند از پتانسیل فوق العادهی این دنیا و این سری استفاده کنند.
نسخهی اول بازی با نوآوریهای خود و تازگیاش توانست نظر منتقدان را جلب کند و نمرات خوبی دریافت کند؛ در حالی که در بیان داستان مشکلات بسیار زیادی داشت و با توجه به غنی بودن پیش زمینهی داستانی و شخصیتها، اصلا به خوبی به آنها پرداخته نشد و داستان طی صحنههای کامیک مانندی میان مرحلهها پیش میرفت که مخالفان و موافقان خود را داشت. به علاوهی مشکل و فقدان بیان درست داستان و معرفی شخصیتها، مدت زمان بازی بود که بسیار کوتاه بود و سریع به پایان میرسید؛ اما اکثریت منتقدان از بازی استقبال کردند و معتقد بودند که این بازی از ipهای جدید و با پتانسیل بالایی است که باید جای خود را پیدا کند و در نسخههای بعدی به تکامل برسد. Assassin’s Creed نیز در نسخهی اول خود مشکلاتی داشت ولی به دلیل تازگی و نوآوریهای زیاد، نظر منتقدین را جذب کرد و در نسخهی دوم به تکامل رسید و جای خود را پیدا کرد.
حال یک نسخه از AC را در دید اول شخص، در زمان آینده و تم و فضایی خاص تصور کنید، ۱۰۰% این بازی پتانسیل بالایی دارد.
از پروژهی Icarus تا ریشههای آن
در نسخهی اول بازی، پروژهی Icarus پروژهای بود که نظام و قدرتهای آن برای تربیت دوندههایی که بتوانند با دوندههای شورشی مقابله کنند تلاش میکرد. در تریلر و نمایش ۱۸ دقیقهای از اول نسخهی جدید، با شخصیتی به نام Icarus آشنا میشوید. از آنجاکه گفته میشود داستان بازی به قبل از نسخهی اصلی نیز برمیگردد، آیا میتوان گفت که پروژهی ایکاروس به این شخصیت ارتباط دارد؟ اگر این فرضیه درست باشد، داستان پیچیدهتر و هیجان انگیزتری را تجربه خواهیم کرد.
در آغاز این تریلر، چند جملهای مشاهده میکنید که میگویند دوندههای پشت بامها برای دو دهه است که فعالیت میکنند و تا زمانی که مقامات و گاردهای آنها را به چالش در نیاورند، در خطر نیستند و از فعالیت و کارهای آنها چشم پوشی میشود؛ اما بزودی همه چیز تغییر میکند. بعد از به نمایش در آمدن این جملات، Faith را میبینیم که بعد از کابوسی از خواب میپرد و قرارست از زندان آزاد شود. مامورهای زندان را می بینیم که او را مشروط آزاد میکنند و او باید در عرض ۱۴ روز مشغول به کار شود. در کابوس، می بینیم که یک سری از اتفاقات نه چندان خوشایند و حساس افتاده است که احتمالا طی این اتفاقات Faith به شخصیتی با نام Dogen مدیون شده و باید برای او کار کند و نمیخواهد که Noah، به نظر رییس دوندههای شورشی، از این قضیه بویی ببرد. با توجه به همین ۱۸ دقیقهی آغازین بازی میتوان گفت که از نظر داستانی با عنوانی غنی روبرو خواهیم شد؛ و البته دیگر صحنهها و Cut-Scene های ضبط شده برای دنبال کردن بهتر داستان در بازی گنجانده شدهاند.
دوندهی پشت بامها
برخلاف نسخهی اول بازی که روندی فوق العاده خطی داشت و آزادی عمل بسیار کمی در مراحل وجود داشت، این نسخه از بازی طبق گفتهی سازندگان بصورت دنیای باز یا Open-World است و در برخی از تریلرهای نسخهی بتای بازی و آنالیز گرافیک و نمرهی فریم آن، نقشهی بازی نیز مشاهده شد و به نظر میرسد که دنیای و نقشهی بازی از تنوع محیطی قابل قبولی برخوردارست. گیم پلی بازی همان فرمول موفق قبلی و نسخهی اصلی را دنبال می کند و پیشرفتهتر و بیعیب تر شده. پارکور و دوندگی هیجان انگیز و تعقیب و گریزهای هوایی، مبارزه با انواع مامورهایی که سد راهتان میشوند، مسابقههای Trial و رقابت با بازیبازان برتر و دوستان و… .
از آنجاکه بازی دنیای باز کار شده، باید در دنیا و محیط بازی، ماموریتهای فرعی و انواع فعالیتهای متفرقه وجود داشته باشد تا بازی به غیر از روند اصلی و داستانی خود نیز غنی باشد. تا الان نمایشی از گیم پلی بازی در محیط باز و آزاد نمایش داده نشده و اکثر نمایشهای بازی در ماموریتهای داستانی و محیطهای نه چندان باز بوده است. دشمنان و مامورهایی که هر از چند گاهی مجبورید از پا در آورید یا بیشتر مواقع میتوانید به راه خود ادامه دهید و فرار کنید، دارای گروهها یا کلاسهای مختلفی هستند. مامورهای ساده و دارای باتن، مامورهای تفنگدار و مسلح به سلاح گرم، مامورهای پارکورکار و… . هوش مصنوعی این مامورها نکتهی قابل توجهی را نمایش نداده و گاهی اوقات نیز Faith میان تودهای از مامورهای مسلح و غیر از آن گیر افتاده بود و براحتی فرار کرد و کمترین صدای شلیکی شنیده شد! البته از آنجا که تمرکز گیم پلی روی دوندگی و عبور از موانع است، شاید این نکته قابل توجیه باشد که شما باید روی فرار تمرکز کنید نه مبارزه؛ ولی این مهم اگر در بازی اصلی نیز به همین شکل باقی بماند، از زیر دست منتقدان براحتی رد نمیشود. مانند گذشته، فرار سریع و عبور از موانع و پارکور بسیار لذت بخش است و در بازی جدید، با حرکات جدیدتر و شکست شیشهها که بسیار بر آن در نمایشهای بازی تاکید شده، هیچ شکی نیست که بازی جدید در این بخش بی نقص خواهد بود.
Catalyst دارای بخش آنلاین و مولتی پلیر یا چندنفره نیز است؛ اما در این بخش چندنفره بازیباز دیگری مستقیما وارد بازی شما نمیشود و حالت Co-op وجود ندارد و بلکه همانطورکه گفته شد، در Trialهای بازی و رقابتهای دیگری که در نظر گرفته شده میتوان شرکت کرد. سازندگان ادعا میکنند که کارها و تصمیماتی که در بازی اتفاق میافتند و شما باعث آنها هستید، در دنیای اطراف و دنیای دیگر بازیبازها تاثیر میگذارد و آنها برای این مهم عنوان Social Play یا بازی اجتماعی را در نظر گرفتهاند؛ که آخرین تاخیر تاریخ انتشار بازی برای برطرف کردن مشکلات و کار کردن بر روی همین بخش بوده.
شهر شیشهای، درخشان و چشم نواز
گذشته از نظام سلطه گر و دموکراسی پوشالی حاکم بر شهر، Glass City زیباییهای فراوانی دارد. تمامی آنالیزورها تا الان از گرافیک فنی و تکنیکی بازی تعریف کردهاند و شیفتهی درخشندگی شهر شیشهای شدهاند. محیطهای متنوع و استفاده از رنگهای مختلف، مسیرهای هوایی و زمینی شهر و ساختمانهای کوچک و بزرگ، همگی شهری زنده و چشم نواز را نمایش میدهند که به انقلاب و آزادی نیاز دارد!
نسخهی جدید بازی با موتور Frostbite 3 ساخته شده که در نسل قبل نیز این موتور قدرت خود را به نمایش گذاشته بود. مانند گذشته، مسیرها و اهداف راهتان بیشتر مواقع قرمز شده و احتمالا این قابلیتی است که میتوانید آنرا در بازی به میل خود غیر فعال کنید. البته تقریبا تمامی شهروندان شهر شیشهای دارای Gridlink هستند که وسیلهی یاری و راهنمایی آنهاست و در اصل افسار کنترل قدرت مردان است! در تریلر ۱۸ دقیقهای اول بازی نیز میبینیم که Faith این وسیله را روشن میکند و مانند مرد آهنی یا Iron Man اطلاعات و راهنماییهای زیادی روی صفحه و روبروی چشمهایش نمایش داده میشود که کمی بعد، آن را خاموش میکند. در آنالیزهای نمرهی فریم بازی و مقایسهی گرافیکی میان کنسولها و PC، همه چیز روی PC روان و عالی اجرا میشد و بعد از PC، کنسول PS4 در مقام دوم قرار داشت و متاسفانه بازی بر روی Xbox One دارای مشکلات اندکی در نمرهی فریم و باگهای گرافیکی بود. البته این آنالیزها بر روی نسخهی بتای بازی بوده و احتمالا بیشتر این مشکلات در نسخهی اصلی رفع میشوند. نمرهی فریم بازی حتی در صحنههای ضبط شدهی داستانی و سینمایی نیز کمی نوسان داشت و بر روی ۳۰ فریم قفل نبود. حین بازی و در گیم پلی، نمره فریم بازی ۶۰ است و این مهم روند بازی را بسیار روانتر و سریعتر میکند.
خبری خوش برای کسانی که با تم موسیقی بازی اول خاطره دارند، آهنگساز قبلی بازی با تیم ساخت بازی همکاری کرده است و آهنگ اصلی ساخته شده برای بازی Warning Call نام دارد.
در نهایت
لبهی آینه، پتانسیل تبدیل شدن به یکی از محبوبترین و بزرگترین سریهای بازی در صعنت بازیهای ویدیویی را دارد. همه چیز نیز برای انتشار یک شاهکار حاضرست و موفقیت و فردایی بهتر و روشنتر، سازندگان بازی و ناشر آن را صدا میزند!
آیا دوندهها و پیام رسانان شورشی موفق میشوند که نظام سلطه گر را از پا در بیاورند؟ آیا موفق به فرار از لبهی فردا میشوند یا لبههای تیز آینهها و شیشههای شکسته شدهی شهر شیشهای آنها را زخمی میکند و از پا در میآورد؟ کمتر از یک هفته تا پاسخ به این سوالات باقی مانده و ۱۸ خرداد، دوندگی برای آزادی آغاز میشود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
به خدا شهرش خیلی دیگه درخشانه نه؟
درووووود!
به ترهنده و دوستان و جناب گاندی عزیز!
مهاتما گاندی:
“جهان همانند آینه است و آینه همیشه انعکاس صورت خود انسان را نشان می دهد.”
—
هر تکه از آینه تصویری جهان بشریت انعکاسی از ماهیت وجودی و فکری اوست. با اتصال این تکه ها، به تصویر کاملتری از این آینه بشری و آفرینشی می رسیم. هر آینه کامل به مثابه اثریست که از هر دوره بشری در زمان باقی می ماند.
و آینه این زمانی چه اثری خواهد بود؟
—
با تشکر از آقای ترهنده و مقدمه فکر شده اش و تفکر برانگیزش!
به همین جهت کمی مکمل به آن افزوده و آنرا کاملتر می کنم.
پایه و اساس این بازی کمیک استریپی است بنابراین برای تعریف داستان از میان پرده های کمیکی در عنوان اول استفاده شده است. به طور کلی، این خللی برای روایت داستان یک بازی وارد نمی آورد همانطور که در مکس پین ۱و۲ استفاده شده بود. آنچه که در خلال بازی تعریف میشود می بایستی به کمک این روایت آمده و داستان بازی را با کمترین نقص به انتها برساند. البته به یاد ندارم این کارکرد کمیک استریپی و در مجموع داستان بازی لبه آینه از عیب و خلل به دور بوده است یا خیر؟
عنوان اول یک برش از کل وقایع مندرج در کل داستان لبه آینه بود بنابراین می طلبید که به سرچشمه رفته و رشته اتفاقات اولیه به تعریف درآید.
+
از آنجا که به بازی فرقه آدمکشها یا اساسین کرید اشاره کردید بد نیست اضافه کنم روند سریالی بازیها می تواند موجب شود که بازیهای دوم و سوم و… به تکامل بیشتری دست یابند. دقت کنید این روند از عوامل متوعی شکل می گیرد. اما این دلیل بر این نیست که بازی اول نقص و ایراد داشته است. چه ایراد و مشکلی بر بازی اول فرقه آدمکشها وارد آمده بود؟
کمی گره گشایی می کنم. بازی اول، داستان الطایر در یک مکان مشخص زمانی(بعضی ها آنجا را نطفه شکل گیری اساسین ها یا حشاشین ها می پندارند. آنهاییکه داستان بازی را پیگیری کرده اند و به تاریخ نقب زده اند، از آن آگاهی دارند) و شروع شکل گیری و آشکار سازی جنگ ها و قدرت های پشت پرده برای دستیابی و خودکامی به واقعیت میوه عدن بودند. بنابراین ایده های اصلی و پایه ای برای قوانین و اجزای بازی به جهت توسعه روند بازی به اجرا در آمد.
در طول بازی دوم به کشور ایتالیا و شهره های بزرگترش پای می گذاریم. حالا که دایره مکان، زمان و افراد بزرگتر شده اند ایده ها و اجزای بازی هم گسترش می یابند. در اینجا لیوناردو داوینچی هست و دانش فیزیکی و مکانیکی و علم ابزار منتج از آنها پیشرفت کرده است در نتیجه وسایل مورد استفاده اساسین ها متحول می شود. این بازی به شدت با زمان و مکان ارتباط گرفته و از آن بهره می برد. همین ساز و کار به عنوان های بعدی راه یافته است.
در این لحظه از خلاصه نویسی کمک می گیرم و دریافت بقیه نشانه ها را به دوستان عزیز واگذار می کنم.
+
درباره ایکاروس مطالعه کردم. در افسانه های یونان، فرزند یک ابزار ساز و صنعتگر به نام “دیادالوس” بوده ولی از دانش پدر باتجربه اش بهره نمی برد و از دست غرور و نادانی به چنگال مرگ می رود. در زندان اسیر بودند پدرش برای فرار به کمک موم، بالهایی می سازد و در حین فرار به پسرش توصیه می کند به سطح آب و گرمای سوزنده خورشید نزدیک نشود. ایکاروس با آن بالهای افسانه ای به خورشید نزدیک و نزدیکتر می شود و از آنجا که هر چیزی محدودیت و قابلیت خودش را دارد موم، از غرور و نادانی ایکاروس تاب نمی آورد و آب ِ خورشید می شود. ایکاروس به پهنه اقیانوس سقوط کرده و می میرد.
پس بی دلیل نیست که سازمان آزادی خواهان شهر با نام مرکوری شکل گرفته است. عطارد نام دیگر مرکوری و نزدیکترین سیاره منظومه خورشیدی است(البته به کمک علم و تا به امروز- فردا، علم پیشرفت بیشتری خواهد داشت) این مطلب در کنار ایکاروس و سرنوشت وی قرار گیرد به علاوه مرکوری نام یکی از خدایان یا افسانه های یونان باستان است. سرور دزدان و پیام رسان خدایان یا پادشاهان افسانه ای بوده است. بنابراین ایکاروس می تواند پیامی باشد که حکومت دیکتاتوری شهر شیشه ای به گروه مرکوری و سایر مردم شهر می دهد.
+
درباره سیستم مبارزه و نحوه تعقیب و گریزها نکته ای اضافه می کنم و نتیجه نهایی در زمان عرضه و اجرای بازی مشخص خواهد شد. قهرمان بازی فیس، از اسلحه و نیروهای فرابشری بهره نمی برد. یک فرد سریع، منعطف، رزمی کار و استاد علوم حرکتی است(پارکورباز حرفه ای). از بدن و قابلیت های حرکتی خودش آگاه است. شاید از نظر مرامی و اعتقادی به بتمن شبیه باشد. اما آنچه که از بتمن در برابر دشمنان مسلح محافظت می کند امکانات و توانایی های ابزاری اوست. بتمن می تواند از شنل و بترنگ و ابزار تخصصی بهره ببرد و بنابراین این امکان وجود دارد که فیس در بازی لبه آینه(عنوان دوم) به لوازم ویژه ای مجهز شده باشد. مزید بر اینکه در بازی از طراحی های دنیای باز استفاده شده است. البته احتمال دارد و شایسته تر است… تا چه تدارک دیده باشند و در نهایت آیا بازی در آنچه که تدبیر کرده و ارایه داده است موفق بیرون آمده است یا خیر؟
+
فیس به معنی ایمان و عقیده و اعتقاد است. این ایمان و اعتقاد میتواند به هر چیز و فرد مشخصی منجمله به وفاداری، راز، امید و امانت و … باشد. وقتیکه فیس از کنار شیشه های شهر شیشه ای به سرعت عبور می کند نقش وی در آن شیشه ها منعکس… و این یگانه چیز امید بخشی است که مردم شهر شیشه ای، منهای سایر تبلیغات شهری و تبلیغات سیاست مداران فاسد به آن چشم دوخته اند، اعتقاد و اعتماد به فیس!
+
با تشکر از پایان بندی مقاله.
با کمی تغییر: دوندگی برای آزادی واقعی در تمامی فصول اسیری!
=====
خرداد ماه ۹۵
در خبرها و مطالب “مقاله هفته: بازی های بی محتوا” و “نکات جالب درباره سرخپوست مرده” و “ده برتر: شخصیت های سیگاری” و “”ده برتر: شخصیت ها زن و مردی که به هم می آیند” ” دیدگاهی نوشته ام که از دوستانم دعوت به مطالعه می کنم.
به امید روزهای پر بارتر برای دوستان به خصوص شرکت فن افزار شریف و بازی تیغه مخفی(یا بنا بر ترجمه سایت: شمشیر تاریکی)!
پانوشت:
۱- بازی مکوراما اثر مارتین مگنی برای پایگاه های تلفن همراه(پلتفرم یا کنسول موبایل) عرضه شده است. یک ربات بی خانمان برای اینکه به خانه اش برسد نیازمند عبور از موانع به کمک یکسری از قوانین است. به علاوه می توانید از ابزار ساخت و ساز(ابزار توسعه مراحل بازی) برای این ربات موانع بیشتری بتراشید و اسباب سرگرمی بیشتری فراهم کنید. بد نیست برای چالش مغزی از باب حل معماها(نه از نوع سرعت عمل و بهره کشی آدرنالینی- که این خودش از قوانین پایه ای ژانر بازیست و شکل دهنده بازیهای ویدیویی خاص خودش- بی دلیل ننوشته ام) به این بازی نظری بیندازید. منتظر یک نقد از آقای قرآلو هستیم.
آن دوستان عزیزی که از تلفن های هوشمند برخوردار نیستند می توانند از نرم افزارهای کاربردی شبیه ساز سیستم عامل تلفن همراه بهره ببرند.
۲- بازی مرز تناسب(اسکیل بوند) به کارگردانی هیدکی کامیا(کارگردان رزیدنت اویل۲ و دویل مای کرای و بایونتا۲ – نویسنده و کارگردان اوکامی و بایونتا- طراح سیستم رزیدنت اویل- طراح بازی ررزیدنت اویل زیرو) و طراحی یوسوکه میاتا و تهیه کنندگی آتسوشی اینابا(تهیه کننده ونکوییش و بایونتا۲ و متال جیر رایزینگ و بایوهازارد کد ورونیکا و دویل مای کرای و اوکامی و گاد هند) و ناشری مایکروسافت در گونه اکشن و نقش آفرینی در آینده عرضه خواهد شد.
۳- بازی هسته گذاری(ری کور) به کارگردانی مارک پاچینی(کارگردان متروید پرایم۱ و ۲ و ۳ ) و تهیه کنندگی کیجی اینافونه(طراح و تهیه کننده مگامن ها- تهیه کننده رزیدنت اویل ۱ تا ۵ و انیموشا و بایونیک کماندو و دراگون دوگما و دد رایزینگ ۲ و لاست پلنت ۲- طراح هنری استریت فایتر) و نویسندگی جوزف استاتن(کارگردان سینمایی بازی هیلو) و ناشری مایکروسافت در گونه اکشن و ماجراجویی در آینده عرضه خواهد شد.
شاید دیبازی از این بازیها خبر کاملی تهیه نماید.
با تشکر بابت نکاتی که مطرح کردید بخصوص در مورد ایکاروس و مرکوری.
با مورد اول هم موافقم که روایت کمیکی توی بازی اول رو نمیشه ازش خرده گرفت.
ممنون از توجه و دقت نظر شما
به بیشتر مطالب و نکاتی که اشاره کردید توی متن اشاره ی کوتاهی کردم و شما به نوبه ی خود کامل تر شرح دادید
البته پایه و اساس بازی کامیک نیست و بعد از انتشار بازی کامیک هایی با نام همین سری با همکاری DC منتشر شدند
در مورد روایت داستان به نحوه ی میان پرده های کامیکی نیز مخالفان و موافقان زیادی داریم و نمی توان گفت روش خوبی نیست که در متن هم اشاره شد…
شماره ی اول رو بسیار دوست داشتم!حتی همون نسحه اول هم ریمستر کرده باشن من با اشتیاق میخرم! :۱۵: :۱۵: نمره هم که کلا چند ماهیه برام هیچ ارزشی نداره!هر نمره ای میدن بدن!
نسخه اول نمراتش بشدت ناجوانمردانه بود.
بازیی که کلی نوآوری داشت و داستان غنی و گیمپلی فوق العاده هیجانی و جذاب، بخاطر مشکلات ریز مثل گان پلی و گرافیک ، کلی درحقش کم لطفی شد.
والا گرافیکش هم عالی بود!تنها مشکل بازی گان پلی بود و بس!
تریلرش منو جذب نکرد.اگر همینطور روند تکراری داشته با شه متاش از ۷۰ نباید بیشتر بشه بنظرم.البته اینو بگم چون کلا از سبکش خوشم نمیاد اینو گفتم.شاید در سبک خودش با کیفیت باشه و نمرات خوبی بگیره
زیاد منتظر میرورز اج نیستم
بشدت منتظرم. :۱۵:
میرورز اج از جمله عناوین غیر ترسناک هست که ادرنالین خون رو بشدت بالا میبره.
ای کاش قابلیت مخفی کاری هم وجود داشت تا عمق گیم پلی بیشتر بشه هر چند همین گیمپلی هم عالیه.
“بعد از PC، PS4 در مقام دوم قرار داشت”
منظورتون چیه؟
بله مخفی کاری هم میتونست اضافه بشه در برخی مراحل و ماموریت ها
اون جمله هم ویرایش شد: “بعد از PC، کنسول PS4 در مقام دوم قرار داشت”
توی word ترتیب دو اصطلاح درست بود ولی خوب اینجا بهم ریخت می بایست یک کلمه ی فارسی بین دو انگلیسی قرار بگیره تا ترتیب درست شه.
ممنون از توجهتون
عالیه چیز دیگه ای نمیشه گفت