۱۲ نکته در قسمت پایانی فصل ششم سریال «بازی تاج و تخت»

این مطلب حاوی اسپویلر است!

فصل ششم سریال محبوب Game of Thrones به پایان رسیده و بیشتر از قسمت‌های پایانی فصل‌های پیشین، مخاطبان را به وجد آورده و هنوز هم نمی‌شود طرفداران این سریال را از صحبت درباره‌ی این قسمت وا داشت. نقشه‌ی بزرگ سرسی و استفاده از آتش وحشی برای نابودی Sept of Baelor، خودکشی تامن، کشته شدن والدر فری توسط آریا، پرده برداری از هویت مادر جان اسنو، تاج گذاری سرسی و حرکت سپاه و کشتی‌های دنریس به غرب و وستروس همگی اتفاقات فوق العاده‌ای بودند که در این قسمت افتاد و باید قبول کنیم که یکی از بهترین فصل‌های سریال را تماشا کردیم. به دلیل فوق العاده بودن این فصل و بخصوص قسمت آخر آن، به بررسی نکات و جزییاتی میپردازیم که ممکن است در قسمت آخر، با عنوان بادهای زمستانی، به آنها توجه نکرده باشید.

۱. نشان استارک‌ها در وینترفل

در جنگ حرامزاده‌ها در قسمت نهم، جان اسنو رمزی را شکست داد و وینترفل را پس گرفت. بالاخره استارک‌ها دوباره به خانه‌ی خود برگشتند. بعد از قسمت آخر فصل دوم، دیگر نشان استارک‌ها را روی وینترفل در تیتراژ آغازین سریال ندیدیم تا قسمت آخر فصل ششم. در چند قسمت پیشین، نشان بولتون‌ها را در وینترفل میدیدم؛ زیرا وینترفل تحت سلطه‌ی روس بولتون و سپس رمزی بولتون بود.

۲. پیشگویی و مرگ تامن

در قسمت اول فصل پنجم، نمایشی از گذشته‌ی زندگی سرسی دیدیم که در آن او با مگی، ملقب به قورباغه، ملاقات می‌کند. مگی درباره‌ی آینده‌ی او و فرزندانش و مرگ آنها پیشگویی میکند که با مرگ تامن، این پیشگویی تقریبا به حقیقت پیوست. او به سرسی درباره‌ی تاج‌های طلایی آنها و کفن‌های طلاییشان گفت. اگر به پوشش تامن هنگام خودکشی نیز دقت میکردید، لباس‌های طلایی بر تن داشت.

۳. Dean-Charles Chapman دو دفعه در سریال مرد!

با خودکشی و مرگ تامن، بازیگر وی یعنی دین چارلز چپمن دوبار در سریال در گذشت! در فصل سوم سریال، این بازیگر نقش مارتین لنستر را بازی میکرد. مارتین لنستر در اصل یکی از اسیران راب استارک بود که توسط لرد کاراستارک کشته شد.

۴. کلاغ‌های سفید در شهر کهن یا Old Town

زمانی که سمول تارلی به شهر کهن رسید، ما فقط شاهد شکوه و زیبایی شهر و دژ بلند آن نبودیم. اگر با دقت بیشتری نگاه میکردید، کلاغ‌های سفید متعددی در بالای دژ می‌دیدید. این کلاغ‌ها نشان دهنده‌ی رسیدن زمستان هستند و یکی از آنها نیز در قسمت آخر به وینترفل رسید. علاوه بر پیغام رسان‌های آغاز زمستان، میتوانیم پی ببریم که تمامی اتفاقات داستان در یک زمان اتفاق نمی‌افتند.

۵. کتابخانه‌ی دژ

کلاغ‌های سفید دژ شهر کهن تنها ویژگی آن نبودند و کتابخانه‌ی آن نیز ویژگی خاص خود را داشت. زمانیکه سم به درون کتابخانه راه پیدا کرد، توسط چیزی حیرت زده شد و آن چیز، اسطرلابی است که از فصل اول در تیتراژ آغازین سریال میبینیم.

۶. رفتارهای آریا استارک

در این قسمت و در زماینکه آریا داشت با والدر فری صحبت میکرد، والدر فری را لرد خود خطاب کرد. این موضوع به سکانسی در فصل دوم برمیگردد که آریا در آن دوران ساقی و مستخدم تایوین لنستر بود. در این سکانس آریا تایوین را لرد خود خطاب میکند و او به آریا میگوید:” دخترهای رعیت زاده نمی‌گویند My Lord  بلکه می گویند M’Lord (به لفظ انگلیسی: مای لرد و ما لرد). اگر می‌خواهی نقش یک فرد معمولی و رعیت را بازی کنی، بهترست به درستی این نقش را ایفا کنی.”

به نظر می‌رسد که آریا هنوز از آن دوران، در این مورد درسی نگرفته!

۷. آشپز موش یا The Rat Cook

آریا از والدر فری با گوشت پسران خودش پذیرایی کرد و این مورد، داستانی دارد که به ماجرای آشپز موش برمیگردد. این داستان توسط برن استارک در قسمت عروسی خونین در فصل سوم سریال گفته شد. بر اساس این داستان، شاهی روزی از قلعه‌ی شب یا Nightfort دیدار میکند؛ قلعه‌ای بلند و مستحکم. شاه، آشپز قلعه را عصبانی و خشمگین میکند، و آشپز نیز پسران او را میکشد و از گوشت آنها در یک پای استفاده میکند و با آن از شاه پذیرایی میکند. خدایان نیز این آشپز را نفرین میکنند و او به یک موش تبدیل می‌شود و باید تا آخر عمرش، نوادگان خودش را بخورد.

چیزی که برن در فصل سوم گفت:” خدایان برای قتل یا پذیرایی از شاه با گوشت پسرانش او را نفرین نکردند؛ بلکه برای کشتن مهمان در زیر سقفی که او، خودش زیر آن زندگی میکرد نفرینش کردند. خدایان از چنین عملی نمی‌گذرند.”

۸. درخت قلب یا The Heart Tree

بنجن استارک، برن را زمانیکه به دیوار رسیدند، به نزدیکی یکی از درختان دل یا قلب برد. این همان درختی است که برن با لمس کردن آن، گذشته‌ی ند و لیانا را دید. در ضمن، جان و سم نیز در کنار همین درخت سوگند نگهبانی خود را یاد کردند.

۹. اشاره‌ای به آزور آهای

شاید دست اندرکاران سریال، اشاره‌ای به آزور آهای بودن جان اسنو کرده باشند. پیشگویی چنین میگوید:” زمانیکه ستاره‌ی سرخ خون میریزد و تاریکی فرا می‌رسد، آزور آهای دوباره از خاکستر و نمک متولد می‌شود تا اژدهایان را از سنگ‌ها بیدار کند.”

اگر به سکانسی که ند وارد برج شادی یا Tower of Joy می‌شود دقت کنید، او شمشیر آرتور دین را دارد حمل می‌کند، اسم و لقب این شمشیر نیز طلوع نزدیک به خواب یا Dawn near the bed است که به صورت مخفف طلوع نامیده می‌شود. طلوع از دل یک ستاره‌ی سقوط کرده ساخته شده و روی دسته‌ی شمشیر نیز میتوان طرح خورشید را دید. شمشیر خونی بود، زیرا ند از آن برای کشتن آرتور استفاده کرده بود. لیانا نیز در خون زیادی دراز کشیده بود که این مهم می‌تواند همان ستاره‌ی سرخ رنگ در پیشگویی باشد.

۱۰. گرگ سفید

زماینکه تمامی لردهای شمالی در وینترفل جان را پادشاه شمال خواندند، لرد مندرلی او را گرگ سفید نامید. دلیل اینکه او گرگ سفید نام گرفت اینست که در وستروس، حرام زاده‌ها نمی‌توانند پرچم پدرهای خود را به دست بگیرند و باید رنگی مخالف بر رنگ نشان این پرچم‌ها انتخاب کنند؛ پس رنگ نشان جان اسنو بجای گرگ خاکستری استارک‌ها، گرگی سفید خواهد بود.

البته این موضوع با سفید رنگ بودن گرگ یا دایرولف جان، گوست یا شبح، جور در آمده و شاید این مهم اتفاقی باشد.

۱۱. کیبورن یا Qyburn معاون ملکه شده

در سکانس تاج گذاری سرسی، می‌بینیم که بر روی شانه‌ی کیبورن نشان معاون ملکه قرار داده شده و اگر در این سکانس دقت نکنید، ممکن است این نشان را نبینید.

۱۲. واریس چگونه اینقدر سریع خود را به دنریس رساند؟!

فصل ششم و قسمت آخر، با حرکت کشتی‌های دنریس به سمت وستروس به پایان رسید. افراد بسیار زیادی به حضور واریس کنار دنریس ایراد گرفتند و برای آنها جای سوال بود که واریس چگونه اینقدر سریع به دنریس رسید؛ جواب این سوال‌ها و ابهام ها اینست که واریس دوباره به میرین بازنگشت و زمانیکه دنریس به وستروس نزدیک شده بود به او پیوست؛ اگر این جواب را معتبر نمی‌دانید، نگاهی به تصاویر زیر بیندازید. در تصاویر زیر، نشان خاندان تایرل و مارتل دیده می‌شود.

به علاوه، در تصویر زیر نیز می‌توانید محل فرضی و حدسی دنریس در آخر فصل را مشاهده کنید.