بررسی داستانی بتمن آرکام سیتی – قسمت سوم

در ۱۳۹۰/۱۰/۲۹ , 22:52:56

*حامد.ق.ت/Hamedgh – دی ماه ۱۳۹۰*

مقدمه:

مطلب فوق بررسی داستانی بازی بتمن:شهر آرکام است در قالبی داستان گونه! که با ایجاد پرسش و پاسخ از زبان شخصیتهای بازی سعی در تعریف و باز کردن گره های داستانی و در نهایت شرح و بسط عیوب معدود آنست. داستانی که پر از بار معنایی و نشانه های خاص فلسفی است که در دیالوگها و روایت و شرح تصویری خود به نمایش گذاشته است. برای نوشتن این مطلب، بیش از هفتصد عکس از خود بازی مورد استفاده قرار گرفته تا زوایای مختلش به درجه گذاری درآمده و ارزش های داستانی و روایی این بازی از سایه بدر آمده و به روشنی پناه برد. برای فهم بهتر سبک نوشتاری مطلب فوق، شرح توضیحاتی برای درک بهتر دوستان عزیزم ایجاب می نماید. مطلب داستانی فوق مرکب از خط داستانی بازی(به رنگ آبی) و برخی دیالوگهای بازی (به رنگ بنفش) و توضیحات اضافی خودم (به رنگ مشکی) به زبان شخصیتهای بازی برای تفسیر بیشتر آنست. جملات به رنگ قرمز را همانند بازی کردن بتمن در نظر گرفته و توضیحات دیگر را بعنوان توضیحات یک راوی یا گوینده رادیویی در نظر بگیرید. دیالوگهای بتمن، آلفرد، باربارا و دکتر استرنج بخاطر نوع شخصیتشان به سبک عامیانه نوشته نشده است.

بنابراین…

سلینا: بتمن، صحنه بیرون آمدنت با جسم مرده ژوکر!، منو یاد نقاشی روی گاو صندوق هاروی انداخت. با عکسی از هابیل و قابیل! (توضیحات خودم به زبان سلینا است که در بازی گفته نشده است و مفاهیم و نشانه های بازی را کالبد شکافی می کند)

ژوکر: من درست پشت سر تو هستم، بتمن! (از دیالوگهای زیبای بازی برای بسط بهتر و جذاب تر مطلب داستانی – دیالوگهای وابسته به همان رویداد یا اینکه آنرا توضیحاتی راجب رویدادهای دیگر فاش نشده در نظر بگیرید، بطور موازی با وقایع داستانی تا گره های داستانی و دلایل وقوع رویدادها آشکار شوند.)

اما بتمن فریب خورده از ژوکر به صندلی بسته شده و ژوکر مقداری از خون آلوده اش به سم تایتان را به رگهای بتمن وارد کرده و بتمن… (تعریف خط داستانی بازی است. بهمراه سوالاتی که به علل یا عیوب داستانی اشاره دارد.)

*بررسی داستانی فوق در قالبی جدید نوشته و بسط یافته که در جای دیگری نمونه آنرا نخواهید یافت. امید است این مطلب بهمراه نقد دوم و مکملی(بعدا در دسترس قرار می گیرد) که کل بازی را هدف قرار داده است، مفید و مورد توجه همه دوستان عزیزم واقع گردد.

***

ادامه از قسمت دوم

بتمن جامی از خون اهریمن را سر کشیده و وارد بازی راشال می شود. راشال عبور موفقیت آمیز از دنیای وهم انگیز را منوط به همراهی بتمن از خودش بدون لمس کردن چیزی توسط بتمن عنوان می کند. راشال قصد آزمودن قدرت بتمن برای حفظ دنیا از اهریمنی که درصدد ویرانی دنیا است، را دارد و آن خونی که بتمن سر کشیده باعث می شود تا او بمدت چندین ساعت از مرگ نجات پیدا کند. در انتها راشال از بتمن می خواهد که آزمایش آخر را با موفقیت انجام دهد تا خون اهریمن را برای زندگی جاودان هدیه بگیرد. اما آزمایش آخر چیست؟ بتمن باید راشال را بکشد و جای او را بعنوان رییس اهریمن گرفته و سرنوشتش را رقم زند. تالیا هم از بتمن می خواهد بخاطر اینکه پدرش به آخر عمرش نزدیک شده، به خواسته های او عمل کند. بدن راشال دیگر توانایی استفاده از قدرتهای خاص در درون سیاهچال لازاروس را نداشت. اما بتمن…

راشال: برای ما مقدر شده که بر روی زمین حکومت کنیم. زمین را از تفاله های انسانی پاک کن، فقط ما میتونیم اینکار رو بکنیم.

بتمن: من کسی رو نخواهم کشت، حتی تو… راشال!

راشال تغییر شکل داده و در دنیایی وهم آلود با بتمن مبارزه می کند. اما بتمن او را شکست داده و از گرفتن جان راشال امتناع می کند. بتمن مقداری از خون راشال را گرفته و از آنجا بیرون می آید در حالیکه تالیا را از خود رنجانده است.(برای رسیدن به خون مراحل متنوعی طی می شود که در کنارش کاراکترهای دیگری همانند تالیا وارد داستان شده که نقش مهمی را از لحاظ داستانی و دادن فرم دراماتیکی به داستان ایفا خواهند کرد.) 

بتمن: آلفرد، راشال می دانست که من تابع قانون هستم. و جان شخص دیگری را به همین سادگی نمی گیرم. بلکه آنها را تحویل قانون و عدالت می دهم. او می خواست من جانش را بگیرم، اما وسوسه اش مرا از هدفم دور نکرد. آن خون اهریمن باعث شده بود که راشال ششصد سال زنده بماند. سیاهچال لازاروس باعث نابودی ذهن و عقلش شده و می ترسم این قدرت به دست آدمهای فاسد بیفتد. جامی که سر کشیدم باعث شده بود دنیای آخرالزمانی راشال را ببینم و وارد دنیای او شوم.

آلفرد: یعنی…دنیای او را بر اثر تاثیرات لازاروس در همین دنیا تجربه کردی!!!

بتمن: بر روی شمشیرش عبارت “شیطان راس” را به زبان عربی نوشته بود. و معنی سر اهریمن می دهد. شاید راشال نژادی عربی دارد!!!

 

شمشیر راشال با عبارت “شیطان راس” به عربی

ژوکر: خودت رو سفت نگهدار، بتمن!

ریدلر: حبس کردن و تحریم کردن! می تونی جایی رو که جنون شروع می شود، ببینی؟

باربارا گوردون(اوراکل): بتمن! منم باربارا، دختر رییس پلیس شهر. از اینکه صدایت را می شنوم، خوشحالم. یه قتل در شهر آرکام رخ داده و قاتل از اسلحه دوربین دار استفاده کرده است، مکانش را بر روی نقشه برایت مشخص می کنم تا مدارک لازم را جهت شناسایی قاتل بدست آوری. اما اول داروی ضد سم را بدست بیاور، بخاطر من!

بتمن: ممنون باربارا! با مردی روبرو شدم که خودش را عزراییل معرفی کرد. رفتارش بسیار مرموز و در عین حال دائم مراقب من بود. در آخرین دیدارم با او، پیغامی را بمن رساند. از روزهای تاریکی گفت که فرا می رسند و اینکه من جنگجویی هستم که می تواند درهای جهنم را ببندد. می توانی اطلاعاتی راجب او بدهی؟

عزراییل: از خاکسترهای آرکام شعله های خشم و غضب زبانه خواهد کشید و گاتهام را خواهد سوزاند و تو نیز….خواهی سوخت، بتمن!

باربارا: نامش مایکل لین و از افسران پلیس گاتهام و عضو مبارزین تعلیم داده شده برای مبارزه با جنایات بود. بعدها به جنایتکاری دیوانه تبدیل شد و اما در طول زمان با فرقه مخفی “انجمن پاکی” روبرو شده و آنها او را برای مبارزه با اهریمن فرا خواندند.او لباس مرموز “سوگ” و شمشیر “گناه” را همراه دارد. اگر اخلاص روحش را حفظ نکند توسط لباس مرموزش کشته می شود.

بتمن مطلع می شود که شهردار گاتهام توسط دکتر استرنج به آرکام تبعید شده است. با نجات شهردار کوینسی شارپ از دست خلافکارها، از زبان او می شنود که استرنج در تیمارستان آرکام به ملاقات او رفته و از دوستان پرقدرتش برایش گفته و او هم شهر آرکام را پایه ریزی کرده و دکتر استرنج را عهده دار مسئولیت آنجا کرده تا تفاله های گاتهام را به مجازات برساند.(فاش شدن آرام آرام اسرار که در نیمه دوم بازی اتفاق می افتد.)

بتمن: وقتی تیمارستان آرکام بودم در دفتر کار شارپ، با دسترسی به یک اطاق مخفی توانستم به نقشه های زیادی در ارتباط با زندانهای مختلط و پیچیده دست یابم. پس آنها از مدتها قبل به فکر تاسیس شهر آرکام بودند.

کوینسی شارپ: اینکار میراث من خواهد شد.

آلفرد: ارباب! بر اساس اطلاعات بدست آمده، حرفهای شهردار شارپ درست است. تمامی این آشوبها زیر سر دکتر استرنج است. او طرح خود مبنی بر مقابله با جرم و جنایت گاتهام را از طریق افراد مجلس شهر گاتهام نتوانست به پیش برد. او حالا از راههای دیگر توانسته به خواسته خود برسد.

باربارا: برنامه قرنطینه کردن جرم و جنایت در شهر آرکام، یکی از دلایل اصلی برنده شدن شارپ بعنوان شهردار بود. بروس وین بدلیل مخالفت با این برنامه دستگیر و به زندان فرستاده شد. بعد در مصاحبه با ویکی ویل، واکنش خود را بدین دلیل عنوان کردند که مردم نمی خواهند امنیت شهر و بچه های خود را بدست افرادی مانند بتمن واگذار کنند… بنابراین بدنبال راه حل بهتری هستند.

بتمن: شاید منظور شهردار شارپ از راه حل بهتر همان پروتکل ۱۰ بوده است. دکتر استرنج حتما با شخص دیگری همکاری می کند. باید بفهمیم او کیست؟

بتمن: دکتر استرنج تمامی افرادی را که بر علیه او مدرکی داشتند به شهر آرکام تبعید کرده است. با میراثت خوش باش، شهردار شارپ!

 

سیرک و اجرای نمایش پرواز پسران گری(اشاره به شخصیت نایت وینگ – جزییات و ارائه اطلاعات برای کاراکترهایی که بعدا قابل بازی می باشند.)

بتمن به پیش آقای فریز بر می گردد و او نیز داروی ضد سم را تهیه می کند. یکی از شیشه های ضد سم را درون گاو صندوق  گذاشته و دیگری را می شکند. اما چرا؟ همسرش نورا توسط افراد ژوکر ربوده شده و ژوکر بطور مستقیم با آقای فریز وارد معامله شده بود. چرا که این امر را ممکن می دید بتمن در ادامه با او همکاری نکند. آقای فریز با بتمن درگیر شده و در نهایت این بتمن است که پیروز مبارزه می شود. هارلی کویین نیز از فرصت استفاده کرده و دارو را از گاو صندوق دزدیده و مدرکی از خود بر جای می گذارد. آقای فریز از بتمن می خواهد که او را ببخشد و همسرش را نجات بخشد. بتمن با بخشندگی می بخشد و قبول می کند.(بهترین مبارزه بازی از لحاظ تاکتیکی و اکشن و مخفی کاری و تفکرزایی و طراحی محیط و جزییات محیطی- که در نقد دوم درباره اش توضیح داده ام)

آقای فریز: خواهش می کنم، همسرم را پیدا کن. او همه دارایی منست که از دست دادم.

بتمن: من به حرفم عمل میکنم، ویکتور! تا حالا باید فهمیده باشی.

سلینا: بـَــتی! این مرد با اون قلب یخی، چطوری گرمای عشق به همسرش رو حفظ کرده؟!

بتمن: وفاداری سلینا! عشق به نورا(همسر آقای فریز) در وجود ویکتور(فریز)، وفاداری رو منجمد و برای او به یادگار گذاشته کرده است.

سلینا: میـــــــــو!!!

بتمن: سلینا! در شهر از خیابان جنایت هم دیداری تازه کردم. اما با صحنه عجیب روبرو شدم. کروکی جایی که پدر و مادرم کشته شده بودند توسط دکتر استرنج برای جلب توجه من کشیده شده بود و دسته گلی از طرف او با پیغام “همانجایی که شروع شده تمام خواهد شد” در همان نزدیکی گذاشته شده بود.

سلینا: بـَــتی بیچاره! اینهمه دشمن بی رحم دور و برت رو فرا گرفته، تا حالا کسی رو هم داشتی که دوستت داشته باشه!؟

بتمن: تمامی اونها! تمامی اونها سلینا!!!

آلفرد: اما ارباب! اگر ژوکر از تیمارستان آرکام با تایتان مسموم شده، چرا این واکنش شیمیایی را در بدن او باعث شده است؟ در حالیکه سم تایتان موجب تبدیل شدن قربانی به موجودات عظیم الچثه همانند بین/Bane می شود.

باربارا: یا آیوی! که در اثر تزریق سم ونوم توسط ژوکر به آن وضع درآمد. اما اوضاع در مورد ژوکر متفاوت است. تنها دلیل چنین واکنشی مصرف بیش از حد این سم است که می تواند باعث بروز اتفاقات ناگواری شود. این احتمال هم می رود که بخاطر وجود مواد شیمیایی دیگر در خون ژوکر و ترکیبش با تایتان، باعث وخیم شدن حال ژوکر شده است. ظاهرا ژوکر هم از سیاهچال لازاروس استفاده کرده است.

بتمن در حین خارج شدن از مرکز پلیس با هلی کوپتر ویکی ویل(خبرنگار) روبرو شده و مشاهده می کند که هلی کوپتر توسط ژوکر مورد حمله موشک قرار گفته و سقوط می کند. ویکی در معرض خطر تک تیراندازان ژوکر واقع گشته و تقاضای کمک می کند. و بتمن مطابق معمول او را نجات می دهد. گفتگوی مابین آندو را مردی کلاه دار در حال مشاهده است. بعد از این ماجرا توسط آلفرد باخبر می شود که آقای فاکس توانسته داروی درمان بخش بتمن را بسازد. بتمن به سمت محل دارو رفته اما با خوردن جرعه هایی از آن دارو دچار سردرد شدیدی شده و از حال می رود. با باز شدن چشمانش خودش را در برابر مرد کلاهدار می بیند. او همان مـَدهـِتـر(کلاهدار یا کلاه فروش مجنون) است و آنجا مهمانی چای مخصوص او!. بتمن توسط دستگاه هیپنوتیزم کننده و چای مدهتر به دنیای ذهنی و عجیب ِ سرزمین آلیس گام می گذارد(نوعی ترکیب بندی از کتاب آلیس در سرزمین عجایب). بتمن نظم ذهنی مدهتر را بهم زده و با مبارزه ای جانانه موفق می شود از این تله مدهتر جان سالم بدر برد.(حضور کاراکترهای فرعی و مرتبط به خط اصلی داستان و پرمحتوا کردن داستان اصلی – ایجاد تنوع با ورود به دنیاهای دیگر در دنیای اصلی بازی)

 

بتمن در سرزمین عجایب!!! – بتمن از آن ماده شیمیایی خورده(چای) و ذهنش تحت کنترل مدهتر قرار گرفته(چشمهای رنگی) و به دنیای ذهنی(شبیه سرزمین عجایب) پای می گذارد. اما درون بتمن قویتر از ذهن اوست بنابراین تسلیم مدهتر نمی شود.

مدهتر: به نظر خیلی گیج شدی…من یه ایده ریز و خیلی کوچولو رو درون سرت کاشتم…الهام کننده خواب مصنوعی…حالا مال من هستی…نمی خوای پیاله چای خودت رو بخوری، یه چای مخصوص…تو حالا سرباز من هستی…و هر چیزی رو که من بگم انجام میدی… نه نه نه …

بتمن: برو به جهنم، ژرویس(مدهتر)!

بتمن: آلفرد، این نقشه مدهتر بود. او می خواست مرا با کنترل کردن ذهنم از طریق هیپنوتیزم به فرمان خودش در آورد. اما چرا؟ احساس خرگوش شدن را داشتم.

باربارا: ژرویس تـِتـچ، ملقب به مدهتر که در جوانی غرق در کتاب آلیس در سرزمین عجایب اثر لوییس کارول شده و خودش را در نقش خرگوش کلاهدار آن داستان فرض کرده است(علت خرگوش شدن بتمن و زدن ماسک خرگوش توسط افراد مدهتر). یک جنایتکار ِ شیزوفرنی و هیپنوتیزم کننده ماهر است. و جنایتهای زیادی را در مهمانی چای خود مرتکب شده است. او درون کلاهش چیپهای کترل کننده ذهن را برای تقویت هیپنوتیزمش جاسازی کرده است(علت اینکه بتمن در آخر مبارزه کلاه مدهتر را از سرش برداشت).

به این فایل صوتی گوش کن: “مدهتر: دست از سرم بردارید، وقتم داره تلف میشه، آلیس…کجایی آلیس؟(مدهتر به طعمه هایش به چشم آلیس نگاه می کند) ///  دکتر استرنج: آلیس اینجا نیست، آرام باش ژرویس! آلیس بزودی اینجا میاد… اشتراکاتی میان من و تو وجود دارد…تو ذهن فوق العاده ای داری…تو می توانی انگیزه، وفاداری و احساسات و تمامی چیزهایی که اعتقادات یک مرد را می سازد، بکمک مواد شیمیایی تغییر بدهی… فرمول مواد شیمیایی شما خیلی عالی بود و بهمین دلیل من از آن فرمول استفاده می کنم. به این عکس نگاه کن، ژرویس… به لباسی که پوشیده نگاه کن…این آلیس نیست؟ /// مدهتر: نه نه نه اون نمی تونه آلیس باشه. /// دکتر استرنج: فکر می کنم آن شبی را که سوفی ویلیامز در لابراتوارتان طعمه شما شد، بخاطر دارید؟ چگونه به او چایتان را تعارف کردید؟… او را کشتید، اینطور نیست؟…این اولین قتل شما بود…چه تعداد آلیس دیگر آنجا بودند؟…همه چیز بستگی به همکاری شما دارد. من پروژه ای در دست انجام دارم که می خواهم از کمک شما استفاده کنم… این کارخانه قدیمی و پر از ارواح است(مدهتر را به مرگ تهدید میکند)…من تصمیم به ساختن یک آرکام جدید دارم که مثل سیمرغ از خاکسترهای این یکی بیرون خواهد آمد… من یکسری تحقیقات در سلول زندان شما قرار می دهم. قصد دارم ذهنها را کنترل کنم…من برای تست های شما یکسری انسان را در دسترستان قرار می دهم… تو باید ملاقاتی با شهردار شارپ داشته باشی … من یک منشی مخصوص برای تو در نظر گرفتم… /// مدهتر: او آلیسه، او اینجاست…من می تونم نگهش دارم… /// دکتر استرنج: البته، او می تواند برای شما شود، او آلیس است.”

 

مهمانی چای مدهتر و کتاب آلیس در سرزمین عجایب

بتمن: او بکمک مدهتر توانسته کنترل افرادی همانند شهردار شارپ را در اختیار بگیرد. او حتی می خواست مرا هم از این طریق اسیر خود کند.

باربارا: اطلاعات جدید دیگری هم در دست داریم. شهردار شارپ از یک بیماری اختلال شخصیتی رنج می برد. زمانیکه در تیمارستان آرکام بعنوان سرپرست کار می کرد، نسبت به زندانیان بی رحمی هایی را مرتکب شده و دکتر استرنج توانسته شواهدی را بر علیه او جمع آوری کرده و از این طریق نیز شارپ را وادار به همکاری و وفا داری کرده است.

بتمن به سمت کارخانه ذوب آهن برگشته و خلافکاران دلقک(کنایه به دارودسته ژوکر) را یکی یکی از سر راه بر می دارد و راهش را به مکان ژوکر باز می کند. در این حین هارلی را می بیند که با دهان بسته به میله ای بسته شده است. هارلی اعتراف می کند که ژوکر از آقای فریز یک وسیله (نارنجک منجمد کننده پیشرفته) ویژه را گرفته و آنرا در اطاق بخار پنهان کرده است. اما نمی گوید که چرا و توسط چه کسی بدین وضع افتاده است. حالا دیگر معماهای حل نشده بتمن به یکدیگر پیچیده شده و سوالات بیشتری را در ذهن او ایجاد می کند.(رویدادهایی که از دید بتمن مخفی مانده اما عللش در آینده فاش می شود. نقش کاراکترهای فرعی و کمک رسان برای جهت گیری نهایی بازی)

*ادامه دارد*

 


54 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. بی صبرانه منتظر قسمت های بعدی هستم. فقط نمی دونم چرا حس می کنم تالیا تو این بازی اضافی بود. از هر زاویه ای نگاه می کنم، کاراکترش قابل حذف شدنه. یعنی می شه حذفش کرد بدون این که اتفاق خاصی بیافته!
    ———————————-
    COD Team

    ۰۰
    1. نه بابا اگه این کارکتر حذف میشد پس ژوکر چطوری می مرد؟ بتمن چطوری زنده می موند؟
      جدا از اینها بازیبازها که توی این بازی همه چیز هست پس این معشوق بتمن کیه؟ بعد هم مجبور میشدن پشت سر کت وومن صفحه بذارن! :mrgreen:

      ۰۰
    2. جان من دلیتش کن اون جمله اخرو!!! :roll: :cry: :-?
      بجای این برو توی حس و حال اویل ۶ که خواب رو حروم میکنه!!
      حالا گلشیفته یه کاری کردو اصغر فرهادی هم یه کاری کرده و امار رضا گلزار و امین حیایی هم خرابه و خانوم زنگنه هم که هستش و مهران مدیری هم که اونجوری اما دلیل نمیشه که ما حتی شده اندکی فکر منحرف بکنیم درباره این هنرمندان زیبای کشور ( چه امیدی میشه به سینا داشت؟ ) lol

      ۰۰
    3. نه سینا جان، تالیا باید میبود، یعنی تک تک کارکترها حساب شده وارد داستان بازی شده بودند و اتفاقا تالیا رو از هیچ زاویه ای نمیشه حذفش کرد! هم مثلث عشقی کت وومن، تالیا، بتمن ناقص میشه، هم اون بحث و جدل های راش ال و بتمن ناقص میشه، هم اون تیکه که تالیا میاد و اون ردیاب بتمن رو به خودش وصل کرده و جوکر رو گول میزنه ناقص میشه … در کل چیکارش داری کارکتر به این خوبی!
      از حامد عزیز هم تشکر می کنم که باعث شد این چند روزه هر قسمتی که از مقاله رو میذارم عین همون قسمت رو بازی کنم و لذت مضاعف ببرم! کلا با این که از کار و زندگی انداختیمون :mrgreen: ولی کارت واقعا عالیه … در صدد تهیه ی نسخه ی PDF از متنت هستم. حقوق شما هم کاملا محفوظه!

      ۰۰
    4. اااا.مهربانان چرا همه به تالیا خانم گیر دادید؟؟تازه داشتم فراموشش میکردم. :cry: .(آخه این بتمن چی داشت؟!مرتیکه مغرور.اگه میذاشت رابین کمکش کنه الآن تالیاخانم :cry: نمیشد )

      ۰۰
    5. با سلام!
      ماکاروف عزیز! آنچه که آلبرت عزیز درباره تالیا گفت را در نظر بگیر. البته مکملی را هم بدان اضافه کنم که بتمن در کمیک بوکها دارای معشوقان دیگری هم بوده است. اما بیشترین تاثیر را در ادامه و در بخشهای دیگر روایت داستانی خواهید خواند، که این کاراکتر از حمایت پدرش دست برداشته و در حساس ترین جا به کمک بتمن می آید… بدست آوردن دارو و در لحظه گیر افتادن بتمن در پیش ژوکر دوم … و یکی از بیادماندنی ترین دیالوگها را بر زبان می راند…در ادامه خواهید خواند.
      او به همراه پدرش، رهبر گروه اساسینها بوده و به خوبی فعالیتهای دیگران را در سطح شهر رصد می کرده اند. بهین دلیل موضوع دزدیده شدن دارو توسط هارلی را متوجه شده و در ادامه به دنبال او می رود. در ضمن این مطلب را هم در نظر بگیر که راشال به هر طریقی می خواسته از بتمن کمک بگیرد و در این راه حتی دخترش را هم وارد ماجرا کرده و او را به بتمن نزدیک کرده(از لحاظ عاطفی) و حتی مراقب او گذاشته است. اما علت اینکه نتوانستی حضور او را بپذیری به کم رنگی این عاطفه در بازی و گپ و گفتهای اندک آندو بر می گردد. شاید بازی سازان بتمن بتوانند از تالیا برای ساخت یک بسته الحاقی(DLC) برای بازی استفاده کرده تا پشت پرده وقایع را بشکافند.
      با سلام!
      ماکاروف عزیز! آنچه که آلبرت عزیز درباره تالیا گفت را در نظر بگیر. البته مکملی را هم بدان اضافه کنم که بتمن در کمیک بوکها دارای معشوقان دیگری هم بوده است. اما بیشترین تاثیر را در ادامه و در بخشهای دیگر روایت داستانی خواهید خواند، که این کاراکتر از حمایت پدرش دست برداشته و در حساس ترین جا به کمک بتمن می آید… بدست آوردن دارو و در لحظه گیر افتادن بتمن در پیش ژوکر دوم … و یکی از بیادماندنی ترین دیالوگها را بر زبان می راند…در ادامه خواهید خواند.
      او به همراه پدرش، رهبر گروه اساسینها بوده و به خوبی فعالیتهای دیگران را در سطح شهر رصد می کرده اند. بهین دلیل موضوع دزدیده شدن دارو توسط هارلی را متوجه شده و در ادامه به دنبال او می رود. در ضمن این مطلب را هم در نظر بگیر که راشال به هر طریقی می خواسته از بتمن کمک بگیرد و در این راه حتی دخترش را هم وارد ماجرا کرده و او را به بتمن نزدیک کرده(از لحاظ عاطفی) و حتی مراقب او گذاشته است. اما علت اینکه نتوانستی حضور او را بپذیری به کم رنگی این عاطفه در بازی و گپ و گفتهای اندک آندو بر می گردد. شاید بازی سازان بتمن بتوانند از تالیا برای ساخت یک بسته الحاقی(DLC) برای بازی استفاده کرده تا پشت پرده وقایع را بشکافند.
      در ضمن راشال، در بازی دشمن بتمن نبوده بلکه از لحاظ ایدئولوژی با هم تفاوت دارند.
      با تشکر از همه دوستان عزیزم!

      ۰۰
    6. علی، سعید میرابی، سعید و حامد، تمام حرفاتون رو قبول دارم. ولی منظور من اینه که نویسنده های بازی اول تالیا رو برای جذاب تر کردن بازی وارد داستان کردن، بعد اومدن براش داستان نوشتن! یه جورایی نمی شه باهاش ارتباط برقرار کرد. شخصیت پردازیش هم به خوبی بقیه نیست.
      ————————————
      COD Team

      ۰۰
    7. با سلام! (با تشکر از Makarovعزیزم)

      برای سلینا کایل هم شخصیت پردازی کاملی صورت نگرفته است. اما در روند داستانی بازی در جهت نجات بتمن تاثیرگذار هستند. این بازی پایه و اساسش همان کمیکها و فیلمهاست. بعبارت دیگر بنا بر این گذاشته شده که بازیبازان از سرگذشت آنها باخبر هستند و بصورت انیمیشن به گذشته آنها سرک نکشیده است. اما از طریق فایلهای صوتی و متنی موفق به انجام اینکار شده است که از طریق حل معماها کسب می شوند که به خط اصلی داستان خللی وارد نیاورده است. در بازی قبلی بتمن: تیمارستان آرکام نیز به همین نحو بود.
      در کل می توانم شما را درک کنم… و می فهمم از چه دریچه ای بدان نظر کرده ای!

      راستی، سرنوشت آن مقاله راجب COD به کجا رسید؟ امیدوارم مطلبی شود که در هیچ کجا نمونه اش یافت نشود و به تمامی ایرادات وارد شده به این بازی جواب محکمی دهد…یک مطلب قرص و محکم!

      با تشکر از شما و همه دوستان عزیزم!

      ۰۰
  2. سلینا: بـَــتی! این مرد با اون قلب یخی، چطوری گرمای عشق به همسرش رو حفظ کرده؟!
    این عشق دکی فریز واقعا مثال زدنیست !!! تو کتابهای شعر پارسی باید جستجو کرد !!! :mrgreen:
    راشال الغول هم دیگه معلومه نژادش چیه !!! فقط تالیا الغول چرا کشتنش !!!

    ۰۰
    1. با سلام!

      از اینکه این جمله مورد توجهت قرار گرفته ممنونم! برای من هم سوال بود و بدین نحو و با زبان خودم برای دوستانم شرح داده ام.

      اگر دقت کرده باشی وقتی بتمن پیشنهاد راشال را بعد از مبازه با او نمی پذیرد، راشال با گرفتن تالیا و گذاشتن شمشیر بر روی گلویش، در واقع می تواند این موضوع را متصور گردد که تالیا قربانی این بازی خواهد شد. راشال برای رسیدن به هدفش هر کاری می کند. مردن تالیا چندین جنبه را نشانه رفته است. یکی بار دراماتیک بازی را بالا می برد و دیگری انتقام ژوکر از او را بخاطر دزدیدن دارو از هارلی نشان می دهد و باز هم دیگری… اینکه دارو بعد از کشته شدن تالیا به نزدیکی ژوکر دوم افتاده و او دارو را در اختیار می گیرد و موجب درگیری بتمن با او می شود. در هر صورت بتمن بدان دارو نیاز دارد. بعبارت دیگر هر صحنه نمایشی وحشت آوری/Terror می بایست قربانی نیز در خود داشته باشد…. منظورم چیست؟ در بخش پایانی بررسی داستانی بتمن توضیح داده ام…. تا آن لحظه…
      با تشکر از همه دوستان عزیزم!

      ۰۰
  3. حامد به تو باید گفت نویسنده تمام عیار . من میگم تو همین سبک سعی کن کتابی چیزی بنویسی شاید که مشهور شدی و ما هم تونستیم بگیم ” فلانی یه زمانی با ما تو یه سایت فعالیت میکرد و مینوشت “.
    بی شوخی گفتم!

    ۰۰
    1. با سلام!(برای همه دوستان عزیزم که حس مشترکی را نسبت به بازی بتمن در خود آویخته ایم)
      در ابتدا… مطلبی را تحت عنوان “میزان فروش کنسولها- NPD ” برای سایت ارسال داشته ام که در بخش E3 به اشتباه درج گشته است از مسئولین سایت درخواست رسیدگی دارم که در صورت شایسته بودن مطلب در سایت قرار گرفته و در دسته بندی درستی درج گردد.

      و …به گمانم بعضی از دوستانم با متن ارتباط برقرار نکرده اند همانند خود بازی!… شاید بعضی از دوستان هنوز بازی را انجام نداده اند بنابراین این متن برای آنها گنگ به نظر می رسد. این متن همه چی دارد… چی کم دارد؟! (AL P@cino)… خط اصلی داستان را دارد، قسمتی از دیالوگهای جذاب بازی را در خود جای داده است و توضیحات اضافی که برای شرح داستان و اضافه نمودن بار طنزش بدان ضمیمه شده است.
      {سلینا: بـَــتی! این مرد با اون قلب یخی، چطوری گرمای عشق به همسرش رو حفظ کرده؟!
      بتمن: وفاداری سلینا! عشق به نورا(همسر آقای فریز) در وجود ویکتور(فریز)، وفاداری رو منجمد و برای او به یادگار گذاشته کرده است.
      سلینا: میـــــــــو!!!} — این سوالی بود که برای من پیش آمده بود؟! شاید نظر شما چیز دیگری باشد.
      یا …
      {باربارا: ژرویس تـِتـچ، ملقب به مدهتر که در جوانی غرق در کتاب آلیس در سرزمین عجایب اثر لوییس کارول شده و خودش را در نقش خرگوش کلاهدار آن داستان فرض کرده است(علت خرگوش شدن بتمن و زدن ماسک خرگوش توسط افراد مدهتر). یک جنایتکار ِ شیزوفرنی و هیپنوتیزم کننده ماهر است. و جنایتهای زیادی را در مهمانی چای خود مرتکب شده است. او درون کلاهش چیپهای کنترل کننده ذهن را برای تقویت هیپنوتیزمش جاسازی کرده است(علت اینکه بتمن در آخر مبارزه کلاه مدهتر را از سرش برداشت)}
      آیا متوجه علت کلاهدار بودن مدهتر و برداشتن آن توسط بتمن در آخر مبارزه شده بودید؟ بخش سلینا و پای عشق آقای فریز را وسط کشیدن از همین اضافات به پیکره روایت داستانی بوده است. یا سرگذشت راشال، به هیچ وجه در بازی بدین صورت نیامده و آنرا برای رفع ابهامات گرد آوری کرده ام.

      می دانستم این داستان گنجایش شرح و توضیح بیشتری را داشته و قسمتهای وسیعی از آن توسط دوستان عزیزم نامکشوف باقیمانده بود. می دانم، می دانی و می دانند… هدفم فقط اشتراک گذاری این دانسته ها و جذابیت های بازی با سایر دوستان عزیزم است… که قطعا با صرف زمان بیشتری از کیفیت بهتری نیز برخوردار می گشت.

      روایت این داستان و بررسی آن شبیه به خود بازیست. وقتی بتمن در شهر حرکت می کند با صدای زنگ تلفن به طرف آقای ساسز جلب می شود، در کنار صحبت با آلفرد، دائم تلفن های ژوکر، و پیامهای ریدلر در گوشش زنگ می زند. دائم از طرف تبهکارها از جایی به جای دیگر کشیده می شود و با سرگذشت آنها آشنا شده و در نهایت آنها را به کام عدالت می کشاند… نوش جانش!!!
      این روایت داستانی به همین سبک است. بتمن در حال حرکت به سمت شهر شگفتی و راشال است که دائم اطلاعات داستانی را از هر طریقی برای شما دوستان عزیزم تعریف کرده ام. حالا این مغز با درایت من و شماست که باید آنها را در کنار یکدیگر چسبانده و به صحنه های بازی ربط دهد. بسیاری از فیلمهای سینمایی نیز از سبک روایت تو در تو استفاده کرده و گاها آنرا معماگونه ارائه داده و ترکیب و شناسایی نشانه ها را در اختیار تماشاچی می گذارند که اینکار بر جذابیت فیلم و بازی نیز می افزاید.
      مطمئن هستم بعد از این متن نسبت به بازی بتمن یا هر بازی مهم و مطرح دیگری، نظر شما تغییر کرده وبه جنبه های دیگرش نیز بها خواهید داد. بدون تردید تجربه و حس دیگری پیدا خواهید کرد و بر هنر بازی سازانش آفرین خواهید گفت.

      از دوستان عزیزم می خواهم هر کجا نکته ای به نظرشان می رسد ابراز داشته تا دیگران نیز در آن سهیم گردند.
      با تشکر از همه دوستان عزیزم و آلبرت عزیز!

      ۰۰
    2. حامدجان…تو نباشی من میمیرم..اینو خداییش گفتم…خیلی باهات حال میکنم…متنهات فوق العاده است و واقعا ازت ممنونم که بیش از چندین ساعت از وقتتو میذاری و برامون ازین مطالب مفید و فوق العاده زیبا تو سایت میذاری$
      _________________________
      امیرمسعودبهداد از کهکشان مایکروسافت :arrow:

      ۰۰
    3. با سلام!
      اگر واقعا توانسته باشم همان حس خودم را به شما دوستان عزیزم منتقل کنم، جای خوشحالیست. چرا که نوشتن متن و همراه کردن دیگران کار بسیار دشواری است. بعضی از دوستان عزیز، دوباره بازی را از ابتدا شروع کرده اند، و به کشف بهتر آن نائل گشته اند. خوشحالم!
      اما … بعضی از گره های داستانی را در فصل آخر باز کرده ام. بعبارت دیگر همانند خود بازی آنها را به حالت تعلیق درآورده تا لذتش در انتها همانند خوردن آن تکه موز آخر معجونی خوشمزه باشد.

      با تشکر از همه دوستان عزیزم!

      ۰۰
    4. salasin داداش جون تو که کلا با هر چیزی دم دستت حال می کنی شیطون

      متن عالی بود ولی من چند تا ابهام برام پیش اومده!!!

      ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر