بررسی داستانی بتمن آرکام سیتی – قسمت آخر

در ۱۳۹۰/۱۱/۰۱ , 23:09:58

*حامد.ق.ت/Hamedgh – دی ماه ۱۳۹۰*

مقدمه:

مطلب فوق بررسی داستانی بازی بتمن:شهر آرکام است در قالبی داستان گونه! که با ایجاد پرسش و پاسخ از زبان شخصیتهای بازی سعی در تعریف و باز کردن گره های داستانی و در نهایت شرح و بسط عیوب معدود آنست. داستانی که پر از بار معنایی و نشانه های خاص فلسفی است که در دیالوگها و روایت و شرح تصویری خود به نمایش گذاشته است. برای نوشتن این مطلب، بیش از هفتصد عکس از خود بازی مورد استفاده قرار گرفته تا زوایای مختلش به درجه گذاری درآمده و ارزش های داستانی و روایی این بازی از سایه بدر آمده و به روشنی پناه برد. برای فهم بهتر سبک نوشتاری مطلب فوق، شرح توضیحاتی برای درک بهتر دوستان عزیزم ایجاب می نماید. مطلب داستانی فوق مرکب از خط داستانی بازی(به رنگ آبی) و برخی دیالوگهای بازی (به رنگ بنفش) و توضیحات اضافی خودم (به رنگ مشکی) به زبان شخصیتهای بازی برای تفسیر بیشتر آنست. جملات به رنگ قرمز را همانند بازی کردن بتمن در نظر گرفته و توضیحات دیگر را بعنوان توضیحات یک راوی یا گوینده رادیویی در نظر بگیرید. دیالوگهای بتمن، آلفرد، باربارا و دکتر استرنج بخاطر نوع شخصیتشان به سبک عامیانه نوشته نشده است.

بنابراین…

سلینا: بتمن، صحنه بیرون آمدنت با جسم مرده ژوکر!، منو یاد نقاشی روی گاو صندوق هاروی انداخت. با عکسی از هابیل و قابیل! (توضیحات خودم به زبان سلینا است که در بازی گفته نشده است و مفاهیم و نشانه های بازی را کالبد شکافی می کند)

ژوکر: من درست پشت سر تو هستم، بتمن! (از دیالوگهای زیبای بازی برای بسط بهتر و جذاب تر مطلب داستانی – دیالوگهای وابسته به همان رویداد یا اینکه آنرا توضیحاتی راجب رویدادهای دیگر فاش نشده در نظر بگیرید، بطور موازی با وقایع داستانی تا گره های داستانی و دلایل وقوع رویدادها آشکار شوند.)

اما بتمن فریب خورده از ژوکر به صندلی بسته شده و ژوکر مقداری از خون آلوده اش به سم تایتان را به رگهای بتمن وارد کرده و بتمن… (تعریف خط داستانی بازی است. بهمراه سوالاتی که به علل یا عیوب داستانی اشاره دارد.)

*بررسی داستانی فوق در قالبی جدید نوشته و بسط یافته که در جای دیگری نمونه آنرا نخواهید یافت. امید است این مطلب بهمراه نقد دوم و مکملی(بعدا در دسترس قرار می گیرد) که کل بازی را هدف قرار داده است، مفید و مورد توجه همه دوستان عزیزم واقع گردد.

***

ادامه از قسمت چهارم

در صحنه های پایانی و به یاد ماندنی بر روی صحنه تئاتر، ژوکر ِ سالم از بتمن می خواهد که دارو را به او بدهد. بتمن متعجبانه اظهار می کند که دارو پیش او نیست و شما آنرا پس گرفتید. تا ژوکر می خواهد جواب دهد…تالیا با حرکتی سریع شمشیر را در بدن ژوکر فرو می کند. و او بر زمین می افتد. بتمن به گذشته نگاهی می اندازد. به یاد ژوکر مسموم و ژوکر سالم در کنار هم می افتد. به یاد یادداشتی که هارلی در گاو صندوق آقای فریز بعد از دزدیدن دارو گذاشته، می افتد. که تصویر ژوکر در کارت ِ بازی و تصویر کپی گرفته از ژوکر در کنارش بود. ژوکر در تمامی اوقات با دادن نشانه ها حقیقت را به بتمن می گفت. درست در مقابل دیدگان بتمن!!!

بتمن: این صحنه نمایش، مرا به یاد فیلم و پوستر وحشت/Terror می اندازد.

برای دیدن تصویر در اندازه ی بزرگ، بر روی آن کلیک نمایید.

تصویر سمت چپ: تئاتر شهر و لحظه مبارزه با قاب بندی زیبای سینمایی- تصویر وسط: پوستر درون شهر که اشاره به پایان بازی و نمایش بازیل کارلو بهمراه ژوکر دارد- تصویر راست: نقش بستن عبارت پایان/The End بر روی بدن بازیل کارلو که اشاره به پایان کار بازیل و ژوکر و در نهایت نمایش(فریب زیرکانه ژوکر) دارد.

تالیا: همه چی تموم شد!

بتمن: چرا ژوکر رو کشتی؟

تالیا: چرا؟! تو هرگز اینکار رو نمی کردی. برای من انتخابی باقی نگذاشتی.

بتمن: همیشه انتخابی وجود دارد.

تالیا قصد برگرداندن داروی ضد سمی را که به گفته خودش از هارلی گرفته به بتمن دارد. اما قبل از توضیح بیشتر، توسط ژوکر ِ زنده با تیر کشته می شود و دارو به پیش ژوکر ِ مرده می افتد(غافلگیری بهمراه ایجاد سوال). حال بتمن می فهمد که ژوکر اصلی، چه کسی است و او توسط تالیا کشته نشده است. و همه ما می فهمیم که چرا ژوکر پیشنهاد تالیا را پذیرفت. او ژوکر واقعی نبود. (سوالم را در چند پاراگراف بالاتر پاسخ دادم). اما باز هم سوال قبلی ظاهر میشود که چگونه تالیا از موضوع دزدیده شدن دارو توسط هارلی باخبر شده و سپس دارو را از هارلی پس گرفته است؟ او چطوری از جای بتمن در مقر ژوکر باخبر شده و بکمک او آمده بود؟

ژوکر: بنواز، بیشتر، آفرین…

بتمن: شاید تالیا وقتی توسط راشال با شمشیر تهدید شد، از همکاری با پدرش منصرف شده و از دور مراقب من بوده و وقتی هارلی با داروها از مرکز پلیس خارج میشده او را تعقیب کرده و داروها را از هارلی گرفته و او را به میله بسته بود. و وقتی متوجه می شود که من در حین مبارزه با ژوکر در زیر آوار گیر کرده ام برای کمک به من پیشنهاد معامله را به ژوکر داده و جان مرا نجات بخشیده است. تالیا…! هر دوی ما از ژوکر فریب خوردیم…. ژوکــــــــر!!!

 

تصویر ژوکر برروی کارت و کپی کاغذی و جمله “بزودی احیا خواهد شد” – نشانه  گذاری ژوکر برای دریافت حقیقت توسط بتمن

 ژوکر به بتمن می گوید که او را فریب داده و حالا داروی ضد سم را می خواهد. ناگهان ژوکر مرده، تغییر شکل داده و دارو را بر می دارد. او بازیل کارلو بوده که با ژوکر همکاری می کرده است. مبارزه ای شکل گرفته و بتمن با شکست بازیل، دارو را بدست آورده و مقداری از آنرا می نوشد.

بتمن: تو نباید اینجا باشی کارلو! چرا عضو گروه ژوکر شدی؟

کارلو: به خاطر قانون طبیعت!!!

باربارا: بازیل کارلو…!

سلینا: ملقب به آدم رُسی/Clayface ! یکی از هنرپیشه های آثار کلاسیک سینما بود. وقتی فهمید آثار کلاسیکی که در اونها بازی کرده دوباره می خواد بازسازی بشه و نقش او رو شخص دیگری به عهده گرفته، دیوانه شد و بعضی از عوامل بازسازی فیلمها رو کشت. و بعدها با دزدیدن عنصرهای شیمیایی و تزریق روی خودش، تبدیل به یه موجود زنده رُسی شد. کسیکه به هر شکل و ترکیبی می تونه تبدیل بشه.

ژوکر: از جلوی راهم کنار برو، بتمن! من با جاودانگی قرار ملاقات دارم!

ژوکر در طی یک فرصت مناسب به پشت بتمن پریده و دست او را با چاقو زخمی می کند. شیشه دارو بر روی زمین افتاده و می شکند. و بهمراهش آخرین امیدهای ژوکر هم نقش زمین می گردد(ایجاد تعلیق و کشش). اما چرا ژوکر به دست راست بتمن که دارو را نگهداشته بود، چاقو می زند در حالیکه بدان نیاز مبرم داشته و در صورت زخمی کردن دست بتمن، احتمال افتادن شیشه دارو وجود داشته است؟! …چرا به جاهای دیگر بتمن چاقو نزد؟… شاید ژوکر حماقت کرده است، در حالیکه او به باهوشی شهره است؟ …(نقص داستانی)     

ژوکر: خب که چی؟ همه می دونیم که آخرش منو نجات میدی؟

بتمن: هر تصمیمی که گرفتی در انتها باعث مرگ و بیچارگی مردم شده است. انسانها مردند. و من متوقفت کردم. اما تو دوباره برگشتی و همان کارها را تکرار کردی. درباره این جوک ِ خنده دار و تکراری فکر کن… می خواهی بدانی چه چیزی واقعا خنده دارست؟…بعد از همه کارهایی که تو انجام دادی، من نجاتت دادم!!!

ژوکر: اون واقعا… خیلی خنده داره!!!

ژوکر: جوابها باعث شادی همیشگی شما نمیشند. بعضی وقتها نیاز دارید که در برابر ناامیدی مقاومت کنید.درباره اش فکر کن. شوی تلویزیونی محبوبت رو تصور کن که دائم تماشایش می کنی. کانالهاش رو بالا و پایین می کنی. با اون رویدادهای احمقانه و دیوونه کننده ای که نشون میدن! و بعد بنگ …! اونها دائم  چیزهایی رو میگند که همیشه تکرار می کنند. چیزهایی رو که دلشون می خواد!… می خواید همیشه شاد باشید؟ واقعا چه معنی میده؟! چطوری تمامی خوشی ها و شادیها در کلیسا به فرجام رسیده و سرانجام پایان می گیرند(با مرگ)؟ شما آقایون باید یه چیز ساده رو بفهمید! که من ماورای هر چیزم… ماورای هر چیز خوب!!! (ماهیت شر و بدی) – (این جملات در این قسمت بازی گفته نمی شود. اما…توسط من در اینجا درج شده است.)

 ژوکر با لبخند می میرد! در حالیکه تغییر را در چهره بتمن دید. بتمن او را نکشت اما نجات هم نداد. او در کنار رقیب و دوست همیشگی خودش با لبخندی از واقعیت طنزآلود او مرد.

سلینا: بـــتی، شنیدم که سزای ساسز! رو هم بهش چشوندی. یه جامعه ستیز واقعی، که تعداد قربانی ها برایش مهم بود و آمار اونها رو با کشیدن خط بر روی بدنش نگه می داشت. بتمن…! صحنه بیرون آمدنت با جسم مرده ژوکر، منو یاد نقاشی روی گاو صندوق هاروی انداخت. با عکسی از هابیل و قابیل! اوه… راستی یادم اومد باید به سراغ وسایل ارزشمندم برم و یه خـُرده حسابی هم  با “هاروی ِ سیاه و دنت ِ سفید” دارم!!! .(جملات مشکی: توضیحات خودم در جهت کالبد شکافی شخصیتها و در نهایت داستان بازی)

 برای مشاهده ی تصویر در اندازه ی اصلی بر روی آن کلیک نمایید.

تصویر سمت چپ و وسط: روی دست آوردن ژوکر توسط بتمن – تصویر سمت راست: نقاشی هابیل و قابیل

آلفرد: قابیل برادرش هابیل را کشت. و دو گانگی رفتاری انسانها را به نمایش گذاشت. خیر و شر، تاریکی و روشنایی!… ارباب وین!… ژوکر روی دیگر بتمن بود. .(توضیحات خودم در جهت کالبد شکافی شخصیتها و در نهایت داستان بازی)

باربارا: یاد حرفهای دکتر استرنج افتادم ” بتمن!…حضور تو باعث بوجود آمدن این موجودات شده است.آنها شبیه میکروب گسترش می یابند. شما محیطی را بوجود آوردید…” منظور دکتر استرنج این بوده که با نوع عدالتی که بتمن اجرا می کند شر و گناه از بین نرفته بلکه دوباره ظهور کرده و قویتر می شود. بنابراین دکتر استرنج نوع عدالت خودش را که از بین بردن شر و گناه بود را به اجرا گذاشت تا گاتهام را از وجود خلافکارها پاک کند.(توضیحات خودم در جهت کالبد شکافی شخصیتها و در نهایت داستان بازی)

آلفرد: … اگر جنایت و فساد نمی کنی، فاسد و جنایتکار نیستی، در جهت نجات و حفظ جنایتکاران و فاسدان نیز بر نیا! .(توضیحات خودم در جهت کالبد شکافی شخصیتها و در نهایت داستان بازی)

هاروی: ما آینده آرکام هستیم، آینده گاتهام!

گوردون(رییس پلیس): بتمن! اونجا چه اتفاقی افتاد؟

بتمن: ………… (سکوت)!!! (سکوت جوابی غیرقابل پاسخ است. از ج. ک. چسترتون)

.

تیتراژ… (ممنون آقای سفتون هیل)

.

نجوای عاشقانه ژوکر…

صدای هارلی…

هارلی: آروم باش بچه کوچولو، صدا نکن، مامان می خواد بخاطر تو همه آدمای لعنتی دنیا را بکشه!

سکوت … تاریکی!!!

 

ویرایش عکس از حامد.ق.ت/Hamedgh : طرح Smile و Batman را از سایتهای دیگر برداشت شده اما طرح ادغام آنها از جانب این حقیر است و صحنه پایانی بازی و روی دست بردن ژوکر توسط بتمن را نمایش می دهد.

Hamedgh/حامد.ق.ت/ ۲ -۱۰-۱۳۹۰ تا الی ۱۶-۱۰-۱۳۹۰

پانوشت۱: در صورت استفاده از این مطلب در سایتهای دیگر از ذکر نام منبع و نویسنده اش دریغ نورزید.

پانوشت۲:

نویسندگان بازی: پل دینی/ Paul Diniو پل کروکر/ Paul Crocker و سفتون هیل/ Sefton Hill

کارگردان بازی: سفتون هیل/ Sefton Hill

سبک: اکشن/ماجراجویی

محصول: ۲۰۱۱

بارگیری تمام متن به صورت PDF از سایت دنیای بازی

رمز فایل: www.dbazinews.com


68 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. ممنون دوست عزیز . اگه کامنت قبلی خونده باشی (تو پست قبلیت) من هنوزم معتقدم دوست عزیز که شما باید کمیک نویس و یا داستان کوتاه نویس بشی . :wink:
    البته یک مقدار باید روی فن فشرده کردن بیشتر مسلط بشی . :wink:
    کاشکی منم قبلا که مثل تو نقد مینوشتم و یا داستان کوتاه ادامش می دادم . اما چه کنم که کامپیوتر و دنیای اون منو غرق خودش کرد و از اون موقع تا حالا بیشتر برای کامپیوتر مینویسم تا آدما . :-D
    ولی تو دوست عزیز حتما ادامه بده همین راه رو چون موفقیتت رو توش می بینم . :wink:
    مطلب خوبی بود . ازش استفاده کردم . خوشحالم که اینقدر مو شکافانه به قضایا نگاه کردی و نشون دادی که باید از یک بازی این چنین چیز ها رو فهمید نه فقط به گرافیک و چنتا چیز دیگه چسبید . (حرفی که من همیشه گفتم من به جزعیات ریز بیشتر توجه می کنم تا به کلیات) :wink:
    باید هدف و مقصود ساخت بازی و پیام های بازی رو درک کرد اونجاست که میشه گفت تو یک گیمری چون بازی رو فهمیدی :wink: 8)

    ۰۰
    1. با سلام!
      Nightmare عزیز، ممنون!
      شاید در من چیزی را دیدی که آنرا در جایی تجربه کرده و حال برای این حقیر فاش ساخته ای!… اما… زندگی کوتاهتر از آنست که به همه آرزوها بتوان دست یافت. شاید از من گذشته باشد چرا که سمت و سویم جهت دیگری گرفته و در حال شکل گیری است. دنیا زوال آرزوهاست. گاهی خیلی زود، دیر می شود.
      اما… در گذشته مطلب می نوشتی و کمی تجربه داری، اگر ممکن است هر از چند گاهی برای دوستان عزیزم در اینجا مطلبی را بنویس. دنیای بازیهای این سرزمین نیاز به نویسنده های با ذوق و حرفه ای در بخشهای مختلفش دارد. اما گفتی حالا غرق در کامپیوتر شده ای و برایش می نویسی… شاید منظور شما هک و دنیای هکری است یا بخشهای دیگر… شاید حدسم نادرست است در هر روی من دانش آموخته نرم افزار بوده و دیر زمانی را در آبهایش شنا کرده ام…
      از دیدگاه شما و راهنمایی شما بسیار تشکر می کنم… تا امروز دوستی مرا بدین جهت راهنمایی نکرده بود!

      ** ” … باید از یک بازی این چنین چیزها رو فهمید نه فقط به گرافیک و چنتا چیز دیگه چسبید… باید هدف و مقصود ساخت بازی و پیام های بازی رو درک کرد اونجاست که میشه گفت تو یک گیمری چون بازی رو فهمیدی” — این دیالوگ شما درست است! **

      این دیالوگ هدیه به شما و همه دوستان عزیزم:
      ** “من تا آنجا که می توانستم عمرم را بخوبی زندگی کردم. هدفش را نمی دانستم. اما شبیه حرکت یک پروانه به سمت یک ماه نورانی و بسیار دور، به سمت جلو کشیده شد! و سرانجام در اینجا یک حقیقت بزرگ را دریافتم. که من یک کانال برای عبور یک پیام بودم که از فهم و دانشم بیرون بود. ما کیستیم؟” (خود شناسی انسان)— اتزیو به دزموند در بازی فرقه آدمکشها : افشاگری ها/ Assassin’s Creed: Revelations **

      با تشکر از شما!

      ۰۰
    2. بله دوست عزیز دیالوگ خودم بود .
      جایی شنیدیش ؟
      حدست درست هستش من فعلا تا کارشناسی ارشد کامپیوتر خوندم . و قصد دارم برای ادامه به خارج کشور برم . منتها بدلیل پایه نبودن خونواده متوقف شدم . تو زمینه هک و تغییر دادن بعضی چیزها نادرست هم دستی دارم . اما بدلیل قسم هایی که خوردم بهیچ وجه برای فردی و یا بر روی فردی هک یا کار دیگه نمی کنم . اما کلا تلاشم بر اینه که برای بشریت مفبد باشم . اما بیشتر سرور ها و کرک ها و از این کار ها . کلا همه کار میکنیم . آهنگسازی – گرافیک – برنامه نویسی و …
      هر چی که بشه . :wink:
      در مورد پیشنهادت برای مطلب نویسی چشم سعیمو میکنم . اما بسیار سرم شلوغه و همینطور که دوستان دیدن من خیلی کم نظر میدم و بیشتر از نظر دوستان استفاده میکنم . اما اگه این زمونه بزاره سعی میکنم که مفید باشم . :wink:
      اون پیام آخری شما بسیار زیبا بود و خب قدری حرف دل من هستش . من مدت هاست که دارم از این رنج میبرم چون می بینم اطرافم و دنیایی که توش زندگی میکنم دروغی بیش نیست و حقیقت چیزی هستش که ازش خیلی دوری و هر چی بیشتر به سمتش چنگ میزنی بیشتر معما سراغت می یاد .
      فقط یک چیز برای همه دوستان سعی کنید چیزی که میبینید رو باور نکنید باید با چشم دیگر دید . :wink:
      دنیای ما پر از اسرار هستش .
      از تو هم برای مطلبت تشکر میکنم و امیدوارم موفق باشی :wink:

      ۰۰
    3. با سلام!
      قصدم از آوردن دیالوگ شما فقط موافق بودن با آن بود. همانند دیالوگ اتزیو به دزموند! بنابراین قسمت ” دیالوگ خودت است” جایش را به “این دیالوگ شما درست است” داده تا تفاهم بیشتری حاصل شود.

      چندین سال پیش مقاله ای را راجب دنیای هکرها ترجمه کرده بودم، و به شیوه ها و هدفهای رفتاری آنها پرداخته بودم… نمی دانم شما در کدام سمت و سو جریان گرفته اید اما درصدی از انحرافش را می توان بو!!! کشید(بو کشیدن در اینجا مفهومی دارد). هکرها هم همانند نژادهای بازیهای نقش آفرینی هستند. مثل: دارک اِلف ها(Dark Elf) ، چرا که الف ها نژادهای مختلف و کلاسهای مختلفی دارند… الف جنگلی و کلاس سارق یا الف شهری و کلاس جنگجو و …
      امیدوارم همه علم ها در جهت درست پیش رود چرا که هر خواهانی به آنچه که خواهانش است خواهد رسید… و در لحظه نود، آنچه که هست و شده، مایه افتخارش خواهد شد یا مایه پشیمانی و نابودی!!!…. هدف نور است یا تاریکی…گاهی در این مسیر نوری می شوی برای تاریکی دیگران…بعضی ها ماه تابانی می شوند در کنار ماهان بی نور(سیارات بی نور نسبت به خلق زمین)…چرا که ذات انعکاس گرشان به منبع نور نزدیکتر!!!…

      **”زندگی کردن برای آموختن است. این درس را در قلبت نگهدار و ذهنت را پاک گردان.”— اتزیو به یکی از اعضای فرقه در بازی فرقه آدمکشها : افشاگری ها/ Assassin’s Creed: Revelations **
      …اعضای فرقه…افشاگری…زندگی…آموختن…قلب…پاکی ذهن…………………..رستگاری!!!
      بنابراین اگر اهل چنگ زدن هستی، به حقایق ثابت شده چنگ بزن و کدهای اسمبلی خودت را دیباگ کن(مفهومی دارد). نوشتن کد(خطوط برنامه نویسی) درون برنامه از مجهولی که نمی دانی، اشتباه محض است. حقایق…حقایق…!

      امیدوارم شیرینی دیدگاهم را مزه کنید و از تلخ فکری درباره آن دوری کرده تا سو تفاهمی ایجاد نگشته و غمی حاصل نگردد. چرا که هدفم این نبوده و نیست.

      با تشکر از شما و همه دوستان عزیزم!

      ۰۰
    4. Hamedgh :
      سلام .
      چون علامت تعجب داشت آخر جملت (دیالوگ خودت است !) من اونو به حالت تعجبی خوندم دوست عزیز ولی حالا فهمیدم که این (!) به نقل خودمونی امضای توست و یا تیکه کلامت :wink:
      درسته دوست عزیز . من تلخی هایی داشتم توی این راه و چند سالی هستش که دارم مجهولهایی رو می سازم که با اونا مجهولهای دیگه حل میشه . دوستانی دارم توی این راه که کمکم می کنن . :wink:
      انحراف در دنیای ما چیزی بدیهیست دوست عزیز (نشان از انسان بودن چون آدما همیشه جذب قدرت میشن) من هم از این قاعده مثتثنی نیستم . :-| لغزشهایی داشتم و در آینده هم ممکنه داشته باشم ولی همواره سعی کردم کاری که فکر میکنم درست هستش رو انجام بدم .(این را بدلیل برداشت بدم نذارچون منظورتو فهمیدم دوست عزیز منتهی حقیقتی رو گفتم که می دونم یه روزی باید گفته بشه)
      در حال حاضر ماها (کسانی که با تفکر من هستن و با هم تو یک راه هستیم) سعی میکنیم تا به آنهایی که فکر میکنن سوار بر ناو جنگی ای هستن که براحتی میتوان قایق های کوچیکو خرد کننن بفهمونیم که همون قایق ها هم اگر با هم باشن دنیا میشون .
      من در سال های قبل سعی به بررسی موضوعاتی کردم و حقایقی رو دریافتم که خیلی تلخ و جالب بودن و فکر میکردم مستونم سنگی را قدری جابه جا کنم . فعالیتهایی داشتم (از قبیل سایت زدن و ….) که همه ی آنها در مدت کوتاهی حذف شد و تا مرزی پیش رفت که من حدود ۴ سال پیش که بتازگی با خوشحالی به لندن با داییم رفته بودم برای تحصیل (با کلی کلنجار با خونه) براحتی آب خوردن دیپورت شدم و حتی تحدید جانی شدم . دوستانی رو تو این راه از دست دادم (نمی دونم چی شدن و خبری ازشون ندارم) و از اونجا تصمیم گرفتم سکوت کنم . سکوت تلخی که من و منها داریم انجام میدیم (مسعله مربوط به این جا و یا آنجا نیست مهم تر از این حرف هاست) .
      سرت رو به درد نیارم (البته اینجا هم جای اون نیست چون ممکنه خطراتی بدنبال داشته باشه) . (اگر مستند هایی از قبیل Arrivals – ضهور کاری از دوستم ح-ف از لب… رو دیده باشی منظورم رو میفهمی :wink: )
      لغزشهام گاهی بدلیل فشار بر من بوده ولی خب بعضی از این لغزشها مفید بوده .
      در کل دوست عزیز منم امیدوارم که همه دانش ها و علوم در جهت درست پیش بره منم سعیم بر این بوده تا از چیز هایی که آموختم استفاده درست کنم . ممکنه در این راه کسانی رو رنجانده باشم که امیدوارم خداوند و آنها منو بخشن . :roll:
      در آخر متوجه شدم که اهل مطالعه هستی و احتمال هم میدهم که از علم و برنامه ها و مستندها آن لذت میبری (مثل من) . :wink:
      دید بازی داری دوست عزیز و این خوبه – امیدوارم همه جوانهای این مرز و بوم دیدگان باز و هوشیاری داشته باشن تا ببینن آنچه باید ببیینن (حرفم ربطی به سیاست کشور نداره لطفا کسی ربطش نده :wink: )
      در کل همه چیز رو در همه جا نباید گفت . :-|
      ————————————————————————–
      این هم در جواب قانون SOPA و دستگیری مدیر مگاآپلود :
      سرور وزارت دفاع و دادگستری U.S به مدت ۲min-50s دچار اختلال شد . ولی آنها آماده بودند گرچه …….. هم آماده
      …….. :wink: (این خبر رو در جای دیگری نخواهید شنید)
      این قانون مرده است و خواهد مرد . گروه …………………..
      Lamar Smith, the chief sponsor of SOPA, said on Friday that he is pulling the bill “until there is wider agreement on a solution.”
      بگرد تا بگردیم ……..
      میتونید ویدیوی زیر رو ببینید :
      حجم : ۱٫۵Mb
      mediafire.com/?cme8sg7dsbr2l4p
      (خودتون اون سه تا دبلیو و نقطه رو اولش بزارید)

      ۰۰
    1. با سلام!
      در صحنه پایانی فقط بتمن و عملکردش خود نمایی می کرد… تنها هارلی و خلافکارها به فکر نبودن ژوکر بوده و غصه دار شدند! (شوخی کردم)
      Good Work is Good Way Possible, Good Wish Sam
      با تشکر از شما و همه دوستان عزیزم!

      ۰۰
  2. واقعا اون لحظه که بتمن ژوکر داشت می اورد بیرون خیلی جالب بود !!! غم داخل چهره اش موج میزد شاید داشت فکر میکرد دنیای بتمن به اخر رسیده چون دیگه ژوکری وجود نداره تا بتمن به چالش بکشه !!! همه توی اون صحنه ناراحت بودن مخصوصا مامان هارلی که باید بچه یتیم بزرگ کنه !!!
    هارلی: آروم باش بچه کوچولو، صدا نکن، مامان می خواد بخاطر تو همه آدمای لعنتی دنیا را بکشه!
    در انتها باید از جناب اقای حامد غول ==> راشال غول :) تشکر کنم بخاطر شکافتن داستان و حس تجربه کردن دوباره بازی بتمن :ارکام سیتی !!!

    ۰۰
  3. ممنون حامد و این بتمن هم تموم شد.
    خیلی هم تلخ تموم شد.امید وارم همون ته مونده پادزهری که ژوکر اخرش از روی زمین خورد هم باعث زنده شدنش بشه و یا اون حوزه جاودانگی
    خدا بگم چی کار کنه اونی که ایده گذاشتن یک میس کال بعد از مرگ ژوکر رو داد :-?

    ۰۰
    1. با تشکر!
      با سلام!
      این ایده از همان تماسهای مکرر ژوکر با بتمن نشات می گیرد و بتمن نیز پاسخی به آنها نمی دهد:
      ” ژوکر: زندگی بدون تو خیلی خسته کننده خواهد شد، بتمن! با کی هم صحبت بشم؟ چه کسی واقعا منو درک میکنه؟ من می میرم برای صحبت کردن با تو!… چرا جواب تلفنهای منو نمیدی؟ نکنه بخاطر من از دست رفتی، مردی؟ اینطوره؟!”
      بعد از مرگ…دیگر تماسی ممکن نیست، ارتباط با دنیا قطع ِ قطع….!!!.
      با تشکر!

      ۰۰
  4. حامد خان واقعا از بابت مقاله ممنون، خودم تازه فهمیدم که بار اول فقط بازی و تموم کرده بودم که تموم شه! الان دوباره دارم بازی می کنم و میبینم که یک شاهکار تمام نشدنی روبرومه … اما در مورد کلیت متن، بسیار عالی و کم نقص نوشته بودی و بعضی جاها بهترین تعبیر رو به کار برده بودی … تفسیر برخی از دیالوگ ها و action ها بسیار ظریف و موشکافانه صورت گرفته بود و از این دقت نظر و کارکشتگی شما مشعوف شدم. اما این قسمت:
    “اما چرا ژوکر به دست راست بتمن که دارو را نگهداشته بود، چاقو می زند در حالیکه بدان نیاز مبرم داشته و در صورت زخمی کردن دست بتمن، احتمال افتادن شیشه دارو وجود داشته است؟! …چرا به جاهای دیگر بتمن چاقو نزد؟… شاید ژوکر حماقت کرده است، در حالیکه او به باهوشی شهره است؟ …(نقص داستانی)”
    ژوکر حماقت نکرد، اشتباه کرد، حتی باهوش ترین افراد هم اشتباه می کنند، اشتباه آنها ممکن است بعدا از ابعادی به حماقت شبیه تر باشد تا به اشتباه، اما ژوکر اشتباهی کرد که اولا به خاطر ضعفش در برابر بتمن بود، ضعف قلبی، بعد هم به خاطر ضعف ناشی از بیماری اش بود، ژوکر مرگ را در چندقدمی خود میدید، ضعف قلبی ژوکر نسبت به بتمن هم از این جا آشکار می شود که بتمن و ژوکر هر دو در شرایطی تقریبا مساوی بودند، ژوکر توان تصمیم گیری درست را از دست داده بود و حریصانه به سمت بتمن رفت تا دارو را از او بگیرد، ضمن این که باور نداشت که بتمن او را نجات خواهد داد (اما بعدا ایمان آورد) ولی بتمن درست در نقطه ی مقابل قرار داشت، با این که مرگ را پیش چشمان خود میدید (افزون بر آن، تنها کسی که بتمن در طول عمرش به او عشق ورزیده بود گوشه ای افتاده بود، تالیا!)، اما تصمیم عجولانه ای نگرفت، به کار خود هم ایمان داشت … تقابل این دو درست مثل تقابل هابیل و قابیل است، با این تفاوت که اینجا حق برنده می شود، بردی به همان تلخی …
    پس ضعف داستانی … نه هرگز، این قسمت از برجسته ترین بخش های داستان بازی هم هست!
    با سپاس
    از بابت این که مطلب را در واپسین ساعات روز در سایت قرار میدادم هم از همه پوزش می طلبم، شدیدا مشغولم این روزها …

    ۰۰
    1. سعید جان در مورد اون صحنه منم با حامد موافقم. متاسفانه اون حرکت ژوکر اصلا منطقی و قابل باور نیست. کاش یه فکر بهتری برای اون صحنه و کشته شدن ژوکر می کردن.
      ————————————————————————–
      CoD Team

      ۰۰
    2. نه بر عکس تو اون موقع حرص برای زنده موندن تمام وجود جوکرو فراگرفته بود….
      اقا سعید دلیلت کاملا دقیقه دمت گرم

      ۰۰
    3. با سلام!
      Albert Wesker عزیز!
      از اینکه نظر شما و دیگر دوستان عزیز را کمی راجب این بازی و احتمالا بازیهای دیگر تغییر دادم، منهم مشعوف شدم… اما دو تشکر را هم از شما می طلبد بخاطر درج بررسی داستانی بتمن با دقت و وسواس، و قرار دادن فایل متنی آن برای دانلود!… ممنون! ارزش گذاشتن به اثر که همان صاحب اثر را جلوه گر است، ارزش گذاری بر روی خود است که شما نیز همین کردید. مطمئن باشید از نظر من و دیگر دوستان پنهان نخواهد ماند. دوستان عزیز این بررسی داستانی را کار مشترک آقای حکیمی و آلبرت و این حقیر در نظر بگیرید.

      و اما … درباره ژوکر و اشتباه او… تئوری اشتباه او را می پذیرم و اینکه هر فرد باهوشی ممکن است روزی یک اشتباه از او سر زند. اما فرضیه بیماری ژوکر و بی حالی و ضعف او را نمی پذیرم. چرا؟… زیرا از راه دور و با دقت توانست تالیا را هدف گلوله خود قرار دهد. پس چشمانش خوب می دید و توان نشانه روی را از آن فاصله داشت.او جسمش مریض بود اما ذهنش هنوز قوی بود. بتمن مریض شد اما قلبش قوی بود بنابراین تسلیم راشال و پیشنهادش نشد(تفکر شما درباره قلب و ذهن ژوکر/بتمن درست است.)!!!
      باید این موضوع را هم در نظر بگیریم که نویسندگان و سازندگان بازی قصد به تصویر کشیدن مرگ ژوکر را داشتند و این راه حل را در روایت داستان خود در نظر گرفتند و اما به نظر من می توانستند گام دیگری برداشته و جهش دیگر کنند. چگونه؟
      تصور کنید… وقتی بتمن شمشیر تالیا/راشال را به سمت ژوکر پرت کرد(بعد از گفتن دیالوگ جذاب ژوکر مبنی بر قرار ملاقات با جاودانگی) و آن تکه آهن سنگین به پایین افتاد، طوری با شدت بر زمین اصابت می کرد که بتمن برای نجات خودش مجبور به واکنش شدید شده و همان حرکت و پرت شدنش، موجب افتادن شیشه دارو و شکستنش شود….!!!
      ضعف داستانی از نوع روایت و به تصویر کشیدن آنست. اما نویسندگان داستان در آنزمان و همه بازیبازان در این زمان، از وقوع مرگ ژوکر اطلاع داشته و داستان بازی را بر همین اساس نوشته بودند. مرگ ژوکر ضعف نیست، بلکه شیوه روایی و نهایی آن کمی با اشکال همراه است. که البته با کل داستان پر مایه و جذابیت آن در نظر بگیریم، چیز مهمی نیست.

      درباره سرنوشت هابیل و قابیل نیز حق برنده شد. زیرا حق در کشته شدن و زنده ماندن خلاصه نمی شود. قابیل توانست هابیل را بکشد، اما در انتها پشیمانی و عذاب گریبان او را بدلیل کینه و حسادتش گرفت. چرا که مرگ برادر پاک و برحقش را موجب شد. درباره سرنوشت بتمن و ژوکر هم حق برنده شد. اما در اینجا این فرد بدون کینه و حسادت توانست عدالتش را در این دنیا اجرا کند و ژوکر را با جوک خودش روانه آن دنیا کند!!!

      با سپاس!
      این دیالوگ نیز هدیه به شما و همه دوستان عزیزم:
      ** “از حقیقت بگو و دیگران اشتباهاتشان را خواهند دید. با منطق صحبت کن و مردان منطق پذیر گوش خواهند کرد !!!” —
      از ماریا به الطائر در بازی فرقه آدمکشها : افشاگری ها/ Assassin’s Creed: Revelations **
      ** “و من همانند ققنوس از شعله های آتش متولد شدم”— آلبرت وسکر در بازی شیطان مقیم ۵ / Resident Evil 5 **

      ۰۰
    4. نه دلیلت راجع به ضعف و بیماری جوکر منطقی نیست چون بیماریش لحظه به لحظه داشت بدتر میشد بنابراین بیشتر برای پادزهر حرص میزد…..

      ۰۰
  5. آقا حامد هرچی بگم کم گفتم.واقعا با تمام وجود نوشتی و منم سعی کردم با تمام وجود بخونم.هوس کردم یه دور دیگه این بازی رو انجام بدم و روی جزئیات بیشتر دقت کنم.جز تشکر کاری از دستم بر نمیاد دوست عزیز گیمری.

    ۰۰
    1. خسته نباشی حامد اقا ولی یه انتقاد داشتم اونم اینه که:
      برای قسمتهایی که خود از بازی برداشت کردی بهتر بود به نوارهای قسمت اطلاعات شخصیت ها خوب گوش می دادی چون بعضی از جاهارو کلا داستانو به سلیقه خودت عوض کردی….
      ولی بازم دمت گرم

      ۰۰
    2. با سلام!
      Daredevil عزیز!
      خیر… خط اصلی داستان بازی به رنگ آبی نوشته شده است و تغییر نکرده است. قسمتهایی که به رنگ قرمز نوشته شده همان دیالوگهای داخل بازی و نوارهای صوتی است. در قسمتهایی که سوال ایجاد شده و پاسخگویی کرده ام، همانند چرا تالیا به ناگاه پیدایش شده یا اینکه چرا ژوکر چنین عملکردی را بروز داده، و به رنگ مشکی است توضیحات من بوده و اگر به جواب نرسیده ام با عنوان جواب نامعلوم یا عیب داستانی ذکر کرده ام.
      اگر نکته ای بوده که به اشتباه درج شده، و شما به دانسته های دیگری رسیده اید در همین جا عنوان کنید، تا این حقیر و دیگر دوستانم به حقایق بیشتری دست یابیم.
      با تشکر از شما!

      ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر