تقلا در دنیایی مرده | پیشنمایش فصل سوم بازی The Walking Dead
زمانیکه «تلتیل» اولین فصل «مردگان متحرک» را منتشر کرد، هیچکس توقع چنین اثری را نداشت. حتا قسمت اول نیز نویددهندهی شکلگیری چنین شاهکار پراحساسی نبود. با برنامهریزی درست سازندهها، داستان و شخصیتپردازی بسیار قوی و صد البته انتخابهای پرتعداد و اثرگذار، بازی به سرعت راه خود را میان بازیهای پرتعداد هر ساله باز کرد و به جایگاهی رفیع دست یافت؛ جایگاهی که حق تمام و کمالش بود.
فصل دوم بازی، یک سال بعد عرضه شد و شرایط متفاوتی را پیش روی خود میدید. قهرمان نخستین فصلش مرده بود و «کلمنتاین» نوجوان وظیفه خطیر ایفای نقش بهعنوان شخصیت اصلی را عهدهدار شده بود. علاوهبر این، از هیجان زیاد ناشی از انتخابها و تاثیرهای کموبیش متفاوتشان نیز کاسته شده بود؛ و طرفداران که در فصل اول در بهترین شکل تجربهاش کرده بودند، توقع چیزی عمیقتر را داشتند. دنیای آخرالزمانی زامبیزده تلتیل، در فصل اول و محتوای قابل دانلود کوتاهمدت و زیبایش با عنوان «۴۰۰ روز»، به اندازه کافی به مخاطبها شناسانده شده بود و وقت گسترش رویدادها و اتفاقات بود. فصل دوم در انجام بعضی از این وظایف موفق عمل کرد و در بعضی دیگر نیز ناموفق ظاهر شد. فصل شروع خوبی داشت، ولی بهدلیل شخصیتپردازیهای نهچندان عمیق و تقریبا خنثی در داستان، تا قسمت نهایی خیلی حرف تازهای برای گفتن نداشت؛ البته به استثنای «کنی» که وی نیز همراه با کلمنتاین از بازماندههای فصل ابتدایی بودند. قسمت آخر دقیقا همان چیزی بود که همه از تلتیل میخواستند. ضربآهنگ سریع و میخکوبکننده، تصمیمگیریهای خطیر و غیرقابل پیشبینی و قاببندیهای پرتنش و استرسزا. فصل دوم بیشتر از کلمنتاین، مدیون کنی بود که یکتنه با شخصیت بهمریخته و خردشدهاش داستان را به پیش برد و حس تعلیق و هیجان را به اوج رسانید.
دیگر از این مجموعه بازی بهغیر از خبر ساخت فصل سوم و ایجاد تغییراتی در گیمپلی، اطلاعاتی منتشر نشد تا بهار امسال که مجموعهی کوچک سه قسمتی «میشون» عرضه شد. بهشخص از این مجموعه توقع بیشتری داشتم؛ بهخصوص وقتی یکی از اصلیترین شخصیتهای کمیک مردگان متحرک وارد بازی شده بود. نقطهی قوت این مجموعه کوچک، کارگردانی صحنههای نبردش است و ادامه قاببندیهای زیبای تلتیلی که از «ماجراهایی از سرزمینهای مرزی» (Tales from Borderlands) به بلوغی فوقالعاده رسید. از نظر فنی نیز بازی پیشرفتهای خوبی کرده بود، ولی متاسفانه نتوانستند داستان و روایت درخوری را برای میشون در بیاورند و سه قسمت کوتاهش صرفا حالت آشنایی با میشون و جشن خوشآمد گویی برای وی به بازیهای تلتیل را داشت.
E3 امسال، تلتیل از اولین نمایش رسمی از سومین فصل بازیاش پرده برداشت. نکته قابل توجه نمایش بازی، بزرگ شدن کلمنتاین و گذر چندسالهی داستان بود. مراسم جوایز بازیهای ویدیویی ۲۰۱۶ یا «گیم اواردز» نیز میعادگاه دومین تریلر بود. این نمایش بر روی دیگر شخصیت اصلی این فصل متمرکز بود و به اولین برخورد وی و خانوادهاش به زامبیها میپرداخت که در انتها نیز برخوردی با کلمنتاین جوان داشت.
تا الان بهغیر از همین دو تریلر کوتاه و اندک اطلاعات سازندهها، چیز زیادی از فصل سوم نمیدانیم. کارگردان گفته که زمان رخدادهای بازی به کمیکها نزدیک شده است. همین موضوع میتواند نویددهندهی حضور شخصیتهای اصلی بیشتری از مجموعهی کمیکی بهغیر از «گلن» (که در قسمت اول از فصل یک حضور داشت) را بدهد. چه کسی میتواند از دیدن «ریک گرایمز» در کنار کلمنتاین لذت نبرد؟ در ادامه با پیشنمایش فصل سوم «مردگان متحرک» همراه دنیای بازی باشید.
در ادامه متن قصد دارم توقعات و خواستههایم را از این فصل مردگان متحرک تلتیل بازگو بکنم. فصل سومی که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ چرا که شاید مرگ و یا ادامه حیات این مجموعه از بازیهای تلتیل را در دستان خود داشته باشد و سازندههایش نیز به خوبی از این موضوع آگاه هستند.
اولین خواستهام بهبود سیستم تصمیمگیری و عواقب آن است. از اولین فصل مردگان متحرک تا مجموعهی بتمن که هماکنون در حال عرضه است، یک سیستم کلی در بازیهای تلتیل پیادهسازی شده که انتخابها در دو بخش ساده و مهم دستهبندی میشوند. انتخابهای ساده اختصاص به سوال پرسیدنها و تصمیمگیریهای سادهای در روند داستان دارد؛ مثل تقسیم غذاهای باقیمانده گروه در قسمت دوم فصل اول که نتیجهای موقتی داشت و مثل بسیاری از انتخابهای روزمره ما از تاثیر خاصی در روند داستان بهرهمند نبود. انتخابهای مهم نیز به لحظات تاثیرگذار و پراهمیت داستانی اختصاص داشت. هر دو نوع نیز از پیادهسازی عالی بهره میگیرند و عرضه چندین بازی اقتباسی مختلف که از این فرمول موفق بهره میبرند، خودش گواه همین موضوع است که این سیستم به تحولی نیاز دارد. استفاده زیاد از این فرمول طلایی، آن را قابل پیشبینی کرده و برای دنبالکنندههای آثار این استودیو مقداری تکراری شده است. به همین دلیل اعمال تغییراتی در این بخش اساسی بازیهای تلتیل یا صرفا عمیقتر کردن و وسعت بخشیدن به گستره انتخابها میتواند نقش هوایی تازه در کوهستانی سرسبز را برای آنها ایفا کند؛ دقیقا مشابه کاری که تلتیل در بعضی بخشهای ماجراهایی از سرزمینهای مرزیاش انجام داد و گل سرسبدش نیز تصمیم مهم انتهای قسمت دوم بود (حاوی اسپویلر) که با انتخاب کمک گرفتن از «جک خوشتیپ» یا «فیونا»، در سه قسمت بعدی تغییرات بسیاری را در رفتار «ریس» با جک و بقیه اعضای گروه بهوجود میآوردید. مردگان متحرک دقیقا به همین نوع تصمیمات احتیاج دارد. دلیل اصلی جذابیت بالای ماجراهایی از سرزمینهای مرزی نیز همین موضوع بود. غیرقابل پیشبینی بودن و ضربآهنگ بالایش. فقط تصور کنید که حضور این دست از انتخابهای تاثیرگذار چقدر میتواند حس تشویش و استرس را در بازی بالاتر برده و مخاطب را بیشتر در داستان آخرالزمانی فرو ببرد.
دومین خواستهام ایجاد تغییراتی در گیمپلی است. در دو فصل قبل و محتواهای اضافهای که برای آنها عرضه شد، گیمپلی صرفا به راهرفتنهای کوتاهمدت در محیطی کوچک، صحبت با اشخاص، چند تعامل ساده با محیط و صحنههای پرتعداد دکمهزنی و صد البته انتخاب دیالوگ و تصمیمگیری اختصاص داشت. توقع من از تلتیل این است که مخاطب را بیشتر در گیمپلی بازی درگیر کند و دست وی را برای گشتوگذار و تعامل بیشتر باز گذارد. دقیقا مشابه بازیهای قدیمیترش مثل «سم و مکس» و «داستانهای جزیره میمون». مجموعه میشون اکشنتر شده بود، ولی این افزایش بار اکشن صرفا به دکمهزنی بیشتر ختم شد. خود دکمه زنی از اولین فصل مردگان متحرک تاکنون دچار تحولات خیلی خوبی شده، ولی هنوز جای خالی گیمپلی و چالش واقعی احساس میشود. مساله اینجاست که بازیهای تلتیل از بعد مردگان متحرک دیگر نه روال ماجراییهای مرسوم را طی میکنند و نه به مثابه یک اثر اکشن ماجرایی عمل میکنند؛ البته دلیل این امر نیز داستانمحور بودن بسیار بالای آثار این استودیو است؛ ولی طرفداران بازیهای ویدیویی از یک بازی بهغیر از یک داستان زیبا، گیمپلی و چالش نیز میخواهند. یادمان نرود که مردگان متحرک در بستری آخرالزمانی جریان دارد و بهوسیله زامبیهای بدریخت و خانمانبراندازش میشود بخش اکشنی حسابی را ترتیب داد؛ حتا اگر خلاصه به چند کلیک ساده و جاخالی دادن شود.
درخواست بعدیام اختصاص به کاری دارد که خود تلتیل در پایان فصل دوم انجام داد. در لحظات پایانی، شما باید بین شلیک به کنی و یا «جین» یکی را انتخاب میکردید. تصمیمی که حضور و یا اتمام هستی یک شخصیت مهم و تاثیرگذار در داستان را باعث میشد. همینطور در ادامه بین تحویل دادن «ایجی» به کمپی از نجات یافتهها یا نگهداشتنش باید انتخاب میکردید. هر دوی این انتخابها بسیار تاثیر گذار است و اینکه دقیقا تلتیل چگونه قصد دارد این دو انتخاب را در فصل سومش ادامه بدهد، خودش جای سوال دارد. آیا صرفا با دلیلی مسخره مثل مرگ یا جدا شدن سر و ته قضیه را هم میآورند؟ یا با تصمیمی جسورانه انتخاب متفاوت مخاطبها را در اثرشان بازتاب میدهند و آن را از وعدههای هایپوار توخالی خارج میکنند؟ پایان بینظیر فصل دوم میتواند از همان ابتدا تبدیل به پاشنه آشیل فصل سوم شود؛ باید دید استودیو چه برنامههایی برای این موضوع دارد.
خواسته بعدیام معطوف به بخش گرافیک و بخش فنی اثر است. دو تریلر بازی نوید بهبودهای بسیار خوبی را میدهند، ولی گیرکردن و روان نبودن بازی هنوز میتواند آزار دهنده باشد. مشکلی که مسلما ریشه در برنامهنویسی و موتور بازی دارد و تلتیل بهتر است بهجای بهبود این مشکلات با عرضه بهروز رسانی، از همان ابتدا فکری جدی برای برطرف کردن آنها کند. یادمان نرود که قسمت اول بتمن نیز از مشکلاتی برخوردار بود. امیدوارم مجددا شاهد تکرار چنین مشکلاتی نباشیم.
درخواست آخرم نیز متوجه شخصیتهای فرعی است. فصل اول بهغیر از شخصیت اصلی قدرتمندش، تمامی اشخاصی که در بازی میآمدند و میرفتند از نگارش و پرداخت بسیار خوبی بهرهمند بودند و هرکدام خلقوخو و رفتاری متفاوت از دیگری داشت. بهطور مثال به «امید» و «کریستا» نگاه کنید که از اواخر قسمت سوم در فصل اول به بازی افزوده شدند، ولی خیلی سریع جای خودشان را بین شخصیتهای اصلی پیدا کردند. فصل دوم بهجز چند شخصیت اندک، باقی صرفا داستان پرکن بودند و بعد از رفتن از بازی یاد و ردپایی از خود بهجای نمیگذاشتند. این مشکل درخصوص مجموعه میشون نیز صادق بود؛ البته زمان کوتاه آن بازی عملا بستر مناسب و کافی را برای تعریف داستان فراهم نمیکرد، ولی باز هم توقعها از تلتیل بیش از این است. مشکل شخصیتهای فرعی بیرمق فصل دوم، مشکلی است که هماکنون سریال نیز با آن دستوپنجه نرم میکند. هیچ چیز بدتر از تماشای طولانی مدت یک شخصیت کمعمق عذابدهنده نیست. تلتیلیها وقتی چنین کاراکترهای ریز و درشت قدرتمندی را در «گرگی در میان ما» و ماجراهایی از سرزمینهای مرزی شکل میدهند، طبیعتا باید از عهده این عمل نیز بربیایند. شاید هم چشمه جوشان خلاقیتشان برای مردگان متحرک و دنیای آن ته کشیده باشد. شاید بیش از حد به دنیای قدرتمند «رابرت کرکمن» چنگ زدهاند. سریال رمقی ندارد و بازی نیز خیلی حرف جدیدی برای گفتن ندارد. شاید باید این مجموعه را برای خود کرکمن نابغه رها کرد و شاهد پتانسیل بالای این مجموعه در خانهاش بود. در حال حاضر که همهچیز گواه همین موضوع است. کمیکها مثل چندسال گذشته با دستفرمانی فوقالعاده میتازند.
آخرین روز ماه جاری، تاریخ انتشار اولین قسمت جدیدترین دستپخت داستانسراهای ماهر تلتیل است؛ استودیویی که جایگاه کنونی خود را مدیون موجی است که با اولین فصل مردگان متحرک و خلاقیتهای درخشانش سبب شد، و تمام سرمایهگذاری آیندهشان را نیز بر همان فرمول فولادی و ارتقای آن گذاشتهاند. باید دید این استودیو دوستداشتنی و داستانگو میتواند با سومین فصل از اصلیترین مجموعه بازی خود بازهم طرفداراناش را گریان و میخکوب پشت مانیتورهایشان نگهدارد یا خیر.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
هنوز شروع به بازی کردن این بازی نکردم، ولی به زودی میخوام شروع کنم، فکر کنم :۲۴:
این مطلب رو که نخوندید؟ خوندید؟
چون سراسر اسپویل بود
طبیعتا وقتی هنوز قسمتهای گذشته یک سری رو بازی نکردید یا ندیدید نباید بیاید مطلبی درمورد قسمت جدیدش بخونید. قشنگ زهرمار میکنه تجربه قسمتهای قبل رو…
اونقدر لفتش دادن من که فصل دوم به کل از یادم رفته فقط اون صحنه اخرش یادم مونده.
امیدوارم ادامه ای بر “گرگی میان ما” هم داشته باشن .