خانه » اخبار بازی شستم رو دیلیته… | پیرمرد × توسط عباس نیک نفس در ۱۳۹۵/۰۹/۱۹ , 22:00:22 5 قطعا نباید کتاب را از روی جلد و پوستهاش قضاوت کرد اما واقعیت این است که نه تنها همهمان این کار را میکنیم بلکه طبق تحقیقاتی که در دانشگاه پرینستون انجام شده، در کمتر از ۰.۰۵ ثانیه بعد از دیدن جلد یک کتاب آن را قضاوت کرده و تصویری دائمی از آن در ذهنمان به ثبت رساندهایم. در هر صنف همین جمله را با ادبیاتی متفاوت میتوانید پیدا کنید؛ فیلم، وبسایت، بازی یا حتی یک آلبوم موسیقی، اگر نتواند در ثانیههای آغازین رویارویی با مخاطب قلابش را به دامان او بند دهد بعید است دیگر شانسی برای عرض اندام پیدا کند و به سادگی فشردن یک کلید DELETE بر روی صفحه کلید دودمانش به باد میرود. کاریکه بعد از این در «شستم رو دیلیته» مجبور به دنبال کردنش هستید (اگر استفاده از گزینه ی بَک یا بستن مرورگر به ذهنتان نرسد!) چیزی شبیه به همان مسئلهی جلد کتاب است. یعنی بدون هیچ پیشزمینهی فکری و دانستهای از گذشته درمورد یک اثر، به اندازهی یک سکانس به فیلمهای بلند، قسمت آغازین به سریالها، قطعهی سرآلبومی به آلبومهای موسیقی و فصل افتتاحیه به بازیها فرصت میدهیم تا برای اینکه دقایق بیشتری از عمرمان را به آن ها اختصاص دهیم قانعمان کنند. در تمام این مدت هم بهصورت نمادین شستمان را روی دکمهی دیلیت صفحه کلید نگه میداریم تا به محض شل زدن اثر از شرش خلاص شویم. تولید محتوای تصویری زیرمجموعهی فعالیت خیلیها شده و این میان تنها مقیاس کاری است که یک یوتوبر ساده را از هیولایی مثل آمازون تمیز میدهد. امثال آمازون و نتفلیکس گاه به موازات هم و گاه پس و پیش میتازند و به فراخور، چهرههایی را نیز مدتی بر مرکبشان سوار میکنند، شخصیتهایی که برخلاف معمول با سوار شدنشان موجب سنگینی و کندی نمیشوند و آمدهاند تا شمار هم تیمیهای مرکبشان را به مدد آوازهای که دارند فزونی ببخشند. وودی آلن را آمازون با همین برهان پشت تَرکَش نشانده و حتی فرمانِ نگارش و کارگردانی «Crisis in six scenes» را هم به دستان سالخوردهی او سپرده، سریالی که در سه هفته روند تولیدش پشت سر گذاشته شده تا به پخش در شهریور ماهِ پیشین برسد. آلن را در «هیاهو در شش صحنه» به مواردی که گفتم محدود نکنید، اصلا خودتان جای آمازون، چه چیزی بهتر از اینکه آلن را جلوی دوربین بکشانید و جمعی را هم به بهانهی دیدن او وادار به اضافه شدن به لیست مخاطبانتان؟ وودی آلن بنای داستانش را در دههی ۱۹۶۰ ایالات متحده گذاشته، جایی که از جنگ ویتنام تا بسیاری اتفاقات دیگر خواب و خوراک را از دنیا و بخصوص امریکاییان گرفته اما شخصیت محوریِ داستان یا «سیدنی»، فارغ از این مسائل، فکر مدل مویی که قرار است پیرایشگر روی سرش پیاده کند را در سر دارد. از زبان پیرایشگر میشنوید که خواندن یکی از رمانهای سیدنی (با بازی وودی آلن) یک زمستان تمام را از او وقت گرفته، اینطور برایتان ترجمه کنم که اگر همین آقای پیرایشگر میخواست «هیاهو در شش صحنه» را ببیند باز هم میزان ذوق و علاقهمندیِ بیشتری نسبت به اثر وودی آلن نشان نمیداد چه برسد به ما که از همین اول شستمان را روی دیلیت به انتظار نشاندهایم! جالب است که پس از این دیالوگها سیدنی میگوید که درحال نگارش یک مجموعهی تلویزیونی است. شاید بهتر بود به رسم همیشگیِ «شستم رو دیلیته» تا انتهای مطلب دندان روی جگر میگذاشتم اما مشکل سریال این است که با چیزی که قرار است باشد متفاوت است و نمیتوان این را نگفت! کافی است نام سریال را جستجو کنید، ژانر اثر کمدی خورده و پایهریزی داستان در تنشهای دههی شصت و شخصیت بیخیالی مثل سیدنی مجابتان میکند که قرار است از دل تمام تناقضات شیرین و پتانسیلهایی که نام بردم یک طنز هوشمندانه و شکمسیر کن بیرون بیاید که نیامده… در واقع همین شخصیتها و خطوط داستانی را اگر از برههی تاریخیِ فعلییشان بردارید و بدون کمترین تغییری در جای دیگری از تقویم بگذارید هیچ لطمه ای به کار وارد نمیشود درحالی که تیپ شخصیتیای مثل سیدنی فقط به بهرهگیری از شرایط ریز و درشت آن دورهی تاریخی نیاز دارد تا چشم نواز شود و بیاد ماندنی. با این وجود، همچنان ابتدای اپیزود گره خورده به نمایشی مستندگونه از وقایع تاریخی آن دوران و صدای راویای که با روایتش اطمینان حاصل میکند که فهمیدهاید داستان در ۱۹۶۰ روایت میشود. باز هم میگویم که سیدنی پتانسیل بالایی دارد، حساس و محافظه کار است، پارانوئید میزند، خاص و سالخورده است و مهمتر از همه وودی آلن است. تمام این ویژگیها به خوبی در دقایق مختلف اپیزود اول برایتان واکاوی میشوند اما آیا این اتفاق در همان قالب طنزی که روی قاب سریال برچسب شده رخ میدهد؟ خیر! از وودی آلن چیزی به سیدنی اضافه نشده یعنی مثل قضیهی فضای تاریخی سریال شاید هر بازیگر مو سفید دیگری از پس نقش برمیآمد. در واقع اگر آمازون محتاج نام و نشان آلن نبود بدون او هم به سریالی با همین حد و حدود کیفی دست مییافت و احتمالا مخارج کمتری را نیز متقبل میشد. حتی آمازون جهت اطمینان از کارکردِ دامش از وسط کشیدن پای مایلی سایرس هم دریغ نکرده اما اینطور که از امتیازات سریال برمیآید مایلی هم نتوانسته از کسی دل فربی کند. صرفا جهت اطلاعتان باید گفت که مایلی در ساختهی وودی آلن برای آمازون سرتاپا لباس تنش است! اما اگر همچنان نیاز به کسب اطمینان از این قضیه دارید بهتر است سراغ اپیزود نخست نروید چون سایرس از اپیزودهای بعدی وارد سریال می شود دقیقه بیستم سریال چیزی که در تمام مدت اپیزود به آن (کمی طنازی) نیاز داشتیم نیست اما به کمک نمای بسته از یک اسلحه، موزیک و فضایی که خبر از برهم خوردن آرامش زندگی سیدنی میدهد چشمان خستهیتان را دوباره باز میکند. یک غریبه (شاید مایلیِ خودمان) وارد خانهی آرام سیدنی میشود و با ورودش زنگِ پایان اپیزود را هم به صدا در میآورد تا برای دیدن یک اپیزود دیگر مجابتان کرده باشد، اپیزود دیگری که من برنامهای برای دیدنش ندارم! «هیاهو در شش صحنه» تاکید زیادی بر عدد شش دارد، از تعداد اپیزودهای فصل آغازین تا تعداد سکانسهای قسمت نخست و بسیاری دیگر و خب احتمالا پیشروی داستان در پسِ این عدد اما بعید میدانم که آلن بتواند تعداد فصول سریال را هم به شش ختم کند، ساخته ی آلن به خندهیتان نمیآورد و مانند اقتضای سن و سال سازندهاش لنگان و سالخورده پیش میرود پس قطعا چیزی نیست که بخواهم تماشای آن را به شما هم پیشنهاد کنم و مهمتر از آن بابتش با انگشت شست خودم سرشاخ شوم! نویسنده عباس نیک نفس فرضم کن ستاره ای بر بام ترانه گفتن... 5 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. شستتونو دنبال نکردم ولی می تونم بگم یه جورایی راضی بودم و دوستش داشتم. چه از نظر مقدار زیاد و خوب حرف هاش و هم کیفیت ساخت,در مقابل سریال های مختلف الان. ۱۰ برای پاسخ، وارد شوید سه قسمتش رو تا العان دیدم و با وجود خالی از ایراد نبودنش، دوسش داشتم. اگه دنبالکننده سینمای وودی آلن هستید و یا صرفا از یه سریال جمعوجو و قشنگ لذت میبرید بنظر من ارزش داره دو ساعت از وقتتون رو سر این جدیدترین ساخته مردپیرعینکی سینما بزارید ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید بجز سه کارش بقیرو کامل دیدم(سریال هم همینطور) بهترینش برام منهتن بود چون دیدگاهمو واقعا عوض کرد نسبت به جامعه ی امریکایی! و تانگو در پاریس که جای خود داره :۱۵: با اینکه پیر شده ولی ای کاش هیچوقت نره واقعا وقتی اینا کنار می کشن آدم می فهمه سینما داره از هم می پاشه به فیلمای سالانش عادت کرده بودیم… کاشکی حس کنه داره راهو اشتباه می ره همه چیش دیگه بیش از حد تکراری شده یه بار ازون ریسکای خفن بکنه و ازون فیلمای نا آروم بده! ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید با نگاهی به آثار وودی آلن در دهه اخیر کاملا مشخص هست که دنبال یک چیز گمشده ای می گرده ، وودی آلن همه حرف هاشو توی نیمه شبی در پاریس زد ، وگرنه برای مثال شما کافه سوسایتی رو نگاه کنید از نظر فنی با هیچ یک از آثار وودی آلن نمی خونه الان به این نتیجه رسیده که در جوانی خیلی چیز هارو از دست داده و به دنبال دستیابی به اونها در فیلم هاش می زنه ولی در هر حال بدون شک جزو برترین های تاریخ ( و بهترین برای من ) هست این بزرگمرد هیمن آثار آب رفته هم برای من عزیز هست مطمئن هستم در آینده نزدیک همین ها هم خاطره هایی از این مرد بزرگ خواهد شد :۱۵: :۱۵: جزو معدود دلایلی که هنوز به هالیوود سر می زنم! ۳۰ برای پاسخ، وارد شوید موافقم، وودی آلن رو قطعا نمیشه انکار کرد ۱۰
شستتونو دنبال نکردم ولی می تونم بگم یه جورایی راضی بودم و دوستش داشتم. چه از نظر مقدار زیاد و خوب حرف هاش و هم کیفیت ساخت,در مقابل سریال های مختلف الان. ۱۰ برای پاسخ، وارد شوید
سه قسمتش رو تا العان دیدم و با وجود خالی از ایراد نبودنش، دوسش داشتم. اگه دنبالکننده سینمای وودی آلن هستید و یا صرفا از یه سریال جمعوجو و قشنگ لذت میبرید بنظر من ارزش داره دو ساعت از وقتتون رو سر این جدیدترین ساخته مردپیرعینکی سینما بزارید ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
بجز سه کارش بقیرو کامل دیدم(سریال هم همینطور) بهترینش برام منهتن بود چون دیدگاهمو واقعا عوض کرد نسبت به جامعه ی امریکایی! و تانگو در پاریس که جای خود داره :۱۵: با اینکه پیر شده ولی ای کاش هیچوقت نره واقعا وقتی اینا کنار می کشن آدم می فهمه سینما داره از هم می پاشه به فیلمای سالانش عادت کرده بودیم… کاشکی حس کنه داره راهو اشتباه می ره همه چیش دیگه بیش از حد تکراری شده یه بار ازون ریسکای خفن بکنه و ازون فیلمای نا آروم بده! ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
با نگاهی به آثار وودی آلن در دهه اخیر کاملا مشخص هست که دنبال یک چیز گمشده ای می گرده ، وودی آلن همه حرف هاشو توی نیمه شبی در پاریس زد ، وگرنه برای مثال شما کافه سوسایتی رو نگاه کنید از نظر فنی با هیچ یک از آثار وودی آلن نمی خونه الان به این نتیجه رسیده که در جوانی خیلی چیز هارو از دست داده و به دنبال دستیابی به اونها در فیلم هاش می زنه ولی در هر حال بدون شک جزو برترین های تاریخ ( و بهترین برای من ) هست این بزرگمرد هیمن آثار آب رفته هم برای من عزیز هست مطمئن هستم در آینده نزدیک همین ها هم خاطره هایی از این مرد بزرگ خواهد شد :۱۵: :۱۵: جزو معدود دلایلی که هنوز به هالیوود سر می زنم! ۳۰ برای پاسخ، وارد شوید