نگاهی به بازی Bound | در برابر دشمنانت برقص…
نمیدانم سر من دارد بلایی میآید یا اینکه واقعا شرکتهای بزرگ در رقابت با شرکتهای کوچک و مستقل قائله را باخته و دیگر حرفی برای گفتن ندارند. چه در بخشهای دیگر سرگرمی مانند سینما باشد و چه در دنیای بزرگ بازیها، عناوین مستقل بسیار خاصتر و دوستداشتنیتر شدهاند. فکر کنید به جای اسلحه به دست شدند در مواجه با دشمنان برقصید، هر قدم و هر حرکتتان رقص باشد؛ شاید برای خیلیها این مورد مضحک بهنظر بیاید ولی به نظر من این هنر است، این جرات برای تغییر دادن خط مشی روتین بازیهای ستودنی است. Bound این بازی است، Bound آمده تا ما با فشردن دکمههای دستهمان برقصیم، Bound آمده تا یک راوی خاص از یک داستان ناب باشد. در ادامه با دنیای بازی همراه باشید تا با هم نگاهی داشته باشیم به این عنوان فوقالعاده.
زمانیکه Bound را آغاز میکنید متوجه میشوید که با یک عنوان منحصربهفرد روبهرو هستید. هیچچیز بازی تکراری نیست چرا که ایده و سازندههای کار تکراری نبودهاند. میخواهید بپرید؟ با یک حرکت بالهای میپرید؛ بر روی لبهای حرکتی میکنید؟ پاهای دخترک بازی بالهای پیش میروند؛ شما نبض بازی را با رقص انگشتانتان میسازید. داستان بازی چیست؟ دخترک بازی توسط مادرش، ملکهی سرزمین عجیبمان، ماموریت مییابد تا زادگاهش را از چنگال هیولایی که به آن حمله کرده در امان نگه دارد؛ چگونه؟ با رقصیدن. شما باید دشمنتان را دنبال کرده و در مواقعی که به آن نزدیک میشوید با استفاده از قدرتهایتان اثرش را خنثا کنید؛ هر بار که این کار را انجام میدهید گرهای از داستان پیچیدهی بازی برایتان گشوده میشود و شما را در بهت و ناراحتی فرو میبرد.
گیمپلی Bound میشود دویدن، پریدن، و بالا و پایین رفتن از نردبانها در یک فضای بزرگ؛ در این میان بازی برایتان راهنماییهای با اشکال مختلف هندسی برای دنبال کردن مسیر تعبیه کرده تا مبادا شما گم شده و حواستان از دخترک و رقصهایش پرت شود. دخترک بازی که شاهزادهای کوچک است تک ستارهی بازی هم هست؛ او ماسکی به صورت دارد و ما نمیتوانیم چهرهاش را ببینیم اما صدای غمگینش کافی است تا بدانیم زیر آن ماسک یک صورت ماتمزده پنهان است. او برایمان در محیط بزرگ بازی میدود، میپرد و میرقصد تا بتوانیم به سلامت از بلاها نجاتش دهیم؛ این حرکات و برخوردش میفهماند که قهرمان بازی قلبی به پاکی الماس دارد. محیط بازی نیز عجیب است، انگاری اجزایش زندهاند و با هر حرکت ما خودی نشان میدهند تا بگویند که دخترک بازی تنها نیست؛ البته از این محیط نسبتا زنده انتظار یک گرافیک و جزییات بالا نداشته باشید؛ فقط به رنگهای مختلف و دریایی از معکبهای زیر پایتان نگاه کرده و اجازه دهید موسیقی بازی جادوی خود را انجام دهد و شما را تا اوج لذت ببرد.
زمانیکه بازی را به انتها میرسانید متوجه میشوید که Bound ساخته شده تا یک پیام مهم را برساند؛ پیامی که شاید سازندهی بازی در کودکی با آن دست و پنجه نرم کرده و به قدری بر او اثر گذاشته که حال در سرزمین رویاهایش، دنیای بازیها و در قالب یک اثر هنری سعی کرده آن را به دیگران انتقال دهد. هنگامی که قطعات پازل داستان کنار هم قرار میگیرند میفهمید که به غیر از این روایت و بدون حضور دخترکمان هر چیز دیگری قرار میگرفت به دل نمینشست. شاید رقصهای توام با غم دخترک فریادی از درون سازندهی بازی و میلیونها انسانی باشد که این درد را دیده و لمس کردهاند؛ شاید با این بازی، حس و حال میلیونها فرزندی که داغ تنهایی را چشیدند همراه شده تا این اثر به این اندازه ما را تحت تاثیر قرار دهد. حیف که نمیتوانم به صحنهی پایانی بازی و تصمیمی که باید بگیریم اشاره کنم. فقط این را بگویم که اگر بازی را تجربه کردید، در آن لحظهی حساس خودتان را جای سازنده بازی قرار دهید؛ خودتان را جای شخصیت بازی قرار دهید و به این فکر کنید که اگر این صحنه در زندگی واقعی بود شما چه تصمیمی میگرفتید.
Bound همچون مروارید درخشانی است در میان هزاران صدف توخالی بازیهای این روزها؛ بازیهایی مثل Bound و That Dragon Cancer ساخته میشوند تا خالقانش درد درونشان را فریاد بزنند، و ما چه خوشیم که میتوانیم این عناوین را تجربه کرده و با درد آنها قطرهای اشک ریخته و به فکر فرو رویم. Bound آمد تا بگوید زیبایی و پاکی در دنیای بازیها وجود دارد و قرار نیست شما در همهی بازیها یک جنگجوی اسلحه به دست باشید؛ گاهی میشود یک دخترک کوچک رقاص بود و باز هم بر سختیها و مشکلات پیروز شد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
منم میخواااااااااااااااام
یه فکری هم به حال ما که دسترسی نداریم به بازی بکنم نیما خان…
معنی نداره میای اینطوری بازی رو مورد مدح و ستایش قرار میدی و ما رو هم در کف رها میکنی