خانه » سینما و تلویزیون به سوی اسکار: نقد فیلم Manchester By the Sea – در بارانداز × توسط سعید زعفرانی در ۱۳۹۵/۱۲/۰۴ , 11:00:16 3 سینما پدیدهی عجیبی است. همانقدر قابل انعطاف است که غیرقابل پیشبینی و با اینکه اصول و روش خاص خود را دارد، به همین سادگی نمیشود به یک فیلم برچسب «ضد سینما» یا «غیر سینما» زد. سینما گاهی به شدت غیرقابل توصیف و تعریف هم هست و گفتن و نوشتن در مورد آن خیلی سخت میشود. سینما، زبان منحصر به فردی است که هر کس آن را یاد بگیرد میتواند قصهی خودش را تعریف کند و این زبان لهجهها و گونههای مختلفی دارد. اگر فیلم «منچستر کنار دریا» را یک گونهی نوظهور از سینما بنامیم چندان بیراه نیست. فیلم آقای «لونرگان» به همان اندازه که سینما است، تازه و منفک از سوابق هم هست. یک فیلم با رویکردی کاملا جدید به سینما که به غیر از اینکه میتواند داستان خود را به شیوهی خود در زبان سینما به مخاطب منتقل کند، احساسات او را هم آنچنان که پیش از این سابقه نداشته به نفع خود به کار میگیرد و نشان میدهد که فیلمسازی را میشود از دورِ باطل تکرار خارج کرد و با وفادار ماندن به اصل سینما و بدون خروج و عدول، کاری جدید انجام داد. البته شما برای شناخت و لذت بردن از فیلم آقای لونرگان نیاز نیست تبحر خاصی در سینما داشته باشید و همینکه خود را به جریان اتفاقات فیلم بسپارید کفایت میکند. در واقع فیلم تا حد امکان همهی زخارف سینمایی را پنهان میکند و هیچگاه سعی نمیکند به تماشاگر نشان دهد که روی پرده پخش میشود و اینها بازیگر هستند و آنجا دوربین است و به قولی میزانسنهایی طراحی و اجرا کرده که واضح نیستند. میزانسن خوب ساخته اما اصلا سعی نمیکند آن را به مخاطب بفهماند و کاری میکند که کمتر از هر چیز همینها توی چشم باشند. فیلم با معرفی استثنایی شخصیت اصلی آغاز میشود. روزمرگی و کار، آنچیزی که یک مردِ در این حال بیشتر درگیر آن است به تماشاگر نشان داده میشود. هیچ درامی در کار نیست و هیچ تنش اضافهای ساخته نمیشود. همه چیز رئال و معمولی است و هر اتفاقی که میافتد کاملا طبیعی جلوه داده میشود چون تماشاگر تا اینجا دیگر به این باور رسیده که در یک فضای کاملا معمول به سر میبرد. روایت ادامه پیدا میکند و یک شبانهروز طی میشود. «لی» روز بدی را پشت سر میگذارد و شب برای استراحت به صورت دو مرد دیوث مشت میکوبد تا خود را سبک کند. بعد یک اتفاق معمولی دیگر میافتد که برای «لی» بار سنگینی دارد اما باز هم معمولی است. نوع برخورد لی -که یک قهرمانِ مدرن به معنای واقعی است- از همان تماس تلفنی اول، تا رانندگی و بعد مواجهه با واقعیتِ پیشآمده به اندازهی کافی نشانگر شخصیتِ او هست. چیزی به مخاطب نشان داده میشود که مرگ برادر را تا حد امکان معمولی جلوه میدهد و اتفاقی که “دیر یا زود باید میافتاد” و این اتفاق به خاطر فضاسازی فوقالعادهی فیلم ممکن میشود. پسلرزههای این اتفاق مهمتر هستند و درام فیلم از اینجا کمکم شکل میگیرد. با اینکه همچنان در همان فضا به سر میبریم اما سیرِ شناخت شخصیت اصلی فیلم تغییر میکند و به نفع فیلم، ما را از جریان اصلی به وجود آمده منحرف میکند و کنجکاوی ما را برای شناختِ بهتر «لی» و در نتیجه پی بردن به اتفاقاتی که در جریان هستند برمیانگیزد. فیلم، به درستی و با هوشمندی بسیار واقعیتهای موجود را که افراد دیگرِ حاضر در فضای جدیدی که قهرمانِ قصه آن را برای مدتی ترک کرده بود کمکم به تماشاگر تزریق میکند و این کار را با تبحر خاصی انجام میدهد. جزئیاتِ بسیار در این روایت و فضاسازی متداوم به فیلم کمک میکنند هر آنچه نیاز است به تماشاگر منتقل شود تا نهایتِ احساس در او برانگیخته شود. رویکرد فیلم رویکردی رمانگونه است. کارگردان با دوربینِ ساختار شکن و ریتم یکنواختی که روایت سنگین را ذره ذره به مخاطب انتقال میدهد یک رمان هفتصد صفحهای را برای او میخواند. هر دقیقه از فیلم انگار یک صفحه از یک رمانِ پرجزئیات است که همه چیز را به دقیقترین شکل ممکن توصیف کرده و حالا شما تصاویر را میبینید آنچنان که در ذهنِ خواننده هنگام خواندن رمان نقش میبندند. کارگردان در واقع توانسته یک جریانِ سیالِ نوشتاری را به سینما تبدیل کند و در این راه مشخصا بسیاری از المانهای مرسوم تبدیل را (از جمله خود رمان!) حذف کرده تا موفق شود یک فیلم بسازد که هر دو کارکرد را برای تماشاگر داشته باشد. هر آنچه که فیلم هست، در قصه و اجرا و آنچه به نظر نوعِ کاملا شاخصی از سینما میرسد و به عقیدهی من یک اتفاق نادر است که تکرار آن میتواند به کمک سینما بیاید و یک جنبش و حرکت تازه ایجاد کند؛ مدیون بازی «کیسی افلک» است. بازیگری که شاعرانه بازی میکند. او در خلق شخصیتی در هم شکسته و به پوچی رسیدهای که مجبور به ادامهی زندگی با شرایط کاملا خلاف میل و آرزو است کاملا موفق شده است. تک تک ثانیههای رفتار او جلوی دوربین حساب شده است و اگر احساس میکنید که او هیچ کار خاصی نکرده به خاطر این است که آن چنان باورپذیر به ایفای نقش خود پرداخته که در لحظه هیچکس نمیتواند تمایزی بینِ «لی» و بازیگر این نقش قائل شود. این بازی درخشان و فراتر از تصویر کیسی افلک تا اینجای کار بهترین بازی عمر کاری او تلقی میشود و در آینده مسیر را برای بیشتر درخشیدن این جوان با استعداد هموارتر میکند. «میشل ویلیامز» هم به قدر کافی در مدت زمان کمی که در فیلم حضور دارد میتواند مخاطب را تسخیر کند و به خوبی نقشش را ایفا کند. دو بازی درخشان در این فیلم کافی هستند تا آن را به یکی از مدعیان اصلی کسب جوایز اسکار در رشتهی بازیگر تبدیل کنند، اما اگر از بقیهی بازیها و نقشهای دیگر فیلم/رمان «کنث لونرگان» غافل شویم در حق آن اجحاف شده است. کلاسِ تیم بازیگری این فیلم از همهی فیلمهای امسال بالاتر است و باید از این لحاظ به کارگردان و عوامل فیلم تبریک گفت. اگر همهی نقاط برجستهی فیلم را در نظر بگیریم، این فیلم بدون شک یکی از بهترین فیلمهای امسال است که البته در فصل جوایز چندان تحویل گرفته نشده است. مشکلی که حتا کارگردان فیلم با تهیهکننده هم داشته و به نظر میرسد برای مدت بیشتری گریبان سبک جدید فیلمسازی لونرگان را میگیرد و تا رهایی او از بندِ کامل درک نشدن زمان زیادی مانده. آنچه واضح است، «منچستر کنار دریا» یک فیلمِ بسیار خوب و درخشان است که با دقت و وسواس بسیاری ساخته شده و رویکرد تازهای از داستانگویی را به سینما آورده است که نظیر ندارد. نویسنده سعید زعفرانی http://www.last.fm/user/SaeeD22000Z سینما و تلویزیون 3 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. با تشکر از مطلب == اقای زعفرانی میدونم که شما قلبا علاقه زیادی به دیبازی دارید و الان هم که بعضی همکارای قدیمی رفتند شما خیلی جدی به سایت اعتقاد دارید ولی باید قبول کنید سایت افت زیادی از لحاظ مخاطب و در کل گذشته خودش داره.شما خودت قبلا عامل اصلی راه انداختن گروپ ها بودی چرا با اینکه موفق بودند کنسل شدند؟ چندین بار خیلی از اعضا سایت این درخواست رو کردند ولی مدیریت توجهی نداره.چرا مدیران سایت با کاربر ها روراست صحبت نمیکنند؟ یکبار یک پست بذارید و همه قدیمی ها رو جمع کنید که در مورد انچه میخوان صحبت کنند.اگر چیزی واقعا مورد داره واضح اعلام کنید. میخواین تا نابودی کامل پیش برید؟ خواهش میکنم یکبار دیگه اون طرح انجمن ها رو اجرا کنید بهتون قول میدم سایت یک تکون اساسی بخوره.فکر نکنید چون سایت ضعیف شده دیگه قدرت بلند شدن نداره.دیبازی هوادار زیاد داره ولی متاسفانه همه گزینه های مشارکت کاربر ها از بین رفته و جو کرختی و مرده ای ایجاد شده.ولی مطمئن باشید اگر فقط چند خواسته بچه ها عملی بشه دوباره همه برای عضویت تو سایت سر و دست میشکنند ۲۰ برای پاسخ، وارد شوید واقعا فیلم خوبیه و بازی کیسی افلک حرف نداره . فکر کنم اسکار بهترین بازیگر رو ببره. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید ۱۰/۱۰ بهترین فیلم امسال. سوای نکاتی که گفته شد عاشق بعضی سکانساشم که هم کمدیه هم گریه دار. ۱۰ برای پاسخ، وارد شوید
با تشکر از مطلب == اقای زعفرانی میدونم که شما قلبا علاقه زیادی به دیبازی دارید و الان هم که بعضی همکارای قدیمی رفتند شما خیلی جدی به سایت اعتقاد دارید ولی باید قبول کنید سایت افت زیادی از لحاظ مخاطب و در کل گذشته خودش داره.شما خودت قبلا عامل اصلی راه انداختن گروپ ها بودی چرا با اینکه موفق بودند کنسل شدند؟ چندین بار خیلی از اعضا سایت این درخواست رو کردند ولی مدیریت توجهی نداره.چرا مدیران سایت با کاربر ها روراست صحبت نمیکنند؟ یکبار یک پست بذارید و همه قدیمی ها رو جمع کنید که در مورد انچه میخوان صحبت کنند.اگر چیزی واقعا مورد داره واضح اعلام کنید. میخواین تا نابودی کامل پیش برید؟ خواهش میکنم یکبار دیگه اون طرح انجمن ها رو اجرا کنید بهتون قول میدم سایت یک تکون اساسی بخوره.فکر نکنید چون سایت ضعیف شده دیگه قدرت بلند شدن نداره.دیبازی هوادار زیاد داره ولی متاسفانه همه گزینه های مشارکت کاربر ها از بین رفته و جو کرختی و مرده ای ایجاد شده.ولی مطمئن باشید اگر فقط چند خواسته بچه ها عملی بشه دوباره همه برای عضویت تو سایت سر و دست میشکنند ۲۰ برای پاسخ، وارد شوید
واقعا فیلم خوبیه و بازی کیسی افلک حرف نداره . فکر کنم اسکار بهترین بازیگر رو ببره. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
۱۰/۱۰ بهترین فیلم امسال. سوای نکاتی که گفته شد عاشق بعضی سکانساشم که هم کمدیه هم گریه دار. ۱۰ برای پاسخ، وارد شوید