بازی گوش‌نواز با روح | روزی روزگاری، شن‌ها و زمان

در ۱۳۹۶/۰۵/۱۰ , 18:00:11
بازی گوش‌نواز با روح | روزی روزگاری، شن‌ها و زمان

در تمامی دسته‌بندی‌های هنر هم که کنکاش کنیم، از هنر اول گرفته تا هنر هشتم، در میان تمامی آنها «موسیقی» با نور و رنگ‌های خاصی می‌درخشد. یک قطعه موسیقی با روح و روان آدمی چه‌ها که نمی‌کند؛ حال تصور کنید این هنری که پیام‌بر روح و احساس است، زمانی‌که به یاری دیگر هنرها بشتابد و برای تکامل و تاثیرگذاری هر چه بیشتر آنها استفاده شود، دیگر ما مخاطب‌ها جز عاشق شدن کار دیگری می‌توانیم بکنیم؟ شاید بگویید هر هنر در نوع خود بی‌نیاز است، اما زمانی‌که صرفا یک نقاشی را تماشا می‌کنید و محو زیبایی‌اش می‌شوید کجا و زمانی‌که یک موسیقی متناسب، و اصلا به‌خصوص آن نقاشی نواخته می‌شود و شما در حال تماشا هستید کجا؛ در چنین موقعیتی، شما هستید که در دنیایی خیالی و انتزاعی بی آن‌که بخواهید غرق می‌شوید؛ همین مهم در رابطه با تمامی هنرهای تجسمی و مصور صدق می‌کند که من‌جمله‌ی آنها، فیلم‌های سینمایی و بازی‌های ویدیویی نیز هستند. در مجموعه مقالات «بازی گوش‌نواز با روح» می‌خواهیم به معرفی و بررسی آثار فاخر موسیقیایی در بازی‌ها بپردازیم (منظور از معرفی و بررسی از نوع اجمالی است زیرا نویسنده‌ی این متن موسیقی‌دان نیست و علم نقد و تحلیل تخصصی این هنر و عرصه را ندارد) و از احساسات خود، از زیبایی‌های کارها، خالقان آنها و از چگونگی به نمایش درآمدن‌شان بگوییم؛ اصلا کدام عرصه و کدام هنر بهتر از بازی‌های ویدیویی برای بازی گوش‌نواز با روح مخاطبان و شنوندگان؟ هنر هشتمی که مخلوط یا به‌قولی پکیجی از تمامی هنرهای پیشین خود است و با ذاتی مدرن، روز به روز در حال پیشرفت و تکامل است.

تصمیم گرفته‌ایم اولین قسمت این مقاله‌ی سریالی را به شاهزاده‌ی پارسی محبوب همه اختصاص بدهیم، شاهزاده‌ای که دنیای او و قطعات موسیقی دل‌نوازش هیچ‌وقت حداقل دست از سر، گوش و دل نویسنده‌ی این قسمت برنداشته و برنمی‌دارد؛ با اولین قسمت بازی گوش‌نواز با روح همراه دنیای بازی باشید.

Prince Of Persia, شرکت یوبی سافت (Ubisoft)

به سرزمین پارسیان خوش آمدید

نام اولین قطعه موسیقی بازی «شن‌های زمان» یا PoP Sands of Time همین است (Welcome to Persia) و ما نیز با همین قطعه شروع می‌کنیم که می‌توانید آن را در زیر گوش کنید.

این قطعه یکی از خاطره‌ انگیز‌ترین‌های این مجموعه حداقل برای من حساب می‌شود زیرا قطعه‌ای بود که قبل از ورود به بازی و در منوی آن پخش می‌شد. شاید این قطعه برخلاف نام خود ،حسی که در ابتدا القا می‌کند خیلی با تصورات ما از ورود به سرزمین(مان!) پارس هماهنگ نباشد ولی در ادامه آن حس موردانتظار ما (ایرانی‌ها) با حماسی‌تر شدن موسیقی به‌گوش می‌رسد و مقدمه‌ای به‌وجود می‌آورد برای یک ماجراجویی ناب؛ اما جدای از این موضوع که قطعه موسیقی بالا یک کار تر و تمیز برای منوی یک بازی با داستان و محتوایی شرقی است و بارها در ذهن ما تکرار شده، آیا این قطعه موسیقی واقعا کار باکیفیتی است؟ آیا یک موسیقی‌دان باتجربه و متخصص آن را به‌عنوان یک خوب و باکیفیت مناسب تایید می‌کند؟ اصلا یک قطعه موسیقی را چه‌طور باید قضاوت کرد، مخصوصا اگر عضوی از خانواده‌ی موسیقی متن یک اثر باشد؟ به‌نظر منِ مخاطب، هر مخاطبی که موسیقی را می‌شنود می‌تواند بگوید خوب است یا بد اگر با دقت گوش بدهد؛ همان‌طور که هر مخاطبی می‌تواند بگوید این فیلم یا این بازی خوب است یا بد، زیرا اصلا این آثار و این محصولات برای مردم و مخاطب‌ها ساخته و پرداخته می‌شوند؛ اما نقد و بررسی تخصصی این آثار باید توسط افرادی انجام بگیرد که آن عرصه را به‌عنوان حرفه‌ی خود برگزیده‌اند. به قطعه‌ی بعدی توجه کنید:

این قطعه را نیز در بازی شن‌های زمان بسیار شنیده‌ایم چون در زمانی پخش می‌شد که دشمنان در بازی به‌سراغ‌تان می‌آمدند و شما مبارزه را از سر می‌گرفتید (نام قطعه: Prelude Fight). تلفیق گیتار الکتریک با دیگر نوای سازهایی که حال و هوایی شرقی و ایرانی را به‌وجود می‌آورد همیشه از المان‌های شاخص و قابل‌توجه تمامی قطعات موسیقی مجموعه بازی‌های شاهزاده پارسی است که البته دوز این مهم در نسخه‌ی سال ۲۰۰۸ میلادی کمتر شد که آن هم به‌دلیل حال و هوای متفاوت بازی بود. حال قطعه‌ی بالا را در نظر بگیرید و به این فکر کنید که آیا هر فردی به‌غیر از شما و من که با این بازی آشنایی داریم و از این قطعات خاطره، بعد از گوش دادن به آن کیف‌اش مثل ما کوک می‌شود یا خیر!؟ شاید کیف‌اش کوک نشود، ولی به احتمال زیاد هم نمی‌گوید این قطعه موسیقی کار ضعیفی است یا ارزش شنیداری ندارد؛ شاید هم آن فرد بیشتر از چیزی که فکر می‌کنیم ملاحظه‌گر باشد و به موسیقی اهمیت بدهد و بپرسد که آیا این یک قطعه با هدف خاصی ساخته شده و جزیی از یک موسیقی متن است؟ شما هم بگویید بله و او نیز برهمان اساس قضاوت کند؛ اما آیا یک قطعه موسیقی خوب و ماندگار، حتی موسیقی متن، نباید همیشه ارزش شنیداری داشته باشد و محدود به چنین نکاتی نباشد؟ از نظر منِ مخاطب، پاسخ به چنین سوالی هم بله است و هم خیر. بیایید به قطعه‌ی بعدی گوش کنیم:

Prince Of Persia, شرکت یوبی سافت (Ubisoft)

شاید این قطعه که متعلق به اولین بازی سه‌گانه یا همان شن‌های زمان است خیلی در یاد و خاطر ما نمانده باشد زیرا مانند Prelude Fight خیلی در بازی تکرار نشد ولی اینکه جزیی از موسیقی متن بازی است انکارناپذیر است (نام قطعه: Chaos in the Zoo). بگذارید یک مثال برای‌تان بزنم، فرض کنید سوار یک ماشین در حال مسابقه‌ای بسیار پرهیجان، حساس و پرسرعت هستید که ناگهان تصادف می‌کنید، فکر کنم کمتر کسی آن آهنگی که آن زمان داشت از ضبط ماشین پخش می‌شد را به‌یاد بیاورد که اصلا کدام قطعه بود؛ اگر هم بخواهد به‌یاد برود، آن تصادف و آن اتفاقات پرفشار و پراسترس انگیزه‌ی حذف کردن آن قطعه موسیقی را از پلی‌لیست ذهن‌اش به‌وجود می‌آورند. در بازی نیز همین‌طور است و در بسیاری از آثار حتی فیلم‌ها نیزی همین قاعده و همین مثال صدق می‌کند؛ یعنی اگر خاطره‌ای خوش (در بازی مثلا برنده شدن مبارزه یا کسب امتیاز بالا) از آن لحظات هیجانی در ذهن‌مان باقی بماند، ممکن است (با احتمال خیلی کم) آن موسیقی متن نیز در ذهن‌مان باقی بماند. البته، این موارد هیچ‌کدام از ارزش یک قطعه موسیقی باکیفیت کم نمی‌کنند و آن قطعه را بعدها هم بشنویم ممکن است از آن لذت ببریم و بگوییم که کار باکیفیتی است.

این قطعه (نام قطعه: Trouble in the Barracks) یکی از قطعات مورد علاقه‌ی من در کل بازی‌های شاهزاده‌ی محبوب‌مان است و زمانی نیز زنگ تماس تلفن همراه‌ام بود. تقریبا مطمئن هستم از اینکه این یک قطعه در پلی‌لیست ذهن کمتر کسی است و حتی خود من نیز بعدها با شنیدن موسیقی متن بازی متوجه آن شدم و چیزهایی محو از آن لحظاتی که این قطعه در بازی پخش می‌شد یادم آمد. این قطعه نیز متعلق به اولین بازی یا همان شن‌های زمان است (بیشتر بخوانید: اولین بازی کل مجموعه شن‌های زمان نیست و برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به این مقاله رجوع کنید). این قطعه قبل از شروع قسمت پایانی بازی پخش‌ می‌شد و با توجه به تمام نکاتی که تا الان اشاره شد، ما، مخاطب‌هایی که علم تخصصی به عرصه‌ی موسیقی نداریم، می‌توانیم قطعه‌های موسیقی متن آثار را براساس سه معیار قضاوت کنیم: اول، براساس آن لحظه و اتفاق در بازی که موسیقی برای همان لحظه ساخته شده و اینکه چه‌قدر بر آن لحظه می‌نشیند و تاثیرگذاری‌اش را بالا می‌برد؛ دوم، یک قطعه موسیقی متن جدای یا فارغ از اینکه متعلق به لحظه‌ای خاص باشد، تا چه حد ارزش شنیداری دارد و ماندگار است و سوم، آیا اثری از تم اصلی و کلی آن بازی یا فیلم در آن قطعه‌ی مورد نظر حس می‌شود یا خیر.

Prince Of Persia, شرکت یوبی سافت (Ubisoft)

به‌نظرم اگر کسی بازی را هم تجربه نکرده باشد، می‌تواند بفهمد قطعه‌ی بالا (نام قطعه: Time Only Knows) به اواخر بازی و تیتراژ پایانی آن مرتبط است. کمی پیش صحبت از تم اصلی و کلی موسیقی متن یک بازی شد و باید بگویم که این مهم شاید قبلا خیلی مهم نبود یا اولویت کار محسوب نمی‌شد، اما امروزه یکی از ارکان اصلی موفقیت و استاندارد بودن موسیقی متن یک بازی یا یک فیلم سینمایی، وجود تم اصلی برای آن است. یک مثال بسیار واضح می‌زنم آن هم سریال محبوب «بازی تاج و تخت» یا Game of Thrones است که یک تم اصلی دارد و برای تیتراژ هر قسمت آن را پیش از شروع آن قسمت می‌شنویم؛ این هارمونی یا تم در لحظات حساس سریال که اتفاقات مهمی می‌افتد نیز با شمایل متفاوت شنیده می‌شود و این کار، امروزه به‌عنوان هویت یک اثر شناخته می‌شود. درست است که موسیقی متن یک بازی از قطعات بسیاری تشکیل می‌شود که هر کدام برای لحظاتی متفاوت نواخته شده‌اند، اما تمامی آنها در قالب پکیجی برای یک اثر واحد نواخته شده‌اند که این مهم به خودی خود مجاب می‌کند تمامی قطعات دارای یک هویت اصلی و پایه باشند. خوشبختانه تمامی عناوین مجموعه شاهزاده‌ی پارسی از این قاعده مستثنی نبوده‌اند و وجود تم و هویت در اکثر قطعات موسیقی حس می‌شود؛ البته نسخه Warrior Within یا «جنگجوی درون» کمی کمتر شامل تم می‌شود که در قسمت بعدی این مقاله به آن می‌پردازیم.

این قطعه (نام قطعه: Welcome Within) در منوی بازی جنگجوی درون پخش می‌شود و در نوع فوق‌العاده است (اگر به موسیقی راک علاقه داشته باشید). آهنگ‌ساز سه‌گانه و نسخه‌ی سال ۲۰۰۸ آقای «استورات چات‌وود» است و او سبک اول موسیقی که کار می‌کند راک بوده و عضو گروه Tea Party نیز است که این گروه برای کارهای تلفیقی که حال و هوای شرق و غرب را مخلوط می‌کنند شناخته می‌شود؛ پس جای تعجب ندارد که موسیقی متن سه‌گانه چنین هویتی دارد که البته به‌شکل عجیبی به بازی‌ها و اتمسفرهایشان می‌نشیند. قطعه‌ی Welcome Within را به‌عنوان دست‌گرمی و مقدمه‌ای برای قسمت دوم «بازی گوش‌نواز با روح | روزی روزگاری، شن‌ها و زمان» گذاشتم که گوش کنید و لذت ببرید تا بعدا به جنگجوی درون و دیگر بازی‌های مجموعه بپردازیم.

قسمت اول این مقاله در اصل به‌عنوان مقدمه‌ای مفصل بر چیستی و هدف این مجموعه مقالات حساب کنید. در «روزی روزگاری، شن‌ها و زمان (۲)» به بررسی قطعات برگزیده بازی Warrior Within، دیگر نکات در رابطه با چگونگی قضاوت موسیقی متن و قسمت‌های بعدی بازی می‌پردازیم. در پایان بررسی کل مجموعه، امتیازی براساس سه معیاری که برای قضاوت موسیقی متن نام بردم نیز در نظر گرفته می‌شود. امیدوارم از مطالعه‌ی این مقاله لذت برده باشید و فراموش نکنید که به کانال تلگرام دنیای بازی نیز سر بزنید، چون گزیده دیگر قطعاتی که از بازی شن‌های زمان در این مقاله گنجانده نشدند در کانال تلگرام دنیای بازی برای دانلود در دسترس هستند.


14 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. سلام به رفقا
    خاطره انگیزترین و به یادماندنی ترین بازی تمام دوران …
    شاهزادۀ ایرانی …
    برخاسته از قلب افسانه های کهن… جنگجوی درون چه کرد با روزگار ما…
    تبدیل به جریانی تازه در جوانی ما شد…

    سپاس از این مطلب ارزنده …
    :pc: همیشه شاد و همیشه خوش باشید :pc:

    ۰۰
  2. جدا از اینکه برخی خاطرات خوشبختانه خوب و بدبختانه تکرار ناشدنی برای مخاطب زنده شد، اما در این مقاله شما یک چیز را در نظر نگرفتید و آن اینکه موسیقی خصوصا در مدیوم بازی ها به شکلی منفک قابل تحلیل و بررسی نیست، هر موسیقی را باید در مرحله و موقعیت خودش در بازی مورد سنجش و بررسی قرار بگیرد، این دقیقا جواب همان سوال شماست، کسی که این بازی را انجام نداده باشد، ممکن است شنیدن همین موسیقی برایش ضعیف باشد اما برای من و شمایی که بازی را تجربه کردیم لذت بخش است، چرا؟ چون من و شما این موسیقی را در موقعیتی درست و به جا – مانند یک باس فایت یا یک مرحله پر زد و خورد – از بازی شنیده ایم حال اینکه مخاطبِ دیگری که بازی را تجربه نکرده است، تنها و تنها موسیقی را به شکلی منفک میشنود.
    بنابراین به نظرم بهتر است عنصر موسیقی دقیقا با موقعیت خودش در بازی یا یک مرحله خاص از بازی نمایش و سنجیده شود.

    ۰۰
    1. ممنون بابت توجه‌تون یاشار جان
      بله درسته و موسیقی متن باید با توجه لحظه و اتفاقی که برهمان اساس نواخته شده مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، ولی اگر تمام قطعات موسیقی متن یک اثر را در نظر بگیریم می‌توانیم بگوییم که تعدادی از آنها به مزاق حتی غیرگیمرها نیز خوش می‌آید. اگر موسیقی ریتمی تند یا بسیار آرام داشته باشد و مثلا نوعی هارمونی داشته باشد که برای ایجاد ترس و اضطراب برای مرحله و اتفاقی خاص طراحی شده باشد، چه در فیلم و چه در بازی مطمئنا طرفدار بسیاری ندارد و شاید هر کسی نخواهد در اوقات فراغتش به آن گوش دهد و ما نیز آنها را نمی توانیم تماما خارج از آن موقعیت بررسی کنیم، اما قطعاتی موسیقی متن نیز هستند که کاملا می توانند جداگانه مورد بررسی قرار بگیرند؛ البته، این‌ها همه نظر من هستند که در ادامه‌ی این مقاله بیشتر به آنها می‌پردازم.

      ۰۰
  3. این سری برای من بیشتر از یه گیم بود. همیشه به همه میگم چیزهایی که زندگی ادم رو تغییر میده نمیشه روش اسم بازی گذاشت. من بخصوص از نسخه ۲۰۰۸ خیلی خوشم اومد چون یه حال هوای دیگه داشت و اینکه ادم حداقل حتی تو رویا با خودش میتونست بگه که اینجا یک روزی اونقد باشکوه بوده. شخصیت elika هم روی من یکی خیلی تاثیر گذار بود، یاد من آورد که من در درجه اول پارسی هستم و پارسی ها همونطور که در تاریخ گفتن آدم های درستی بودن. از اونروز کوچکترین دروغ هم نگفتم :-)

    ۱۰
    1. دقیقا، من هم خودم رو به نوعی مدیون این مجموعه بازی می‌دونم و ممنونم بابت توجه‌تون.
      من هم با اینکه عاشق همه‌ی بازی‌های مجموعه هستم، ولی نسخه‌ی ۲۰۰۸ یه چیز دیگه بود :'( :۱۵:
      ولی به‌نظرم مشکلی نداره اسم بازی روش بمونه و برای ما چیزی خیلی فراتر باشه. هر اثر و محصولی ذات متفاوتی داره و بازی‌ها هم به‌نوبه‌ی خودشون ذات خاص خودشون رو دارن و اینکه اسم و عنوان بازی اصلا از ارزش یک اثر کم نمیکنه.

      ۱۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر