آخر هفته من (۹) | آخر هفته‌ی گیمی خود را چه‌طور می‌گذرانید؟

در ۱۳۹۶/۰۸/۰۴ , 18:30:47

مهر هم رفت و جایش را به آبان داد. آبانی که با آمدن‌اش در شیپور فرا رسیدن ارتش AAAهای سال می‌دمد و ما خدمت‌گذاران وادی رویا و خیال را وارد دنیاهای شگفت‌انگیز خودش می‌کند. این هفته هم بازی‌های فوق‌العاده‌ای پا به بازارهای جهانی گذاشتند و دل طرفداران‌شان را بعد از مدت‌ها انتظار شاد گردانیدند. از نظریه توطعه‌های «کیش قاتل» بگیرید تا پلتفرمر و سکوبازی‌های «ماریو» و برسید به اکشن بی‌مغز و سراسر آدرنالین «ولفنشتاین» جدید. در ادامه با نهمین آخر هفته من همراه دنیای بازی باشید.

مهرماه با آمدن خود من را به یکی از محبوب‌ترین سری‌های نسل هفت و هشت رسانید. سری پرفروش «آنچارتد» (Uncharted) دست‌پخت استودیو خوش‌نام «ناتی‌داگ» (Naughty Dog). مجموعه‌ای که به‌دلیل Xbox 360 داشتن در نسل قبلی از تجربه‌اش بازماندم. ولی به‌لطف ریمستر سه‌گانه برای کنسول چهارم سونی، توانستم با تاخیری بلند در هنر پرطرفدار «سگ شیطون!» هم شنا بکنم و ببینم این همه مدح و ستایش‌هایی که نثارش می‌کنند به‌دلیل چیست.
پیش‌تر از این، اثر دیگر این استودیو یعنی اولین «کرش» را در عنفوان کودکی چندصباحی تجربه کرده‌ بودم. دومین تجربه‌ام برمی‌گردد به دوسال پیش با ریمستر «آخرین ما». نسخه اول را چهار ساعت تحمل کردم، واقعا قدیمی شده‌ بود. سبک اکشن/ ماجراجویی از جمله سبک‌هایی است که پیشرفت تکنولوژی تاثیر بیشتری را روی آن داشته و نسل به نسل روان‌تر و قدرتمندتر می‌شود. یک نگاه به سیر تکاملی «توم ریدر»ها بیندازید، امکان ندارد لارا کرافت‌های پلی‌استیشن دوم بتوانند لاراهای برادر بزرگ‌تر را تحمل بکنند. لاراهای برادر سوم هم کم و بیش این مشکل را با برادر دوم دارند و حالا با آمدن برادر چهارم، این چرخه به تکرار خودش ادامه می‌دهد. این مساله، درخصوص سری بازی‌های ناتی‌داگ هم صدق می‌کند. اولین نسخه برای سال انتشارش اثری مطلوب و حتی نو‌آورانه در ژانر بود. نمرات بالایش هم این موضوع را اثبات می‌کنند ولی برای سال ۲۰۱۷، اصلا و ابدا. جدا از گیم‌پلی بسیار ساده و پیش پا افتاده‌اش که شامل مراحل ساده و تکراری می‌شود، از داستان و روایت خوبی هم بهره نمی‌برد و تماما بازسازی کلیشه‌های تثبیت‌شده آثار مشابه در هنر هفتم، سینماست. هرچند که درخصوص بازی‌های ویدیویی و محصولاتی در این سبک، اولین و مهم‌ترین رکن، گیم‌پلی و قابلیت سرگرمی‌سازی اثر است که بر تمامی اجزا ارجعیت دارد. متاسفانه برای من که همیشه داستان، نوع روایت، تعامل و باورپذیری شخصیت‌ها از جمله مهم‌ترین بخش‌های هر اثر داستانی است، حال می‌خواهد ادبیات داستانی باشد که تماما سر و کارش با این مساله‌ است یا می‌خواهد سینما و بازی‌های ویدیویی باشد، اولین آنچارتد خیلی به دلم ننشست. این مهم علاقه‌ای شخصی است که همان‌قدر در برخورد با قصه‌های بلیغ و بدیع مرا سر ذوق می‌آورد، در مواجهه با محصولات سطحی و کلیشه‌ای بر زمین گرم‌ام می‌نشاند. تمامی این عوامل، باعث شد که اولین آنچارتد را فقط چهار ساعت تجربه کنم و با حوصله‌ای بس سر رفته رهایش کنم.

کات‌سین های باقی‌مانده قسمت اول را از یوتیوب دیدم و راهی نسخه دوم شدم. تمامی اجزای بازی در سطح بسیار قابل توجهی با پیشرفت مواجه شده‌ بودند. از گرافیک و انیمیشن‌های شخصیت‌ها بگیر تا عظمت و کیفیت طراحی‌های هنری مراحل مختلف، تنوع مراحل و میزان سرگرم‌کنندگی بالای بازی و همین‌طور ریتم جذاب و مفرحی که برای هر مرحله درنظر گرفته بودند، همه‌ چیز عالی بود. ولی باز با تمامی این تفاسیر، با اثری سرگرم‌کننده طرف هستیم که فقط پیرو این هدف است و در بهترین شکل نیز به آن جامه عمل می‌پوشاند. درست است که داستان ساده‌ است، عمقی ندارد، سوراخ سنبه‌های داستانی از سر و رویش می‌ریزد و شخصیت پردازی‌هایش از اولین ایندیانا جونز هم سطحی‌تر و پیش پا افتاده‌تر است، ولی تمامی این عوامل بهانه‌ای است برای هدف بازی و سازنده‌هایش، یعنی ساختن یک بلاک‌باستر در بهترین حالت ممکن. حتی گیم‌پلی نیز عملا هیچ است، تیراندازی و کاورگیری ساده و سکوبازی ساده‌تر. این ریتم جذاب و متفاوت هر مرحله، تنوع و تعدد محیط‌ها و خلاقیت‌های هر بخش از بازی است که مدام بازیکن را مشتاق به ادامه‌ی راه نگه می‌دارد. رسیدن به این امر، با وجود ضعیف بودن داستان و سادگی بالای گیم‌پلی، نشانه‌ هنر و توانایی بالای سازنده‌هایش است. هرچند که این قسمت محصولات بعد از تمام شدن اثری از خودشان بر فرد و ذهن باقی نمی‌گذارند و صرفا رویایی زیبا و پرهیجان ولی گذرا هستند.

نسخه سوم را تا مرحله سوم یا چهارم بازی کردم. گرافیک و طراحی‌های هنری مجدد با بهبودی شگرف مواجه شده‌اند و حیرت آدمی را برمی‌انگیزند. واقعا رشد بازی به بازی این استودیو در بخش فنی از اولین آنچارتد تا آخرین ما و این افزایش عینی تجربه‌شان واقعا مثال زدنی است و کلاس درسی است عالی. فریب «دریک»خان ما هم در این سه مرحله و نود دقیقه‌‌ای که تجربه‌اش کردم در نوع خودش خیلی خوب بود، مصلما همچنان مشکلات داستانی و گیم‌پلی نسخه دوم به بازی وارد است، کم و زیادش را نمی‌دانم، ولی در اینکه کلی ایندیانا جونزبازی مفرح دیگری که سرشار از هیجان و تعلیق هالیوودی (بالیوودی؟) است انتظارم را می‌کشد کمترین شکی نیست.

این از هفته من و آخر هفته‌ای که اگر فرصتی فراهم شد سومین داستان دریک را ادامه خواهم داد. شما هفته‌تان را چه‌طور گذراندید؟ چه برنامه گیمی خاصی برای آخر هفته‌ پیش‌رویتان دارید؟ تجربه‌هایتان را با ما و دیگر عزیزان به اشتراک بگذارید.


6 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

:27: 
:D 
:40: 
:44: 
:-) 
:10: 
:41: 
:60: 
;) 
:59: 
:( 
:16: 
:162: 
:13: 
 
:22: 
:42: 
:11: 
:111: 
:17: 
:20: 
:wow: 
:| 
:49: 
:54: 
:56: 
:45: 
:47: 
:46: 
:43: 
:57: 
:like: 
:dislike: 
:metal: 
:51: 
:52: 
:55: 
:58: 
:48: 
:spoiler: 
:53: 
:steam: 
:xbox: 
:PS: 
:n: 
:50: 
:discord: 
 
  1. تقریبا آخرای ماه میلادیه و منم تازه چند روز پیش بازی amnesia the collection رو که این ماه رایگان بود تجربه کردم، تا الان که بازی کردم باید بگم این بازی شاهکار بود، بیشترین بخشی که من رو جذب کرد روایتش بود، تا الان که حرف نداره، حتما تجربش کنین دوستان.

    ۰۰
    1. چندسال پیش سه ساعتی اولین فراموشی رو بازی کردم. روایت جالب و قصه مرموزش کنجکاوی برانگیز بود، ترس و تنش خفقان آورش هم مثال زدنی. ولی متاسفانه بعد از این سه ساعت علاقه‌ام رو بهش از دست دادم و نیمه‌کاره رهاش کردم.
      تعاریف نسخه دوم رو هم بسیار شنیدم، گویا این قسمت هم داستان قشنگ و ترس‌های بسیاری داره ;)

      ۰۰
مقالات بازی بیشتر
چند رسانه ای بیشتر