خانه » اخبار بازی انتظاراتی که به آرزو تبدیل شدند | ۱۰ بازی ناامید کننده سال ۲۰۱۷ میلادی × توسط علی فتحآبادی در ۱۳۹۶/۰۹/۲۸ , 19:45:05 7 هفدمین سال از هزارهی دوم میلادی نیز به انتهای خودش نزدیک میشود. انتهای هر سال هم معمولا فرصت ایدهآلیست برای جمعبندی و داشتن دیدی کلی پیرامون ۳۶۵ روز گذشته و اینکه در این چرخش به دور خورشید، چه اتفاقاتی بر سر دنیای دوستداشتنیمان آمد و ما چه بلایی بر سرش نازل کردیم. اقتصاد و سیاست و علم به کدامین سوها کشیده شدهاند و وضع فلان چیز در فلان جا چهطور است و فلان فرد در بهمان مکان چه برنامههایی برای فلان مردم فلان جا اتخاذ کرده است و ادامه این داستانهای تمام نشدنی که در چرخهای سراسر کلیشه درحال تکرار مستمر خودش است. هنرمندان و هنردوستان عزیز هم در کنار دیگران، در این روزهای پایانی جمعبندی بر رویدادها و اتفاقات مهم حرفه هنری خودشان میاندازند و چم و خم و مسیر طولانی طی شده را بررسی و تحلیل میکنند. بازیهای ویدیویی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و لیستهای بهترین بازیهای سال و نامزدهایشان، متنها و تحلیلها و همین TGA آماده پر کردن صفحات مجلهها و سایتهای مرتبط با بازی در سراسر دنیا هستند. من نیز به میمنت نزدیکشدن به انتهای این سال میلادی، تصمیم گرفتم اندکی با این جریان همراه بشوم و چند متن مرتبط با آن کار بکنم. اولین قسمت این متنها، ۱۰ بازی ناامید کننده سال ۲۰۱۷ میلادیست. سالی که به نظر من از حیث تنوع بازیها و کیفیت آنها بسیار قابل قبول ظاهر شد و هیچ بازیکنی را ناامید راهی سال تازه نکرد. بازیهای جایگرفته در این لیست، لزوما آثار بدی نیستند، صرفا نتوانستهاند در حد هایپ و تبلیغات خودشان و توقع علاقهمندانشان ظاهر بشوند و یا با مشکلی دیگر، زمینه این سرخوردگی و ناامیدی را برای خودشان فراهم کردند. پس با این ده بازی همراه با دنیای بازی باشید. ۱۰. Syberia 3 یکی از مورد انتظارترین عناوین ماجرایی این چندسال که از بدو تایید ساختاش و جمعآوری هزینهاش در کیکاستارتر، نگاههای علاقهمندان پرتعدادش را بهدنبال خود داشت و نوید یک ماجراجویی داستان محور ناب دیگر را میداد. «کیت واکر»، قهرمان محبوب این سری در این نسخه نیز بازگشته و خودش را درگیر ماجرا و قصهای تازه مییابد. فقط مشکلی که در این بین وجود دارد، این است که این ماجرای تازه، از حیث خلاقیت و دقت، چندان نشانی از دو ماجرای پیشین ندارد و شور و هیجانی در آن یافت نمیشود. یکطور بیبخار و میانمایگی آزار دهنده بر کلیت سومین سایبریا سایه افکنده و از صعود کردنش جلوگیری میکند و نمیتواند پا را از یک عنوان متوسط فراتر بگذارد. بازگشت این سری و شخصیت محبوباش خوشایند است، فقط ایکاش که اندکی به توقعات طرفداران و سطح کیفی دو قسمت پیشین نزدیکتر میبود. ۹. Agents Of Mayhem جدیدترین اثر استودیو Volition Games، خالقان مجموعه محبوب Saints Row، اکشن آنلاینی دیوانهوار است که انگار با نسخه چندنفره و شلوغتر یکی از Saints Rowهایشان طرف هستیم. ولی در کمال تعجب و ناامیدی، نتوانستهاند آن هیجان و قابلیت سرگرمیساز بسیار سری محبوبشان را در این ساخته تازهشان وارد کنند و بعد از مدتی دیوانهبازی و خرابکاری و انجام هر عمل غیرممکنی، سایهای شوم و محنتآور از تکرار و بیحوصلگی بر سر بازی میافتد و تمامی انگیزه شما را برای وقتگذرانی بیشتر در این تیمارستان شهری از بین میبرد. محصولی که پتانسیلهایش شکوفا نمیشود و سازندهها نیز به همان پتانسیل بودنشان بسنده کردهاند و پا را فراتر نگذاشتهاند. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۸. Ghost Recon: WildLands بعد از پنج سال از عرضه Future Soldier که برای اولینبار زاویه دوربین مجموعه را از اولشخص، به سومشخص تغییر داد و گیمپلی بازی را از یک اکشن تاکتیکی صرف، به یک اکشن با رگههایی کمسو از تاکتیک تغییر داد؛ تغییری که برای تضمین فروش و دوام سری در زمانه جدید نیاز بود. دیگر چهکسی حال عناوین تاکتیکی و با صبر و حوصله بسیار را دارد؟ یک Arma مانده، نه خبری از Red Orchestra هست و نه Operation Flashpoint. جدیدترین نسخه «گوست ریکان» یوبیسافت هم راه نسخه پیشین را ادامه داده است. ولی اینبار تمرکز را بیش از همیشه بر روی همکاری گروهی و بازی چند نفره گذاشته و از همان ابتدای معرفی این عنوان روی آن مانور بسیاری میداد. جهان باز و وسیع هم راهاش را به این اثر یوبیسافت هم گشود و مجموعهای چند فاکتور هیجانانگیز جدید در این اثر گرد هم آمدند. ولی بعد از عرضه بازی و تجربهاش، طرفداران متوجه شدند که همکاری گروهی که سازندگان نویدش را میدادند و به آن زیبایی و یکدستی در تریلرها نمایشاش میدادند، چندان شباهتی به آن حالت آرمانی ندارد و دنیای باز و طراحی مراحلش هم بیشتر از آنکه به عنصری حیاتی از کلیت اثر بدل شود، بیشتر برای خودنمایی و نمایش است و بس. WildLands، بهخودی خود اصلا اثر بد یا ضعیفی نیست، اتفاقا تجربهاش احساس و لذت مختص به خودش را دارد، ولی چندان شباهتی به آن چیزی که نویدش را داده بودند ندارد. ۷. Yooka Laylee در بازار کساد پلتفرمرهای سه بعدی که یا در قبضه انحصاریهای فوقالعاده نینتندوست و یا گهگاهی مستقلسازی به عشق روزهای شکوه این ژانر و نوستالژی کودکی اثری سراسر عشق را تولید میکند، وقتی خبر میرسد که چند تن از خبرهگان این سبک و از خالقان اصلی مجموعه زیبای banjo kazooie قرار است پلتفرمری جدید با الهامگیری از بانجو کازویی بسازند، مسلما هیجان و شور وصف نشدنی را در پوسته حیات علاقهمندانش میاندازد و آنها را چشمانتظار این محصول جدید مینشاند. داستانی که بالاتر برای «سایبریا ۳» بوجود آمد، اینجا هم تکرار میشود و با محصول نهایی، چندان بویی از هنر و دقت مثالزدنی عناوین قبلی این سازندهها ندارد. رنگ و لعاب دلنشینی دارد، کلیتاش نیز دلچسب است، ولی وقتی صحبت از بانجو کازویی و از سردمداران پلتفرمر سهبعدی میشود، طبیعتا باید با اثری والاتر از صرفا یک پلتفرمر دیگر طرف باشیم. محصولی که بیاید و بشورد و ژانر را مجددا تعریف بکند. کاری که میاموتوی بزرگ با هر نسخه ماریو به آن دست میزند و هر دفعه نیز موفق از این آزمون خطیر بیرون میآید. ۶. Guardian Of The Galaxy – The TellTale Series «تلتیل» (TellTale) بعد از اتمام Tales From The Borderlands که به نظر بنده از جمله هوشمندانهترین و قویترین کارهایش در این چندسال نیز بود، با بالا بردن کمیت کار و تولیدات سالیانهاش، به همان اندازه در بخش کیفی دچار افت فاحش و بسیار قابل توجهی شده و کمترین ردی از آن همه دقتنظر و هنر که تلتیل را به استودیو محبوبی بدل ساخت دیده نمیشود. دو فصل Minecraft، دو فصل Barman، فصل سوم و مینی سری The Walking Dead و حالا هم اقتباسشان از دنیای شورانگیز و مجنون «محافظین کهکشان» (Guardians Of The Galaxy) شرکت مارول. محافظینی که داستانکهای دیوانهوار و مسخرهشان جان میدهد برای خلق پلاتهای خلاقانه و بازیهای روایی و شخصیتی که خاص داستانسراهای تلتیل است و نمونهاش را در شکلی اعلا در «ماجراهایی از سرمزینهای مرزی» پیشتر دیدیم؛ ولی بهرسم محصولات اخیرشان، تمامی پتانسیل گرانبهای این سری مارول را به دور میاندازند و بسیار میانمایه و به دور از ظرافت، محصولی معمولی را میسازند. زمانی بازیهای تلتیل به لطف قصهها و شخصیت پردازیهای درجه یکشان بارها ارزش تجربه داشتند، حالا همان یکبار هم ملال و حال بد را مثل بختکی بر روی روزمره و حال بازیبازانش میاندازد. حیف این استودیو که به این حال و روز دچار شده. ولی خوب، فروشاش خوب است و وقتی پول در جیب هست، چه کسی به عشق و احساس و هنر واقعی وقعی مینهد. ۵. Marvel VS Capcom Infinite «مارول علیه کپکام» (Marvel Vs Capcom) از بدو تولدش از جمله بهترین و قویترین مبارزهای های این صنعت بوده و همیشه با تعداد شخصیتهای بالا و مبارزههای سرعتی و کمبوهای بینهایتش شناخته میشده. نسخه سوم که در سال ۲۰۱۱ مهمان نسل هفتم بود در شکلی عالی توانست تمامی عناصر دوستداشتنی و برتر این مجموعه را در خود جای دهد و بازگشتی درخور را برای سری رقم بزند. حالا بعد از ۶ سال از عرضه آن قسمت، «بیکران» (Infinite) از راه رسیده و چقدر خوشحالم که شماره چهار را بر روی آن مشاهده نمیکنم. از زمان معرفی این نسخه تا عرضهاش، موضوعی آزارم میداد. انگار نه انگار با قسمتی جدید از یکی از بهترین فایتینگها طرف هستم، سطح تبلیغات و مانوور کپکام بسیار پایین بود، شخصیتهای معرفیشده همگی در نسخههای پیشین بودند، سبک گرافیکی سلشید و کامیکگونه دوستداشتنی نسخههای قبلی جای خود رو به سهبعدی بیخاصیتی داده و خلاصه شیمی خاصی از «بیکران» احساس نکردم. بعد از عرضه و خوانش نقدهای منتقدان و بازخورد طرفدارن هم نگرانیهایم به یقین رسید و متوجه شدم که از همان ابتدا کپکام حساب چندانی بر روی این قسمت باز نکرده و بیایید امیدوارم باشیم که اگر نسخهی چهارمی در کار است، بتواند حق شخصیتهای دوستداشتنی این دو شرکت قدیمی را در شکلی درست ادا بکند و دنبالهای لایق برای میراث این سری باشد. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۴. Star Wars: BattleFront 2 «الکترونیک آرتز» (Electronic Arts) با افتخار سه نماینده در این لیست دارد. سه بازی برتر امسالش با وجود نکات مثبتشان، هیچکدام نتوانستند در سطح هایپها و انتظارات ظاهر بشوند و مشکلات مختلف و گوناگونی گریبان هر کدام را گرفت. در خصوص دومین BattleFront استودیو Dice، موضوع به خرید درون برنامهای (microtransactions) و محتوای نهچندان بالای تازه این قسمت برمیگردد. گویا این نسخه محتوای قابل دانلودیست که باید پول یک اثر کامل را برایش بپردازید. نه تغییر بهخصوصی در قیاس با قسمت پیشین کرده و نه از حیث محتوای اصیل چندان تعریفی دارد. خریدهای درون برنامهای هنگفتی هم که EA برای آن در نظر گرفت تیر خلاصی بود به پیکره بازی و اعتراضات بیشماری را روانه این شرکت کرد. تا جایی که خود دیزنی، مالک فرنچایز «جنگهای ستارهای» (Star Wars) وارد معرکهشد و EA را مجبور کرد که این خریدها را از بازی حذف بکند. صحبت در خصوص microtransactions بسیار است، اینکه اصلا چرا بوجود آمدند و آیا فراتر از پول بیشتر به جیب زدن، نقش مهم و کاریتری را نیز ایفا میکنند یا خیر (که جوابش بسته به نوع خرید درون برنامه بین بلهای قاطع تا نهای محکم قابل تغییر است). در هرصورت، این خریدها در سر و شکلی انصافانهتر به بازی برخواهند گشت، و قرار هم نیست جایی بروند، تازه خانه کردهاند و همهجا مثل کرم پخش شدهاند. چیزی که در این بین اهمیت دارد، درسگیری از اشتباهات این شرکت و لااقل استفاده صحیح و بهدور از کلاشی و توهین به خریداران است. بازی متوسطی که بهخاطر این حاشیهها در سطح یک اثر ضعیف تقلیل ارزش پیدا کرد. ۳. Sonic Forces دومین پروژه سالگرد ۲۵ سالگی جوجه تیغی دوستداشتنی «سگا»، حتی نزدیک زیبایی و موفقیت Sonic Mania هم نشد. «سونیک نیروها» مامنگاه تمامی ایرادات ریز و درشت سونیکهای سه بعدیست و با وجود دو نسخه بسیار عالی Colors و Generations که نوید این موضوع را میدادند که بالاخره Sonic Team فرمول ساخت سونیکهای خوب سهبعدی را پیدا کرده، مجدد همان اشتباهات قدیمی و طراحی مراحل ضعیف گریبان اثر را گرفته و از شکوفاییاش تماما جلوگیری به عمل آورده است. محیطها و گرافیک عالیست، حس سرعت و کنترل سونیک حرف ندارد، موسیقیها خوب است و فقط ایراد بزرگی که دارد این است که همهی اینها بهلطف طرحی مرحله و زاویه دوربین بد، به فنا رفتهاند. یادمان نرود که به ازای هر سونیک مدرن خوبی که سگا سخته، همانقدر سونیک بد هم ساخته. اگر دوگانه خوب Sonic Adventure را داریم، بهجایش Sonic The Hedgehog 2006 و Secret Rings را داریم. اگر دو نسخه دلنشین Colors و Generations را داریم، sonic and the black knight و Unleashed را داریم. نیازی به ذکر فضاحت BOOM و Lost Worlds هم نیست. سگا جدیجدی باید یه فکری بهحال شخصیت محبوبش بکند، آشکارا تواناییاش را دارد؛ ولی نمیدانم این چه تنبلی و اهمال کاریست که مدام گریبانشان را میگیرد و به ساخت بازیهای متوسط و زودگذر تشویقشان میکند و اندکی از سازندههای Mania یاد بگیرند! ۲. Need For Speed: PayBack مثل اینکه «عطش سرعت» (Need For Speed) قرار نیست از نفرین نسخههای معمولی رهایی یابد. یکسال عدم انتشار و وعده وعید و سینمایی کردناش هم دردی را دوا نکرد و همچنان مشکلات نسخههای اخیر در بطنش فرو رفته است. کمکم دارم احساس میکنم که مشکل اصلی خود EA است. عجیب نیست که سه فرنچایز بزرگ این شرکت، در یکسال اینچنین با خاک یکسان شوند و فقط سایهای از خود بزرگ و شکوهمندشان باشند؟ از صلابت و قدرت «عطش سرعت» که به جز نقل در افسانهها چیزی باقی نمانده و چندسالی میشود به لطف سیاستهای این شرکت و سازندههای نهچندان قابل توجه، رو به نیستی گذاشته و امسال هم روند پوچ خودش را دنبال کرده است. PayBack مشابه تمامی بازیهای این لیست، اثر بدی نیست، ولی نه بویی از سابقه درخشان این سری دارد و نه حتی در سطح نسخههایی مثل ۤHot Pursuit سال ۲۰۱۰ و Rivals 2013 ظاهر میشود. یک مسابقهای و ماشینبازی معمولی دیگر که با وجود حضور نسخههایی تازه از Gran Tourismo و Forza Motorsport عملا بخار میشود و به تاریخ میپیوندد. ۱. Mass Effect: Andromeda چندان غیر قابل پیشبینی نبود. مجموعهای داستانی با قدرت و شکوه «اثر جرمی» (Mass Effect)، یک اپرای فضایی مثالزدنی دستپخت بازیسازان هنرمند Bioware که از تکتک محصولاتشان عمق و توجه سرازیر است. ۤبرخلاف سهگانه اصلی که Edmonton studio بایوور مسوولیت خلقاش را عهدهدار بود، «آندرومدا» را استودیویی تازه تاسیس واقع در مونترئال ساخت. تیم اصلی بایوور بهدلیل کار بر روی عنوان جدیدشان، Anthem، اپرای فضایی عظیمشان را به دستان این استودیو سپردند و آنها نیز موفق شدند در بزرگترین سرافکندگی امسال هستی بدمند. واقعا جای افسوس و ناراحتی دارد، چرا که «آندرومدا» بهخودی خود اثر بدی نیست. دنیاسازی و روایت نسبتا خوبی دارد، گیم پلیاش که برای اولینبار جهان باز نیز شده با وجود ایرادات متعدد، قابل قبول و جذاب است و توانایی این را دارد که تا انتها بازیکنندههایش را بهدنبال خود و کهکشان جدیدش بکشاند. شاید در حد و اندازههای سهگانه اصلی نباشد، ولی محصول بدی نیست. عاملی که باعث شده تا اینمقدار جلویش جبههگیری صورت بگیرد و محنت طرفداران را برانگیزد، ضعف و مشکل بسیار انیمیشنهای چهره و کاراکترهای مختلف بازیست. استودیو سازنده بهجای خلق و پیریزی الگویی قوی و پیادهسازیش برای تمامی شخصیتهای بازی، قصد کرد در حرکتی آرمانگرایانه حرکات چهره و واکنش تمامی شخصیتهای گوناگون بازی را دستی و تک به تک انجام دهد. امری که نیاز به صرف وقت و هزینه بسیار بالایی دارد و استودیو هم نتواسنت در انجام آن موفق عمل کند و در نهایت فضاحتی که شاهدش بودیم را بوجود آورد. البته، با عرضه بهروز رسانیهای بسیار مشکل تاحدود بسیاری برطرف شد و «آندرومدا» را بالاخره به شکل آن اثری که باید میبود، درآورد؛ هرچند که متاسفانه اثر منفی خودش را برجای گذاشت و پاک کردن آلودگیاش به این راحتیها نیست. نویسنده علی فتحآبادی Agents of MayhemDICEGhost ReconGhost Recon: WildlandsGuardians of the Galaxy: The Telltale SeriesMarvel vs Capcom Infinitemass effectMass Effect AndromedaNeed for SpeedNeed for speed PaybackPlayStation ProProject ScorpioSonicSonic ForcesStar WarsStar Wars Battlefront 2Syberia 3TelltaleYooka-Layleeشرکت بایوور (Bioware)شرکت سگا (SEGA)شرکت کپکام (Capcom)شرکت یوبی سافت (Ubisoft)کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch) 7 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. جنگ ستارگانم مووردی سوم تا الکترونیک آرتز با اقتدار سه بازی اولو به خودش اختصاص میداد. هنوز باورش برام سخته کت EA استودیو ویسرالو تعطیل کرد. Dead Space ها برای من فراموش نشدنین و بابت این همیشه از EA و بازیاش متنفر خواهم بود. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید ممنون از مطلب فقط در یک مورد من با شما موافق نیستم اون هم گوست ریکان وایلد لندز چون بازی باشکوه ، متنوع ، زیبا و جذابیه و ساعت ها تجربه اش سرگرم کننده و لذت بخشه البته به نظر من . حقیقتا یکی از عظیم ترین پروژه های دنیای گیم هستش لوکیشن های فوق العاده متنوع و زیبا ،استفاده از انواع وسایل نقلیه ، آنتاگونیست های متفاوت ، آزادی عمل در انجام ماموریت ها و گرافیک خیلی خوبی داره البته تو نسخه pc . ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید مقاله جالبی بود ممنون از وقتی که ګزاشتین :۱۵: :۱۵: ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید مقاله جالبی بود ولی agents of mayhem ویژگی های ریز انلاین داره ولی بخش چند نفره و… نداره ها. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید برای من ولفنشتاین ۲ یکی از نا امید کننده ترین عناوین امسال بود. خیلی آبکی و شل بود، تازه داستانش هم ناتمام ماند. ۰۳ برای پاسخ، وارد شوید ولی به نظر من ولفنشتاین ۲ یکی از بهترین بازی های امسال بود چون علاوه بر بهبود بخش اکشن بازی ( که به نظر من واقعا خوب از اب در اومده ) داستان و از اون مهم تر ، نوع روایت داستان در این نسخه به مراتب از قسمت اول بهتره .به اینها صدا گذاری عالی و تنوع خوب ( نه عالی ) مراحل و گرافیک جذاب و …. رو هم اضافه کنید . البته این نظر منه و دلیل بر این نیست که همه باید بازی رو دوست داشته باشن . ۲۰ گرافیکش خیلی بد بود. کیفیت بافت ها اینقدر پایین بود که تو ذوق من میزد. گیم پلی بازی تغییر چندانی نسبت به نسخه قبل نداشت. شاید هم من توقع زیادی داشتم. این یک بازی معمولی بود و داستانش اینقدر ضعیف بود که بخاطر سر هم آوردنش مجبور شده بودن ژنرال فرانگل که در قسمت قبل دوبار کشته بودیم رو یکجوری باز زنده کنن و تمام بازی هم تلاش برای کشتن اون بود. ۰۰ نمایش بیشتر
جنگ ستارگانم مووردی سوم تا الکترونیک آرتز با اقتدار سه بازی اولو به خودش اختصاص میداد. هنوز باورش برام سخته کت EA استودیو ویسرالو تعطیل کرد. Dead Space ها برای من فراموش نشدنین و بابت این همیشه از EA و بازیاش متنفر خواهم بود. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
ممنون از مطلب فقط در یک مورد من با شما موافق نیستم اون هم گوست ریکان وایلد لندز چون بازی باشکوه ، متنوع ، زیبا و جذابیه و ساعت ها تجربه اش سرگرم کننده و لذت بخشه البته به نظر من . حقیقتا یکی از عظیم ترین پروژه های دنیای گیم هستش لوکیشن های فوق العاده متنوع و زیبا ،استفاده از انواع وسایل نقلیه ، آنتاگونیست های متفاوت ، آزادی عمل در انجام ماموریت ها و گرافیک خیلی خوبی داره البته تو نسخه pc . ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
مقاله جالبی بود ولی agents of mayhem ویژگی های ریز انلاین داره ولی بخش چند نفره و… نداره ها. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
برای من ولفنشتاین ۲ یکی از نا امید کننده ترین عناوین امسال بود. خیلی آبکی و شل بود، تازه داستانش هم ناتمام ماند. ۰۳ برای پاسخ، وارد شوید
ولی به نظر من ولفنشتاین ۲ یکی از بهترین بازی های امسال بود چون علاوه بر بهبود بخش اکشن بازی ( که به نظر من واقعا خوب از اب در اومده ) داستان و از اون مهم تر ، نوع روایت داستان در این نسخه به مراتب از قسمت اول بهتره .به اینها صدا گذاری عالی و تنوع خوب ( نه عالی ) مراحل و گرافیک جذاب و …. رو هم اضافه کنید . البته این نظر منه و دلیل بر این نیست که همه باید بازی رو دوست داشته باشن . ۲۰
گرافیکش خیلی بد بود. کیفیت بافت ها اینقدر پایین بود که تو ذوق من میزد. گیم پلی بازی تغییر چندانی نسبت به نسخه قبل نداشت. شاید هم من توقع زیادی داشتم. این یک بازی معمولی بود و داستانش اینقدر ضعیف بود که بخاطر سر هم آوردنش مجبور شده بودن ژنرال فرانگل که در قسمت قبل دوبار کشته بودیم رو یکجوری باز زنده کنن و تمام بازی هم تلاش برای کشتن اون بود. ۰۰