هفت گناه مرگبار | نقد و بررسی بازی Total War: Warhammer II
Shogun Total war که در سال ۲۰۰۰ توسط Creative Assembly ساخته شد و به دست EA روانهی بازار گردید را باید شروعی دانست بر یکی از بهترین، ماندگارترین و البته محبوبترین سریهای بازی استراتژیک. گیمپلی بازی ترکیبی از RTS (Real-time Tactics Strategy) و (TBS (Turn-Based Strategy بود و به بازیباز این امکان را میداد که هم به عنوان یک فرمانروا در دنیای سیاست، صنعت و تکنولوژی قلمرو خود را گسترش داده و شهرهایش را رونق اقتصادی و اجتماعی بخشد و هم با فرماندهی نیروها و پیاده کردن تاکتیکها در میدان نبرد، پیروزی را از آن خود کند. پس از موفقیت نسبی بازی و روانهی چند بستهی الحاقی نسبتا موفق سازندگان ساخت نسخهی دوم یعنی Medieval: Total War را کلید زدند و این بار بازخوردها به شدت مثبت تر از نسخهی قبلی بود و سازندگان را ترغیب به ساخت شاهکاری کرد که هنوز بعد از گذشت ۱۴ سال تجربهی آن خالی از لطف نیست. عنوان Rome: Total War را باید گل سرسبد سری دانست؛ عنوانی که به نوعی باید آن را نماد سری Total War دانست و بیش از هرنسخهی دیگر سری شایستگی ستایش شدن را داراست. سازندگان اما مقهور و سرمست از غرور خود نشدند و همچنان به خلق شاهکارهای خود ادامه دادند. Medieval II، Empire و Shogun سه نسخهی طلایی دیگر فرانچایز خبر از تولدی بیغروب میدادند. گویی سری Total War نیز به مانند سری تمدن محکوم به پیروزی بود (البته در این میان Napoleon توانست نمرهی ۸۱ را کسب کند و هرچند عنوان خوب و موفقی محسوب میشد، نمیتوان آن را در ردیف شاهکارهای سری قرار داد). تمام این موفقیتها Games Workshop را بر آن داشت که یکی از بهترین آی پیهای تاریخ یعنی Warhammer را در اختیار CA قرار دهد. دسامبر ۲۰۱۲ میلادی بود که دو شرکت خبر از همکاری خود برای ساخت بازی دادند و اینجا بود که ما شاهد تولد یک سهگانه زیبا و جذاب در دنیای «وارهمر» بودیم.
نسخهی اول در سال ۲۰۱۶ روانه بازار گشت و توانست شکوه Total War را که بعد از عرضهی عناوین متوسطی مانند Rome II و Attila اندکی بیرمق به نظر میرسید را دوباره احیا کند. ۱۸ ماه بعد نسخهی دوم وارد بازار شد و با پیروی از نسخهی پیشین توانست به موفقیت نسبی خوبی رسیده و طرفداران را نسبت به موفقیت نسخهی سوم کاملا امیدوار کند. در این مقاله قصد داریم به مناسبت انتشار نسخهی الحاقی جدید این بازی که دیروز اتفاق افتاد، به بیان نکات مثبت و منفی بازی Total War: Warhammer II بپردازیم؛ در ادامه با نقد و بررسی این عنوان همراه دنیای بازی باشید.
بازی Total War: Warhammer II در جهان وارهمر بیانگر داستانی است دربارهی رقابت خیر و شر؛ رقابتی است برای بقای خواستهها و طمع سیریناپذیر برای کسب قدرت. سالها پیش وقتی گونهای مرموز پا به جهان وارهمر میگذارد زمینه را برای مبارزه با نیروهای آشوب فراهم میکند، اما دروازهای که راه بازگشت آنها به جهان خودشان است، فرو میریزد و با خراب شدن این دروازه آنها ناپدید میشوند و تنها «لیزاردمن»ها که مخلوقات آنها هستند برای مبارزه با نیروهای آشوب تنها امید دنیای وارهمر میشوند. سالها بعد در جزیرهای در سرزمین Ulthuan، خانهی «الف»ها، نیروهای آشوب دوباره سر برآورده و وحشیگیری خود را از سرمیگیرند. ۲ قهرمان یعنی Aenarion، اولین پادشاه ققنوس، و Caledor، رامکننده اژدها، در برابر نیروهای آشوب ایستادگی کرده به این شکل که Aenarion سپاهی فراهم آورده و روبهروی نیروهای آشوب میجنگد، درحالی که Caledor به همراه یکی از جادوگران لیزاردمنها به نام Slaan با ساختن طوفانی جادویی به نام «ورتکس» که باد جادویی را جاری کرده و انرژی آشوب را به خود جذب میکند، آشوب را متوقف میسازند. هرچند در اینجا نیز به مانند تمام داستانها، جادوگری بهای سنگینی داشته و در این خصوص دو جادوگر قصهی ما یعنی Caledor و Slaan مجبور میشوند تا ابد در ورتکس مانده و با استفاده از وردها و جادوهایشان ورتکس را پابرجا نگه دارند. حال ۴ نژاد لیزاردمنها، الفها، الفهای تاریکی و «اسکیون»ها به دنبال تسلط بر ورتکس هستند و شما به عنوان هرکدام از ۴ نژاد مذکور باید ۵ آیین خاص را برای دستیابی به آن انجام دهید. بازی به واقع بهترین داستانپردازی در سری عناوین Total War را داراست و به نوعی با همین داستان، سازندگان توانستهاند از مرضی که عموما دامن نسخههای پیشین را میگرفت، یعنی یکنواختی و تکراری شدن پس از چند ساعت بازی کردن، تا حدی زیادی بگریزند. داستان با وجود سادگی، دارای روایتی بسیار جالب میباشد. بازیسازان بدون هیچ نیازی به خلق داستانی پر از محتوای بیهوده، داستانی با محتوای اندک اما با زوایای مختلف به شما عرضه میکنند که این زوایا با جلو رفتن و غرق شدن بیشتر در دنیای وارهمر برای شما نمایان خواهد شد. در حقیقت سازندگان با اشراف بدین نکته که دنیای وارهمر پر از شگفتی و رموز بسیار است، بهجای خلق داستانی تماما خطی شاخههایی افزودهاند که برای هرس کردن آنها باید عمیقا در بازی غرق شوید. داستان بهگونهای است که با مشایعت گیمپلی چنان در جهان وارهمر محلولتان میکند که پس از مدتی خود را بخشی جداناشدنی از این جهان تصور خواهید کرد و دوری از آن برایتان دشوار خواهد شد.
همانطور که گفتیم، شما باید در بهدستگیری ورتکس با دیگر نژادها رقابت کرده و زودتر از آنها ۵ آیین خود را بهجا آورید و همچنین با انواع خرابکاریها مانع از انجام آیین دیگر گروهها شوید. در اینجا، شاهد یک رالی تنگاتنگ و جذاب مابین ۴ نژاد اصلی خط داستانی هستیم؛ رقابتی که تماما به جذابیت و تنوع بازی ختم شده و موجب میشود بهعکس اکثر بازیهای سری، این عنوان دیرتر دچار یکنواختی و تکرار بشود؛ هر چند که این معضل، با این وجود به کلی از بین نمیرود. یکی از دلایل این مسأله این است که اساسا سازندگان همچنان تمایل زیادی برای رفتن به سمت هدفمندی و تعیین ابژههای گوناگون نداشته و بیشتر به مانند قبل به جنگیدن و تصرف کردن همگرا میشوند و نبوغ جدیدشان نیز به دلیل اینکه تنها به معرفی یک روند تکرار شونده -یعنی کسب way fragmentها و انجام آیینها و مزاحمت برای برگزاری دیگر آیینها- میپردازد، چندان کارگر واقع نمیشود. دیگر نکات قابل اتکا گیمپلی تقریبا همانهایی است که در نسخهی نخست نیز شاهد آنها بودیم. نبردهای جذاب که با وجود طراحیهای جذاب سازندگان و طیف عظیمی از نیروهای متنوعی که بسته به نژاد منتخبتان، گوناگونیها و توانمندیهای خاص خود را دارا هستند که یکی از نکات متمایزکننده سری وارهمر از دیگر نسخههای سری میباشد. این تنوع به قدری گسترده است که یکی از وظایف شما به عنوان یک فرمانروای مبتکر، یعنی ساخت ارتشی که بیشترین بازده را در برابر دشمنان مختلفتان دارد، را بسیار حساستر از گذشته میکند. این تنوع حتی در طراحیهای هنری بازی نیز وارد شده است که بعدتر آنرا خواهیم شکافت. در درخت تکنولوژی و درخت توانایی فرماندهان و قهرمانان نیز پیشرفت قابل توجهی نسبت نسخهی قبل شاهد هستیم، هرچند تمام تغییرات جزیی بوده و بهبودها در این زمینهها به مثابه بقیهی تغییرات انقلابی و ساختارشکن نمیباشد. از دیگر نکات قابلتوجه، فسادی است که نیروهای مختلف به شهرها و یا نیروهایتان وارد میکنند؛ مثلا خونآشامها میتوانند دچار فسادتان کنند و خود مصون بمانند، هرچند که فساد اسکیونها به گونهای است که گریبان خود آنها را نیز میگیرد و از طرفی وقتی در سرزمینهایی با آبوهوای نامساعد قدم میگذارید، سربازانتان کشته میشوند و تضعیف خواهید شد. وقتی میخواهید به الفهای تاریک حمله کنید، سرما امانتان را خواهد گرفت و به شدت فلجتان میکند؛ همین مساله تا حدودی برای الفهای تاریک مزیت حساب میشود، چراکه با خیال راحتتری به انجام آیین خود میپردازند. از طرفی، بهطور مثال اسکیونها با توانایی ایجاد فسادشان میتوانند به شدت مزاحمتان شده و مانع انجام آیینهایتان شوند.
بازی در زمینهی طراحی هنری تقریبا مشابه قبل عمل کرده است، هرچند در اینجا نیز شاهد تکامل بیشتر بازی هستیم؛ بالاخص در زمینهی طراحی اقلیمها سعی بر آن شده که هر نژاد با توجه به خصوصیاتاش در اقلیم مناسبی قرار بگیرد (این مساله در نسخهی قبل نیز تا حدودی رعایت شد). برای مثال، الفهای تاریک بیشتر در سرزمینهای سرد زندگی میکنند و یا الفها بیشتر در ساحل هستند. خونآشامها که در سرزمینهای بیابانی یافت میشوند و لیزاردمنها که در جنگلها زندگی میکنند، نمونههای دیگری از این مهم هستند. وجود تنوع در اقلیمهای آبوهوایی در بازی بهشدت مفرح و جذاب بوده و از دلایل اصلی جذابیت بازی است؛ البته، این تنوع در میدان نبرد نیز بهشدت اهمیت پیدا میکند، چراکه یکی از مهمترین ترفندهای جذب مخاطبین به قسمت RTS بازی تنوع و گوناگونی جبههی نبرد میباشد. متاسفانه در این شماره و شمارهی قبل، یکی از معدود ضعفهای هر دو نسخه همین مهم بوده؛ چراکه باوجود تنوع بسیار جذاب «اور ورلد» بازی، میادین نبرد از تنوع کمی برخوردار بوده و همین مساله باعث میشود که پس از چند نبرد ابتدای بازی، جنگیدن برایتان کسلکننده شود و عملا بازی تبدیل به یک TBS میشود و همین مساله به معضل تکراری شدن بازی دامن خواهد زد. دیگر نکتهی جذاب و بدیع طراحیهای هنری بازی، طراحی شخصیتهای بازی است؛ مسالهای که به عقیدهی من نسبت به شمارههای قبلی در این نسخه و نسخهی قبلی بهتر کار شده و ترکیب آن با صداگذاری لذتبخش و جذابی که سازندگان برای آن در نظر گرفتهاند، منجر میشود تا بخش زیادی از شخصیتپردازی بهسادگی و بدون اضافه کردن محتوای داستانی صورت بپذیرد.
موسیقی بازی نیز به مانند دیگر نسخههای سری کاملا دلنشین، جذاب و مناسب کار شده است. قطعهای موسیقی که مشابه دیگر نسخهها در لحظات حساس ریتم و شکل حماسی گرفته و ساز نبرد و پیروزی را کوک میکند، و با نواختن قطعهای موسیقی غمانگیز هم شکست را کاملا به کامتان تلخ خواهد کرد. ناگفته نماند که پس از مدتی، موسیقی بازی شدیدا دچار تکرار میشود و در میدان نبرد، و یا در حال مذاکرات با دیگر سرزمینها فقط یک قطعه موسیقی تکراری به گوش شما میخورد و دیگر آن جذابیت ابتدا را نخواهد داشت.
در پایان باید بگویم، با وجود تجربهی فوقالعادهای که این نسخه برایم فراهم آورد، بدون اغراق یکی از بهترین تجربههایم در سری عناوین Total War محسوب میشود، بهتر این بود که Creative Assembly بازی وارهمر ۲ را بهعنوان بستهی الحاقی برای نسخهی اول منتشر میکرد؛ چراکه حداقل برای من این بازی حکم عناوینی چون Alexander Total War و یا Mongol Invasion را داشت. از طرفی نیز باید اعتراف کنم که با وجود همهی این مسائل، این نسخه و نسخه قبلی بهشدت مرا برای آخرین زنجیر این سهگانه مشتاق کرده و بیصبرانه منتظر انتشار سومین نسخه از دنیای وارهمر هستم.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
با توجه به سیاسیت های سگا در مورد که قراره این عنوان مورد شیر دوشی قرار بده. دور برش کلی دی ال سی چرتو پرت بفروشه. اصا قرار نیست. خلاقیت خاصی توش رخ بده.
هرچند نسخه اول وارهمر بهترین نسخه توتال واره بنظرم و بهترین بازی یکی دو سال اخیره برام. وقتی دوشو تو این فاصله کم میدن مسلما انتظار تغیرات چندانی نداشتم و وقتی فهمیدم کله این سه نسخه وارهمر در اخر با یه پچ قراره با هم ترکیب شن و یه کمپین بزرگ تشکیل بدن. هر چند خود بازی چیز شاهکار و عظیمی میشه ولی این حرکت رسما دزدیه.
یه بازی به سه تیکه تقسیم کردن دارن میفروشن. صد تا دی ال سی که بقلش میدن به کنار.
بجز این دوتا توتال واره دیگه برای امسال معرفی شده. کسی نیست به سگا بگه وات د فاک اخه برادر.