خانه » سینما و تلویزیون ادامهی درخشانِ یک مسیر تاریک | یادداشتی بر فیلم اتاق تاریک × توسط مصطفی نوذری در ۱۳۹۶/۱۱/۲۱ , 14:30:12 0 روح الله حجازی کارگردانیست که با «زندگی مشترک آقا و خانم میم» و دیگر آثارش به ما ثابت کرده که حوزهی خانواده و کودک دغدغهاش است و تفریحی به سراغ این مسائل نمیرود. او پس از «مرگ ماهی»، پنجمین فیلماش را خوش نوشته و تهیه کرده است. اتاق تاریک یک بیان مسئله از بحران خانواده و تجاوز جنسی به کودکان است که در بعد تجاوز جنسی به کودکان، پس از اثر خط شکن «هیس دختر ها فریاد نمیزنند» اثر خانم درخشنده، باید آن را دومین اثر جدی سینمای ایران حول این مسئله تلقی کرد. در ادامه با یادداشتی بر فیلم اتاق تاریک همراه دنیای بازی باشید. داستان: داستان فیلم بهطور استخوان داری نوشته است و حتا شاید بتوان پیشبینی کرد که اتاق تاریک نامزد دریافت سیمرغ بهترین فیلمنامه بشود. گرهها و مسئلهها بهخوبی در طی داستان ایجاد میشوند و بارها با تصورات فرمال مخاطب بازی میشود و حدسهای او دربارهی ادامهی داستان به خطا میرود. فرهاد و هاله (ساعد سهیلی و ساره بیات)، زوجی هستند که با وجود اختلاف سنی و بزرگتر بودن هاله، زندگی مناسبی را سپری میکنند و بهتازگی در آپارتمان شیک و مدرنی که از شهر دورافتاده و اطراف آن پر از تپههای متروکه میباشد، ساکن شدهاند. داستان دربارهی امیر، کودک خردسالیست که یک روز، در اطراف خانهی دور از شهرشان گم میشود و دختر همسایه (پگاه) بالاخره او را در گوشهای پیدا میکند. از آن روز، رفتار امیر بهطرز معناداری عوض میشود و شب ادراریها و تنشهای عصبی پیدا میکند. امیر در ادامه به پدرش اشاره میکند که فردی بدن او را دیده است. از اینجای داستان فرهاد، ضمن اینکه تا مدت زیادی مطلب را از هاله پنهان میکند، به دنبال فردی میگردد که مقصر داستان بوده است. ضمن اینکه این گره داستان جلو میرود و مخاطب با فرهاد همراه شده و دربارهی افراد مختلف، احتمالات را بالا و پایین میکند، رابطهی فرهاد و هاله تحت تاثیر رفتار عصبی امیر و تنبیههای نامناسب او توسط هرکدام از پدرومادرش با چالشهای جدید و متعددی مواجه میشود. در ادامهی داستان، بحرانیتر شدن رابطهی فرهاد و هاله و رسیدن به مظنون نهایی دربارهی مسئلهی امیر را شاهد هستیم که با روشن شدن ماجرای امیر، داستان پایان مییابد. در پایان داستان متوجه میشویم که به امیر تجاوز نشده است و امیر خود شاهد صحنهی تعرض به پگاه بوده است؛ در واقع قربانی داستان بیش از امیر، خود پگاه است. پس از متوجه شدن حقیقت در انتهای داستان، همچنین متوجه میشویم که بخش اعظم تنشهای هاله و فرهاد به خاطر ترس سرکوب شدهی فرهاد از ماجرای امیر بوده، چرا که خود فرهاد در کودکیاش مورد آزار جنسی قرار گرفته است و تمام این سالها آن را پنهان کرده است. همانطور که اشاره شد، اتاق تاریک یک بیان مسئله است. فیلم راه حلی ارائه نمیکند و مخاطب در پایان فیلم متوجه نمیشود که حال باید در رابطه با موضوع آزار جنسی کودکان، به همهی اطرافیان مظنون باشد یا خیر، شکاش را به افراد مظنون مطرح کند یا خیر، یا حتا با فرزندش چهگونه رفتار کند؛ اما به لحاظ داستانی، این موضوع ارزش فیلم را کاهش نمیدهد، زیرا فیلمساز متعهد نیست که هر مسئلهای را که بیان میکند، راه حل آن را هم نمایش دهد. همینکه حجازی بتواند خوب مسئله را تشریح کند، کافیست تا این فیلم را «خوب» تلقی کنیم. هیس دخترها فریاد نمیزنند، اولین تلاش در این زمینه بود و پر از اشکال، اما آن روز خوشحال بودیم که بالاخره تابوی «بیان» اینگونه مسائل در سینمای ما شکسته شده است و در «آینده» شاهد آثار قویتری در این زمینه خواهیم بود. امروز اولین «آینده»ای بود که زمان فیلم هیس منتظرش بودیم و البته هنوز بسیار باید منتظر ماند تا آثار عمیقتر و مطالعه شدهتری در این حوزهها تولید شود. بهطور کلی، در مقایسه با هیس دخترها فریاد نمیزنند، نگارنده این اثر را چندین مرحله جلوتر ارزیابی میکند. در طول روایت داستان، یک نکتهی مهم بسیار خوب نمایش داده شده و آن هم اینکه، بسیاری از شخصیتهایی که کار تباهکننده انجام میدهند، خود یک پس زمینهی ناموفق تربیتی-خانوادگی را بر دوش میکشند و این صرف ژنتیک و حماقت افراد نیست که وضعیت را چنین کرده؛ بلکه آن الگوی اجتماعی است که منجر به خیانت، طلاق و… میشود و نتیجهی این ناهنجاریها، تربیت یک فرد ناسالم، دچار کجروی و دارای خلاهای روحی عمیق است که نمیتواند با دیگران روابط عاطفی سالم برقرار کند. برای مثال، رفتارهای اشتباه و متعدد فرهاد ناشی از آن بود که خودش در کودکی مورد آزار قرار گرفته بود؛ یا پگاه و کسی که به او تعرض کرده بود، هردو در یک خانوادهی طلاق گرفته رشد کرده بودند. نکتهی مهم دیگر که در داستان خوب نمایش داده شده است، ناآگاهی و بیتوجهی به کودکان است. کودک برای والدین یک «مسئله» و یک موجود مزاحم است. مزاحم کار کردن، مزاحم بازی کردن با موبایل، حتا مزاحم راحت دعوا کردن و حرف زدن. اگر مزاحمت ایجاد کرد حتمن «او» مقصر است. در این فیلم بهخوبی از دید دوربین سوم شخص شاهدیم که امیر ادرار میکند و توسط مادرش به شدت تنبیه میشود، پدرش را لیس میزند و از جانب او کتک میخورد، حال آنکه مخاطب بهعنوان دانای کل، میداند که امیر به عنوان یک کودک به هیچ رو مقصر نیست و این رفتارها نشان از یک آزار روحی در او و یا حداقل «آموختن» رفتار ناهنجار را دارد. نکتهی مبهم در این فیلم این بود که با اینکه هاله یک زن تحصیل کرده است، اما در طول داستان هیچگونه اقدامی برای رفتن به پیش مشاور یا روانشناس برای حل مسئلهی امیر نمیکند؛ حتا به خودش اجازه میدهد که سرخود به امیر دارو بدهد که این دو رفتارهای عجیبی برای یک فرد دارای تحصیلات دانشگاهی بهشمار میروند. این مسئله در تربیت فعلی خانوادههای ما جدی است: کودک، به مثابه یک گیاه خودرو که باید تا حد ممکن کمتر دردسر درست کند و وظیفهی والدین از دوسالگی تا هجده سالگی فقط این است که غذا و مسکن بچه را تامین کند تا او نمیرد! بهطور دقیق، در یک صحنه که امیر سیدی جدید خریده و از صبح آن را نگاه کرده است، فرهاد بالای سر امیر می آید و به او میگوید: «چرا مامانو امروز اذیت کردی؟ دیگه مامانو اذیت نکنیهاااا». یا در جای دیگر وقتی امیر کارتن خالی داروهای پدرش را بر سرش میگذارد، فرهاد بر سر او داد میزند که: «نکن!» در سکانسی که امیر صورت پدرش را لیس میزند، حواس پدر کامل به موبایلاش است و حتا پس از لیس زدن، یک چک آنی به صورت امیر میزند و بدون اینکه سر خود را بلند کند تا رفتار او را تحلیل کند، به فعالیت خود در موبایل ادامه میدهد. این است که کودک اساسن تحلیل نمیشود. آنقدر تحلیل نمیشود که مادرش توجه نمیکند که یکبار به او میگوید دروغگو دشمن خداست و بار دیگر خودش از او در کلینیک زیبایی میخواهد که حقیقت را به پدرش نگوید. اینها همه شاهدی است بر ادعای بالا که: کودک در خانواده بهعنوان یک موجود زنده و دارای هیجانات، علایق و… موضوعیت ندارد. در فیلم فرهاد، هاله را برای عقاید فمنیستیاش، اصرارش بر کار کردن و درآمد داشتن و غافل شدن از تربیت امیر مقصر میداند. از طرف دیگر پگاه نیز مادرش را به خاطر پسانداز نکردن و نداشتن درآمد مستقل از پدرش که به آنها خیانت کرد، سرزنش میکند. در نهایت میتوان نتیجه گرفت که حجازی از هر دو دیدگاه دفاع میکند. فیلم بهطور نصفه و نیمه و خیلی سطحی به عملهای زیبایی و «احساس» زشتی و پیری در میان زنان اشاره کرده است. آن هم زنی که خود عقاید فمنیستی دارد و آثار «سیمون دوبوار» را میخواند! این موضوع خود مسئلهی جدی و قابل تاملیست که امید است با برهنهتر شدن زبان سینما در ایران و پرداختن افراد دغدغهمند به آن، بررسی شود و فیلمهای زیادی حول آن به روی پرده روند. در پایان به صحبتهای محتوایی فیلم باید اشاره کرد که در این دست فیلمها جای خالی روانشناسان و جامعهشناسان و بهطور کلی وجود یک مرجع علمی برای مشورت و عمیقتر کردن پیام های فیلم، احساس میشود. عناصر فنی: موسیقی فیلم بهطور مناسبی ما را در فراز و فرودهای فیلم همراهی میکند؛ اما در بین همهی عوامل فنی باید از زاویه دوربین خوب و میزانسنهای معنادار کارگردان نام برد. در قسمتهای گفتوگوی خصوصی با امیر نما بسته میشود و در قسمتهای مشاجرهی خانوادگی، دوربین با نمای متوسط مخاطب را در مقام قاضی و مسلط بر رفتار هردو نمایش میدهد. در مجموع و به عنوان سخن پایانی، اتاق تاریک یک پیشرفت رو به جلو است. یک بیان مناسب مسئله از نبود دید مناسب نسبت به تربیت کودک، نبود آگاهی نسبت تربیت جنسی کودک و نوع رفتار مناسب در برابر آزار جنسی، تاثیر وقایع دوران کودکی در آینده، نبود توانایی دیالوگ و گفتوگو بین زوجهای جوان، عدم توانایی زوجها در «شنیدن» یکدیگر، زود قضاوت نکردن و زود اعتماد نکردن و دیگر مسائل حول محور خانواده است. در پایان به نظر نگارنده، باید از حضور چنین فیلمهایی در سینمای کشور خرسند بود و راه را برای عمیقتر شدن و پرتعداد شدن آنها فراهم کرد. نویسنده مصطفی نوذری سینما و تلویزیون دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.