داروینیسم فانتزی | نقد و بررسی بازی YS VIII : Lacrimosa Of Dana
کمتر کسی است که نظریهی تکامل داروین را نشنیده باشد. نظریهای که حتی پس از گذشت نزدیک به صد و شصت سال در هالهای از ابهام قرار دارد. البته، این ابهام تنها به بعد از داروین مربوط نمیشود و به نوعی باید گفت دارای پیشینهی بلند بالاتری است. نگاهی به تاریخ ما را متوجه این امر میسازد که میتوان پیشینهی آن را تا آناکسیماندر نیز پی گرفت. پرسشی که وقتی در محضر قوهی خیال انسان قرار گرفت به گونههای متفاوتی خود را بروز داد. یکی شد رمان، دیگری شد فیلم و در این مورد خاص شد دستآویز یک بازی؛ اما نه هر بازی سادهای و شمارهی هشتم بازی YS. سری بازی که شاید بعد از سری فاینال مهمترین، موفقترین و بزرگترین سری نقشآفرینی شرقی دانسته شود. در این نوشتار به نقد و بررسی بازی Ys VIII : Lacrimosa Of Dana میپردازیم؛ در ادامه همراه دنیای بازی باشید.
شاید در اولین مواجه با بازی این تصور در ذهن شما بیاید که گیمپلی بازی چهقدر ساده، متداول و بدون هیچ تغییر و خلاقیت خاصی نسبت به نقشآفرینیهای اکشن ژاپنی است. این تصور حتی تا آخرین مواجهی شما با بازی نیز ادامه مییابد، چراکه کاملا تصور درستی است. گیمپلی بازی گویی در حال تعریف نوع بازیهای نقشآفرینی اکشن ژاپنی است. انگار میخواهد بگوید بازیهای نقشآفرینی اکشن ژاپنی در این سری از ویژگیها با یکدیگر مشترکاند. خواص هر کدام را که کنار بگذاریم، میشود Ys 8. مشکل دیگر تاکتیکپذیری شخصیتهاست. این تاکتیکپذیری که کلا از دو شکل دفاعی و تهاجمی تشکیل شده، کاملا بهدرد نخور و بیفایده است و حتی بازی نیز نیاز به این بخش را اصلا ایجاد نکرده است، بهطوری که در پنجاه ساعتی که صرف بازی کردم اصلا نیازی به این بخش احساس نشد؛ اما از این چند نکتهی منفی که بگذریم، گیمپلی بازی کاملا جذاب و کامل طراحی شده. اینکه هر شخصیت در برابر نوع خاصی از دشمنان توانمندتر است، باعث میشود مجبور شوید از همهی شخصیتهایتان به تناسب استفاده کنید و از طرفی در چینش تیمتان کاملا دقت به خرج دهید. نکتهی دیگر، خلق دشمنان بازی است که در این زمینه نیز بازی کاملا رضایتبخش عمل کرده است. طیف وسیعی از دشمنان و باسها در کنار خواص منحصر بهفرد هر یک و طراحی هنری آنها، به گونهای است که ساعتهای بسیار گیمپلی شما را خسته نمیکند. در باب طراحی هنری دشمنان بازی با یکی از اساسیترین گردنکلفتهای نسل روبهرو هستیم. دشمنان بازی متناسب با اکوسیستم بازی در هر نقطه از داستان شما را غرق در داستان میکنند. به گونهای که اگر تنها از خط داستانی عنوان باخبر باشید هیچ خلاقیتی نمیتواند شما را در طراحی باسها از سازندگان پیشتر برد! در حقیقت همهی اجزای بازی به گونهای ساخته شدهاند که در خدمت یکدیگر قرار بگیرند؛ اما این در خدمت بودن بیش از همه در قسمت طراحی هنری بازی مشهود است.
داستان بازی در باب شخصیت اصلی سری یعنی Adol Christian است که در حال ماجراجوییهای همیشگی خود این بار سر از کشتی Lambordia درآورده و در حال سفر همراه با همقطار همیشگی Dogi است. کاپیتان او را به اتاق خود میخواند و از جزیرهی مرموزی سخن به میان میآورد که هیچ کسی تا بهحال زنده از آن برنگشته است و همینجاست که قصه شروع میشود قصهی آدول، جزیره و تکامل. کشتی در نزدیکی جزیره غرق میشود و مسافرین به درون جزیره گیر میکنند و در تلاش برای فرار از این جزیره از رازهای عجیبی که یک درخت برای تکامل از آنها استفاده میکند روبهرو میشوند. این داستان بدون طراحی فوقالعاده سازندگان که شبیه به چیزی است که پیشتر در سریال Lost نیز مشاهده کردیم، هیچ توفیقی نمییافت. طراحی محیط ابتدا فقط به شما تصویر یک جزیرهی عجیب را میدهد که بسیار مرموز به نظر میرسد، اما با پیش رفتن در ماجرا تمدن و اسرار قدیمی را با طراحی خوب خود به شما نشان میدهد. به گونهای طراحی میشود اولین ستون برای بستری که داستان را در آن تعریف کرد. ستون دوم اما گیمپلی بازی است. گیمپلی بازی که آن هم کاملا در خدمت داستان بازی است. ماموریتها و چالشهای بازی فقط بخش کمی از این بار را به روی دوش میکشد. بیشتر بار اما به روی دوش مسألهی دیگری است؛ در واقع داستان نیاز داشت که دورههای مختلف حیات را به نوعی به یکدیگر پیوند دهد و این کار را بهوسیلهی تکنیک ساده اما کارآمدی به انجام رسانده بود. در کنار بعضی از کریستالهایی که شبیه همانچه در بسیاری از JRPG ها و برخی فاینالها وجود داشت (با حضور در کنار آنها وضعیت سلامتی شما به بهترین حالت میرسید و بازی اتوماتیک سیو میشد) شما میتوانستید بین آدول که در زمان حال وجود داشت و دانا که به گذشته متعلق بود سوییچ کنید و از گذشته بیشتر باخبر شوید و در آن کندوکاو کنید. شخصیتهای داستان هم کاملا پرداخت شدهاند و طی حوادث داستان به خودشان شکل میدهند و شما هم این شکلدهی و تکامل را در آنها مشاهده میکنید. نکتهای که موجب میشود گیمپلی سادهی بازی (نسبت به بازیهای دیگر این سبک) دچار تکرار و یا دلزدگی نشود، ریتم مبارزات است. ریتمی که اگر کمی مغایر با آنچه بازی ارائه میدهد، میبود تبدیل به سرطان بازی میشد. یکی از بهترین نکات داستان روایت پر دقت و بیعجله و مرتب آن است. نوع روایتی که متاسفانه تا انتها حفظ نشده و در پایان با قرار گرفتن در سیر سراشیبی هویت خود را کاملا از دست میدهد. در واقع شاهدیم که داستان روند بسیار پیچیدهای را طی میکند و برای رسیدن به این مهم راهی طولانی را طی میکند و در پایان برای آنکه بتواند این ملغمهای که تا پیش از این به شدت دقیق و منظم روایت کرده را جمع کند، مجبور میشود عجله کند و سرهمبندی کند و یک پایان به شما تحویل دهد.
صداگذاری بازی هم به نحو کاملا رضایتبخشی کار شده است. صداهای باسها بالاخص با نوعی خلاقیت به گیمپلی مرتبط شده. در واقع، برای بسیاری از باسها این خاصیت طراحی شده که دشمنان خود را با غرش خود کمی حیرتزده کنند و باعث توقف لحظهای آنها شوند! این غرش که همراه با صدای مهیب هیولاست باعث شده که صداگذاری و گیمپلی با یکدیگر پیوند خورده و اثرگذاری را در مخاطب به حداکثر رسانند؛ (این تکنیک به عکس بسیاری دیگر از عناوین که از آن استفاده جستهاند، تنها در صدای غرش خلاصه نمیشود) موسیقی نیز غالب اوقات کاملا سوار بر داستان و در خدمت آن است. هرچند در برخی مواقع ناگهان یک موسیقی بیجا و بدون هیچ تناسبی با داستان پخش میشود که یکی از اساسیترین تودهنیهای بازی است.
سری YS همیشه پستی و بلندیهای عجیبی را طی کرده؛ برخی مواقع درخشانتر از آنچه تصور میشد، ظاهر شده و بسیاری از مواقع در حد برآوردن کمترین توقعها عمل کرده است. با این وجود اما اکثر اوقات توانسته عاشقاناش را راضی نگه دارد. عاشقانی که در اوج تجربهی شیرین نسخهی اخیر هرچند بهشدت از ساختهی جدید رضایت داشتند، اما امیدوارند که یا سری در اوج کناره گیرد یا دچار یک تحول اساسی و متفاوت گردد؛ به سان بسیاری از بزرگان صنعت بازی.
Resolution
Platform: PC – Score: 8.5 out of 10
YS Series has gone through strange ups and downs, but most of the time, it has been successful to keep its lovers satisfied. The latest installment in the series does a very good job, but we, the fans, demand our favorite game to end everything at its pinnacle and say a memorable goodbye or implement some fundamental changes in the game.
(نقدی که مطالعه کردید، نسخهی منتقدین بازی YS VIII : Lacrimosa Of Dana بود که توسط ناشر آن یعنی Nihon Falcom برای دنیای بازی ارسال شده است.)