اولین برخورد: دومین رستگاری سرخ‌پوست مرده | از نویسندگانی که بازی کردند تا مشتاقان تجربه بازی RDR 2

در ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ , 19:32:00
Red Dead Redemption 2

اولین برخوردها معمولا طی یک تا دو هفته‌ی بعد از انتشار باید چاپ شوند، اما Red Dead Redemption 2 با دنیای وسیع، مملو از جزییات و بسیار بسیار نزدیک به واقعیت‌اش مجاب می‌کند هر مطلبی که قرار است درباره‌ی آن چاپ شود آهسته و پیوسته و با تمام انرژی و حوصله نگاشته و گردآوری شود که اولین برخورد آن نیز از این قائله استثنا نیست. «اولین برخورد» (First Impression) به‌نوعی «اولین نگاه» (First Look) است، اما بعد از انتشار بازی و قبل از چاپ نقد و بررسی آن به رشته‌ی تحریر می‌آید (اولین نگاه پیش از انتشار بازی و قبل از نوشتار پیش‌نمایش آن نگاشته می‌شود). در ادامه از شما دعوت می‌کنیم با اولین برخورد با RDR 2، از نویسندگانی که بازی کردند تا مشتاقان تجربه آن همراه دنیای بازی باشید.

نویسندگان: حامد محمدپور، نوید غلامی و علی رضایی

حامد محمدپور

وقتی در میان این همه زیبایی انگار یک چیزی کم است!

واقعا یک چیزی کم است! نمی دانم مشکل از من است یا واقعا یک چیزی کم است. همه در حال لذت بردن هستند و من همچنان دنبال آن نکته در بازی هستم تا بتوانم حالم را با آن خوب کنم و از بازی لذت ببرم. بله، درست متوجه شدید؛ من هنوز از بازی لذت نمی‌برم و با آن که نصف بیشتر از بازی را طی کردم اما همچنان در حال جستجو و پیدا کردن جوابی برای خودم و قانع کردن خودم هستم تا بتوانم درک کنم که آره الان دارم یکی از بهترین بازی‌های نسل را تجربه می‌کنم. بعضی وقت‌ها دنبال ایراد هستم تا بتوانم به خودم اثبات کنم که احساسم به بازی درست است و به همین دلیل است که من از RDR 2 لذت نمی‌برم. سوال‌های زیادی به ذهنم می‌رسد و اکثرا بی‌جواب می‌مانم. با دوستان و هم‌قطاری‌های زیادی درمورد بازی صحبت می‌کنم و نظرات‌شان را می‌پرسم و اتفاقا هر چی که می‌گویم و می‌گویند را تایید می‌کنم و تایید می‌کنند اما نه در وصف ایراد از بازی بلکه در وصف بی‌نظیر بودن و یکتا بودن از بازی است.

Red Dead Redemption 2

RDR 2 بازی زیبایی است اما بعد از مدت‌ها تجربه بازی به این نتیجه رسیدم که راک‌ستار بیشتر تلاش کرده تا RDR 2 را به GTA شبیه کند تا به یک «RDR» و این نکته از موارد مهمی است که من به آن پی بردم. جهان باز بودن بازی و توجه به گشت و گذار و حتی توجه به اسب و واقع گرایانه بودن در RDR 2 کامل و بدون نقص کار شده‌ اما همچنان همه چیز شبیه GTA است. اسب‌ها جنبه اتومبیل‌های GTA را دارند و اتفاقات داخل بازی هر کدام مثل GTA رخ می‌دهد. نظرم بر این نیست که این موارد عالی نیست؛ نه، اتفاقا بسیار هم عالی و خوش ساخت از آب در آمده‌اند. اما چیزی که برای من مشخص است، این است که من منتظر همان RDR قبلی بودم تا عنوانی که شبیه به GTA باشد. جنبه‌های داستانی کاملا به مانند GTA است و این نکته مرا عصبی می‌کند و دیگر خبری از روایت کابویی‌مانند و خطی قسمت قبل نیست. اجازه دهید یک نکته‌ای را اعتراف کنم، بازی‌ها هر چه‌قدر جهان باز‌تر؛ نچسب‌تر شده‌اند و این به شخصیت‌پردازی و حس همزادپنداری بین مخاطب و شخصیت بازی آسیب می‌زند. نکته این است که داستان و شخصیت پردازی در RDR2 ایرادی ندارد و همه چیز عالی است اما شخصا ارتباطی با چنین روایاتی برقرار نمی‌کنم؛ یا قبلا می‌کردم و الان دیگر نمی‌توانم.

RDR 2

با یکی از دوستان هم‌قطاری صحبتی داشتیم که در انتها به من گفت: «حامد می‌خواهم زود بازی را تمام کنم و بروم سراغ رینبو»؛ جمله فی‌البداهه جالبی بود. کسی این صحبت را کرد که عاشق RDR 2 شده است و هر روز از نکات مثبت‌اش به من تعریف می‌کند اما در انتها از خستگی و رنج بردن از بازی تعریف می‌کرد. در مقابل، دوستی دیگر به این اشاره کرد که روایت داستانی در بازی کمی کند است و باید پیش رفته تا بازی جا بیافتد؛ نکته بسیار ظریفی بود. درک کردن و پی بردن به عمق RDR 2 نیاز به زمان دارد. البته، نه برای همه، بلکه برای افرادی مثل من که هنوز از این بازی به عنوان بهترین بازی سال‌ها و دهه‌ها و قرن‌ها نمی‌توانند یاد کنند و مهم‌تر این که حتی از بازی لذت نمی‌برند. یا در گفتگویی که با دیگر دوستی داشتم، این اشاره را داشت که گیم‌پلی سعی دارد با تئوری‌های نوین روند کلاسیک و اهداف نوستالژی صنعت گیم را به رخ بکشد. در واقع، صحبت این دوست‌مان این بود که هدف صنعت گیم از ابتدا همین بوده است. وقتی به زلداها و فال اوت‌های قدیمی یا به عناوین نقش‌آفرینی کلاسیک که نگاهی می‌اندازیم، به تمامی بازی‌هایی که هر کدام بسیار لذت بخش بوده‌اند، هنوز هم هستند، و از آنها به عنوان بهترین‌ها یاد می‌کنیم همگی به همین شکل بوده‌اند. تلاش، جستجو و ایجاد موقعیت برای خودمان بر اساس تلاش‌مان است. نتیجه‌ای که از روی تفکر و از دید مخاطب و ترکیب آن با گیم‌پلی به دست می‌آید. در RDR 2 کارهای پیش پا افتاده همگی در هم هستند. پیدا کردن یک پیپ شاید در لیست ماموریت‌های فرعی هم نباشد اما فقط در یک جمله از سوی یک شخصیت گفته می‌شود و این ما هستیم که امکان دارد در طول بازی با یک پیپ برخورد کنیم و باید یادمان باشد که آری یک دوست به ما پیپ سفارش داده بود. هیچ گوشه ای از نقشه علامتی برای پیدا کردن نمی‌دهد، و یا اجباری هم به این کار نیست؛ ولی اما آن‌قدر زیبا پیاده شده است که باعث می‌شود به همان آثار کلاسیک پی ببریم و توجه کنیم. آثاری که به ما این نکته را گوش‌زد می‌کردند که یک بازی عملا و دقیقا نباید همان چیزی باشد که سازنده بر ما تکلیف کرده است، بلکه چیزی است که ما خودمان برای خودمان خلق می‌کنیم و از آن لذت می‌بریم.

نوید غلامی

درست به یاد دارم اولین باری که موفق به تجربه‌ی Red Dead Revolver شدم. هنوز مزه‌ی دیدن فیلم‌های وسترنی که در کودکی و از طریق شبکه‌های مختلف تلویزیونی پخش می‌شد، با دوبله‌های ماندگار و زیبا و البته کیفیت تصویر فاجعه، از زیر زبانم نرفته بود که متوجه وجود تم وسترن در بازی‌ها شدم. ابتدا به سراغ GUN رفتم؛ گیم‌پلی اکشن و ضرب‌آهنگ بالا به‌همراه محیط باز جذب‌ام کرد. سپس برای لذت‌بردن از داستانی شخصی‌تر و اسپاگتی‌تر به سراغ سری Call of Juarez رفتم که هوش مصنوعی بد به‌همراه دوئل‌های نفس‌گیر از آن معجون عجیبی ساخته بود. در نهایت، به سراغ مخلوق کپکام و راک‌ستار به‌نام Red Dead Revolver رفتم. شاید در نگاه اول بازی شما را یاد GUN بیاندازد اما جادوی عناوین راک‌ستار در این عنوان هم وجود دارد، چیزی که نمی‌توان روی آن دست گذاشت و ترکیبی از چند ویژگی منحصربه‌فرد است؛ از طنز تلخ جاری در دنیای بازی و داستان بگیر تا سکانس‌های سینمایی درست و میخ‌کوب‌کننده که حتی نشستن غبار زمان نوعی ارزش کالت‌طور و هنری به آن اضافه کرده تا سلیقه‌ی موسیقیایی استودیو، همگی از این عنوان یک اثر کلاسیک راک‌ستاری می‌سازند که تنها مشابه آن‌ از باب شکل دادن مسیر آینده برای یک سری را می‌توان نسخه‌ی سوم از سری GTA، دست‌پخت دیگر این کمپانی، دانست. معرفی Red Dead Redemption شوک بزرگی بود که راک‌ستار به طرفداران وارد کرد؛ طرفدارانی که می‌دانند این شرکت چه‌قدر در انتخاب سوژه برای عناوین خود سخت‌گیر است و این سخت‌گیری می‌تواند حتی منجر به توقف پروژه‌هایی مانند Midnight Club شود که تا سال‌ها تنها عنوان انحصارا ریسینگ این شرکت محسوب شده و می‌شود. اما راک‌ستار ثابت کرد که می‌توان بازی وسترنی ساخت که از هر فیلم وسترنی به ریشه‌ها وفادارتر و در عین حال ساختارشکن‌تر باشد. برای من نوعی که تنها خیال گاوچرانی در صحرای آریزونا و خوردن لوبیا کنار آتش کمپ و راهزنی در غرب وحشی در سر داشتم و می‌دانستم هیچ‌وقت این رویا محقق نخواهد شد، RDR بهترین ابزار ممکن بود. تا ماه‌ها با بازی زندگی کردم وهر کاری که در فیلم‌ها و کتاب‌ها و آهنگ‌های این تم دیده و خوانده و شنیده بودم در دنیای بی‌نظیر غرب وحشی پیاده کردم. با RDR می‌توان زندگی کرد، خندید، گریست، یا هنگامی که آفتاب سوزان صحرا در حال غروب است و نوای حزن‌انگیزی به گوش می‌رسد، سوار بر قاطر به سوی مرز مکزیک تاخت. RDR به‌عنوان دایره‌المعارف جامع ژانر وسترن عمل می‌کند؛ هر چه پیش از این در کارهای سرجیو لئونه و جان وین دیدید، در ماجراجویی جان مارستون حضور دارند، از دوئل‌های کش‌دار، طولانی و چندنفره گرفته تا دلیجان همیشه در خطر و دختر گمشده‌ی مزرعه‌دار و کلانتر بددهن. البته، جایی که RDR سعی می‌کند نگاه اصیل خود را به ژانر وسترن داشته باشد، از مهم‌ترین نقاط قوت بازی است؛ داستانی که سرانجام خوبی برای قهرمان و اطرافیانش در پی ندارد، مکانیک Dead Eye و ماموریت‌های تصادفی، استفاده از موسیقی آکوستیک و ارکسترال و استفاده از سازهای پایه و عدم به‌کارگیری سازهای الکتریک ( برخلاف قطعات ساخته‌ی آهنگ‌ساز تاثیرگذار و صاحب سبک این ژانر یعنی انیو موریکونه در فیلم‌هایی مانند خوب، بد، زشت). مجموع این نکات و استفاده‌ی هوشمندانه از آنان در کنار مواردی که پیش‌تر ذکر کردم، Red Dead Redemption را برای من تبدیل به یکی از بهترین و کامل‌ترین عناوین نسل گذشته می‌کند. احتمالا الان متوجه حال من وقتی که خبر معرفی Red Dead Redemption 2 را شنیدم، می‌شوید! قرار بود تجربه‌ی سالیان پیش حالا با وضوح و جزئیات بیشتر و بهتر دوباره تکرار شود. تجربه‌ای که به‌نظرم برای بهره‌بردن و درک کامل آن و البته، لذت بردن تمام و کمال، فقط با بازی‌کردن Red Dead میسر می‌شود. به‌عنوان حسن ختام، توصیه من به شما دوستان عزیز این است: به جای این‌که چندین فیلم وسترن ببینید، Red Dead Redemption را چندین بار بازی کنید!

علی رضایی

به سال‌ها و یا حتی ماه‌های پایانی نسل هشتم نزدیک می‌شویم. از طرفی، مدت خیلی زیادی تا آغاز یک دهه جدید باقی نمانده، از این رو علاوه بر بالا رفتن سطح انتظارات، شور و هیجان در بین علاقه‌مندان به بازی‌های ویدیویی به اوج خود رسیده است. درست است که نسل جدید همواره با به‌روی کار آمدن طیف جدیدی از سخت‌افزارها آغاز می‌شود و اصولاً این کنسول سازها هستند که آغاز آن را اعلام می‌کنند، اما در این بین هستند شرکت‌های Third-Party بزرگی که با بازی‌های جدید خود هرچند به شکل غیررسمی اما در عین حال باشکوه آغاز نسل و دوره‌ای جدید را به بازیکنان و دنبال‌کنندگان این صنعت پرطرفدار نوید می‌دهند. کمپانی بزرگ راک‌استار نمونه بارز و مصداق روشن این ادعاست که نزدیک به پنج سال پیش با جدیدترین اثر خود Grand Theft Auto V که آن روزها در صدر لیست مورد انتظارترین تولیدات در همه شاخه‌های سرگرمی با تمام زیرشاخه‌های پرمخاطب‌اش قرار داشت، شروع زود هنگام نسل هشتم را به‌روی سخت‌افزارهای نسل هفتمی به ارمغان آورد و این نوید را به همه طرفداران‌اش داد که اتفاقی به‌مراتب بزرگ‌تر و باشکوه‌تری در نسل پیش رو انتظار آن‌ها را می‌کشد. اتفاق ویژه‌ای که امروز در سال ۲۰۱۸ و با گذشت چیزی حدود ۵ سال Red Dead Redemption ۲ نام گرفته است. صحبت در مورد کلیه دست‌آوردهای کیفی و تجاری GTA V شاید به‌نوعی بازی با کلمات لقب بگیرد؛ چرا که در تمام این سال‌ها مرتب از آن‌ها شنیده‌ایم و تقریباً حرف ناگفته‌ای باقی نمانده، پس بهتر است مستقیماً بر سر اصل مطلب برویم.

در طول سه نسل اخیر شاهد عرضه سه نسخه از فرانچایز دیگر این روزها بزرگ Red Dead بوده‌ایم. این، اولین باری نبود که بازی درخوری در دنیای غرب وحشی روایت می‌شد و پیش از تولد Red Dead هم شاهد آثار عمده‌ای با تم وسترن در این رسانه بوده‌ایم که از مهم‌ترین آنها به Sunset Riders به‌عنوان یکی از بهترین تجارب موجود روی کنسول کمپانی SEGA می‌توان اشاره کرد که نامی کاملا آشنا و البته خاطره‌انگیز برای بازیکنان آن دوره به حساب می‌آید. حتی با جستجو در تاریخ و سال‌های قبل‌تر به آثار دیگری همچون The Oregon Trail برمی‌خوریم که در سال ۱۹۷۱ عرضه شد. به عناوین بسیاری در این زمینه می‌توان اشاره کرد، همانند Gun در سال ۲۰۰۵ و یا Call of Juarez: Gunslinger که شاید برای مخاطب‌های امروزی شناخته‌شده‌تر باشد و آثاری از این دست که هرکدام در نوع خود جزو بازی‌های شناخته‌شده وسترن در هنر هشتم به‌حساب می‌آیند.

اما راک‌ستار با سری Red Dead فصل جدیدی در این سبک از بازی‌ها پدید آورد، به شکلی که حتی کسانی که میانه‌ای با دنیای وحشی نداشتند به‌سرعت به آن علاقه‌مند شدند. در رابطه با اولین شماره این سری یعنی Red Dead Revlover جالب است که بدانید ساخت آن به‌عنوان یک بازی وسترن آمریکایی ابتدا توسط کمپانی ژاپنی CAPCOM به‌واسطه تجربه آنها از ساخت و عرضه بازی دیگر این کمپانی Gun.Smoke کلید خورد، اما نهایتاً امتیازات آن توسط کمپانی راک‌ستار خریداری و پس از اعمال یک تغییر ساختاری از وسترن آمریکایی به وسترن اروپایی وظیفه ساخت آن به راکستار سن دیگو محول شد.

بدون شک اگر از Red Dead به‌عنوان یکی از بهترین و شاید بهترین بازی‌های دو نسل اخیر یاد می‌شود، وجود نام راک‌ستار به‌عنوان سازنده و پیشکسوت عرصه بازی‌های Open-World است. اشاره به فعل و انفعالات حقوقی فرنچایز از جایی اهمیت دارد که اگر این اتفاق نمی‌افتاد و بازی توسط کپکام توسعه داده می‌شد، با نگاهی به کارنامه این شرکت به‌خصوص در سال‌های اخیر و نسل هفتم می‌توان گفت قطعاً Red Dead در چنین جایگاهی قرار نمی‌گرفت.

Red Dead Redemption 2

رستگاری این بار برای آرتور…
RDR ۲ دومین نسخه از زیرمجموعه موفق Redemption است که از زبان بسیاری بهترین بازی نسل هفتم ملقب شده، با این وجود از نظر تایم‌لاین زمانی پیش درآمدی برای این نسخه به شمار می‌آید. داستان بازی بیانگر ماجراجویی‌های آرتور مورگان شخصیت اصلی این نسخه در نقش یکی از اعضای گنگ Van Der Linde در غرب وحشی و در سال ۱۸۹۹ است. شروع بازی از ابتدا قدرتمند و به‌یادماندنی است. اعضای گنگ به سردستکی Dutch در ادامه فرارشان به منطقه‌ای صعب‌العبور و طوفانی وارد می‌شوند که اتمسفر آن خود یکی از نقات قوت افتتاحیه بازی به‌حساب می‌آید. برای جلوگیری از فاش شدن داستان از پرداختن به جزییات صرف نظر می‌کنیم، همین بس که داستان و نحوه روایت آن از ارکان اصلی بازی به شمار می‌آید و به شکلی کاملاً منطقی و البته هیجان‌انگیز ساعت‌های زیادی هر مخاطبی را میخکوب می‌کند. پس از معرفی بازی و از آن جایی که نسخه دوم پیش درآمدی برای نسخه اول است، بسیاری انتظار داشتند مجدداً با جان مارستون دوست‌داشتنی همراه شوند؛ اما شخصیت‌پردازی آرتور مورگان به اندازه‌ای قدرتمند انجام شده که خیلی زود این احساس را در شما از بین می‌برد و از هر لحظه همراهی با آن نهایت لذت را می‌برید. خیلی ساده، آرتور فوق‌العاده است و حتی از جهاتی زودتر از جان بر دل می‌نشیند، برای من که این‌گونه بود. البته، هدف مقایسه این دو نیست چرا که در دنیای بازی‌های راک‌استار هرکدام از شخصیت‌ها نقاط قوت و ضعف خود را دارند و ساعت‌ها می‌شود در رابطه با آن‌ها به اظهار نظر پرداخت، فقط این نوید را به شما می‌دهم که آرتور مورگان را فراموش نخواهید کرد.

RDR 2

زیباترین قاب از غرب وحشی

از ابتدای معرفی و همان تریلرهای اولیه، نشان از سطح فوق‌العاده بالای گرافیکی و جلوه‌های بصری بازی داشت. به‌مانند دیگر آثار راک‌استار، RDR ۲ نیز از موتور اختصاصی این کمپانی یعنی RAGE استفاده می‌کند که اکنون در نسل هشتم به حد اعلای خود رسیده است. در شرایطی که بعضی از کمپانی‌های بازی‌سازی محدودیت‌های سخت‌افزار کنسول‌ها را بهانه تولیدات گاه معمولی خود قرار می‌دهند، راک‌استار باری دیگر درس بزرگی به همه بازی‌سازان داده و دست‌آورد جدیدی برای نسل هشتم کنسول‌ها به ارمغان آورده است. کلیه جلوه‌های بصری در بازی در سطح بسیار بالایی قرار دارد و فیزیک عالی بازی تجربه‌ای فراموش‌نشدنی رقم زده است. در واقع، RDR ۲ به‌سادگی یکی از بهترین و زیباترین بازی Open-World نسل هشتم لقب می‌گیرد با دنیایی فوق‌العاده دیدنی و چشم‌نواز که زیباترین قاب از غرب وحشی را به تصویر می‌کشد. این فضاسازی و تصویرسازی زیبا فوق‌العاده تاثیرگذار با موسیقی گوش‌نوازی همراه شده که عیش هر مخاطبی را کامل کند.
آن‌چه خواندید نقدی بر جدیدترین بازی راک‌استار نبود، چرا که بیان ویژگی‌های چنین اثر بزرگی در چند سطح هرگز نمی‌گنجد، فقط اتمام حجتی بود با کسانی که هنوز با خود به نتیجه نرسیده‌اند که در این اوضاع بحرانی که قیمت بازی‌ها سر به فلک می‌کشد چنین هزینه‌ای برای یک بازی ۶۰ دلاری ارزش‌اش را دارد یا خیر؟ پاسخ این سؤال کاملاً به خودتان بستگی دارد، اما برای کل سال ۲۰۱۸ همین تجربه شما را بس است. تجربه‌ای طولانی، کامل و ماندگار که مجموعه‌ای کامل از خواسته‌ها و انتظارات شما را پاسخ می‌دهد. RDR ۲ حد اعلای هنر بازی‌سازی و تجربه‌ای کامل و فراموش‌نشدنی است که شاید در طول هر نسل یک‌بار ممکن شود. با وجود چنین عنوانی این روزها داشتن یک کنسول برای یک گیمر از نان شب واجب‌تر است، تجربه‌ای که نمونه‌ای برای آن نیست. داستان تاثیرگذار، گیم پلی مفصل و متنوع، گرافیک و موسیقی فوق‌العاده همه آن چیزی است که از یک بازی سطح بالا انتظار می‌رود.

دیدگاهتان را بنویسید

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر