نغمه انتخاب و کارت | نقد و بررسی بازی Reigns: Game Of Thrones
جدیدترین قسمت از سری «سلطنت» (Reigns) اختصاص به سری محبوب «نغمه یخ و آتش» (The Song Of Ice & Fire) و بهطور دقیقتر، اقتباس سریالی شبکه HBO، «بازی تاج و تخت» (Game Of Thrones) دارد. برگزیدن سری «بازی تاج و تخت» برای اقتباس و ساخت نسخه جدید این سری، انتخابی بس هوشمندانه از سازندگان این سری بود. بهلطف هماهنگی و یک همسویی عالی که تم و کلیت این سریال با محتوا و هدف انتخابمحور مجموعه Reigns دارد، این ظاهر و قصه جدید بهخوبی در بافت و بدنه بازی نشسته و کلیت یکسان و مشخص Reigns را مجددا جذاب و خواستنی کرده. این نسخه بدونشک هم طرفداران سینهچاک «جان اسنو» و «دنریس تارگرین» را راضی میکند و هم علاقهمندان این سری جمع و جور و دوستداشتنی را مسرور نگه میدارد. در ادامه با نقد و بررسی بازی Reigns: Game Of Thrones همراه دنیای بازی باشید.
Reigns: Game Of Thrones در اصل سومین نسخه این مجموعه محسوب میشود. نسخه اول در سال ۲۰۱۶ عرضه شد (نقد و بررسیاش را نیز میتوانید از طریق این لینک، مورد مطالعه قرار دهید) نسخه دوم با نام Her Majesty در سال گذشته و امسال هم سومین قسمت این مجموعه همراه با دوجین از شخصیتهای «وستروس» و قصههای بیپایانشان راهی مانیتورهای ما شدهاند.
در نقد و بررسی که برای ورژن اصلی این سری انجام دادم، به تفصیل در خصوص کلیت این اثر و مکانیکهای ریز و درشتاش صحبت کردم و توضیحات لازمه را ارایه دادم. بهنظرم زیادهگویی و تکراری بیهوده است که مجدد به توضیح آنها دست بزنم، خصوصا با توجه به این مساله که کلیت بازی طی دو سال گذشته و با عرضه دو قسمت تازه، عملا هیچ تغییر خاصی نکرده و صرفا تغییراتی در کارتها، طراحی پسزمینه و محیط و روایت قصه ایجاد شده. دلیل اصلی اینکه برای Her Majesty نقدی ننوشتم نیز همین مساله بود، بازی بهقدری شبیه به نسخه ابتدایی کار شده که میشود گفت عملا با یک Expansion Pack طرف هستیم تا نسخهای تازه، سازندگان سری نیز خودشان روی این موضوع تاکید دارند و نسخههای تازه را ورژنهای جدیدی از همان بازی اول میدانند که داستانها و اتفاقات تازهای آنها را از پیشینیانشان مجزا میکند. به همین علت، از توضیح چیستی این اثر پرهیز میکنم و شما را به لینک نقدی که بالاتر قرار دادم ارجاع میدهم و در این متن به بررسی تغییرات مختلفی که در بستر این سری اعمال شده میپردازم.
همانطور که از نام اثر بر میآید، بازی نهایت سعی خود را کرده تا «بازی تاج و تخت» بودن این نسخه را بهخوبی در اثرش به مخاطب نشان بدهد، یا لااقل تاحدی که محدودیتهای کلیت مینیمال و ساده Reigns به آنها این اجازه را میدهد آن را به انجام برسانند. از آنجایی که گیمپلی بازی دستنخورده باقیمانده، سازندگان این ویژگی را در طراحی بازی، موسیقی و روایت قصهشان جای دادهاند.
تمامی شخصیتهای بازی از کاراکترهای ریز و درشت دنیای «بازی تاج و تخت» هستند. از رابطه دوستداشتنی «تیریون» با برادرش «جیمی» گرفته تا شخصیت جاسوس و مارصفت «واریس»، خلقوخوی دمدمی و مغرور «سرسی»، شخصیت آرام و مهربان «جان» و رابطه تازه شکل گرفتهاش با «دنریس» و بسیاری دیگر که سازندگان از آنها در اثرشان استفاده کردهاند و حسوحال گیم آو ترونزی خوبی به بازی بخشیدهاند.
ویژگی جدید و خوبی که به بازی اضافهشده، قابلیت کنترل شخصیتهای مختلف مجموعه و نشاندن آنها بر مسند پادشاهی سرزمین وسیع وستروس است. بانوی سرخ پوش، «ملیساندر» بعد از مردن هر پادشاه، بر صفحه ظاهر میشود، هدف وی در بازی پیدا کردن پادشاه و ناجی حقیقی وستروس و یا آنطور که افسانهها میگویند، «آزور آهای» حقیقیست. در دیگر نسخههای سری، بر اثر نفرینی، آگاهی و روح ملکه یا پادشاه سرزمین بازی در جسم نوادگان بعد از خودش رسوخ میکرد و وی مجبور میشد تا زمانی که نفرین را از بین نبرد، در این چرخه بیانتها از مرگ و زندگی دستوپا بزند و از این ابدیت پر از درد رهایی یابد. در این نسخه، این وظیفه بر عهده «ملیساندر» قرار داده شده و وی در جستوجوی خود بهدنبال ناجی، شخصیتهای ریز و درشت ما را در این چرخه قرار داده که البته به لطف این کارش، میتوانیم بر تخت نشستن دوجین از شخصیتهای اصلی مجموعه را در بازی ببینیم و حس پادشاه بودن را از دیدگاه آنها تجربه کنیم.
یکی از لذتهای اصلی Reigns: Game Of Thrones نیز در همین نکته نهفته است. کنترل کاراکترهای مختلف و تفاوت خلقوخو و شخصیت پردازیشان و انتخابهایی که سر راه هرکدام قرار میگیرد، حسوحال پادشاهی هر کدام را از دیگری مجزا میکند و طعم تازهای به آن میبخشد. بهشخص برایم جالب بود که وقتی در نقش «سرسی» قرار گرفتهام، چهطور تحت تاثیر شخصیت سرد و خود خواهاش، انتخابهایم بیشتر مکانیکی شدهبودند و احساس و همدردی از آنها خارج شده بود؛ فقط هدفم زنده ماندن و افزایش دوران حکومتم بود. برعکس، موقع کنترل «تیریون» و یا «جان»، بیشتر به درد مردم و نیازهایشان توجه میکردم، توجهی که چهبسا موجب مرگ و از دسترفتن سلطنتم میشد.
داستان بازی تقریبا بعد از اتمام فصل هفتم سریال شروع میشود. شما قصه را در نقش «دنریس تارگرین» شروع میکنید، بر تخت پادشاهی مینشینید و «تیریون»، دست راست شاه و قابل اعتمادترین یارتان، با اولین وظیفه و انتخاب بازی را شروع میکند. در هر دور بازی، درصورت پیشرفت مناسب در قصه و فعالکردن کارتهای مختلف، با بسیاری از شخصیتهای مختلف مجموعه برخورد خواهید داشت، این دیدارها از جمله بهترین بخشهای Reigns: Game Of Thrones هستند، چرا که برخلاف نسخههای پیشین و همینطور شخصیتهای فرعی این قسمت، تعاملات و دیالوگها را از سطح خارج میکنند و بهلطف شخصیتپردازی مفصل و طولانی سریال، به آنها هویت و معنی میبخشند. مزیت و وزنه سنگین این قسمت از سری Reigns در قیاس با پیشینیاناش نیز در همین نکته مهم نهفته است. در این سری شخصیتپردازی خاصی وجود ندارد و صرفا یکسری انتخاب دوگانه هست که تاثیرات مختلفی بر روی چهار فاکتور حکومتتان باقی میگذارد؛ ولی برای اولینبار، بهلطف «بازی تاج و تخت»، تعامل و روایت قصه خارج از این انتخابات داریم که وجهای بسیار خوب و تاثیرگذار به بازی بخشیده است.
سازندگان در اقدامی که هم زحمت خلق موسیقی تازه را از سرشان باز کرده و هم راهی آسان برای افزایش تاثیرگذاری و تلقین «بازی تاج و تخت» بودن این اثر به آنها بخشیده، از موسیقی متن سریال بهره بردهاند. از تم اصلی و محبوباش گرفته تا موسیقیهای مختلفی که از دریچه ذهن و خلاقیت «رامین جوادی» موسیقیدان، خارجشده و در این اثر نیز امکان حضور و درخشیدن یافته. دیگر موسیقیها و اصوات صوتی بازی هم از نسخههای پیشین به عاریت گرفته شدهاند و در انجام وظیفه خود موفق عمل میکنند. طبق عرف دیگر نسخههای سری، بازی صداگذاری ندارد و صرفا اصواتی ساده که حکم دیالوگ را دارند از کارت(!) شخصیتها خارج میشود.
مشکل بزرگ و شاید تنها مشکل این اثر، پرهیز از تغییر است. بازی کیفیت و ارتقای خیلی بهتری در قیاس با نسخه پیشین به خود دیده، ولی همچنان دقیقا همان چیزی را عرضه میکند که اولین نسخه تمام و کمال در اختیار مخاطباش قرار داد و به این شکل با تکرار محتوای خوب خویش، خود را دمدستی و معمولیکرده و از تلقین و اثرگذاری آن حس و حال محشر اولین نسخه بهکل فاصله گرفته. یادم است که وقتی برای اولینبار Reigns را شروع کردم، شیفتهاش شدم؛ اینکه چهطور سازندهها موفق شدهاند با حالتی تیندرشکل(!)، انتخاباتی اخلاقی/سیاسی دوگانه در این حالت مینیمال و ساده با چنین تاثیرگذاری فوقالعادهای را پدید بیاورند و من را ساعات متمادی درگیر قصه و دنیای عجیب خودشان کنند.
این جادو، با تجربه Her Majesty رنگ باخت. بازی اضافات و کارتهای روایت جدیدی داشت، ولی دیگر خبری از آن حس نبود. این نسخه، بهلطف «بازی تاج و تخت» توانسته نفسی تازه به بدنه و بافت مشخص خود بدمد و جذابیت و سحری جدید به آن ببخشد. قدرت این عنصر تازه چندان زیاد نیست، ولی باز هم در انجام کار خویش کموبیش موفق ظاهر میشود و میتواند چندصباحی مخاطبان خود را راضی نگه دارد.
البته کملطفی است تا تمامی جذابیت این نسخه تازه را به بخش گیم آو ترونزی آن واگذار کنیم. این قسمت بخشهای تازهای مثل جنگ و سفر را به خود اضافه کرده که در نوع خود تنوع مناسبی را در بطن اثر بهوجود میآوردند.
در نهایت، Reigns: Game Of Thrones را هم به طرفداران دنیای عظیم و سرشار از قصه سریال و هم به علاقهمندان سری Reigns پیشنهاد میکنم. اگر تا پیش از این سراغ این مجموعه نیامدهاید، این قسمت فرصت ایدهآلی است تا با دنیای کارتی و انتخابهای تمامنشدنی دوگانهاش آشنا بشوید و اگر هم پیشتر چند صباحی را صرف پادشاهی و سلطنت کردهاید، این قسمت تازه بستر بسیار خوبی را برای بازگشت به کارتهایش برایتان فراهم میکند.
Resolution
Platform: PC – Score: 8 out of 10
If you haven’t given Reigns a try, Reigns: Game Of Thrones is the best chance to experience this series. But if you have already tried this series, Reigns: Game Of Thrones is a good chance to go back and enjoy the sport of ruling.