نقد بازی Guacamelee! 2
به یاد دارم وقتی در بازی Red Dead Redemption به بخش مکزیکیِ نقشه رسیده بودم نوعی شور خاص پیدا کردم که دقیقاً نمیدانستم به خاطر چیست. انگار بومیان مکزیکی چیزی داشتند که در مهاجران اروپایی نبود. آمریکاییها تازهوارد بودند امّا تازه نبودند، بومیان تازه نبودند امّا تازگی داشتند. از آن سالها این تنها تصویری است که از مکزیک در ذهنم باقی مانده، تصاویری محدود و مبهم از فرهنگ و جامعهی مکزیکی که اگر چه دلپذیر بود امّا زیر سایهی کلیشهای سنگین از مکزیک قرار میگرفت؛ تبهکاران و آدمکشهایی که خیلی از آنها اساساً دشمن هستند و باید کشتشان. در واقع، این کمابیش همان کلیشهای است که رسانههای جهان از مکزیک در ذهنم ایجاد کردهاند. دیروز، مردی سیبیلو و تبهکار با کلاهی لبهپهن، پانچویی بر دوش و سلاحی بر کمر، و امروز آدمی خطرناک عضو مافیای مواد مخدر. من مکزیک را از نزدیک ندیدهام، امّا دوست ندارم تصوراتم از آن در قالب چنین کلیشهای جای بگیرد. به هر حال، در این روزها فرصت خوبی به دست آوردم تا از طریق یک بازی کامپیوتری جلوههای زیباتری از این فرهنگ بیابم. تصویری که گوئاکامِلی (Guacamelee!) از مکزیک نشان داده تصویری زیباست چرا که با تجربهی آن میتوان شخصیت و صمیمیتِ فرهنگ و تمدنی زیبا را حس کرد. جدا از این، اولین نسخه از گوئاکامِلی، که متأسفانه هنگام انتشارش فرصتی نشد تجربهاش کنم و اخیراً تجربهاش کردهام، به عنوان یک بازی کامپیوتری کاملاً موفق ظاهر شده است و اینک که پنج سال از انتشار نسخهی اول این بازی و بازخوردهای مثبت منتقدان نسبت به آن میگذرد، نسخهی دوم آن با عنوان «گوئاکامِلی! ۲» (Guacamelee! 2) منتشر شده است. در ادامه بررسی خواهیم کرد که این نسخه تا چه میزان توانسته است موفقیتهای نسخهی اول را تکرار کند، آیا گامی فراتر گذاشته است و اساساً چه چیزهای جدیدی در چنته دارد. در ادامه با آخرین مقالات بازی و نقد بازی Guacamelee! 2 همراه دنیای بازی باشید.
وقتی نویسنده معجزه میکند
داستان گوئاکامِلی ۲ از مرحلهی مبارزهی شخصیت اصلی بازی، یعنی خوئان (Juan)، با غول آخرِ نسخهی اول این بازی، یعنی کالاکا (Calaca)، شروع میشود و حتی دوباره باید با او مبارزه کنید، شکستش بدهید و لوپیتا (Lupita) را از چنگالش برهانید. در نسخهی اول، خوئان پس از غلبه بر کالاکا داستان بازی هفت سال جلوتر میرود، از جایی که نسخهی اول بازی در آنجا شروع شده بود؛ خانهی خوئان. او که اینک مردی میانسال است و شکمش جلو آمده.زمانی به بالین لوپیتا میرسید که کار از کار گذشته بود. گویی تمام تلاشهای خوئان در نسخهی اول برای نجات لوپیتا نوشدارویی پس از مرگ سهراب بود. در آخرین تصویری که در بخش Credits نسخهی اول آمده بود خوئان را میدیدیم که مقابل تصویر لوپیتا ایستاده و سوگواری میکند و حتی در تصاویر بعدی میدیدیم که مردهی آنها در جهان مردگان به هم میرسند. در چنین شرایطی کسی نیست که از دست رفتنِ لوپیتا را باور نکند. امّا در نسخهی جدید و پس از شکست کالاکا غافلگیر میشویم. لوپیتای زیبا در آغوش خوئان ناگهان چشمانش را باز میکند و باقی ماجرا. به طرز عجیبی او زنده است و نجات پیدا کرده (باز نویسندگان معجزه کردهاند)!
داستان هفت سال جلوتر میرود، از جایی که نسخهی اول بازی در آنجا شروع شده بود؛ خانهی خوئان. او که اینک مردی میانسال است و شکمش جلو آمده، با حسرت پوستر روی دیوار را تماشا میکند و خاطرات دلاوریهای گذشته را یاد میآورد. او اینک نه قهرمانی ورزیده بلکه یک مرد خانواده است. سالها از ازدواجش با لوپیتا و زندگی مشترکشان میگذرد. آنها حالا دو فرزند کوچک و بامزه دارند که در خانه شیطانی میکنند. خانهی خوئان نسبت به دوران مجردیاش وضع خیلی مرتبتری پیدا کرده است، البته بهجز یک جا؛ دمبلها و کیسهبوکسش را تار عنکبوت گرفته. همه چیز آرام است و نشان از یک زندگی خانوادگی خوب میدهد. بنابراین نباید تعجب کرد که اولین مأموریتِ خوئان چیزی جز خریدن آووکادو برای تهیهی تاکو در خانه نباشد! لوپیتا میخواهد برای شوهر و بچهها تاکو درست کند و از خوئان میخواهد که برود بیرون و مقداری آووکادو بخرد. امّا خوئان در روستا با اتفاق غیرمنتظرهای مواجه میشود. در روستا چالههای مرموز سیاهرنگی پدیدار شدهاند و دنیای آنها، یعنی مکزیوِرس (Mexiverse)، در معرض خطری بزرگ قرار گرفته است. چشم امید همه به خوئان است و او دوباره فرصتی یافته که مثل گذشته رخت مبارزه تن کند، به نبرد با پلیدیها برود و دنیا را از نابودی نجات دهد.
امّا این چالهها چگونه به وجود آمدهاند؟ داستان مربوط میشود به تیئمپُچتلی (Tiempochtli) خدای زمان. او در بین خوراکیها بیش از هر چیزی عاشق گوئاکامُله (guacamole) (نوعی سس باستانی اَزتکی-مکزیکی که با آواکادو درست میشود) بود. او قرنها وقت گذاشت تا به بهترین دستورالعمل تهیهی این سس دست پیدا کند (اشارهای ضمنی به عمر طولانی و ماهیت باستانی این خوراک که همچنان کلی هوادار دارد). امّا مشکلی داشت؛ هر بار که سس را میخورد و تمامش میکرد کلی غمگین میشد. ایدهای به سرش زد؛ او از طریق اِل اُترُموندو (El Otromundo) (جهان دیگر)، محل تلاقی همهی زمانها، میتوانست گوئاکامُله را در گذشته، حال و آیندهاش داشته باشد و هیچ گاه تماماش نکند. او نمیخواست به موجودات فانی اجازه دهد گوئاکامُلهی مقدساش را بچشند، بنابراین کلیدِ ورود به اِل اُترُموندو را زیر سه تندیس مقدّس پنهان کرد و سپس با خیال راحت به خواب عمیقی فرو رفت. حال امّا سالوادر (Salvador) برای چشیدن آن سس جادویی و طعم قدرتِ خدایان به یکی از آن سه تندیس مقدس دست پیدا کرده است و این باعث به وجود آمدن آن چالههای خطرناک شده است. این میتواند به از بین رفتنِ رخدادهای زمانی و در نهایت نابودی مکزیورس بیانجامد و اینک وقت آن رسیده که خوئان بار دیگر جهان را نجات دهد؛ او باید مانع سالوادر شود.
داستان نسخهی دوم همانند نسخهی اول روایتی آمیخته به طنز از مبارزهی خوئان با آدمهای شرور و قدرتطلبِ محلی است، کسانی که از همان اول آدمهای بدی نبودهاند. مانند نسخهی اول هدف شکست دادن یک دشمن اصلی و دستیارانش و در نهایت نجات دنیاست. با وجود آن که آغاز داستان در نسخهی دوم با پایان نسخهی اول اشتراک و تلاقی دارد و به نوعی ادامهی آن محسوب میشود، امّا تا حدی مستقل از آن پیش میرود. همهی دشمنان اصلی در این نسخه جدید هستند و بعضی از دشمنان اصلیِ نسخهی قبلی، مشخصاً کلهآتشیِ (Flame Face) هفتتیرکش، به عنوان دوست در این نسخه همراهیتان خواهند کرد که البته نقش خاصی در داستان اصلی ندارند. اگر چه داستان گوئاکامِلی ۲ پیچ و قوس داستانهای درگیرکننده را ندارد، امّا روایت ساده و مستقیمش با فضای بازی جور است و مکالمه با شخصیتها (کمابیش با همهی شخصیتهای موجود در دنیای بازی میتوان حرف زد) حس خوبی داد و بازیکن را در فضای بازی قرار میدهد.
دوستداشتنی و پرچالش
سبک گیمپلی در گوئاکامِلی ۲ مشابه با نسخهی اول یک مترویدوانیای دوبعدیِ ساید اسکرولینگِ جذاب و پرچالش با کلی سکوبازی و بزن بزن و معماست که قابلیت بازی چندنفره به صورت co-op یا آفلاین را هم دارد (این بار با ظرفیت پوشش چهار نفر به صورت همزمان). همچون نسخهی اول، ساختار کلی گیمپلی به این گونه است که از طریق نقشه باید به نقطهی خاصی برسید و در این راه دشمنان را لت و پار و معماها را حل کنید، در آنجا قابلیت خاصی را بیآموزید، مثلاً قابلیت آپِرکات زدن، و با این قابلیت جدید راههای جدید و میانبرهایی را در نقشه باز کنید و از این طریق دوباره به نقطه دیگری برسید و قابلیت بعدی را به دست آورید و الخ. این چرخه در نسخهی دوم نسبت به نسخهی اول ریتم بهتری دارد و برای به پایان رساندن بخش داستانی بازی کمابیش به دوبرابر نسخهی اول (حدوداً دوازده ساعت) زمان نیاز خواهید داشت. این تا حد زیادی ناشی از افزایش تعداد و کیفیت سکوبازیها و معماها در نسخهی دوم است.
فنون مبارزهای خوئان همچون بازی اول دو نوع دارند؛ ضربات مشت معمولی که در آغاز بازی این تنها قابلیت مبارزهایِ خوئان است، و ضرباتی که مؤلفهای تیم سازنده در عوض اضافه کردن قابلیتهای جدیدِ پرتعداد، بیشترِ تمرکز خود را روی طراحی مراحلِ سکوبازی و معما بر مبنای اکثریتِ قابلیتهای موجود در نسخهی اول به اضافهی تعداد کمی از قابلیتهای جدید، به ویژه قابلیتهای جدید مرغ، گذاشته است و در این کار موفق بوده.به نام استقامت (stamina) مصرف میکنند و در سکوبازیها و باز کردن راههای مسدود و میانبرها نقش اساسی دارند، که به تدریج و با ریتم مناسبی در طول بازی یاد گرفته خواهند شد. قابلیتهای خوئان نسبت به نسخهی اول کمابیش هیچ تغییری نکردهاند و فقط یک قابلیت جدید به نام Eagle Boost به او اضافه شده است. شاید اصلیترین تغییر ملموس در گیمپلی بازی را بتوان در حالتی که خوئان به مرغ تبدیل میشود مشاهده کرد. مرغ ما حالا نه تنها موجودی کوچک و ناتوان که باید از دست دشمنان در برود نیست، بلکه خیلی قلدر و بزنبهادر هم شده است و میتواند به راحتی انبوهی از دشمنان را لت و پار کند! در حالت مرغ اکنون میتوانیم فنون ویژه و خاصی که استقامت مصرف میکنند، اجرا کنیم. این مهارتها برای گذر از تعداد قابل توجهی از موانع و حل معماها به کار میآیند. پرچالشترین سکوبازیها و معماها، که معمولاً در مراحل دستیابی به صندوقچهها با آنها مواجه خواهید شد، غالباً نیازمند عملکردِ تلفیقیِ خوئان و مرغ است که در نوبهی خود بسیار جذاب و چالشبرانگیز است (هاردکوربازها آستینها را بالا بزنید!) در واقع، در نسخهی دوم مرغ با به دست آوردن قابلیتهای جدید در مبارزات و به ویژه در سکوبازی و حل معماها نقش بسیار تخصصیتر و پررنگتری پیدا کرده است. تیم سازنده در عوض اضافه کردن قابلیتهای جدیدِ پرتعداد، بیشترِ تمرکز خود را روی طراحی مراحلِ سکوبازی و معما بر مبنای اکثریتِ قابلیتهای موجود در نسخهی اول به اضافهی تعداد کمی از قابلیتهای جدید، به ویژه قابلیتهای جدید مرغ، گذاشته است و در این کار موفق بوده، چرا که سکوبازیها و معماها نسبت به نسخهی اول واقعاً متنوعتر، سرگرمکنندهتر و پرچالشتر هستند.
مبارزات مثل نسخهی اول سرگرمکننده و جذاب هستند. دشمنان فرعی نسبت به نسخهی قبلی تغییر چندانی نکردهاند و فقط دو سه تا دشمن جدید در این نسخه به چشمم خورد. فنون خوئان هم تقریباً همان فنون بازی اول است به اضافهی فنونی که به مرغ اضافه شده. بر خلاف معماها و سکوبازیها، مبارزات (چه مبارزات فرعی چه مبارزه با غولها) در نسخهی دوم تا حدی آسانتر شدهاند و چالش نسخهی اول را ندارند. در مبارزه با غولها و حتی غول آخر چالش چندانی وجود ندارد و گاهی میتوان تکرار عناصر غولهای نسخهی اول را در غولهای نسخهی دوم مشاهده کرد. متأسفانه چالش و جذابیتی که در مبارزه با Jaguar Javier در نسخهی اول تجربه کردم در هیچ یک از غولهای نسخهی دوم نتوانستم تجربه کنم. با این حال، تعداد مبارزات و دشمنان به نسبتِ بزرگتر شدنِ بازی بیشتر شده است و میتوانید از لت و پار کردن موجودات بیشتری لذت ببرید، به ویژه که در این نسخه حالتهای خاصی مثل تبدیل شدن به خروس غولپیکر را تجربه خواهید کرد که با آن لشگری از دشمن هم حریفتان نخواهد شد! امّا به هر حال اینها باعث نمیشود که در زمینهی مبارزات پیشرفت چندانی نسبت به نسخهی اول در نظر بگیریم.
یکی از مشکلات گیمپلی در گوئاکامِلی ۲ که با توجه به بزرگتر شدنِ دنیای آن بیشتر حس میشود عدم وجود مأموریتهای فرعیِ کافی در آن است. در این نسخه علاوه بر این که مأموریتهای فرعی کمتعداد هستند، شکل مشخّصی هم ندارند. در نسخهی اول بالای سر کسانی که مأموریت فرعی داشتند یک علامت مشخص وجود داشت و از این طریق بازیکن میتوانست به وجود مأموریت فرعی پی ببرد، امّا در نسخهی دوم چنین چیزی هم وجود ندارد. امّا به هر حال در مأموریتهای فرعیِ کمتعدادِ نسخهی دوم خلاقیت و طنز بیشتری دیده میشود. به عنوان مثال، در یکی از این مأموریتها سبک مبارزات بازی از مبارزهی همزمان به مبارزهی نوبتی تغییر میکند که در نوبهی خود جالب و طنزآمیز است.
چند وقت پیش بازی Super Daryl Deluxe را تجربه کرده بودم که سبکی مشابه با این بازی داشت و طنز و شوخی را پایهی کار خود قرار داده بود. گوئاکامِلی ۲ نیز مایهی طنز در خود دارد. نه به اندازهی Super Daryl Deluxe، امّا به میزان قابل توجهی میتوان طنز را در این بازی نیز یافت. در گوئاکامِلی ۲ نسبت به نسخهی اول طنز و شوخی نقش برجستهتر و لحن جالبتری پیدا کرده است. برخی شوخیها، مثلاً دستیابی به قابلیتهای بهدردنخور، تکراری هستند با این حال بیشتر روی آنها کار شده است و در این نسخه قابلیتهای بهدردنخورِ بهتر و جالبتری به دست میآورید! امّا شاید جالبترین شوخیها در این نسخه را در شوخی با بازیهای پرطرفدار ببینیم. گوئاکامِلی ۲ با طراحی فضاها و شخصیتهای بازیهای محبوب و قرار دادن آنها در بستری تازه میتواند خنده به لبتان بیآورد.
در مجموع، گیمپلی گوئاکامِلی ۲ را میتوان خوشساخت، پرچالش و بسیار سرگرمکننده توصیف کرد. اگر چه به شخصه در نسخهی اول چالشهای بهتری در مبارزات تجربه کردم و تعداد کم مأموریتهای فرعی باعث شد کمتر در دنیای زیبای این بازی بمانم، امّا این نسخه با ارتقاء کیفیت و کمیت سکوبازیها و معماها و افزودن قابلیتهای جدید به مرغ و برطرف کردن برخی از مشکلاتِ ریز در نسخهی اول، مثلاً بهبود شیوهی ارتقادهی بازیکن، توانسته است محصولی پربارتر و کاملتر به دستمان برساند. گوئاکامِلی ۲ بیش از آن که نوآوری داشته باشد ساختار خوب گیمپلی در نسخهی اول را ارتقاء داده، طوری که میتوان آن را بیشتر نسخهای کاملشده و ارتقاءیافته بر مبنای ساختار اصلی گیمپلیِ بازی اول در نظر گرفت نه نسخهای کاملاً جدید، که با توجه به کیفیت و ساختار بسیار خوب گیمپلی در نسخهی اول نتیجهی خوبی داده است.
وقتی دنیای مردگان هم زیباست
نیازی نبود چندان طول بکشد تا جلوهی بصری بازی مرا شیفتهی خودش کند. وقتی خوئان برای اولین بار پا از خانه بیرون گذاشت، گرمای رنگهای پراشباع روی کلبهی دورافتادهی خوئان چشمانم را گرفت. نمیدانم چهطور، ولی انگار که به مکزیک پا گذاشته باشم. روستا و درختان زیبا، مرغ و جوجهها، ترکیب رنگها و طراحیها چشمنواز بودند. اگر چه کلبه همان کلبه و روستا همان روستا و سبک طراحی همان سبک و حتی موسیقی همان موسیقی نسخهی اول بود، امّا فضا تازگی داشت. حسی شبیه به این که پس از مدتی به جایی برگشته باشید، همه چیز آشنا امّا متفاوتاند. این به گمانم توصیف خوبی برای گرافیک گوئاکامِلی ۲ است. از نظر فنّی و سبکی فرق چندانی میان دو نسخه نیست، شاید نسخهی دوم فقط کمی از لحاظ فنی جلوههای بصری و ریزهکاریهای بیشتری داشته باشد، طوری که اگر دو بازی را پشت هم بازی کنید (مثل کاری که من کردم) با وجود فاصلهی پنج سالهی این دو نسخه نسبت به هم، تفاوت چندانی بین سبک و کیفیت گرافیکی آن دو احساس نخواهید کرد.
سبک طراحی شخصیتها همان سادگیِ دوستداشتنیِ نسخهی اول را دارد و انیمیشنها خاص و دلپذیر هستند. محیطها امّا مثل نسخهی اول پر از ریزهکاری و جزئیاتاند. میزان کار روی طراحیهای محیطی را وقتی میتوان فهمید که قابلیتِ جابجایی بین دنیای زندگان و دنیای مردگان به دست میآید. در هر لحظه میتوان بین این دو دنیا جابهجا شد و تفاوتها و جزییاتِ گرافیکیِ این دو دنیا در هر نقطهای از نقشهی بزرگ بازی را مشاهده کرد. این واقعاً نشانهی حسن دقّت و تعهد سازندگان بازی در بخش گرافیکی است.
طراحیها از نظر هنری واقعاً چشمنوازند. مثل نسخهی اول شخصیتها با خطوطِ غالبِ راست و شکسته و تیز طراحی شدهاند که سبک خاصی به گرافیک بازی داده است امّا محیط شکل واقعگرایانهتری دارد. یکی دیگر از نقاط قوت طراحی هنری گوئاکامِلی ۲ ترکیب رنگهاست. رنگها در محیطهای این بازی بسیار خوب با هم ترکیب میشوند و در کنار یکدیگر قرار میگیرند.
در مجموع، چه از لحاظ کیفیت فنی و چه از لحاظ کیفیت هنری گرافیک دو نسخهی گوئاکامِلی فرق چندانی با هم ندارند. سبک خاص طراحیِ گرافیکی در شخصیتها و نشستن آن در طراحیهای محیطی، به اضافهی استفاده از المانهای فرهنگ مکزیکی، توانسته است شخصیت خاصی را به جلوهی دیداری گوئاکامِلی ۲ ببخشد.
روح مکزیک را حس کنیم
اگر بخواهم یکی از اصلیترین شاخصههای علاقهام به دو بازی گوئاکامِلی را نام ببرم آن چیزی نیست جز موسیقیشان. موسیقی گوئاکاملی ۲ همچون نسخهی اول و هماهنگ با ساختار کلی بازی تم مکزیکی دارد و برخی از قطعاتاش آدم را جذب خود میکند. همانقدر که موسیقی روستای Santa Luchita در نسخهی اول دلپذیر و شیرین است، گیتارنوازیِ راهبه در نسخهی دوم پرحس و تأثیرگذار. در همان آغاز بازی و مبارزه با کالاکا شاید عنصری که بیشتر از همه مرا جذب خود کرد موسیقی و سبک مکزیکیاش بود. البته، این لحن زیبای مکزیکی همه جای بازی حضور ندارد یا حداقل من حساش اگر بخواهم یکی از اصلیترین شاخصههای علاقهام به دو بازی گوئاکامِلی را نام ببرم آن چیزی نیست جز موسیقیشان.نکردم. در برخی نقاط بازی موسیقیِ پسزمینه از لحن خاصِ مکزیکی خود فاصله میگیرد، امّا وقتی به آن نزدیک میشود فوقالعاده میشود! مثلاً، با ورود به منطقهی Isla Bonita آهنگی آرامشبخش و گوشنواز با گیتار نواخته میشود که تلفیقاش با صدای باران و سکوت بازی بعد از ده یازده ساعت بازی کردن خستگی را در میکند. آن قدر این موسیقی زیبا بود که دلم نیامد بازی را پیش ببرم، بازی را استاپ کردم و چند دقیقه فقط به موسیقیاش گوش دادم. نکتهی جالب اینجاست که جنس موسیقی، همچون گرافیک، با تغییرِ دو جهان تغییر میکند. با جابهجایی به جهان مردگان همان ملودی حالت گرفته، فضادار و غمبارتری به خود میگیرد و به جای گیتار با نوای استرینگ و صدایی شبیه اُرگانهای کلیسا نواخته میشود، که بسیار سحرآمیز است. شگفتی دیگر موسیقیایی در این بازی را در کلیسا و پیش پیرزن راهبه تجربه کردم. او با نواختن قطعهای بسیار زیبا با گیتارش داستان سالوادور را تصویر میکند. در این بخش از بازی موسیقی در اوج تأثیر حسیاش قرار میگیرد طوری که از رهگذر آن میتوان با سالوادور و سرنوشتش ارتباط عمیقی برقرار کرد. گاهی هم موسیقی جلوهی فانتزیتری به خود میگیرد. مثلاً با نزول خوئانِ مرغی به پناهگاهِ مرغها آواز و همآواییِ بامزهی مرغها را میشنویم، که نوعی سرود مذهبی به مناسبتِ نزول پیامبرشان از آسمان است!
گوئاکامِلی ۲ مثل نسخهی اول صداپیشه ندارد و فقط گاهی جلوهای از صدای شخصیت (مثلاً خندیدن) برای ارتباط بیشتر شنیده میشود. با توجه به این که با هر شخصیت موجود در بازی میتوان حرف زد، عدم وجود صداپیشه کمابیش قابل توجیه است. البته، این کمبود مشکلی در بازی ایجاد نکرده است. صداگذاری نیز در سطح رضایتبخشی قرار دارد و برخی مواقع که موسیقی شنیده نمیشود میتوان به جزئیات صداگذاری پی برد. به عنوان مثال، با ورود به Temple de Obsidiana موسیقی پسزمینهای وجود ندارد و در عوض صدای نسیم باد و پارس و زوزهی سگ (یا گرگ؟) از دور و صدای موجودات دیگر (مثل صداهای محیط اطراف خانهی خوئان در اوایل نسخه اول) حس حضور در محیط و شاید حتی نوعی دلهره ایجاد میکند.
شاید تنها نقطهی ضعف کوچک، اگر آن را نقطهی ضعف بدانیم، در بخش شنیداریِ گوئاکامِلی ۲ مربوط باشد به تکرار برخی قطعات. مشخصاً در مبارزه با غولها و برخی مراحل یک قطعهی تکراری را میشنویم که البته قطعهی جذاب و هیجانآفرینی است. شاید بهتر بود برای هر غول قطعهای جداگانه در نظر گرفت چرا که این میتوانست حس مبارزه با هر غول را خاصتر کند.
در مجموع، موسیقی بازی گوئاکامِلی ۲ به عنوان یکی از ارکان اصلی شخصیتِ این بازی نقش قابل توجه و مثبتی ایفا کرده است. اگر چه دوست داشتم هر قطعهای که در این بازی میشنوم آن لحن خاص و دوستداشتنیِ مکزیکی را داشته باشد امّا به هر حال این باعث نمیشود موسیقی و صداگذاری گوئاکامِلی ۲ را عالی توصیف نکنم.
زیبایی مکزیک
گوئاکامِلی ۲ را باید از دو جنبه بررسی کرد. اگر نسخهی اول گوئاکامِلی را در نظر نگیریم، گوئاکاملی ۲ بازی فوقالعادهای است. گیمپلی حسابشده و پرچالش است به ویژه در طراحی سکوبازیها و معماها؛ گرافیک از لحاظ فنی کارشده و پرجزئیات و از لحاظ هنری سبکدار و چشمنواز است؛ داستان ساده امّا گیراست و با شخصیتها میتوان ارتباط برقرار کرد و موسیقی عالی و برخی از قطعات فوقالعادهاند. شاید تنها نقطهی ضعف بازی این باشد که آن قدر مأموریت فرعی ندارد که بتوان بیش از این در دنیای زیبایش وقت گذراند. امّا اگر بخواهیم گوئاکامِلی ۲ را با نسخهی پیشیناش مقایسه کنیم، باید گفت گوئاکامِلی ۲ بیش از آن که نوآوری داشته باشد ارتقا بازی اول است. با اضافه شدنِ برخی قابلیتها، سکوبازیها و معماها بیشتر و پرچالشتر شدهاند و مراحل طراحی بهتری پیدا کردهاند، به ویژه با مرغ میتوان بیشتر وقت گذراند، شوخیها بیشتر و جالبتر شدهاند و در جزئیات گرافیکی هم میتوان بهبودهایی را حس کرد. امّا به هر حال مبارزات پیشرفت چندانی نداشتهاند و کیفیت و ساختار داستان تغییر چندانی نکرده است. خلاصه آن که، تغییرات نسخهی دوم به گونهای نیستند که بتوان آن را از چارچوب نسخهی اول جدا کرد و همانطور که از داستان این نسخه پیداست، گوئاکامِلی ۲ ادامهای است بر نسخهی اول با همان حس و حال خوبش و در همان چارچوب و البته نمیتوان از این امر گلهای داشت. گوئاکامِلی ۲ همچنان دوستداشتنی است. اگر نسخهی اول را تجربه نکردهاید و حاضرید از بودن در روستای زیبای Santa Luchita و شنیدن موسیقی دلپذیرش و مبارزات پرچالش نسخهی اول دل بکنید، میتوانید نسخهای کاملتر از آن را در گوئاکامِلی ۲ تجربه کنید؛ امّا همهی اینها به کنار، گوئاکامِلی برای من کار مهمتری کرده است. با گوئاکامِلی علاقهام به فرهنگ مکزیک و تمدنهای کهنِ این سرزمین، از جمله ازتکها، خیلی بیشتر شده است. گوئاکامِلی زیبایی مکزیک را نشانم داد، بازیِ رنگها را، آدمهای دوستداشتنی، پر شور و حال و عاشق موسیقی را. دنیایی پر از زیبایی و زندگی، حتی در وادی مردگان. استودیوی مستقل و خلاق DrinkBox Studios با گوئاکامِلی توانسته است زیبایی و تازگی یک فرهنگ، زیبایی مکزیک را نشانمان دهد.
Resolution
Platform: PC – Score: 9 out of 10
If you haven’t played the first one, Guacamelee! 2 will be an extraordinary game for you; but if you have played the first installment, the second one will be a nice and sweet sequel for you. The most important thing Guacamelee! 2 has to offer is the beauty and the colorfulness of Mexico and its lovely culture. DrinkBox Studios has done an amazing job with this one.