نقد بازی Another Sight

در ۱۳۹۸/۰۴/۰۵ , 15:40:47
Xbox One S, کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)

استودیوی ایتالیایی لونار گریت وال (Lunar Great Wall) در اولین قدم خود دست به ساخت بازی جسورانه‌ای زد. بازی‌ درباره‌ی دخترکی نابینا به نام کیت و گربه‌ای مرموز به نام هاج است. چشمی دیگر (Another Sight) عنوانی در سبک سکوبازی ماجرایی است. زاویه دید دوربین مانند اکثر سکوبازی‌های امروزی سه بعدی بوده و تمرکز گیم‌پلی بر روی حل معماها است. در ادامه با آخرین مقالات بازی و نقد بازی Another Sight با دنیای بازی همراه شوید.

Xbox One S, کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)

داستان بازی به شدت رازآمیز شروع می‌شود. دخترکی در یک مخروبه‌ بیدار می‌شود و در حالی که چیز زیادی یادش نمی‌آید متوجه می‌شود که بینایی خود را از دست داده است. او در طول بازی باید با تکیه بر دیگر حواس خود، مخصوصا حس شنوایی، محیط اطراف خود را شناسایی کند.  در همین گیر و دار از روی صداهایی که می‌شنود به حضور گربه‌ای در اطراف پی می‌برد؛ گربه‌ای مرموز که به نظر دخترک چیزهایی را فراتر از عقل خود می‌فهمد. تمام گیم‌پلی و حتی داستان بازی مربوط به تعامل میان این دو شخصیت اصلی داستان است. تم بازی به شدت متکی بر فضای ماورایی است و همین موضوع حس و حال اتمسفر رازآمیز بازی را افزایش داده است. باید اعتراف کنم این استودیو در خلق فضایی سورئال کاملا موفق عمل کرده. بیشتر زمان بازی مشغول حل معماهایی بازی هستید. معماهایی که اغلب روی یک‌ سری مکانیزم‌ها و دستگاه‌ها تمرکز کرده‌اند. مثلا باید برای عبور از محیط جریان برق را به مرکز کنترل آن منطقه برسانید و در نهایت دری که بسته است را با زدن یک دکمه باز کنید. یا در جای دیگری باید برای باز شدن مسیرتان با بازتاب نور در محیط بازی کنید. این نوع معماها را قبلا در بسیاری از بازی‌ها دیده‌ایم و تازگی چندانی ندارند. البته بعضا ایده‌های خلاقانه‌ای در معماها می‌بینیم. نکته‌ی خوب بازی در این قسمت همکاری میان کیت و هاج است. در حل کردن تمام معماها به همکاری این دو نیاز دارید. اما بخش جذاب این همکاری این است که تنها با زدن  یک دکمه می‌توانید میان این دو شخصیت جابه‌جا شوید.

Xbox One S, کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)

در زمینه‌ی صداپیشگی شخصیت‌ها نسبتا با اثری بی‌حس و حال طرف هستیم و صداپیشگان نتوانستند چندان به شخصیت‌ها روح ببخشند

از آنجایی که کیت نابینا است وقتی کنترل کیت را در دست دارید محیط‌های بازی را صرفا با یکسری طراحی‌های آبرنگی با محوریت رنگ‌های تیره و بنفش (برای القای حس نابینایی) می‌بینید. وقتی هم کنترل هاج را به عهده دارید فضای بازی را به صورت عادی می‌بینید. در نتیجه بخش گرافیکی و بصری بازی را باید دو بخش کنیم؛ بخش کیت و بخش هاج. در قسمت مربوط به هاج همه چیز در حد یک بازی کوچک سکوبازی است و نکته‌ی گرافیکی خاصی نمی‌بینیم. نه رنگ‌بندی خاصی وجود دارد نه کیفیت خارق‌العاده‌ای در بافت و تصویر می‌بینیم. اما بخش مربوط به کیت از نظر هنری یکی از زیبایی‌های بازی به شمار می‌رود. طراحی هنری و آبرنگی محیط‌ها در این قسمت به شدت تازه است و پیش از این چنین فضاهایی را کمتر دیده‌ایم. با در نظر گرفتن مجموع این بخش‌های گرافیکی می‌توان بازی را از نظر گرافیکی خوب و در برخی جنبه‌ها خلاقانه دانست. اما یکی دیگر از نکات جالبی که در طول بازی به چشم می‌آید، نحوه داستان‌گویی و شخصیت‌های داستان است. اگرچه در بازی شاهد یک سری میان‌پرده و گفتگوهای بین شخصیت‌ها هستیم، اما داستان بازی چندان از طریق میان‌پرده و دیالوگ روایت نمی‌شود. در محیط‌های بازی یک سری گوی‌های براق وجود دارند که با گرفتن آن‌ها بخشی از داستان و پیش‌زمینه‌های شخصیت‌ها توسط متن برایتان بازگو می‌شود. نکته‌ی جالب حضور شخصیت‌های تاریخی واقعی در بازی است؛ شخصیت‌هایی مثل توماس ادیسون و نیکولا تسلا! بخش جلوه‌های صوتی بازی هم نقاط مثبت و منفی خود را دارد. موسیقی بازی نسبتا مناسب است و فضای وهم‌آلود و پرسشگرانه بازی را تداعی می‌کند. اما در زمینه‌ی صداپیشگی شخصیت‌ها نسبتا با اثری بی‌حس و حال طرف هستیم و صداپیشگان نتوانستند چندان به شخصیت‌ها روح ببخشند. ایراد اساسی بازی مربوط به گیم‌پلی آن است؛ همان‌طور که گفتیم در بازی باید دو شخصیت را کنترل کنید. کیت به دلیل نابینا بودن در اکثر مواقع بسیار آرام راه می‌رود اما هاج سرعت بالایی دارد. تقریبا تمام محیط‌های بازی را باید دوبار طی کنید؛ یک بار با هاج و یک بار با کیت. همین نکته باعث تکراری شدن بازی و محیط می‌شود. مخصوصا وقتی مجبور هستید یک محیط طولانی را با قدم‌های آرام کیت طی کنید. ایراد دیگر مربوط به بخش سکوبازی است. در برخی مراحل نیاز دارید تا میان یک سری پلتفرم جابه‌جا شوید و بپرید. اما دقت پرش شخصیت‌ها به شدت پایین است و بارها و بارها پیش می‌آید که شخصیت‌تان یا زیادی می‌پرد یا کم. در مجموع «چشمی دیگر» اثری است که ارزش تجربه کردن را دارد. خلاقیت‌هایی را در داستان‌گویی و گیم‌پلی بازی خواهید دید که نشان از ریسک پذیری استودیو سازنده دارد؛ چیزی که ما را به آینده این استودیو بسیار امیدوار و صبر برای بازی بعدی‌شان را سخت می‌کند.

Another Sight is a game worth experiencing. The creativity that’s present throught the game shows the courage of the creators in accepting risks; a fact that tells of a bright future for Lunar Great Wall sudio and its upcoming games.

۷.۵/۱۰

(نقدی که مطالعه کردید، نسخه‌ی منتقدین بازی darkwood بود که توسط ناشر آن یعنی Lunar Great Wall برای دنیای بازی ارسال شده است.)


دیدگاهتان را بنویسید

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر