نقد بازی Wolfenstein: Youngblood
به نظر در این سالهای پایانی نسل هشت، سیاستهای «بتزدا» (Bethesda) بیش از پیش رنگ و بوی تجاری به خود گرفته و ناشر به دنبال کسب درآمد هر چه بیشتر از تکنولوژی قدیمی خود در قالب آثاری تازه است. مثال واضح این رویکرد را میتوان در عرضهی فاجعهآمیز «فالاوت ۷۶» جستوجو کرد. البته به ۷۶ میتوان به چشم یک تست یا نمونهی اولیه برای آزمایش بخش آنلاین در بازیهای آینده و نسل بعدی کمپانی هم نگاه کرد. شماره جدید فرانچایزی محبوب فدا شد تا استودیو تجربهی کافی را به دست آورد و احتمالا این تجربه را در عناوین نسل آتی به کار گیرد. شرایطی که تقریبا مشابهاش برای سری محبوب «ولفنشتاین» (Wolfenstein) رخ داده است. نسخهی فرعی جدید تحت نام «یانگبلاد» (Youngblood) تغییراتی رادیکالی را به خود دیده که عمدتا نسنجیده هستند و بخش کوآپ آنلاینی را با خود همراه دارد که اولین تجربهی خالقش استودیوی «ماشین گیمز» (MachineGames) در این زمینه است. در تایید این موضوع که این عناوین تستی برای آینده خواهند بود، خیلی نگذشت که توسعهدهندهی یانگبلاد تایید کرد تمام آثار آیندهی آنها بخش آنلاین خواهند داشت. همچنین بازی جدید، در همکاری با استودیوی «آرکین» (Arkane) خالق «سرافکنده» (Dishonored) ساخته شده که آنها هم تجربهای در ساخت بازی چند نفره نداشتهاند. به هر شکل بیایید بررسی کنیم تا ببینیم که تغییرات رادیکالی و بخش آنلاین چه بر سر شوتر اول شخص محبوب آوردهاند. با آخرین مقالات بازی و نقد بازی Wolfenstein: Youngblood در دنیای بازی همراه ما باشید.
نقدی که پس از تجربهی حدود ده ساعتهی بازی نوشته شده است.
ارتش دو نفره
بیست سال از وقایع Wolfenstein II: The New Colossus میگذرد. در تاریخ جایگزین بازی، با تلاشهای قهرمانش «بیجی بلازکوویچ» آمریکا و بخشهای زیادی از جهان، از سلطهی نازیها استقلال یافته است. آزادی باعث شده تا ترور بیلی محبوب و همسرش آنا بتوانند دختران دوقلوی خود، جسیکا و سوفیا را آموزش نظامی دهند. در سال ۱۹۸۰، بلازکوویچ به شکل ناگهانی ناپدید میشود. جسیکا و سوفیا، دوقلوهای جوزف ویلیام، به طور اتفاقی اتاقی مخفی را در خانه پیدا میکنند که حاوی نقشهای است که اسرار ناپدید شدن پدر را بر ملا میکند. شواهد دال بر این است که بیجی به نئوپاریس تحت کنترل نازیها سفر کرده تا به نیروهای مقاومت فرانسه کمک کند. در این شرایط دختر «گریس واکر» که حال رئیس افبیآی شده، به دو قلوها میپیوندد و با دزدی یک هلیکوپتر و دو لباس رزم مخصوص با تکنولوژی روز، آنها را به پاریس میرساند. این پیشزمینهی اندک که در میانپردهی اول به تصویر کشیده میشود، بخش ابتدایی داستان است و بازی تا پنج شش ساعت بعد هیچ نکته قابل توجهی از روایت را در اختیار مخاطب قرار نمیدهند. در حالی که داستانهای اغراق شدهی ریبوت ولفنشتاینهای ساختهی ماشین گیمز همواره بخش مهمی از تجربهای که به بازیکن ارائه میکردند بوده، ولی در اینجا چندان به آن بها داده نشده و بیشتر از آن، داستان یانگبلاد از نحوهی روایت آسیب دیده است. نحوهی روایتی که باید شیوهی نادرست آن را در ریتم بازی جستوجو کرد.
در نسخههای پیشین، ولفنشتاین تجربهای خطی و منسجم را به شما ارائه میکرد. هر جا که لازم بود، اکشن ناب بازی را تجربه میکردیم و هرجا که لازم بود داستان برایمان روایت میشد. و گاهی حتی در صورت لزوم به مقر اصلی فرستاده میشدیم تا ریتم گرفته شود و این بخشها حکم پاگردهای اکشن بازی را داشتند. اولین تغییر عمدهی یانگبلاد در همین بخش است. دیگر مراحل به شکل خطی و زنجیروار به هم متصل نیستند و نقشههایی وجود دارد که میتوان ترتیب مراحل را خود انتخاب کرد. از این رو ریتم برای روایت کنترل شده نیست. هر چند که باید بیش از ۶۰ درصد بخش اصلی داستان را طی کرد تا دومین رخداد مهم داستانی و پیچش مهم روایت روی دهد. این وقفه چندان برای مخاطبی که ولفنشتاینهای ماشین گیمز را برای داستانش دوست داشتند، خوش آیند نیست. مضاف بر اینکه علاوه بر انجام این سه ماموریت اصلی که ۶۰ درصد ابتدایی بازی را شکل میدهند، مجبور به انجام کلی کار تکراری هستید.
دومین تغییر مهم بازی در این نقطه اتفاق افتاده است. یک سیستم سطحبندی را یانگبلاد به ولفنشتاین اضافه کرده که تجربهی کلی بازی را کاملا تحت تاثیر قرار داده. ممکن است برای انجام ماموریت بعدی به سطحی بالاتر نیاز باشد و برای رسیدن به آن سطح باید به اجبار ماموریتهای فرعی بازی را انتخاب کنید. چرا که اگر وارد مناطقی با سطح دشمنان بالاتر از خود شوید، به سرعت خواهید مرد. عملا راهی برای مقابله با دشمنان سطح بالا وجود ندارد؛ اگر دقیقهها گلوله صرفشان کنید. ماموریتهای فرعی هم چنگی به دل نمیزنند و یادآور فچکوئستها در آثار نقش آفرینی هستند. تصور کنید که پنج ساعت از تجربهی بازی گذشته و به دلیل سطحبندی تنها توانستهاید یک ماموریت اصلی را طی کنید و ساعتهاست که برای انجام ماموریتهای بیهوده در نقشههای تکراری پرسه میزنید. اینجاست که بازی حس و حال یک MMO را منتقل میکند!
رسیدن به سطح بالاتر در یانگبلاد چندان جذاب نیست. همان تواناییهایی که در نسخههای قبلی از ابتدا در دسترس بودند، حالا به شکل قابلیتهایی ظاهر شدهاند که یا اغلب تاثیر چندانی ندارند یا آنها را در نسخههای قبلی تجربه کردهاید. مثلا حالا با رسیدن به سطح بالاتر میتوان از سلاح سنگین استفاده کرد. یک ویژگی که در ولفهای قبلی از ابتدا در دسترس بود. یا اینکه به سطح بالاتر برسید و حالا در حالت نشسته سریعتر حرکت کنید. یک ویژگی پیش پا افتاده که استفاده از آن کاربرد چندانی ندارد. به این شکل انگیزهی رسیدن به سطوح بالاتر کاملا از بین میرود و تنها اجبار برای مقابله با دشمنان است که شما را به سطح بالاتر هل میدهد.
اما تغییر بزرگ بعدی مربوط به اضافه شدن بخش کوآپ است. برخلاف سه نسخهی قبل که منحصرا برای بازی تک نفره ساخته شده بودند، با بازی در نقش جسیکا و سوفیا، در یانگبلاد همیشه یک یار کمکی کنارتان حضور دارد. البته یاری که گاها چندان هم کمکتان نخواهد کرد! هوش مصنوعی ضعیف بازی، باعث شده تا درجهی سختی یانگبلاد بالاتر از آن چه که هست به نظر برسد. اغلب اوقات هوش مصنوعی همراه، نیمه جان بر زمین میافتاد و در نبردهای سخت بلای جانتان میشود. اجبار واژهای است که بار دیگر باید در اینجا به کار گرفت. برای اذیت نشدن در تجربهی یانگبلاد مجبور خواهید بود تا بازی را به شکل کوآپ انجام دهید. خوشبختانه از طرف ناشر نسخهی آلتیمیت ادیشن برای نوشتن این نقد ارسال شد. با داشتن این نسخه میتوان یکی از دوستان را به رایگان برای انجام بازی دعوت کرد. همین موضوع در کنار قیمتگذاری به نسبت خوب بازی، یکی از نکات مثبت آن به حساب میآید.
تعامل در بخش کوآپ محدود است. ویژگیهای گیمپلی برای ارتباط بین دو بازیکن کم هستند و این تعامل محدود در روایت و حتی دیالوگهای رد و بدل شده بین دو شخصیت هم مشهود است. اما از نکات قابل توجه میتوان به چند ویژگی برای بخش کوآپ اشاره کرد. یکی از آنها توانایی تشویق خواهر دو قلوی خود است. به این شکل که در مواقع حساس میتوان با تشویق هوش مصنوعی یا دوست خود با فشردن یکی از دکمههای دیپد، ۵۰ عدد به سطح سلامتی خود و یار همراه اضافه کرد. این مکانیک در مواقع حساس، کاملا کار آمد است و میتواند پیروزی در یک نبرد سخت را برایتان تضمین کند. ویژگی دیگر «جانهای اشتراکی» نام دارد. به این شکل که اگر خود را در زمان نیمه جان شدنِ همراه، به او نرسانید، یکی ازجانهای مشترک کم میشود و او به مبارزه بر میگردد. تعامل کلی بین دو شخصیت در همین حد است و روابط پیچیده و خلاقانهای وجود ندارد.
سمفونی شاتگان
با حضور آرکین در کنار ماشین گیمز، کمی المانهای متفاوت در بخش طراحی به یانگبلاد اضافه شده که با روح اکشن پر سرعت ولفنشتاین در تضاد است. گشتن در محیط برای یافتن راه میانبر ریتم اکشنها را میگیرد و حوصلهی مخاطب را سر میبرد. با این حال، همچنان گانپلی و اکشنها، تک ستارهی درخشان آسمان بازی هستند. هر چند تیراندازی، گاها بیش از حد تکرار میشود، اما لذت خود را ابدا از دست نمیدهد. لذتی که از نسخهی سال ۲۰۱۴ تاکنون پا برجاست و با سیالتر شدن هر شماره، جذابیت بیشتری را به ارمغان آورده است. نمیتوان حس و حالی که مبارزه با یک شاتگان در یانگبلاد به مخاطب منتقل میکند را نادیده گرفت. در حالت کوآپ جنون اکشنها دو برابر میشود و مبارزاتی که پیشتر در کنار هوش مصنوعی، بعضا عذابآور بودند را به تجربهای منحصر به فرد در جهان ولفنشتاین بدل میکند. اگر قصد تهیهی بازی را دارید، حتما یکی از دوستان را با خود همراه کنید.
Resolution
Platform: PS4 – Score: 6.5 out of 10
Wolfenstein: Youngblood aspires to be the fast-paced, Nazi-killing action game the series has always aimed to be, but fails to do so due to several reasons. One of those very reasons is Arkane’s presence among the developers. Due to their influence, you will positively find yourself lurking around certain areas, only to be disappointed with the shortfall of those, and their opposition with the game’s thrilling pace. The gunplay is still massively fun, but fails in keeping its charm at times, and becomes repetitive. That said, the excitement brought by the gunplay cannot be neglected nonetheless. Ironically, while playing in duos, the rather atrocious A.I. becomes less frustrating and more fun to cope with. If you plan to buy Youngblood, make sure to bring a friend with yourself.
(این نقد بر اساس نسخه منتقدین بازی نوشته شده که توسط Bethesda Softworks در اختیار دنیای بازی قرار گرفته است.)
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
انصافا هرچیزی نداشته باشه گان پلی خیلی باحالی داره