ترکیب داستانهای جنایی و درام عاشقانه موردی است این روزها شرقیها از آن استقبال زیادی میکنند. این مسئله را نه تنها در حوزهی انیمیشنهای آنها بلکه در صنعت بازیهای ویدئوییشان، مخصوصا وقتی صحبت از «رمانهای تصویری» (Visual Novel) شود میتوان دید. در این باره میتوان به پارهای از آثار مثل «فراموشی» (Amnesia) یا «آزمافیا» (OZMAFIA!) اشاره کرد. نکتهی مشترک میان آثار یاد شده این است که هر دوی آنها یک «اوتومه» (Otome) بوده و بنیان بازی در این عناوین، بیش از آنکه حول بعد جناییاش بچرخد، روی روابط یک دختر و چند پسر متمرکز است! عنوان در پیش روی ما هم یعنی «London Detective Mysteria» از این قاعده مستثنی نبوده و روندی مشابه را در پیش میگیرد. اما آیا کمی تمرکز بیشتر روی مسائل جنایی و افزودن یک یا دو قابلیت ویژه در خصوص حل کردن پروندههای مختلف باعث میشود که این بازی چیزی بیشتر از یک شبیهساز قرار گذاشتن (Dating Sim) باشد؟
ماجرای قتل پدر لیلی…
روایت بازی ماجرای یک دوشیزه به نام «امیلی وایتلی» (Emily Whiteley) (اسم شخصیت اصلی قابل تغییر است) را تعریف میکند. این دوشیزه پدر و مادر خود را طی یک سانحه از دست داده و حالا میخواهد ماجرای قتل عمدی پشت آن را کشف کند. البته بدون تجربهی این بازی هم میتوانید کاملا حدس بزنید که شخصیتاصلی، اولا به همان اندازه که هرکول پوآرو چاق است، زیبا و خوشرو است و ثانیا، بسیار احمق. زیرا اگر غیر این باشد اصلا بازی نمیتواند ادامه پیدا کند. «وایتلی» قاتل را یافته و باقی ماجرا را میتوانید حدس بزنید. در این مسیر، اشخاص متعددی شما را یاری خواهند کرد. در وهله اول مورداعتمادترین شخص شما پیشخدمتکارتان است که «پندلتون» نام دارد. سپس دیگر اشخاصی چون آقای «هرلوک هولمز» و دستیار تنومندش آقای «واتسون» شما را یاری خواهند کرد. و اگر تا الان هم حدس نزدهاید، باید بگویم که تمامی دیگر شخصیتهای بازی از اسامی فیگورهای معروف دنیای جنایت، مثل «آرسن لوپین» یا «جک قاتل» استفاده میکنند. موردی که در اوتومههای شرقیای که بر واقعیات و دورههای به خصوصی تکیه میکنند، بسیار مشاهده میکنیم. داستان بازی هم تا پایان کار درباره حل کردن این پرونده و تعامل داشتن با گروهی از مردان است.
پیش از هر چیزی باید اشاره کنیم بار دیگر که این یک بازی اوتومه است. شما در یک اوتومه عموما دنبال این هستید که تعیین کنید با کدامین پسر خو بگیرید و مسیر چه شخصیتی را طی کنید. این رمان تصویری از نوع غیر Kinetic است؛ یعنی داستان آن خطی نبوده و شما حق انتخاب خواهید داشت. مخاطبین اصلی اینگونه رمانها در حوزهی بازیهای رایانهای عموما جنس مونث هستند. اما گاها با آثاری مثل «فراموشی» روبهرو میشویم که از کیفیتی مشابه برخی از رمانهای خوب بهره میبرد. لذا بررسیشان باید با تجربهی عینی صورت بگیرد. اما لازم بود که قبل از ادامه بررسی کمی این ژانر را بشکافیم تا متوجه شوید دقیقا که با چه چیزی طرف هستید.
جنایات و عشاق
بررسی پرونده این دوشیزه تا انتهای بازی بیشتر از اینکه هدف اصلی باشد، جز موارد فرعی بهشمار میآید و اساس تجربهی شما را همان تعامل با دیگر اشخاص خواهد ساخت. روند پیشروی بازیکن در رابطه با پروند جنایی مشابه عناوین «اشاره و کلیک» (Point and Click) است. به این معنا که شما چندین سرنخ به دست آورده، آنها را کنار هم قرار میدهید و اینگونه در ده فصل بازی به حل معما میپردازد. برای یک اوتومه داشتن این حجم از محتوا موردی است نادر و جالب که خوشبختانه به کمک داستان قابل قبول بازی شاهد برآورده شدن پتانسیلش هستیم. علاوه بر پرونده ی پدر و مادر شخصیت اصلی، شما پروندههای دیگری را هم قبول میکنید. وایتلی به یک مدرسه کارگاهی میرود؛ لذا دیدن موارد جنایی گوناگون نوعی روتین برای شما محسوب میشود. از طریق همین موارد هم هست که با دیگر شخصیتها آشنا شده و تعامل و تاملتان حول شخصیتپردازیشان را آغاز میکنید. متاسفانه گیمپلی نسبتا قابل توجهی که برای این بازی در نظر گرفته شده، بهدلیل ساده بودن بیش از حد پروندهها تا حدی بیهوده و اضافی است. نباید انتظار داشته باشید که معماهای عناوین برتری چون «دانگانرونپا» (Danganronpa) را اینجا مشاهده کنید. برعکس، آنقدر پازلهای این بازی ساده هستند که حتی با حل نکردن هم میتوان به جواب برخی در ذهن خود رسید. اما خب، چیزی نیست که باعث تعجب ما بشود؛ چرا که این یک اوتومه بوده و اصلا برای یک دانگانرونپا بودن ساخته نشده است. اما مشکل به همینجا ختم نمیشود. در حقیقت، سادگی بیش از حد بازی به این خاطر است که شخصیت اصلی قبل آنکه بازیکن بتواند حرکتی بکند همه چیز را خودش میگوید.
با مشاهده دیالوگهای از قبل تعیین شده به راحتی متوجه میشوید که کدام جواب است و بازی به نوعی خودش لقمه را در دهان شما میگذارد. نیازی به یافتن نکات و حل کردن عینی نیست؛ صرفا با صحبتهای رد و بدل شده هم میتوان چهارچوب بازی را فرا گرفت. اما با گذشت از بعد کارگاهی بازی به موارد عاشقانه میرسیم، جایی که این عنوان میدرخشد. بهعنوان کسی که از سر کنجکاوی عناوینی مثل فراموشی یا «عاشقان شیطانی» (Diabolik Lovers) را تجربه کرده، باید بگویم شخصیتپردازی عشاق شما در این عنوان خیلی بهتر از رقبای خود در سبک یاده شده است. هر شخصیت مسیری متفاوت را برای حل کردن پازل نهایی در پیش میگیرد و مطابق پیشینهی تاریخی-ساختگی خود، رفتاری متفاوت را نشان میدهد. برای مثال نباید انتظار داشت که هولمز کارهای عجیبوغریب بکند یا به شکلی خجالتآور سعی به جلب توجه شما داشته باشد. در عوض لوپین دقیقا چنین رفتاری را از خود نشان میدهد. برای اشخاصی که علاقه دارند تمامی مسیرهای بازی را تجربه کنند این خبر بسیار خوبی است چرا که ارزش بازی به دلیل همین تمایز اخلاقی دوچندان میشود.
با وجود اوتومه بودن، London Detective Mysteria از صحنههای عاشقانه اندکی بهره میبرد و بیشتر صحنههایش حاوی محتوای خشن و مرتبط با جرم و جنایت است که خب اگر خبر خوبی نباشد بلاشک خبر بدی هم نیست. به خصوص اینکه طراحی بازی ستودنی بوده و کاملا مورد قبول مخاطبین این سبک است. استفاده از جلوههای گرافیکی (CG) مورد استقبال قرار گرفته و همیشه به ایجاد تنوع و فرار از جو یکنواخت رمانهای تصویری کمک میکند.
شیر یا روباه؟
اینکه London Detective Mysteria یک بازی خوب است یا بد اول از همه به این بستگی دارد که آیا شما از تجربهی عناوین اوتومه لذت میبرید یا خیر. با در نظر داشتن ژانر آن، باید گفت کهLondon Detective Mysteria مورد نسبتا خوبی است. شاید نتواند پابهپای برخی از رقبای خود، مثل فراموشی یا «آزمافیا» بتازد، اما قطعا برای هواداران لذتبخش خواهد بود. مخصوصا اینکه شمار این عناوین بسیار کم بوده و هواداران از کمبود محتوای مشابه رنج میبرند.
Resolution
Platform:PC – Score: 6.5 out of 10
Whether you will like London Detective Mysteria solely depends on whether you like to play Otome games or not. London Detective Mysteria may not be as good and polished as its rivals, such as Amnesia or OZMAFIA!, but it certainly is a not-to-miss opportunity for the Otome lovers out there looking to play something fresh.
( این نقد براساس نسخه ارسالی ناشر بازی نوشته شده است. )
این سبک بازی رو دوست ندارم یعنی نمیشه کلا با هیچکدومشون رابطه نداشته باشه؟
ژاپن
زاپنیا کارشون خوبه ولی سبک انمیه فقط به درد خودشون میخوره
چرا بازیو این شکلی میسازن خخخخخخخخخخ انیمه ژاپنی خخخخخخخخ
تنها نکته منفی این بازیها دیالوگهای نوشته شده (یعنی گوینده نداره ) زیادشون هست تفریبا همشون ادمو دیونه میکنن
واااااااااااااااااااااااااااای گوینده نداره نمیدونستم خیلی بده که خخخخخخخخخخخخخخ
اصلا از این بازیا خوشم نمیاد
منم زیاد خوشم نمیاد ولی کسایی میشناسم که دیوونه این بازیان.سرگرم کنندست
دیوونه این بازیاااا؟؟؟چه چیزا