نقد فیلم Once Upon a Time in Hollywood

در ۱۳۹۸/۰۹/۰۸ , 19:00:20
نقد فیلم Once Upon a Time in Hollywood

کوئنتین تارانتینو چگونه به سینما معرفی شد؟ به‌عنوان یک کارگردان قهار؟ یک بازیگر بااستعداد؟ یک تئوریسین سینما؟ هیچ‌کدام! تارانتینو به عنوان یک قصه گوی توانمند به سینمای هالیوود (علی‌الخصوص سینمای مستقل آمریکا) معرفی شد. روند قصه‌گویی تارانتینو در آثاری چون «حرامزاده‌های بی‌آبرو» (Inglorious Bastards)، «هشت نفرت‌انگیز» (The Hateful Eight) و «جانگوی آزادشده» (Django Unchained) آن‌قدر حیرت‌انگیز است که نسخه‌ی پرینت شده فیلم‌نامه‌های آن، می‌تواند به کتاب‌های موردعلاقه شما تبدیل شود. «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon a Time in Hollywood) نهمین ساخته تارانتینو است و متأسفانه ضعیف‌ترین قصه‌ای است که تارانتینو تاکنون در مدیوم سینما تعریف کرده است. برای مطالعه ادامه نقد فیلم روزی روزگاری… با دنیای بازی همراه باشید.

قصه‌ی پاره پوره از پرهیاهوترین مقطع زمانی هالیوود

روزی روزگاری در هالیوود قصد دارد داستان سه ستاره‌ی رو به افول سینمای هالیوود پیش از آغاز دهه ۷۰ را به تصویر بکشد؛ ریک دالتون (با بازی لئوناردو دی کاپریو) بازیگری است که به خاطر بازی در سریال وسترن «پاداش قانون» (Bounty Law) به شهرت و محبوبیت فراوانی دست پیدا می‌کند و در همان برهه زمانی، موفق می‌شود که در چند فیلم سینمایی هم‌ بازی کند. ولی متأسفانه با کنسل شدن سریال Bounty Law ریک رفته‌رفته موقعیتش را در سینما از دست می‌دهد تا اینکه با پیشنهاد یک تهیه‌کننده سینما روبرو می‌شود که او را به بازی در فیلم‌های ایتالیایی (به‌خصوص وسترن‌های اسپاگتی که دالتون آن هارا سخیف می‌داند) دعوت می‌کند. از سوی دیگر، کلیف بوث (با بازی برد پیت)، بدلکار و راننده شخصی دالتون است که به خاطر سابقه نه‌چندان پاکش، دیگر جایگاه خود را به‌عنوان بدلکار از دست‌داده است و صرفاً به‌عنوان یک راننده برای دالتون کار می‌کند. سومین شخصیت شارون تیت (با بازی مارگو رابی) است که تازگی به همراه شوهرش رومن پولانسکی به هالیوود نقل  مکان کرده و سعی دارد زندگی آرامی را در این شهر پرهیاهو شروع کند.

نقد فیلم Once Upon a Time in Hollywood
نقد فیلم Once Upon a Time in Hollywood

فرمِ قصه‌ی روزی روزگاری در هالیوود شباهت نصفه و نیمه‌ای به «داستان عامه پسند» (Pulp Fiction) و «حرامزاده‌های بی‌آبرو» دارد؛ خرده داستان‌هایی که رفته‌رفته انسجام پیدا می‌کند و در پایان به یک نقطه کاملاً مشخص منتهی می‌یابد ولی روزی روزگاری در هالیوود نه از انسجام کافی برخوردار است و نه از یک پایان‌بندی مشخص. خرده داستان ریک دالتون صرفاً با نشان دادن چند صحنه مونتاژ شده و چند پلان از هنرنمایی‌های او در آثار سینمایی مختلف بسنده می‌کند و چند سکانس صرفاً بامزه ولی بی‌هدف از پشت‌صحنه فیلم‌برداری پایلوت یک سریال وسترن، فقط قدرت بازیگری دی کاپریو را به نمایش می‌گذارد. تارانتینو در خلق شخصیت کلیف بوث کمی بهتر عمل کرده است و گهگاهی احساس می‌شود که شاید بهتر بود کلیف قهرمان داستان تارانتینو باشد. فلش بک‌هایی کوتاه ولی با کات‌های بد (که برخی از سینما دوستان تارانتینو این نوع کات‌ها را کات‌های شلاقی می‌نامند!) کمک می‌کند که بهتر با گذشته کلیف آشنا شویم ولی ضعف قصه بوث زمانی آغاز می‌شود که دختری از فرقه هیپی‌ها (خرده‌فرهنگی که در آن دهه پرهیاهوی آمریکا طرفداران زیادی داشت)  را سوار ماشین می‌کند تا او را به محل زندگی‌اش که یک شهرک سینمایی تعطیل‌شده است ببرد. هرلحظه در آن موقعیت، منتظر «تعلیق» هایی از جنس تارانتینو بودم که متأسفانه صرفاً با یک دعوای بی‌هدف و سطحی به پایان می‌رسد. ملاقات بوث با گرداننده سابق شهرک (با بازی بروس درن) به جز گفتن چند دیالوگ بی‌هدف، به یک سلام و احوالپرسی ساده تبدیل می‌شود. داستان شارون تیت هم کاملاً اضافی است و به خاطر ضعف قصه گویی تارانتینو، شخصیت تیت را به رقص، شادی و شنگول بودن نیز محدود کرده است. حضور چندثانیه‌ای «چارلز منسون» هم اطلاعات کاملی در مورد فرقه منسون نمی‌دهد و حتی چنین موقعیتی برای به تصویر کشیدن کامل فرقه منسون در سکانس تقابل بوث با هیپی‌ها نیز ایجاد نمی‌شود.

پس از پایان یافتن این خرده داستان‌های پاره و پوره، ادامه فیلم با یک جهش زمانی شش‌ماهه روایت می‌شود؛ جایی که راوی ( با صدای کرت راسل) روایتِ به‌نوبه خود تاریخی از فاجعه خونین آمیز حمله فرقه منسون به بالا شهر هالیوود می‌کند. این همان ۲۰ دقیقه پایانی است که تارانتینو قصد دارد که هر جور شده امضای کارهای گذشته‌اش را در فیلمش بگنجاند. باید بگویم تا حدودی در کارش موفق شده است. این ۲۰ دقیقه، همان چیزی است که طرفداران تارانتینو انتظار دیدن را آن را می‌کشیدند. البته فراموش نشود که دست‌کاری تاریخی که همیشه جزو ویژگی‌های جداناپذیر آثار تارانتینو بوده، در اینجا هم به کار برده شده است.

نقد فیلم Once Upon a Time in Hollywood
نقد فیلم Once Upon a Time in Hollywood

صحبت از پاره پوره بودن داستان کردم که این همان چیزی است که در هرلحظه از فیلم پدیدار می‌شود، هر شخصیت به‌طور سرسری و سطحی نمایان می‌شود. درست است که پشت هرکدام از این شخصیت، ایده‌هایی جذابی نهفته است که بهتر بود به آن‌ها پرداخته می‌شد ولی در واقع فیلم‌نامه اهمیتی برای کشف شناخت این شخصیت‌های مکمل و حتی اصلی (به‌جز کلیف) نمی‌دهد. به‌جای اینکه بیشتر با فیلم و فرم آن آشنا شویم، با ذهنیت مختلط و سرسری تارانتینو از آن برهه زمانی هالیوود دست‌وپنجه نرم می‌کنیم. کل فیلم فقط قصد دارد هالیوود بازسازی‌شده آن زمان، رانندگی طولانی بوث با یک ماشین کلاسیک لاکچری و یا گفت‌وگوی شخصی شخصیت‌ها که کمکی هم به داستان نمی‌کنند را نشان ‌دهد. نه فرمی دیده می‌شود و نه انسجام منطقی بین سکانس‌های طولانی فیلم که باعث می‌شود روزی روزگاری در هالیوود را ضعیف‌ترین فیلم‌نامه تارانتینو بنامیم.

ارجاعات تارانتینویی؛ جذاب ولی توخالی

اگر روزی روزگاری در هالیوود را با دقت نگاه کرده باشید، در هر سکانس می‌توانید ارجاعات گوناگونی از آثار گذشته تارانتینو در آن پیدا کنید. از سکانس بازی ریک دالتون در یک فیلم جنگی گرفته که شباهت زیادی به همان سکانس معروف پایانی «حرامزاده‌های بی‌آبرو» دارد تا اشاره زیاد به دنیای سریال و علی‌الخصوص به پایلوت و روند تولید آن که در اثر جاودانه «پالپ فیکشن» به آن اشاره‌شده بود. (پایلوت همان اپیزود آزمایشی که پیش از ساخت کامل سریال به شبکه برای گرفتن چراغ سبز داده می‌شود.) ولی ارجاعات جذاب وقتی به قصه‌ی تارانتینو کمک نکند، به‌کارگیری آن‌ها چه لزومی دارد؟ شاید بهترین نمونه برای برقراری منسجم بین ارجاعات و داستان به همین فیلم تلویزیونی «ال کامینو» (El Camino) اشاره کرد که وینس گلیگان با هوشمندی منحصربه‌فرد، ایستراگ هایی را در فیلم خود برجای می‌گذارد که کاملاً در روند داستان نقش بسزایی ایفا می‌کنند.

نقد فیلم Once Upon a Time in Hollywood
نقد فیلم Once Upon a Time in Hollywood

نتیجه گیری

«روزی روزگاری در هالیوود» صرفاً ویترینی از تصاویر خوش رنگ و لعاب هالیوود دهه ۷۰ است که به لطف طراحی خوب صحنه توانسته این زیبایی را دو برابر کند ولی با نبود قصه‌ای منسجم از آن برهه زمانی پرهیاهو هالیوود، روزی روزگاری را به یک فیلم سرگرم کننده توخالی با بازی قوی دی کاپریو و برد پیت تبدیل می‌کند. بهترین واژه برای توصیف فیلم جدید تارانتینو «شهر‌بازی» است


16 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. نقدتون واقعا عالی بود :55: :55:
    به نظرم یکی از مهمترین ویژگی های یه نقد خلاصه و مفید بودنه که کامل رعایت کردین و مثل سایت همسایه طومار ننوشتین :27: :27: :27:
    فیلم هم واقعا نا امید کننده بود و منی که عاشق فیلم های تارانتینو بودم(یه زمانی دیالوگ های پالپ فیکشن رو هم حفظ بودم :40: :40: ) وافعا شوکه شدم اصلا کشش نداشت و به زور فیلم رو تحمل کردم فقط بازی تماشایی دی کاپریو مرهمی بر دلها بود :27: :27: :27:
    پی نوشت: چرا هیکل مارگارت کوالی با بازی دث استرندینگ ایقدر تفاوت داشت :( :( انگار سوتغذیه داره :'( :'(

    ۵۰
  2. با سلام و خسته نباشید خدمت دوستان.
    یه بار قبلا هم گفته بودم به طنز , ولی خواهشا دوستان نویسنده محترم این رو در نظر داشته باشین
    به نظرم بهتره نقدهای مثبت از فیلم های خوبی که ارزش دیدن رو دارن بذارین تا بریم دانلود کنیم ببینیم نه اینکه نقد های منفی از فیلم های مزخرف بذارین که نریم دانلود کنیم نببینیم( درسته که همینجوری هم خدا خیرتون بده که باعث میشین فیلم های مزخرف نبینیم ولی یه کوچولو هم سعی در معرفی فیلم های خوب و شاهکار کمتر دیده شده داشته باشین بد نیست.)
    ممنون

    ۳۳
    1. ممنون بابت نظرت
      والا درستش اینه که فارغ از خوب یا بد بودن اثر، بهش پرداخته بشه و همه نوع فیلم و بازی شانس برابر برای عرض اندام داشته باشن. اینکه یه سری ها رو پیش از نقد کردن داوری کنیم که ارزش نقد دارن یا نه کم لطفی در حقشونه. سعی میکنیم فیلتر انتخاب رو بهتر کنیم ولی دیگه فیلم تارانتینو رو بررسی نکنیم چه کار کنیم؟
      اصولا چیزی بعنوان نقد بد یا نقد خوب نداریم. نقد یعنی موشکافی کردن یک اثر و این میتونه در نهایت از دید نویسنده بیان کنه که اثر چه ارزشی داره.
      برای معرفی فیلم های خوب هم به فراخور ژانر برنامه های جدیدی داریم که اگر به سایت سر بزنید بزودی اعلام میشن.

      ۲۲
    2. ابتدا بگویم که نوشته ی بالا پیرامون فیلم روزی روزگاری در هالیوود صراحتا یک نقد کاملا «منفی» یا «کوبنده» نیست. به نظرم طرفداران پروپاقرص تارانتینو که ۸ فیلم قبلی او را نیز دیدند و لذت بردند، ابتدا نباید یک کلمه از این نوشته را بخوانند و پیشنهاد می کنم که فیلم را تماشا کنند. در کنار نکات منفی که بیشترشان به فیلم نامه که همیشه نقطه قوت کارهای تارانتینو بوده در متن بالا اشاره شده، بگویم که نکات مثبتی هم در فیلم وجود دارد؛ کسی نمی تواند انکار کند که بازی های دی کاپریو و برد پیت در این فیلم بد هستند یا از تنوع ساندتراک های موجود در فیلم که القاگر آن حال و هوای هالیوود دهه ۷۰ است را خرده بگیرد. ۲۰ دقیقه پایانی جدا از اینکه انسجام کاملی به کلیت داستان ندارد ولی جذاب و بامزه است. روزی روزگاری در هالیوود بی شک در بین ۸ فیلم قبلی او، هم رده «ضد مرگ» قرار می گیرد ولی باز اثری سرگرم کننده است.

      ۲۳
    3. @سپهر گلمکانی
      دوست عزیز دیگه من انقدرا هم آدم ظاهربینی نیستم که با یه نقد منفی کلا یه اثر رو بی خیال بشم, من تو سایت فردا دانلود که ممبراش انصافا اکثرا فیلم شناس و اهل فن هستن هم وقتی کامنتاشون در مورد فیلم رو خوندم به جرات میتونم بگم ۹۹ درصدشون از فیلم خوششون نیومده بود حتی طرفدارای تارنتینو جزو همینا بودن.درسته یه اثر هنری کاملا ممکنه سلیقه ای باشه و شاید حتی اگه ببینم ممکنه عاشقش بشم ولی وقتی شما این همه نظر منفی در مورد یه فیلم میبینی بهتره که وقت با ارزش و هزینتو پاش هدر ندیدی

      ۳۲
    1. والا مثکه خود نویسنده توی یه پیچ یا گروهی که عضو بوده اعلام کرده از یوتوب و اینا نقد نوشته.
      ببخشید توهین شد به شما، والا ما نویسنده رو بیشتر میشناسیم از شما استاد!

      ۱۶
    2. دوستان خواستن تا صبح منفی بدن، من که کلا اولین بارمه سایت رو باز کردم تا چند سال دیگه هم نمیام، بذار ببینیم به خاطر توهین به مرجع تقلیدشون قراره حتی بن هم بشم؟ ;)

      ۱۴
    3. شما توهینی نکردید و من هم چنین برداشتی نکردم. صرفا گفتم اگر دیدی جایی بگید تا ما هم بریم منبع رو بخونیم. الان هم که میگید نویسنده جایی اینو اعلام کرده منتها مدرکی نیست! از این موراد تا دلتون بخواد دیدیم. قرار هم نیست بن شید و لطفا الکی جو ندید ;)
      اینکه شما خارج از دایره ی سایت نویسنده رو میشناسید یا نه هم به من یا کس دیگه ای هم ربطی نداره. در حضور شما با این کامنت ها استاد شمایی نه من :like:
      توصیه میکنم یه آب خنک بزنی بر بدن، من اصلا شما رو نمیشناسم اما ظاهرا شما دلت پره!

      ۶۱
    4. من اولا شما رو نمی شناسم و ثانیا در طول سه سال نویسندگی در حوزه وبسایت های تحلیلی – خبری، این عجیب ترین کامنتی بود که در پست یک متن خودم دیده بودم که البته اگر برای سایت های بزرگی و پرسابقه داری مثل دنیای بازی و غیره فعالیت می کنید، باید انتظار چنین چیزهایی هم داشته باشید. اینکه نقد کپی شده از نقد آی جی ان است که راستش عرض کنم که هرگز نقدهای خارجی آثار سینما سایت ها را نخوانده ام و هرگز هم الگویی نقد نوشتن من برگرفته از نویسندگان آن ور آبی و اینور آبی هم نبوده است. شاید آخرین باری که به سایت آی جی ان برای نقد سر زده بودم چهار سال گذشته برای نقد بازی Batman Arkham Knight بود که اصلا فرم هر دو زمین تا آسمان فرق می کند و من هم آن موقع نه نویسنده بودم و نه کاوشگر سینما!

      اما اعلام می کنم که هر نقدی را بخوانید، چه نقدهای داخلی مثل نقدهای منتقدان سایت سلام سینما و مجلات معتبری چون مجله ماهنامه فیلم یا فیلم نگار و دورهمی برنامه هفت، کلید واژه هایی را می یابید که ممکن است در نقدهای بقیه هم مشترک باشند! به خصوص نقدهایی که منفی هستند، اگر بروید نقد فیلم «ما همه با هم هستیم» را بخوانیم، قطعا چند کلید واژه مشترک از جمله «فیلم نامه بد»، «هزینه های گزاف» و «زیر سوال رفتن کارنامه تبریزی» را پیدا می کنید وبالعکس در نقدهای مثبت و یا به عبارت انگلیسی (Critical Acclaim) هم می تواند همین گونه باشد…. پس این نمی تواند که چنین چیزی را به من یا هر نویسنده یا منتقدی لیبل بزنید که این نقد از چنین سایت گرفته شده است. خیلی دوست دارم جدا از برچسب زدن، نظرت را در مورد فیلم بگی که در موردش بحث سالمی انجام دهیم. این طوری میشه بهتر همدیگر را درک کرد. ارادتمند شما

      ۴۰
  3. بیشتر ادای دین و عشق بازی تارانتینو با دهه ی پر فراز و نشیب ۷۰ بود تا قصه ای سر و شکل دار. کاراکترهای عقیمن و همینجوری هم میمونن. چه بهره ای از شارون تیت برده میشه؟ تاثیر تیموتی اولیفانت غیر از حضور صرف روی پرده چیه؟ اگر قراره در تقابل با ریک پی به Insecurity شخصیت ببریم بنظرم لازم نبود اینهمه وقت صرف بازسازی سریال وسترنی بشه که رسما فیلره! تنها شگفتی فیلم برای من برد پیت بود که بازم رگه هایی از Inglorious Basterds رو میشد درش دید ولی از تیپ صرف خارج شده بود. دی کاپریو هم هیچ تفاوتی با Wolf Wallstreet نداره، همونجوری داد میزنه و همونجوری خوشحالی میکنه! ۰ایکاش کرت راسلش بیشتر بود!)
    ممنون از سپهر گلمکانی عزیز و این نقد کوتاه اما موشکافانه ش :like:

    ۴۲
  4. من نفهمیدم اصلا چه تاثیری داشت وجود قصه ی پولانسکی که از روز اول گفتن میخواد مرگ زن پولانسکیو بسازه ولی اون بخش اگر حذفم میشد مهم نبود یعنی وجودش الکیه واقعا اونو حذف میکرد چفتو بست میداد به بقیه جاها فیلم بهتری میشد البته من دوستش داشتم فیلمو

    ۴۱
    1. تارانتینو همیشه در پرداختن به شخصیت های مکمل داستان هایش بسیار خوب کار می کرد که حتی از قهرماناش بیشتر در معرض توجه مخاطب قرار می گرفت ولی در این فیلم شخصیت های مکمل به صورت سطحی به آن پرداخته شدند که از تارانتینو بعید بود. ایده روایت یک داستان در آن فضای پرهیاهو هالیوود پتانسیل بسیاری داراست ولی متاسفانه تارانتینو در آن شلوغی مقطع، نتوانسته یک داستان منسجم را روایت کنه.

      ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر