ویدئوگیم از داستانهای تمدنهای کهن و دردسرساز مریخی و قصههای اقتباس شدهی لاوکرفتی اشباع شده است. دیگر هرکسی میخواهد یک داستان ترسناک را بهانهی ساخت بازیش بکند یا مریخ را خط خطی میکند یا تن لاوکرفت بیچاره را در گور میلرزاند! بازی Moons of Madness استودیوی Rock Pocket Games هم از همین بنجلهای لاوکرفتی/مریخ جای زندگی نیست، است! با نقد و بررسی بازی Moons of Madness با دنیای بازی همراه باشید.
قمر مصنوعی
ماجرایی اولشخص Moons of Madness علاوه بر داستان تکراری بزک کرده، گیم پلیش را هم مدیون یک مجموعهی دیگر است؛ بعد از موفقیت مجموعه بازیهای Amnesia و مخلفاتش، سازندههای این شکل ار بازیها از یک سری المان امتحان پس داده استفاده میکنند؛ معماها، دشمنی که فقط باید از دستش فرار کرد، ترسو بودن شخصیت اصلی، بیدفاع بودن در برابر دشمن و «جامپ اسکیرها» (Jump Scares). بازی Moons of Madness به جز مورد نخست از هیچکدام این موارد نمرهی قبولی نمیگیرد. اصلیترین دلیل این نقص بزرگ، کارگردانی و کنترل بسیار بد بازی است. بازیهای اولشخص برای User Friendly بودن نیاز دارند که تنظیمات حساسیت حرکت و چرخاندن دوربین در آنها زیاد باشد. در این بازی اصلا چنین چیزی وجود ندارد! علاوه بر اینکه شخصیت اصلی بازی بسیار کند راه میرود، هیچ تنظیم حساسیتی برای سرعت چرخاندن دوربین وجود ندارد. دوربین آنقدر آرام میچرخد که نگاه کردن به اطراف به کاری بسیار خستهکننده تبدیل شده است. به همین دلیل مهم، جامپ اسکیرها بیمعنی شدهاند و هیچ هماهنگی بین کادری که میبینید و دیالوگی که به زبان شین نیوهارت، شخصیت تحت کنترل شما جاری میشود وجود ندارد! مثلا در حال نگاه کردن به دیوار هستید که شین مثل دیوانهها فریاد میزند و با تعجب از دیدن موجودی در تاریکی میگوید!
معمولا این سکانسها را یا باید از قبل کارگردانی کرد و قاب در کنترل کاربر نباشد یا زوایهی حرکت شخصیت به شکلی باشد که در ۹۹ درصد آن موقعیت، صحنهی ثبت شده را ببینیم! در بیشتر صحنههای ترسناک، بیشتر به بلاهت شخصیت اصلی میخندیدم تا اینکه تنم یخ بزند و از جایم بپرم! از طرفی صداپیشگیهای بازی هم به خاطر این مشکل بسیار تصنعی از کار درآمده است. کار صداپیشهها هم چندان خوب نیست و نمونههای بسیار درخشانتری در این ژانر وجود دارند که شنیدن مجددشان مو به تن آدم سیخ میکند. هنوز که هنوز است با شنیدن مونولوگهای بازی Amnesia Machine for Pigs متاثر میشوم. البته ناگفته نماند که صداپیشههای آن بازی اکثرا از بازیگران تئاتری انگلستان بودند.
مورد بعدی، طراحی دشمنهای بازی است. در بازیهای موفق این ژانر، معمولا سر و ته آنتاگونیست بازی با یک دشمن هم میآید. حضور این دشمن هم همیشه به همراه یک سری المانهای وحشتآفرین است. در آمنسیا، مترسک همراه با نواهایی غریب و صدای پاهایش از راه میرسید و شخصیت اصلی را چنان به ورطهی وحشت و اضمحلال فرو میبرد که بیچاره خودش را خراب میکرد و البته این حس را به مای مخاطب هم منتقل میکرد! اما در اینجا با چندین دشمن مختلف طرف هستیم که هیچکدام نه طراحی درستی دارند و نه حضورشان ترسی میآفریند. صرفا آبجکتهایی هستند که وقت حاضر شدن، شین دری وری میگوید و جیزز جیزز کنان رو به در و دیوار توبهنامه میخواند!
از سوی دیگر خیلی از انیمیشنهای دست و حرکات دوربین هم بسیار محدود، تصنعی و خشک هستند. هر بار از دری عبور میکنید شین تبدیل به شخصیت غیرقابل هدایت یک بازی ریلی میشود. هر بار که قرار به انجام حرکتی برای برداشتن چیزی یا حل کردن معمایی باشد باز همه چیز مکانیکی، ریلی و خشک میشود. و باور کنید تجربهی چنین چیزی در یک بازی اول شخص که قرار را بر کنترل همه جانبهی شما گذاشته بیش از اندازه روی اعصاب است. حتی در زمان سکانسهای معدود کارگردانی شده که شما کنترلی روی تنظیم زاویهی قاب ندارید هم همین حرکت کند و مکانیکی قاب، زهر سکانس وحشتآفرین را میگیرد. این مورد در کنار کارگردانی بدی که بالا به آن اشاره کردم، تجربهی بصری بازی را به چیزی مثل دیدن فیلمی تبدیل میکند که صدایش سینک نیست و ترس و وحشت در آن تبدیل به یک کمدی مضحک شده است.
نجاتدهنده پازل است!
بازیهای این سبک در کنار تعریف داستان و تعقیب و گریزهایشان یک مکانیک مهم دارند که نقش تنظیمکنندهی ریتم را ایفا میکند. بازی Moons of Madness هم چنین فرمولی را استفاده کرده است. معماهای بازی تنوع قابل قبولی دارند و شامل دو بخش هستند که براساس نوع روایت داستان باهم فرقهای دیداری دارند. داستان یا در راهروهای پیچ در پیچ یک ایستگاه تحقیقاتی روی مریخ رخ میدهد یا در دنیای پر از هذیانهای ذهنی شین. معماهایی که در محیط پیشرفتهی ایستگاه فضایی رخ میدهند تنوع خیلی زیادی دارند؛ استفاده از دستگاه سانتریوفوژ تا راه انداختن پنلهای خورشیدی برای وصل شدن برق و تعداد زیادی معما که همگی ریتم خوبی به بازی میدهند و منطقی و خوب طراحی شدهاند. معماهایی که در ذهن شین جریان دارند، سادهتر هستند ولی طراحی معقول و قابل قبولی دارند و ریتم را زیاد کند نمیکنند. این دو شکل از معما در انتهای بازی به هم پیوند میخورند و ریتم جالبی به روند بازی میدهند. البته مشکل اینجا است که همهی این تلاشها با ترکیب شدن با مشکلات جدیای که در بالا به آن اشاره کردم به شکل کامل به ثمر نمینشینند و بازی عقیم میماند!
کوتولهو اینها!
سخن چندانی در مورد داستان بازی قابل گفتن نیست! همهی المانهای روایت و شخصیتپردازی قصه، قبلا بارها امتحان شده و کلیشه هستند. شین نیوهارت، تکنسین از همهجا بیخیر یک ایستگاه فضایی روی سیارهی مریخ، با یک کابوس وحشتناک (کمِدیِ توی دیوار!) از خواب بیدار میشود. سپس آرام آرام به اتفاقاتی که در ایستگاه رخ میدهد پی میبرد و تاریکیها و مصیبت نمایان میشوند. در کنار این، مشکلات روحی قدیمی او سر باز میکنند و تصورات و هذیانهایش باعث عذاب و وحشتش میشوند. در انتها هم اتفاقات زندگی شخصیش به اتفاقات غریب روی مریخ پیوند میخورند و تمدنی باستانی با آنها درمیآمیزد و یک آش شعله قلمکار لاوکرفتی درست میشود! فضاسازی قصه برای خلق یک محیط مالیخولیایی ترسناک به خاطر همان داستان تکراری کارگردانی بد و البته استفادهی خیلی بد از موتور پایهی آنریل به ثمر ننشسته است. یا فضاسازی از قصه عقب است یا کارگردانی و روایت قصه از فضاسازی و اینها هیچوقت باهم یکی نمیشوند تا باعث لذت از یک ترکیب یکپارچه باشند. تم لاوکرفتی قصه هم بیشتر اوقات از حدش بیرون میزند و به جای ایجاد حس خفقان وحشت، دایما به شما یادآوری میکند که من یک داستان بیمایهی درجه چندم مثلا ترسناک لاوکرفتی هستم! بیچاره لاوکرفت که در زمان حیاتش از داستانهایش خیری نبرد؛ بعد از مرگش هم آنقدر توی داستانها و تم اصلی قصههایش دست بردند و هر کس نخود لوبیایش را کم و زیاد کرد که در حال حاضر کوتولهودان جهان ادبیات و محصولات فرهنگی ترسناک پر شده و درحال انفجار است!
مریخی همیشگی
بازی Moons of Madness یک اثر معمولی ماجرایی است که قصهاش تکراری و کارگردانیش افتضاح و معماهایش خوب هستند. به همین دلیل در هنگام بازی کردنش دایما با ریتمی بالا و پایین مواجه خواهید شد. گاهی احساس خوبی از بازی کردنش خواهید داشت و بلافاصله حالتان را بههم خواهد زد! گاهی از حل کردن معماهایش حظ میبرید و کمی بعد با دیدن سناریوهای آماتوریش دلزده میشوید. جهان ساخته و پرداختهی بازی هم اصلا سر و شکل درستی ندارد و حس حضور در مریخ را آنطور که باید و شاید به مخاطبش منتقل نمیکند. فقط از یک چیز تعجب میکنم و آن این است که الون ماسک کی قرار است به این مریخ هراسی زیاده از حد بازیهای ویدئویی اعتراض بکند؟! همین حالایش هم از اینکه بشر قرار است کلونی خودش را در مریخ برپا کند و به «آن دیار» برود، دچار وحشت میشوم!
Verdict
Platform: PS4 – Score: 5 out of 10
When you mixed Lovecraft stories with martian ancient civilization cliches and added some good puzzles into the gameplay you have Moons of Madness. A mediocre game you will forget very soon!
(نقد و بررسی که مطالعه کردید براساس نسخهی منتقدین بازی Moons of Madness که توسط ناشر برای دنیای بازی ارسال شده نوشته شده است.)
با این توصیفاتی که کردی ۵ هم زیادشه