بیوگرافی رابرت برسون| تمام معنویت سینما
«رابرت برسون» (که در ترجمه فرانسوی گاها روبر برسون خوانده میشود) کارگردانی فرانسوی، زاده ۲۵ سپتامبر ۱۹۰۱ است. در فیلم شناسی روبر برسون، شهرت اصلی فیلم های رابرت برسون به سبک روحانی و مذهبیاش در فیلمنامه، شیوه استفاده از صدا در فیلم و استفاده از دیزالوهای متعدد در تدوین و شیوه بازی گرفتنش از بازیگران است. در ادامه با زندگینامه رابرت برسون و بیوگرافی رابرت برسون دنیای بازی را همراهی کنید.
«ژان لوک گدار» که خود موج نوی سینمای فرانسه است، در وصف روبر برسون میگوید:
برسون سینمای فرانسه است همانطور که موتزارت موسیقی آلمان است و داستایوفسکی ادبیات روسیه.
با بررسی بیوگرافی رابرت برسون میتوان دریافت که تاثیراتی که رابرت برسون روی فیلمسازان مشهور بعد از خود گذاشته است قابل تامل است. «آندره تارکوفسکی» هم از سبک سینما رابرت برسون در مصاحباتش زیاد صحبت میکند و فیلم مورد علاقهاش «خاطرات کشیش یک روستا» است.
از معروفترین فیلمهای برسون میتوان به «موشت»، «محکوم به مرگی گریخت»، «جیببر»، «ناگهان بالتازار»، «محاکمه ژاندارک»، «خاطرات کشیش یک روستا»، «لانسلو دو لاک»، «شاید شیطان» و «پول» اشاره کرد.
زندگینامه رابرت برسون
اگر پیش از پرداختن به فیلم های رابرت برسون مختصری از زندگینامه رابرت برسون بگویم، باید بگویم که رابرت برسون در جوانی مشغول نقاشی و عکاسی بود تا این که اولین فیلم کوتاهش را در سال ۱۹۳۴ ساخت. در جنگ جهانی دوم به مدت یک سال در زندان نازیها به سر برد و در همان سال اولین فیلم بلندش «فرشتگان خیابان» ساخته شد. با فیلم خاطرات کشیش یک روستا روی آوردن او به استفاده از نابازیگرها و ساختن آثار مینیمالیستی رقم خورد. از آنجایی که فیلمهای رابرت برسون عامهپسند نبودند و جنبه شخصی داشتند، در پیدا کردن سرمایهگذار با مشکل مواجه بود و ساختن بیش از یک فیلم در ۵ سال برایش سخت بود. او در اواخر دهه هشتاد سینما را کنار گذاشت و در سال ۱۹۹۹ از دنیا رفت. حال پس از زندگینامه رابرت برسون، در ادامهی بیوگرافی رابرت برسون به بررسی برخی از فیلم های رابرت برسون میپردازیم.
فیلم های رابرت برسون: خاطرات کشیش یک روستا
بیوگرافی رابرت برسون را با فیلم خاطرات کشیش یک روستای شروع میکنیم که در سال ۱۹۵۱ به نمایش در آمد، فیلمی به دور از موضعگیری در مورد مذهب؛ به دور از قضاوت کردن و مورد قضاوت قرار گرفتن در وادی الهیات. داستان فیلم صرفا به نمایش گذاشتن کشیشی است که خدا را عشق میداند نه خالق عشق. ادبیات کاراکتر این فیلم برسون مرا به یاد «از طریق پنجرهای به تاریکی» «اینگمار برگمان» میاندازد، جنونی از جنس عشق.
در فیلم برگمان هم کاراکتر در انتها تاب فقدان عشق را ندارد و به تیمارستان منتقل میشود، اما برسون برای من زمینیتر است؛ کمتر استعاری، کمتر به دنبال خلق فضای فانتزی. تمام هنر رابرت برسون در خلق یک اثر، نمایش یک موقعیت به زمینیترین شکل ممکن است. برسون حتی در بازی گرفتنش از بازیگرها بر خلاف شیوههای بازی گرفتن در سینمای بدنه، به دنبال چهرهای سرد است، چهرهای با کمترین میمیک. جسارت رابرت برسون در شیوه بازی گرفتن در سکانسی بارزتر میشود که متوجه میشویم کاراکتر فیلم درد فیزیکی شدیدی دارد ولی صورتش در نمایش احساس همچنان اغراقآمیز نمیشود، بلکه چهرهاش واقعیتر است.
پرسشی که پیش میآید این است که واقعا انسان در مواجه با درد چقدر شبیه این کاراکتر عمل میکند؟ در اولین مواجه شخصی با این مسئله، شیوه بازی گرفتن او را بر خلاف سینمای پر زرق و برقی که به دنبال ستارهای است تا با بیان احساس در چهرهاش از مخاطب لبخند رضایت و کف زدن بگیرد، واقعیتر و ملموستر احساس کردم. برسون با خالی کردن فیلم از حداقل عناصری که آن را به اصطلاح دراماتیزه میکند، یا کوتاه بگویم فیلم را نمایشی میکند، به دنبال تعریف دیگری از دراماتیزه کردن است. رابرت برسون به دنبال نمایش امر دراماتیک با شیوهای غیر دراماتیک است، با تهی کردن فیلم از هر آنچه بوی تزویر و کاشتن تصنعی در فیلمنامه را میدهد، خالی کردن فیلم از هر گونه موقعیتی که بوی تظاهر میدهد.
برگردیم به سراغ بیوگرافی رابرت برسون و خود فیلم. فیلم در مورد کشیشی است که برای اداره کلیسایی از راه نسبتا دوری آمده است. او به همه محبت میکند اما از کسی محبت نمیبیند. سوال دیگری که برسون در ذهن ایجاد میکند این است که اعتقادات یک فرد به کنار، آیا واقعا او لایق این حجم از بی رحمی و اذیت و آزار است؟
فیلم دقیقا در نقطهای درست قرار گرفته است چون یک لامذهب واقعی هم در مواجه با فیلم و کاراکتر ما همذات پنداری میکند و به جد میگوید که او سزاوار این ظلم و بی محلی نیست. کشیش فیلم در کنار تمام انگیزههای مذهبیاش جنسی از صداقت دارد که همچون ساختار اصلی فیلم برسون، واقعی است، ملموس است. زمانی که شخصی برای آوردن نامه به نزد کشیش میآید، او صادقانه در حال اندیشیدن به آن است که:
خیلی مشتاق بودم در مورد کارهایی که توی کاباره میکنن ازش بپرسم، اما شهامتش رو نداشتم. او هر یکشنبه مشغول رقص است.
جنس اعتراف او با خود، مثل یک کشیش واقعی است. او در بیان این حسرتها و اعترافات بی پروا است، او با خودش تعارف ندارد، هر چیزی را با خود مینویسد. هر موقع در مواجه با شخصی مثل دکتر، در مورد خالقش که آن چنان دوستش دارد و مفهوم عشق را با او یکی میداند، شک میکند، دست به پرسش گری میزند.
یکی دیگر از ویژگیهای فرم برسون استفاده از دیزالوهای متعدد است و کنار این دیزالوها، سکانسهایی به شدت کوتاه و مختصر که با دیزالو به یکدیگر مرتبط میشوند. برای مثال سکانسی وجود دارد که کشیش از خانه بیرون میآید و دختری که ظاهرا علاقه خاصی به او دارد در حال نظارهی اوست و بعد با یک دیزالو به سکانس بعد منتقل میشود. POV دختر در این سکانس لانگشاتی را نشان میدهد که کشیش در ته قاب در انبوه درختان در هم تنیده در حال قدم زدن است.
در ادامهی بیوگرافی رابرت برسون باید بگویم که جنس دیزالوهای روبر برسون برای من بیانگر آن است که او به دنبال نمایش صحنهای به شدت ویژه نیست، بلکه او به سادگی عجیبی در فرم دست یافته است که سادهترین چیزها را به زیباترین و کافیترین شکل در کادر به نمایش میگذارد، با کمترین مصرف وقت و نهایت اختصار. سکانسهای کوتاه این چنینی در سینمای رابرت برسون نقش به نمایش گذاشتن یک لحظه کوتاه و ساده را دارند که شاید در وهله اول اهمیت چندانی نداشته باشد اما برای کاراکتر در لحظه اکنون پر از احساس و معناست.
زیبایی دیگری در فیلم خاطرات کشیش یک روستا که برای من خیلی به چشم میآید، خوشحالی و خندهی کشیش در انتهای فیلم است؛ آنجا که میخواهد روی موتور سوار شود و با دیدن غریبهای که با او به مهربانی رفتار میکند، به وجد میآید. جنس خندیدن آن لحظهی شخصیت از لحظات سینهفیلیاییای است که هر گاه به خاطرات کشیش یک روستا فکر میکنم جلوی چشمم است. اولین خندهای که بعد از مدتها تحمل درد و رنج روی چهرهی کشیش نقش میبندد از آن سکانسهایی است که به یادها میماند.
فیلم شناسی روبر برسون: جیببر
در ادامهی بیوگرافی رابرت برسون به فیلم جیببر میرسیم که در زندگینامه رابرت برسون در سال ۱۹۵۶ اکران شد، داستان شخصی است که مادر مریضش را رها کرده است و به ندرت به او سر میزند. گذران زندگی این شخصیت از جیببری است و شخصیت مورد علاقهاش بارینگتون، دزدی که مانند رابین هود از صاحب ثروت دزدی کرده و به فقرا میبخشد. جیببر دقیقا خود را مدعی تحقق امری میداند که از لحاظ قانونی جنایت محسوب میشود اما در جواب این ناهنجاری به پلیس و رفقای نزدیکش گوش زد میکند که در جامعه باید افراد باهوشی باشند که قانون را در لحظه بشکنند و بنا بر صلاح خود، جرم کنند.
جیببر قصه دقیقا همان «راسکولنیکف» رمان «جنایت و مکافات» «داستایوفسکی» است، شخصی که دزدی را به خودی خود کار بدی تلقی نمیکند. جیببر جنایت را حق خود میداند. دغدغه و جهان بینی پر رنگی که در اکثر فیلمهای برسون دیده میشود همین مسئله جنایت است؛ جنایت برای کاراکترهای برسون گویی دروازهای است به آزادی. شخصیتهای فیلمهای برسون برای ارضای خود دست به جنایت میزنند. اما پرسش این جاست که وقتی از جنایت به مثابه آزادی صحبت به میان میآید دقیقا منظورمان چیست؟
در فیلم شناسی روبر برسون در مییابیم که انگیزهای که برای جنایت در کاراکتر ایجاد میشود گاهی امری بیرونی است مانند فیلم پول برسون؛ به هم خوردن نظم زندگی عاملی بیرونی است، جامعه نیز همین طور، در یک کلام خود پول عامل است. در جیببر نیز این تمایل به جنایت از سر مسئله پول و فقر نسبی پیدا میشود اما ریشهای درونی نیز دارد. کاراکتر خودش این جنایت را به منظور رهایی مرتکب میشود. شاید واقعا نتوان تشخیص داد که جنایت در جیببر یا حتی بیوگرافی رابرت برسون صرفا تاثیر گرفته از امری بیرونی است یا درونی. آیا محیط ایده جنایت به مثابه رهایی نسبی را تحمیل میکند یا زاییده ذهن کاراکتر است؟
اما مسئلهی مهمی که در فیلم شناسی روبر برسون مورد تأمل است و پرسشی اصلی این است که رهایی از چه؟
آیا میشود با جنایت از فضای بروکراسی حاکم در قانون و دستگاه تنبیه گریخت؟ جواب مسلما منفی است اما چه اتفاقی میافتد که کاراکترها به دنبال این آنارشیگری در پی تسکین موقت خود میروند؟ گویا از قبل عواقب این هرج و مرج را نیز پذیرفتهاند که بازخواست میشوند، اما راه ثانویهای برای گریز از این تفکر نیست . جنایت به مثابه آزادی (که خود تحقق آزادی همیشه در سینمای برسون حل نشدنی باقی میماند) عقیده یکهای است که در سرنوشت شخصیتهای فیلمهای برسون حک شده است.
از طرفی در بیوگرافی رابرت برسون با گفتمان فوکویی در مورد شیوه مراقبت و تنبیه زندانیان و مسئله زندان به عنوان دگرمکانی آرمانی که به دنبال التیام است اما ناکارآمد، بدین ترتیب بازداشت نیز مفید تلقی نمیشود. تمسخر این سیستم مراقبت و تنبیه، در یک کلام زندان، در فیلم پول بیشتر به تصویر کشیده میشود.
با فیلم شناسی روبر برسون در مییبابیم که روبر برسون با دست گذاشتن روی سیاست رادیکالی که دارد، به دنبال به چالش کشیدن مفاهیمی نظیر، فقر، قانون، جنایت و … است و رادیکالتر از هر فیلمساز دیگری، بدبینانه یا شاید واقعبینانه به دنبال به تصویر کشیدن موقعیتهای این چنینی است. در وصف رابرت برسون فقط میتوان از گدار جمله آورد که برسون سینمای فرانسه است و ایدهآلیسمی که برسون به نمایش میگذارد از رئالیسم کنونی سینما واقعیتر است.
در ادامهی بیوگرافی رابرت برسون بخوانیم:
بیوگرافی رابرت برسون: بخش کوچکی از مصاحبه «میثاق نعمت گرگانی» در مجله «نهست» با «برایان پرایس» در مورد فیلم های برسون:
میثاق نعمت گرگانی: عنوان فصل نخست کتاب شما «جنایت به مثابه شکلی از آزادی» است. چگونه این آزادی را با توجه به اهمیت تقدیر در فیلمهای برسون تفسیر میکنید؟
برایان پرایس: فکر میکنم این تقدیر نیست که در سینمای برسون کار میکند بلکه قیمومت است. طبیعتاً از طریق کلیسا و البته پلیس، دولت و در مورد «مردی که گریخت» (۱۹۵۶) دشمن. ایدهای که در این مورد پیشنهاد میدهم را خودمختاری جنایی مینامم. هدف از آن اشاره به روشهایی است که مجرمان وقتی در کارشان خوب هستند- در سطحی که متوجه نمیشویم چه کاری را انجام میدهند- جهانهای متفاوتی نسبت به دنیایی که در آن تحت کنترل و سیطره هستند میآفرینند. به همین دلیل ژنه در آن فصل بسیار مهم است. برای دیگران، زندان مجازات است، برای ژنه ولی پهنهی اروس و خلاقیت. از چنین منظری، مجازات، کار [کردن] را پایان میدهد و مجرم چنانچه قادر به از میان برداشتن اصلاحیات باشد میتواند درون یک نهاد تأدیبی آزاد گردد. طبیعتاً به هیچ وجه منظورم این نیست که جنایت تنها طریقه آزادی است. یکی از مشکلات جنایتکاران که از ابتدای تاریخ سینما، فیلمسازان را سر شوق میآورد ارتباط نزدیکی است که کنشهای خودمختارانه جنایتکار را با بیقانونیای پیوند میدهد که پیامد آزادیای است که ما برای خود میسازیم و در معرض آن قرار میگیریم. شاید فردی آزادی را به میانجی زندگی جنایی و خلاقیت بیابد، ولی از سوی دیگر موقعیتی که فرد خارج از هر نهادی قرار میگیرد، شاید بتواند او را از قدرت مطلق سایر جنایتکاران (یا هر صاحب منصب اعمال خلاقه) محافظت کند. فیلمسازان اندکی این مشکل را مشخصاً با درنظرگرفتن مجازات و ندامت حل میکنند. در برسون این مسئله چندان مشخص (واضح) نیست. در «پول» حتی ایوون نیز دلایل خود را – و یا شاید ارادههای جمعی است که به عنوان علل ظاهر میشوند- برای اعمالی که انجام میدهد دارد، مشخصاً ارتکاب قتل. فکر نمیکنم کسی بتواند مستدل بگوید که قصد برسون این است که ما با ایوون همدلی کنیم. فیلم ولی کاملاً واضح نوع بیگانگیای که او تجربه میکند و نوع خشونتی را که در پی آن میآید، تصویر میکند.
فیلم شناسی روبر برسون: پول
پول (۱۹۸۳) آخرین فیلم در طول زندگینامه رابرت برسون و آخرینی اثری است که در بیوگرافی رابرت برسون بررسی میکنیم. پول به نوعی جهانبینی نهایی روبر برسون را نشان میدهد. فیلم پول نیز مانند فیلم دیگر برسون یعنی موشت، دارای فضایی تاریک است، با این تفاوت که از خودکشی خبری نیست. جالب است که انسان معمولا هر چه به پیری نزدیک میشود فضای ذهنیاش ناخودآگاه به دنبال ثبات و آرامش است و سیاستهای رادیکال و ایدهآلیسمهایش فروکش میکنند. برسون اما دقیقا در نقطهای قرار دارد که عکس این قضیه است. او همچنان در جهانبینی و مصاحبه های متاخرش از فضای تاریک صحبت میکند، از همیشه رادیکالتر، از همیشه به انسان نزدیکتر و از همیشه مارکسیسمیتر است.
پول اقتباسی از «تولستوی» به حساب میآید. خطر اسپویل: ادامهی این بند از مطلب بیوگرافی رابرت برسون داستان فیلم «پول» (۱۹۸۳) برسون را لو میدهد، اگر به هر نحوی نمیخواهید که داستان مذکور جذابیت دراماتیک خود را برای شما از دست بدهد، از مطالعه ادامه متن بیوگرافی روبر برسون بپرهیزید. پایان اسپویل با رنگ قرمز مشخص خواهد شد. پدری با ندادن پول کافی به پسرش او را ناراحت میکند. پسر با کمک دوستش، دست به چاپ پول تقلبی میزنند و دزدی میکنند. این پول تقلبی به دست کارگری میافتد که به طور اتفاقی آن را به سالن کار یک کافه میدهد و در جواب اینکه پولش تقلبی است با سالن کار درگیر میشود. کارگر به زندان میافتد و در دادگاه مورد عفو قرار میگیرد. او که کار خود را از دست داده است برای گذران زندگی دست به دزدی میزند و این بار هم گیر قانون میافتد و بازداشت میشود… . همسرش مطالبه طلاق و او را ترک میکند. او در زندان نه تنها درس عبرتی نمیگیرد بلکه شرورتر میشود و با آزاد شدن از زندان دست به قتل عام یک خانواده میزند و بعد به بار میرود، یک لیوان مشروب میخورد و خودش را با لباسهای خونی به پلیسی که در بار حضور دارد معرفی میکند.
پایان اسپویل
نه تنها تمام داستان بلکه متناسب با جهانبینی و زندگینامه رابرت برسون، تمام جامعه بر محور پول میچرخد. آدمها با نداشتن پول به زندان میروند و با داشتن پول، مثل رشوه ای که پدر به مغازهدار میدهد، آزاد میشوند و آسوده زندگی میکنند. بخشایش و رفاه یا حتی قطب متضاد آن به پول برمیگردد.
فیلم شناسی روبر برسون: لیست فیلم های رابرت برسون
نام فیلم |
سال اکران |
درصد راتن تومیتوز |
امتیاز آیامدیبی |
فرشتگان گناه |
۱۹۴۳ |
۷۱ |
۷.۳ |
بانوان جنگل بولونی |
۱۹۴۵ |
۱۰۰ |
۷.۳ |
خاطرات یک کشیش روستا |
۱۹۵۱ |
۹۵ |
۷.۹ |
محکوم به مرگی گریخته است |
۱۹۵۶ |
۱۰۰ |
۸.۳ |
جیببر |
۱۹۵۶ |
۹۵ |
۷.۷ |
محاکمه ژاندارک |
۱۹۶۲ |
۱۰۰ |
۷.۵ |
ناگهان بالتازار |
۱۹۶۶ |
۱۰۰ |
۷.۹ |
موشت |
۱۹۶۷ |
۸۸ |
۷.۸ |
زن نازنین |
۱۹۶۹ |
۹۲ |
۷.۵ |
چهار شب یک رؤیابین |
۱۹۷۱ |
۸۹ |
۷.۵ |
لانسلو دو لاک |
۱۹۷۷ |
۹۵ |
۷ |
شاید شیطان |
۱۹۷۷ |
۷۹ |
۷.۳ |
پول |
۱۹۸۳ |
۹۷ |
۷.۵ |
بیوگرافی رابرت برسون: افتخارات رابرت برسون
جوایز برسون در جشنواره فیلم کن:
- دو بار جایزهی بهترین کارگردانی برای فیلمهای «محکوم به مرگی گریخته است» و «پول»
- جایزهی ویژهی جوری برای فیلم «محاکمه ژاندارک»
- جایزهی سازمان جهانی کاتولیک برای محصولات صوتی و تصویری (OCIC) و جایزهی ویژهی سربلندی برای فیلم «موشت»
جوایز برسون در جشنواره فیلم برلین:
- دو بار جایزهی سازمان جهانی کاتولیک برای محصولات صوتی و تصویری برای فیلمهای «چهار شب یک رویابین» و «شاید شیطان»
- خرس نقرهای و جایزهی بهترین فیلم خارجی برای فیلم «شاید شیطان»
جوایز برسون در جشنواره فیلم ونیز:
- دو بار جایزهی سازمان جهانی کاتولیک برای محصولات صوتی و تصویری برای فیلمهای «ناگهان بالتازار» و «خاطرات یک کشیش روستا»
- جایزهی بهترین فیلم خارجی و جایزهی منتقدین فیلم ایتالیا برای فیلم «خاطرات یک کشیش روستا»
- جایزهی سن گیرگو، جایزهی سینمای نوین، جایزهی جوری و جایزهی سینهفرم برای فیلم «ناگهان بالتازار»
- جایزه پسینتی برای فیلم «موشت»
- همچنین برسون در چهل و ششمین دوره جشنواره فیلم ونیز در سال ۱۹۸۹، شیر طلایی این جشنواره را به پاس عمری فعالیت سینمایی درخشان به دست آورد.
تماشا کنید: دستهای برسون
امیدواریم که از مطالعهی بیوگرافی رابرت برسون لذت برده باشید و زندگینامه رابرت برسون و فیلم شناسی روبر برسون برای شما مفید بوده باشد. نظر شما در مورد بیوگرافی روبر برسون چیست؟ کدام یک از فیلم های رابرت برسون را دیدهاید؟ کدام یک از فیلمهای رابرت برسون را میپسندید؟ نظر خود را در مورد زندگینامه رابرت برسون با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
ضمن تشکر از مطلب غنی بیوگرافی رابرت برسون، استاد بزرگ سینمای فرانسه، انتشار اولین مقاله آقای نیک بیان در دنیای بازی را تبریک عرض میکنم.
به امید پیشرفت روز افزون شما