انیمه Attack on Titian یکی از پرطرفدارترین انیمههای ساخته شده در دهه گذشته است و افراد بسیاری سرتاسر دنیا این انیمه را یک شاهکار تکرار نشدنی میدانند که با مطرح کردن پرسشهای اخلاقی و فلسفی، مخاطب را به چالش میکشد. «هاجیمه ایسایاما» خالق این انیمه، سیاست همزیستی انسانها را زیر سؤال میبرد و همچنین سیال بودن اخلاقیات و بیاهمیت بودن جدایی نژادها از نظر قدرت طلبان را به تصویر میکشد. در ادامه با تحلیل فلسفی انیمه Attack on Titan همراه تیم انیمه دنیای بازی باشید تا به موشکافی داستان انیمه اتک ان تایتان بپردازیم.
فهرست محتوا
فلسفه انیمه اتک ان تایتان: نفرت از کجا شروع شد؟
داستان انیمه Attack on Titan با یک تراژدی ساده شروع میشود. کودکی که مادرش را از دست میدهد و میخواهد مردم وطنش را از مهلکه جنگی هزار ساله عبور دهد.
با کشف دنیای بیرون از دیوارها، مردم «پارادایس» که فکر میکردند آخرین بازماندگان نوع بشر هستند، میفهمند که بشریت به پیشرفت خود ادامه داده است و نفرت عمیقی نسبت به مردم داخل دیوار دارند. یک حس فراموششدگی و عقبماندگی به «ارن» و همراهانش دست میدهد. «ارن» یک مبارز آخرالزمانی علیه تایتانها نیست بلکه بازتابی از چرخه نفرت و خشونت کل تاریخ بشریت است. چرخهای که یک عده را محبوس و نژادی دیگر را حاکم بر آنها میکند اما «ارن» این موضوع را نمیداند که شکستن این چرخه، تنها به تداوم آن کمک میکند.
مردم «پارادایس» درون سه دیوار بلند پنجاه متری، به شیوهای ابتدایی و قرون وسطایی زندگی میکنند. بیرون این دیوارها غولهای تشنه به خون در مناطق وسیع اطراف، پرسه میزنند. بشریت محبوس شده، محکوم به شکل مخاطرهآمیزی از اسارت و محرومیت از آزادی است. حال «ارن» کنجکاو ما، این زندگی احشام مانند را پس میزند و منتظر یک فرصت است تا بتواند سرزمینهای پوشیده شده از شن و یخ را که در کتاب «آرمین» دیده است، کشف کند.
قبل از اینکه «ارن» به استقبال دنیای بیرون از دیوارها برود، حقیقت تلخ خارج از دیوارها به سراغش میآید. تایتانها حمام خونی راه میاندازند و «ارن» را مجبور میکنند تا از همان کودکی به یک سرباز تبدیل شود. سربازی که آرزوی ریشه کن کردن تایتانها را دارد.
داستانی که «ایسایاما» تعریف میکند، شباهت زیاد و آشکاری به دنیای واقعی و تاریخ جهان دارد. او به زیبایی، با الهام از جنایاتی که علیه یهودیان اروپایی در قرن بیستم رخ داد، تجربهای که الدیاییها از سرگذارندند را به تصویر میکشد. الدیاییها با لباسهای متفاوت و بازوبندهای رنگی، در اردوگاههای محافظت شده زندگی میکردند؛ به دور از دیگران و در نهایت فقر و تنگدستی. تمام این نمادها برای کسانی که تاریخ میخوانند، مثل دژاوو است.
تحلیل فلسفی انیمه Attack on Titan: ارن یگر، برده آزادی
«ارن» روح داستان انیمه Attack on Titan است. شخصیت او یکپارچه نیست به همین دلیل تحلیل آن کار دشواری است. مرگ مادر «ارن» خراشی بر روح و قلبش بود، اما شوک بزرگتر و ضربه عمیقتر زمانی به او وارد شد که متوجه میشود مردمانی، خارج از دیوارها حضور دارند.
مردم «ارن»، الدیاییها، مورد نفرت تمام جهان هستند و آنها را شیاطینی میبینند که به هر قیمتی که شده باید ریشهکن شوند. در تاریخ و در جنگ جهانی دوم، حزب نازی، تبلیغات بیشماری علیه یهودیان انجام داد. یهودیان به عنوان موجودات غیرانسانی به تصویر کشیده میشدند؛ موشهای خائنی که هوس تخریب شهر را کرده بودند. از دید مردم دنیا، الدیاییها، دیوها و تخم ابلیسهایی هستند که باید هرچه سریعتر نابود شوند. آنها هیولاهایی تهی از عقل و وجدان هستند که برای رستگاری، باقی انسانها را میخورند.
تأثیر دیدگاه جهانیان نسبت به مردم «ارن» باعث شد که او نیز تبدیل به یک هیولای نسلکشی شود. تا قبل از ملاقات با مردم خارج از دیوار، «ارن» یک کودک سادهلوح و خیالپرداز بود که بعدها تبدیل به یک سرباز، با ارادهای تزلزلناپذیر شد.
زمانی که به «ارن» نگاه میکنیم، شاهد مجموعهای از ویژگیهای متناقض هستیم که تحولات مختلفی را پشتسر گذاشته است. زمانی که او «میکاسا» را از دست قاچاقچیان نجات داد، ماهیت «ارن» برای ما آشکار شد. شخصیت او توسط یک حس مهربانانه بشردوستانه احاطه شده است که هرلحظه میتواند جای خود را به خشم غیرقابل مهاری بدهد. «ارن» همیشه از این درگیری روانی و جنگ داخلی رنج میبرد. شخصیتی که دائماً به خودش شک میکند و چارهای جز حرکت به جلو ندارد. زیرا همان لحظه که «ارن» و مردم «پارادایس» متوجه قدرت فراطبیعی او میشوند، «ارن» خودش را یک منجی و مظهر امید آینده بشریت تصور میکند.
شخصیت «ارن» و پارادوکسهای اخلاقی او، ماهیت عمیق شخصیتش را نشان میدهد. پسر آزادیخواه، درواقع بردهای است که تمام زندگی خود را دویده تا از محدودیتهای اطرافش فرار کند. تسلیم و بندگی برای او غیرقابل تحمل بوده است و عطش رهایی، او را به سمت آزادی سوق میدهد. متأسفانه در نهایت، علیرغم تمام تلاشهایش، تنها چیزی که نصیبش شد، یک قفس طلایی رنگی به نام آزادی بود. «اسپینوزا» در متون خود توضیح میدهد که انسان نمیتواند آزاد باشد زیرا هر کاری که ما انجام میدهیم با اراده الهی تعریف میشود. از آنجایی که ما مسیری را دنبال میکنیم که یک موجود برتر از پیش برای ما تعریف کرده است، آزادی صرفاً یک توهم است که دنبال کردن آن بیمعنی است.
در تعریفی دیگر، آزادی مفهومی مطلق است و تعریف کامل و جامع آن دشوار. «روسو» معتقد است که آزادی عبارت است از توانایی انجام هر کاری که به دیگران آسیب نمیرساند. بدون شک «ارن» با شنیدن این تعریف، «ژان ژاک» را بین دستانش خرد میکند.
«ارن» به خاطر دنیایی که در آن بزرگ شده است و به ویژه به خاطر شخصیتش، بینشی بسیار نزدیک به «سارتر» دارد. فیلسوف فرانسوی میگوید که هرگز به اندازه دوران اشغال آلمان نازی آزاد نبوده است. شکست فرانسه به این معنی بود که مردم این کشور حقوق خود را از دست دادند؛ از حق صحبت گرفته تا تفکر.
«سارتر» معتقد بود که شرایط وحشیانه مبارزه فرانسه برای رهایی از ظلم نازیها، همه کسانی را که میجنگیدند را قادر ساخت تا ماهیت زندگی «اگزیستانس» را کشف کنند. تنها در مواقع بحرانی است که انسان میفهد حقیقتاً آزادی چیست و در آن لحظه است که میتواند شرح و بسط زندگی منصفانهتری را تصور کند. برای «ارن» مبارزه خود آزادی است. تا زمانی که میجنگم، آزاد هستم.
«کلمنت دراپو» در کتاب خود با نام (Beyond the walls of Attack on Titan)، اشاره میکند که «ارن» در لغت به معنای فرد مقدس است. تا بخشی از داستان همینطور است. «ارن» برای مردم «پارادایس» تجسم رهاییبخشی است که آنها را از نابودی و منقرض شدن نجات میدهد.
در فصل چهارم انیمه Attack on Titan، پرتوی تازهای بر شخصیت «ارن» میتابد. او با درک این موضوع که اگر اقدامی نکند، مردمانش آسیب میبینند، تن به بدترین جنایات میدهد. جانایاتی که پشت یک آرمان دروغین مخفی شدهاند. اطراف «ارن» را پیروانی احاطه کردهاند که آماده هستند او را تا جهنم دنبال کنند. «ارن»، قهرمان داستان به یک آنتاگونیست تبدیل میشود؛ سنگدل و بیرحم.
مقصر دانستن یک شخصیت کار سختی است. «ارن» هرگز مظهر فضیلت مطلق نبود. او خطاپذیر و گاهی اوقات رقتانگیز بود اما همیشه اعتقاد داشت که میتواند با جنگیدن و امیدوار بودن، امید دیگران باشد. با این حال تغییر شخصیت او ثمره چرخه نفرت است. چرخهای که توسط پدری که هرگز سعی نکرد فرزندان خود را از گناهانشان نجات دهند، تداوم یافته است. «ارن» اسیر دیوارها و جزیرهای بود که در آن زندانی شده بود. او هیچ تفاوتی با یک کودک فلسیطینی که بین اقدامات حماس و سیاست آپارتاید نتانیاهو به دام افتاده، ندارد.
در رژه مرگبار «ارن» او با یک نگاه خالی از احساس، دنیایی را از ارتفاع صدمتری میدید که درحال نابودی بود. تهی بودن آرزوی آزادی را میتوان در چهره «ارن» مشاهده کرد. در قسمت آخر انیمه Attack on Titan به نظر میرسید تمام احساسات درون او مرده است و خشم، غم و اراده جای خود را به یک ناامیدی ظاهری داده است. او تبدیل به هیولایی شد که مادران را از فرزندانشان جدا میکرد.
نقد فلسفی انیمه اتک ان تایتان: دیدگاههای متفاوت
درک ما از یک رویداد همیشه تحتتأثیر زاویهای است که به آن نگاه میکنیم. «راینر»، «برتولت» و «آنی» خائنانی هستند که همنوعان خود را برای رسیدن به قدرت میکشند. اما اگر داستان انیمه Attack on Titan را از دیگدگاه این خائنین ببینیم، جای قهرمان و ضدقهرمان تغییر میکند. «راینر» شباهت بسیاری به «ارن» دارد. او با استعداد و خاص نیست اما اراده آهنین و نوعی حس فداکاری در او وجود دارد. هر دو حاضرند تا جان خود را برای نجات دوستانشان بدهند.
«راینر» آرزوی قهرمان شدن برای خانواده و مردمش را داشت پس به تایتان زرهپوش تبدیل شد. «راینر» در جزیره «پارادایس» متوجه شد شیاطینی که با آنها میجنگید عادی هستند و مثل او رویا و هدفی را دنبال میکنند. «راینر» که آرزوی قهرمان شدن را داشت، مجبور بود تا زنانی را بیوه و کودکانی را یتیم کند. برای مردم «پارادایس» تایتان زرهپوش هیچوقت یک قهرمان نبوده و نخواهد بود. «راینر» تجسم کامل مرگ است؛ ویرانگر دنیاها.
«ارن» و «راینر» دو روی یک سکه هستند تنها تفاوت آنها این است که «راینر» از جنایات اجداد خود آگاه است و تحقیر و شکنجه «مارلی» را میپذیرد. در اواخر داستان انیمه Attack on titan، «راینر» از یک سرباز سختکوش به مردی خسته تبدیل شد. مردی که به این نتیجه رسیده است، نمیتواند از کسانی که دوست دارد محافظت کند. تنها راه رستگاری او به پایین کشیدن «ارن» است.
موشکافی داستان انیمه Attack on Titan: عذابهای جنگ
وحشت و چهره ناخوشایند جنگ از همان ابتدا در انیمه Attack On Titan به ما نشان داده میشود. شخصیتهای داستان پس از شروع کلاسهای نظامی، متوجه میشوند که هیچ چیز مطلوبی در زندگی وجود ندارد و زندگی خلاصه میشود در جلو رفتن و مرگ. «ارن» و همراهانش میدانستند که با وجود تایتانها نمیتوانند زندگی آرامی پشت دیوارها داشته باشند.
«جان» نیز دنبال زندگی آرام پشت دیوارها بود. او رستگاری را زندانی شدن داخل درون داخلیترین دیوار شهر میدید. اما بعد از دست دادن دوستانش، هدفش تغییر میکند. پس ابزار خود را بر میدارد و شمیشرهایش را تیز میکند و به خط مقدم میرود. نه برای اینکه زندگی آرامی داشته باشد بلکه میخواهد یاد و خاطره رفقای خود را که در جنگ از دست داده است، زنده کند. او در این راه اگزیستانس خودش را هم پیدا میکند. «جان» شریفترین شخصیت انیمه Attack On Titan است. او زندگی آسوده خود را رها کرد تا دوشادوش عاملین جنگ مبارزه کند. او تنها کسی است که مدام میپرسدکه این جنگ عذابآور کی تمام میشود؟
فرمانده «اروین» تمام عذابهای جنگ را به جان میخرد تا رویای خود و پدر معلمش را زنده کند. رویای آنها کشف حقیقت پشت دیوارها بود که «اروین» تنها یک قدم با آن فاصله داشت. آن یک قدم، کوه اجساد سربازانی بود که فرمانده نتوانسته بود آنها را نجات دهد. «اروین» در بزنگاه کشف حقیقت متوجه یک دوگانگی در اعمال و لفظهایش شد. درنهایت فرمانده با شیاطین درون خود صلح کرد و آرزو و رویای کشف حقیقت را همراه با قلبش فدا کرد به این امید که بازماندگان به مرگ او معنا ببخشند.
«ایسایاما» جنگ را مقدس نمیداند و هیچ شکوه و جلالی برای قهرمانان جنگ قائل نیست. او بشریت را شیاطین جهنمی میداند که خود آن را ساخته است. خشونت ریشه عمیقی در انسان دارد، جنگ و قتلعام یک ابتکار جمعی است؛ برای جلال پادشاهان، احترام به متون مقدس، رهایی از یوغ ظلم، انتقام و محافظت از یک عزیز. هر کاری که انسان انجام میدهد فقط یک جستجو برای یافتن دلیلی برای ابراز خشونت است. تناقض آنجا آشکار میشود که این تاریکی تشنه به خون، پیوسته با نوعی فیض همراه است.
آیا بشریت قادر به کنترل احساسات و اشتهای خود برای خشونت است؟ این سؤالی است که پس از مشاهده انیمه Attack On Titan از خود میپرسیم. داستان این انیمه، تمایل انسان به تسلیم در برابر حرص، حسادت، خشم و انتقام را نشان میدهد. «ایسایاما» جنبه بسیار بدبینانهای را در بینش خود از انسانیت نشان میدهد. به نظر میرسد او متقاعد شده است که فقط یک تراژدی الهی میتواند به کشتارهای بین قومی پایان دهد.
انیمه Attack On Titan یک چرخه بیپایان نفرت و خشونت است. «اروین» معتقد بود، بشر احتمالاً فقط در روزی که تنها یک مرد روی زمین باقی مانده است، از جنگ دست میکشد. بعد از مرگ «ارن» دوستانش تا سالها در آرامش زندگی کردند اما دوباه شعلههای جنگ برافروخته شد و ما میبینیم کودکی به سمت درختی که «ارن» زیر پای آن خاک شده میرود. پس بار دیگر این چرخه تکرار میشود. چرخهای که توسط «یمیر» آغاز و توسط پسر خونخواری به نام «ارن» پایان یافت. البته این چرخه، حلقهای کوچک از یک مجموعه بزرگ است. به نظر میرسد هر بار که بشریت تاریکترین و پستترین اعماق خود فرو میرود، هیولایی مانند تایتانها ظاهر میشوند.
تحلیل فلسفی انیمه Attack On Titan: کلام آخر
آغاز کجاست؟ پایان کجاست؟ هیچ کس نمیداند. به نظر میرسد که تایتانها پاسخی الهی یا طبیعی به نیاز سرکوبناپذیر بشر برای جنگ با یکدیگر هستند. آنها تجسم هیولا و بندگی ما نسبت به اعتقادات ما هستند. ما همیشه دلیلی برای ریختن خون خواهیم یافت؛ چه برای انتقام و چه برای رهایی. یک چیز مسلم است: تا زمانی که بشریت وجود دارد، تایتانها نیز وجود خواهند داشت.
این بود تحلیل فلسفی انیمه Attack On Titan. نظر شما همراهان همیشگی سایت دنیای بازی راجع به انیمه Attack on Titan چیست؟