نقد سریال مردگان متحرک> اپیزود۱.فصل۴> صدای عمیق مرگ
هشدار: این متن بخشهایی از داستان را لو میدهد.
خلاصه داستان: ماهها از اتفاقات فصل قبل گذشته و زندان به جامعهای استوار و آرام تبدیل شده است. ریک بیشتر وقتاش را در زندان میگذراند, مزرعه را بیل میزند, تلهها را کنترل میکند و حواساش به کارل است. دریل گروه جستجوی منابع را هدایت میکند. میشون به دنبال انتقام از فرماندار است. شخصیت تازه وارد,”باب استوکی” با گروه جستجو همراه میشود و زیر قفسههای فروشگاه گیر میکند. در پشتبام فروشگاه هلیکوپتری سقوط کرده که سبب ریزش سقف و زامبیها به پایین میشود. زامبیها حمله میکنند و “زک” میمیرد. ریک با زنی گرسنه آشنا میشود. زن, او را به سوی همسرش هدایت میکند. مشخص میشود که مرد مرده است و زن هم اعتراف میکند که نمیتواند کارهای سیاهی که انجام داده را فراموش کند و این او را به مرز دیوانگی کشانده است. در زندان پسر نوجوانی به نام پاتریک در حمام میمیرد و به شکل زامبی بیدار میشود.
اپیزود آغازین فصل چهارم “مردگان متحرک” همان چیزی بود که ناظر جدید سریال “اسکات گیمپل” قول داده بود. آغازی سریع و طوفانی که گوشهای از اهداف اخلاقی و روانی شخصیتها در این فصل را هم در خود جای داده بود. از هجوم جدیتر زامبیها که مطمئنا میتواند برای دوستداران ژانر عالی باشد تا پرداخت خوبی که به کاراکترها و حال و هوای تازهی زندان شد.
به شدت سکانس افتتاحیه را دوست داشتم. جایی که ریک سعی میکند با استفاده از هدفون, از شندین صدای ناهنجار زامبیها (یا عمیقتر صدای مرگ) جلوگیری کند. با همین حرکت زیبا به اتمسفر حاکم بر زندان پی میبریم و البته حال به ظاهر خوب و در باطن بد ریک را هم درک میکنیم. او محیط امنی را برای خود و دیگران فراهم کرده. محیطی که آنها را از دنیای بیرون جدا میکند. اما مسئله این است که به محض اینکه او به دنیای پشت فنسها نگاه میکند, زامبیها با صدای بلندی که دارند, حقیقت واقعی زندگی را به او یادآور میشوند. و این ریک را اذیت میکند.
رابطهی ریک با آن زن داخل جنگل هم بخش دیگری از شخصیتپردازیاش را شامل میشد. فکر و ذکر ریک امنیت و ترس از برخورد با مشکلات و سختیهای دوباره است و آشنایش با آن زن روی همین زخم کهنه دست میگذارد. او از طرفی دوست ندارد که غریبهها, زندانی که با دقت فراوان ساخته است را خراب کنند. و از سویی دیگر, تلاش میکند تا کارهای سیاهی که قبلا انجام داده است را کنار بگذارد. اما مطمئن نیست که آیا این تصمیم درست است یا خیر. آیا کمک به بازماندگان سرگردان درست است یا خیر؟ کاری که برای آن بازماندهی سرگردان فصل قبل نکرد و صحنهی مرگ او هنوز روح ریک را رها نکرده است. اما ریک در حالی که با افکارش دست و پنجه نرم میکند, با حملهی زن مواجه میشود و درمییابد که به این سادگیها هم نمیتوان از کارهایی که کردهایم, بازگردیم. و آنها را دوباره تکرار نکنیم.
در کنار ریک, اپیزود اول نگاهی هم به دیگر بازماندگان میاندازد. ریک بعد از اتفاقات فصل سوم, دوست دارد کارل و بچههای گروه را از کشت و کشتار باز داشته و به نوعی آنها را همانطور معصوم و بیگناه نگاه دارد. مسئلهای که خود ریک به شدت سنگینی آن را بر دوشهایش حس میکند. اما از طرفی, بقیه میخواهند که آنها را در برابر واقعیتهای زندگی امروز آماده کنند. از همین سو, کارول در خلال جلسههای قصهخوانی سعی میکند طرز استفاده از چاقوها را به بچهها آموزش دهد. اما اطلاع کارل از این موضوع اتفاق جالبی را رقم میزند. باید دید آیا کارل پدرش را باخبر میکند یا خیر. با توجه به اینکه او با استفاده از همین آموزشها بارها از مرگ فرار کرده است.
مگی به نکتهی جالبی اشاره میکند و میگوید “ما فقط نفس میکشیم و زندگی نمیکنیم” او دنبال چیزی برای لذتبردن در آخرالزمان است. چیزی که به زندگیاش ارزش دهد. حتی اگر آن یک نوزاد باشد. این در حالی است که به نظر میرسد “بث” کاملا با دنیای مردهی جدید کنار آمده و نسبت به اتفاقات دردناک پیراموناش کاملا بیحس است و سعی میکند جنبهی مثبت آنها را ببیند. خوشحالم که نویسندگان قصد دارند بث را از آن دختر تک بعدی فصلهای قبل دور کنند و امیدوارم که این روند ادامه داشته باشد.
“تریسی” از کشتاری که نزدیک فنسها به راه افتاده دوری میکند. زیرا مرگ زامبیهایی که بی خبر از همهجا پی در پی میمیرند, ناراحتاش میکند. مطمئنا قلب مهربان تریسی در ادامهی داستان سناریوهای دراماتیکی را برای او در برخواهد داشت. این در حالی است که میشون بعد از این مدت هنوز به دنبال نشانهای برای یافتن فرماندار و گرفتن انتقام است.
از دیگر پیشرفتهایی که به چشم میخورد, میتوان به سیستم دفاعی اطراف زندان اشاره کرد. آن نیزههای چوبی که یادآور “مرگان” و تلههای اوست, درب محکمی که با کشیدن طناب باز میشود و پاکسازی گروهی زامبیهای پرتعداد پشت فنسها از عناصری بودند که تغییرات این مدت را نشانمان میدادند. کاشت گیاهان, مزرعهداری و پرورش حیوانات هم از چیزهایی بودند که با وجود کسی همچون “هرشل” دور از انتظار نبودند. تمام اینها در حالی است که سیستم رهبری گروه هم از آن نظام دیکتاتوری ریک به شورایی متشکل از چندین بازماندهی باتجربه تغییر کرده. همه اینها نکاتی منطقی و رضایتبخش بودند که در این اپیزود خودنمایی میکردند و امیدوارم در ادامه هم بیشتر از آنها ببینیم.
عنوان این اپیزود, “۳۰ روز بدون حادثه” هم به زیبایی در دل اتفاقات داستان گره خورده بود. در حالی که پشت سر گذاشتن ۳۰ روز بدون حادثه در چنین دنیایی, پیروزی بزرگی محسوب میشود. اما این را هم نباید فراموش کنیم که بالاخره ساعت بر روی عدد صفر بازخواهد گشت. اینجا “اگر و اما” اهمیت ندارد. اینجا تنها “چه زمانی” ذهن هرکس را اشغال کرده است. چه زمانی حادثهی بعدی رخ میدهد و چه کسی را با خود میبرد؟
اما در کنار این نکات مثبت, شروع خط داستانی آن چیزی نبود که انتظارش را داشتم و آن هیجانی که باید میداشت را به همراه نیاورد. مسئلهای که فعلا نمیتوان آن را جز نکات منفی به حساب آورد, اما تکرار آن به ضرر جذابیت سریال ختم خواهد شد. تنها چیزی که از این اپیزود میشد حدس زد این بود که در آینده زندان سقوط کرده و رها خواهد شد. اما داستان بیشتر از این جلو نرفت تا ما را کمی بیشتر برای اتفاقات پیشرو هیجانزده کرده و سرنخی دستمان بدهد.
یکی دیگر از ناشناختههای این اپیزود مربوط به “پاتریک” و دلیل مرگاش بود. مرگی که سرنخی در خصوص تهدید جدید فصل بهمان داد. ممکن است بیماری ناگهانی پاتریک کاملا تصادفی باشد. اما این احتمال هم وجود دارد که بیماری واگیرداری (که در پیشنمایش فصل چهار از آن گفتیم) او را به آن حال و روز انداخته باشد. یا اینکه فرماندار عامل مرگ پاتریک و آن خوک است. چراکه من حضور سایهی سنگین فرماندار را در طول این اپیزود حس میکردم. مخصوصا با وجود آن زامبی کور.
نقاط خاکستری این اپیزود به شخصیت “باب استوکی” هم سرایت کردهاند. آیا باب قابل اعتماد است؟ یا اینکه گرگی است در لباس گوسفند؟ آیا او مشروبات الکی مصرف میکند یا اینکه آن بطریهای نوشیدنی تنها یادآور خاطراتی از گذشته برایاش بودند؟ آیا قرار است روند پردازش باب ادامه پیدا کند یا او هم تبدیل به T-Dogی دیگر میشود؟
حملهی زامبیهای داخل فروشگاه یکی از خوبهای این قسمت بود. سقوط وحشتناک زامبیها از سقف, آویزان شدن یکی از آنها از دل و رودههایش و بعد ریزش سقف لحظات هیجانانگیزی را پدید آوردند. لحظاتی که در عین زیبایی, تنشآفرین نبودند. چرا که در قسمت اول به سر میبریم و مطمئنا خبری از مرگ شخصیتهای اصلی نخواهد بود. اما این حملهی زامبیها میتواند آغازی باشد بر خطری که از جانب آنها بازماندگان ما را تهدید میکند. و به کسانی که شاید دنیای خونین مردگان متحرک را فراموش کرده باشد هم تلنگری جدی میزند.
بدون تردید, قسمت اول فصل چهارم مردگان متحرک آغازی عالی برای یک دنیا هیجان و دلهره است. احساسهایی که قرار است فوران کنند. شخصیتهایی که تمرکز بیشتری بر روی روح و دغدقههای آنها خواهد شد و پیچیدگیهای داستان را در نتیجهی رابطهی آنها با یکدیگر رقم خواهد زد. نمایش خیلی خوب تغییرات و پیشرفتهای داخل زندان, همه نوید مردگان متحرک را میدهند. فقط امیدوارم نویسندگان هرچه سریعتر سیر خط اصلی داستان را مشخص کنند.
بهترین لحظه: بدون شک سکانس افتتاحیه. لحظاتی که در بهترین, سادهترین و موئثرترین شکل ممکن از حال و هوای زندان و درون ریک حرف میزد.
نمره: ۸/۱۰
نویسنده: رضا حاجمحمدی
با تشکر. خواهشمندم شما هم تحلیلها و نمرات خود از این قسمت را در قالب دیدگاهها بیان کنید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
اون بچه خوک مرده هم سئوال برانگیز هستش ! :-?
شاید در قسمت های بعدی با حیوانات آلوده هم مواجه بشیم ! شاید
—————————————————
آنفولانزا و سرما خوردگی شاید باعث تبدیل شدن ! تبدیل نشدگان شود
کلا زندگی برای ریک و دوستان بسیار سخت کرده اند !!!
که باعث جذاب تر شدن سریال گشته است
—————————————————-
اون جناب هم الکل دوسته و کمی الکلی ! چون وسوسه در چهره اش موج میزد
حتی تا لحظه بطری توی جیب گذاشتنش هم رفت ولی پشیمان شد !
این پشیمانی احتمالا بر میگرده به اینکه زمانی بین الکل و از دست دادن عزیزان بوده است
الکل براش خاطرات بدی را زنده میکند !
————————————————
این سریال واقعا اینقدر ارزشمند هستش که برای هر اپیزودش یک تحلیلی شود ! :X
با تشکر
مقالات سینمایی داره بیش از حد میشه بنظرم!
البته منکر عالی نوشتن این دوست نمی شم ولی خب بنظرم ماهی یک مقاله کافی باشه برای بخش سینمایی البته اون پستی که بردیا خان میزان فروش بازی های رو می زنه بحثش جداست!
به سایت دی سریال خوش آمدید نقد و بررسی و بعد ها دانلود انواع و اقسام فیلم و سریال در همان روز انتشار!
:roll: :roll:
خیلی خوب نبود این قسمت اول ولی مشخصه اوج میگیره بعدا. :roll:
به عنوان اپیزود اول فصل جدید ،اصلا انتظاراتم رو براورده نکرد.شخصیت های جدید اصلا سمپاتیک نیستند.فعلا معلوم نیست تم اصلی این فصل چیه ؟
امتیاز:۷.۹
چیزی که کاملا مشخصه اینه که در این فصل با نوع جدید از بیماری مواجه میشیم ! واکر هایی که چش و چالشون داغون شده بدون اینکه گاز گرفته بشن یا بمیرن تبدیل به زامبی شدن !
تشکر برادر رضا.عالی بود. :)
من که اهل سریال نیستم ولی از این یکی خوشم اومد. ;;)
سریال افت کرده |: رفتار بث هم خیلی حرفه ای بود :mrgreen:
***Spoiler***
در مورد مرگ اون یارو عینکیه، به نظر من ویروس پیشرفت کرده، یه زامبی پشت فنس ها هم دقیقا مثل این یارو بود “چشماش”، این یارو “زک” هم که نیومده مرد
این کارل هم تنفر آمیز بود با این موهای بلندش بیشتر تنفر آمیز شد :poke!
امیدوارم از زندان بزنن بیرون دیگه داره خیلی تکاری میشه :roll:
***Spoiler***
ممنون بابت نقد از اون جایی که تازه به فصل ۲( ) رسیدم این مقاله رو نخوندم خودت هم که گفتی اسپویل دارد،در کل ممنون
میگم رضا جان کاش صبر میکردی فصل کامل میشد بعد تحلیل خوبی مثل برکینگ بد ازش مینوشتی من تحلیل برکینگ رو ازت خیلی دوست داشتم احسنت به تو
بعد از پایان فصل یه بررسی کلی خواهیم داشت ان شا ا… .
و اینکه در بررسی فصل نمیشه روی جزییات تمرکز کرد… اما در نقد قسمت به قسمت میشه…
نقد قسمت به قسمت دیگه چه صیغهایه؟
نداریم آقا نداریم …
اون هم تازه بدون هماهنگی …..
سایت بازیه ها … :-|
هر هفته یه قسمته، مشکلی نداره که باو :-|
Survivor عزیز متشکرم از نقد زیبای شما بابت قسمت اول این سریال قوی و درگیر کننده! :X
____________________
انجمن حقوق بگیران مایکروسافت
سعید زحمت داره میکشه این حاج رضا.
بخش سینما رو خودت پایهاش رو بنا کردی یادت نیست؟
البته این مطلب سینمایی نیست ولی باعث میشه سطح سایت بره بالا نسبت به سایتهای دیگه.
سعید جان چرا ناراحت میشی… البته پوزش بابت اینکه هماهنگ نکردم… گفتم شاید لازم نباشه… اگه مشکلی هست که دیگه از هفتهی بعد نذارم… ؟؟
//بعد اینکه همهی ما سایت IGN رو به عنوان سایت بازی میشناسیم… اما دیگر سرگرمیها رو هم پوشش میدن…
حاج رضا داریم روش کار میکنیم… شما فعلا صبر کن. خبرای خوبی تو راهه
ممنون از متن خوبی که نوشتی ولی این نوشته شما در نقد نمیگنجه بیشتر یه یادداشت میمونه
ممنون از متن خوبی که نوشتی ولی این نوشته شما در نقد نمیگنجه بیشتر یه یادداشته
به این میگین تحلیل؟ ببخشیدا فیلمنامه فصل ۴ قسمت اول رو گرفته تعریف کرده این اسمش تحلیله؟ به قول مولانیا تحلیل کنید نه تعریف