بسم الله الرحمن الرحیم از وقتی که یادم می آید تفنگ به دست بودم و داشتم روی عملیات Black کار می کردم بعد از اون با کریتوس آشنا شدم عاشق سرسختی و شجاعتش شدم حتی تو جهنم هم با هم دشمنانو را کباب می کردیم تا اونجایی که کریتوس جون با شمشیر اولیمپوس خود کشی کرد تو آخرین لحظات شمشیر رو به من سپرد و گفت تمام خدایان تو رفاقت به گرد پای تو نرسیدند این بود زندگی من در Play s2 تا اونجایی پیش رفتم که این کنسول رو بوسیدم و از زمین مجازی سبز فوتبال فیفا خداحافظی کردم حال که به پی سی رسیدم هنوز دوستی مثل کریتوس را پیدا نکردم تا به اتزیو ادیتوره دافیرنزه رسیدم و تا لحظه ی غم انگیز بازنشستگی همچون اساسینی کار کشته همواره با او بودم تا وقتی که پیاده در کوچه های سرد و مخوف آرکهام سیتی فکر آینده اساسین ها بودم که جمالم به روی بروس وین روشن شدو... قربان شما جوکر از تیمارستان آرکهام سیتی ها .. ها .. ها
مقاله ای برای این نویسنده یافت نشد!
Oh My God :-o :-o :-o
نه ولی خداییش زیاد هم ترسناک نبود ولی در ژانر ترسناک واقعا سایلنت هیل یه چیز دیگست :-|