مقاله ای برای این نویسنده یافت نشد!
اره در خارج معمولا نقد ها مورد توجه قرار می گیره اما نه نفرت پراکنی شما به قسمت زیر نوشتتون توجه کنید آخر چقدر بیخیال شوم؟! تناقض و تعارض دیگر بس است! آخر این همه گاف را در یک بازی پر ابهت و با اسم و رسم دار کجای دلم بگذارم؟ مدیون هستید اگر فکر کنید نگارنده ذرهای قصد شوخی با بازی را داشته باشد، بلکه این خود بازی است که با چنین کارهایی سر شوخی را با مخاطب باز میکند. عزیز من ما همه گیمریم جمله های ادبی نیاز نیست تا من به عنوان یه گیمر شما رو هیتر تشخیص بدم شما یا فن دارک بودی یا بلاد چون کاملا مشخصه داری زیر پوستی از این بازیا حمایت می کنی من جواب شما رو تو پست قبل دادم اما جوابی دریافت نکردم همون شکل که گفتم شما بازیو بازی نکردی .. دوستمون درباره کرافتینگ نظر داد من نیاز نیست چیزی بگم اما عزیز من جریان کلی از چیزی بی دلیل حمایت نمی کنه اما این شما هستی که زیر نقاب منطقی گرایی داری نفرت پراکنی می کنی
من وقتی این نقدو خوندم به حدی عصبی شدم که خدا می دونه چون بی وجدانی هم حدی داره اما بعد به خودم گفتم بهتره منم حرفمو بزن بعضی وقتا گذشتن از این موارد باعث تکرارشون میشه پس امیدوارم این متن من نمایش داده بشه من نقد شما رو دقیقا جواب می دم "پرولوگ ویچر ۳ با یک فلشبک ساده از رابطهی میان گرالت و «سیری» (Ciri) شروع میشود که قرار است مثلا یک رابطهی «پدر-دختر»ی را نشان ولی چیزی که از این پلات ابتدایی دستگیرمان میشود، تنها یک رابطهی استاد-شاگردی است. پس از آن داستان بازی، سیری را از شما جدا میکند و شما نیز بر اساس همین گره افکنی اصلی قرار است در بازی پیشروی کنید. " خوب اولین ایراد اینه که در رویای که ما می بینیم در حقیقت گذشته سیریلا و گرالته که در همون نوشته هایی که شما بی اهمیت می دونی اورده شده که چطور همو بعد سقوط سینترا مشاهده می کنن و سیریلا رو به کیره مورن میاره و واقعا رابطه حرفه ای شاگرد و استاد بوده و رابطه دختر و پدر در پس زمینه. در ضمن اون پرولوگ همرا بیان گذشته ترکیبی از خطر که در دنیای ویچر باهاش رو در رو هستیم یعنی وایلد هانتا رو نشون می ده در و تو همون نوشته های بی اهمیت ذکر می کنه سیریلا و گرالت سالهاس بعد از حوادث ریویا از هم جدا شدن البته از نظر شما احتمالا ارزش خوندن نداشته. "حلقه اول ماجرا پیدا کردن سیری است، برای اینکه سیری را پیدا کنید اول باید برای X فلان کار را انجام دهید و X نیز شما را به Y ارجاع میدهد، Y شما را به Z و این ماجراها سر دراز دارند." "مشکلی که از این بابت به روایت قصه وارد میشود این است که هیچگاه حس نخواهید کرد این شما هستید که قصه را از موضعی «فعال» جلو میبرید بلکه این بازی است که هدف مورد نظر را «عمدا و زوری» چند قدم از شما دور میکند و از شما میخواهد تا با انجام ماموریتهای فرعی، راه رسیدن به هدف را طولانیتر حس کنید." خوب یادم میاد به حرف کارگردان ویچر حرف زیبایی زد گفت گرالت یه ویچر معمولیه که در دنیای خشنی و پر از درگیری که نه شروع کنندشون بوده نه قادر به پایانشونه گیر افتاده . شما متوجه نیستید که داستان در دستان ما نیست بلکه ما در روند قرار می گیریم و تاثیر می زاریم ما مامور میشیم بر اساس یه سری داده سیریلا پیدا کنیم خوب تو این روند کمک کسانیو نیاز داریم و اونام اطلاعات رو مجانی نمی دن اما این روند ایکس به ایگرگ و زد وجود نداره از جمله اشتباهای شما درباره کراخه که اصلا کمک شما رو شرط قرار نمی ده و همین که ازش کمک می خواید اجازه دسترسی رو بهمتون می ده و چند جایی که داستان شما رو در این موقعیت قرار می ده با زیباترین داستان های فانتزی ازتون پذیرایی میشه مثل داستان بلادی بارون که اول متوجه میشیم که دخترو زنش گم شدن بعد کاشف به عمل میاد که فرار کردن دیدن ویچا تو نومنز لند و زیبایی انتخابای اونجا داستان دیا و احساسات یه پدر به فرزند کشته شدش و همچنین عضویت دختر بارون تو یه گروه مذهبی افراطی که نشون دهنده اینه که نفرتی که از پدرش داشته اونو به اینجا کشیده از هر چیزی تو ویچر انتقاد کنید از کوئیستا فرعی نمیشه انتقاد کرد "این در حالی است که سایر شخصیتهای درون قصهی ویچر ۳ چون در میانهی داستان، زورکی اضافه شدهاند هیچگاه برای منِ مخاطب جدی نمیشوند و با ارفاق زیادی به «تیپ» شدن بسنده میکنند. دو جادوگر زن داریم که هر دو معشوقههای گرالت هستند، هر دو با تکیه بر لوندی و اغواگری «زن» میشوند و نه «پیچشهای شخصیتی و زنانگی». یک نوازنده مست و مدهوش داریم که بزله میگوید و حداکثر چیزی که از وی درمییابیم چیزی جز شیطنتهای جوانی نیست! یک کوتوله حراف و قلدر داریم" اولا هیچ کدوم از این شخصیتها در میانه داستان وارد نشدن همه این شخصیتها روند داستانی طولانی دارن که در کتاب ویچر و در دو قسمت قبل حضور داشتن و اگر شما همون نوشته های بی اهمیت رو از نظر خودتون داخل ویچر 3 می خوندی متوجه می شدین.. اولین باره که رابطه عاطفی ویچرو و ینیفر و تریس رو بدون پیچش زنانگی کسی توصیف کرده شما رابطه و حرفایی که بین تریس و گرالت و جالب ترین نیمه این دوتا matter of life and death رو بازی کنی متوجه میشی وقتی تریس روی فواره را میره و تو بغل گرالت می افته یا زمانی که وارد اتاق ینیفر میشی دفترچه خاطراتشو می خونی که ابراز امیدواری می کنه که گرالت بهش در پیدا کردن دیجین کمک کنه بر خلاف رفتار خشکش یا زمانی که وارد نیمه آخرین آرزو میشی که سر تا سرش شناخت ینیفره و بعد از شکست دیجین این حق انتخاب و صحنه زیبا... دندلاین و زولتان شخصیتایی هستن که از رمان ویچر دقیقا کپی شدن و دندلاین هیچ وقت مست نبود اگر زن باز می گفتی شاید قبول بکردم اما متاسفانه شخصیتا رو درک اصلا نکردی "علت این است جزییات و دستهبندیِ دشمنان بازی نیز کشک است! کافی است عین جمشید هاشمپور به میان دشمنان رفته و آنها را نفله کنید. همهی دشمنان با شمشیر شما کشته میشوند، حال اینکه انسانهای خنگول باشند یا یک گیریفین غولپیکر که خودش از آسمان به پایین آمده و داد میزند: «مرا بکش!». حداکثر کاری که ویچر ۳ برای تنوعسازیِ دشمنانش میکند." خخخخ نمی دونم بخندم یا برات فرقشونو بگم جمشید هاشمی پور خخخ عزیز من تو درجه سختی اخر و یکی مونده به اخر نه ایزی که شما رفتی تمام ایتما استفاده دارن و شما نمی تونی با دشمنا بی دلیل وارد جنگ بشی بزار یه مثال بزنم در نیمه now or never شما در زیر زمین یه کتیکان می بینید که اگر بدون اطلاعات بهش حمله کنید خونش مرتب پر میشه اما اگر همین نوشته های بی اهمیتو بخونید متوجه میشید چه روغنی برای شمشیر یا چه معجونی باید استفاده بشه .. درباره گریفین حرفتون خیلی بچه گانه بود روش جنگ گریفین به این شکله شیرجه زدن و حمله .گریفین بیشتر وقت تو اسمونه و اتفاقا همون کمان از نظر شما بدرد نخور دقیقا برای همچین مبارزه ای بجز جنگ زیر اب که محیط بزرگی از بازیو در خودش داره استفاده میشه "ربان نوار استامینای بازی بروم که اصلا تمامی ندارد و هرچهقدر که فکرش را کنید میتوان ضربات نامتناهی به این همه جک و جانور وارد کرد! سلاحهای بازی هم که قرار است مثلا پرجزییات باشند، همچون موارد قبلی در زیر مجموعهی کشک قرار میگیرند. ویچر ۳ به شما سلاحی میدهد که شانسی دو درصدی برای به آتش کشیدن دشمن را دارد. اوه! چه خفن"! اولا منتقد گرامی سلاح ها درصد سمی کردن یا اتش زدن یا یخ کردنو اضافه نمی کنن این کار rune ها هست که رو سلاح ها وصل میشه و هر سلاح از لحاظ تعداد rune ها و قدرت متفاوته تفاوته نوار استامینا کاملا اثر گذاره اما بیشتر روی ساینای ویچر تا ضربات اما روند فرار از ضربه ها و..... رو استامینا تاثیر داره "زرهها خیر سرشان قرار است «سبک» و «سنگین» باشند ولی وقتی میتوان با سنگینترین زره نیز راحت در میدان مبارزه ورجه و وورجه کرد، چه نیازی به زره سبک وجود دارد؟" شما رو به مطالعه ویژگی های زره ها دعوت می کنم چون تعدادشون زیاده و از بحث خارجه اطلاعات شما زیر صفره در این مورد "تنها مفهومی ابستره از آیتم باقی میمانند نه مفهومی مشهود و قابل لمس در گیمپلی. مادامی که فرقی میان این جانور و آن جانور در «استراتژی مبارزه» و «ضمن گیمپلی» وجود نداشته باشد." من نمی دونم شما چطور بین یه گریفین و مبارزش یه ومپایر و یه ورولفو.... دها موجود دیگه تفاوت مبارزه ندیدی من که دارم شاخ در میارم همه با شمشیر می میرن پس قراره با چی بمیرن ایتما بدرد نمی خوره این جک ساله شما با یک noonwraith رو به رو بشی بدون مطالعه همون روش مبارزه به قول شما بدرد نخور بدون استفاده از روغن مناسب بدون استفاده از بمب مناسب بدون ساین مناسب که درجا مردی البته چون شما رو ایزی بودی احتمالا نمردی !!!! "گرالتی که در ویچر ۳ دیده میشود در رابطه با دوستانش که در دو نسخهی قبلی میشناسیم، سمپاتیک و دوستانه ظاهر میشود ولی همین که دایرهی کنشهایش به افراد غیر میرسد، به یک شخصیت خشک و حتی در بعضی موارد بی رحم تغییر میکند." شمایی که برای ادعای دانشت درباره ویچر اسم کتابا رو میاری حد اقل باید بدونی ویچرا جهش یافتن و احساسات درشون از بین رفته البته گرالت متفاوته اما این حرف بدون در نظر گرفتن اونم بچگانس .. هر انسانی با نزدیکانش مهربونه اما در محیط متفاوته گرالت صد سال داره و ده ها در حال مبارزه با این موجودات انسان های شیادی که قصد کشتنشو داشتن و... بوده به نظرتون رفتارش عجیبه !!!!! "عینا چنین تعارضها و تناقضهایی در گیمپلی نیز دیده میشود. ویچر ۳ گزینهی چانه زدن را سر پول را برای گرالت قرار میدهد، آن هم چانه زدن بر سر حداکثر ده بیست سکه اضافهتر! آخر این مقدار چانه زدن دارد؟ به دردسر این همه فک زدن با مشتریان و عصبانی کردنشان میارزد؟ یا مثلا اضافه کردن CrossBow دیگر چه صیغهای است؟" شما تو دنیای واقعی سر میلیون چونه می زنید من که معمولا سر ده هزار تومنم چونه می زنم خخخخ عزیز من قرار نیست چون چونه زدی ماموریت 200 سکه ای بشه 10000 سکه نهایتش بشه 250 سکه ... حرف کراس بو رو نزن که تا دلت بخواد مفیده کسایی که بازیو رفتم منو می فهمن "عدهای در دفاع میگویند تمامی این کانسپتها زمانی به معنای درستش بروز میکنند که «درجهی سختی» را بالا ببریم. خب خدمت این دوستان عرض شود که اگر ویچر ۳ در پیادهسازی این کانسپتها محق میبود، نیازی به تعیین «درجه و میزان» برای مقوله سختی در بازی نداشت و با تحمیل یک سطح جامع و متقارن از میزان سختی (همچون دارک سولز) میتوانست بخشی از این کانسپتها را به عنصری مهم و موکد در گیمپلی تبدیل کند ولی ویچر ۳ برای تعریف و پیادهسازی کانسپت درجه سختی همچون دیگر بازیهای احمق، روشی احمقانه را در پیش میگیرد." درجه سختی یه موضوع معنی داره دوست منتقد من شما دارک سولزو با ویچر مقایسه کردی !!!!!!!!!! الان درست دیدم سری سولز با ویچر!!!! درجه سختی در دارک یا بلاد بورن نیست این بازیا بر اساس چیز دیگه ای برنامه ریزی شده شما اگر به درجه سختی ویچر دقت کنی می بینی اولی فقط برای تعریف داستان بدون چلنج و اخری یه چلنج واقعیه و درباره احمق بودن درجه سختی یه مثال می زنم رد میشم مثلا water hag که یه دشمن سادس در درجه اول شاید یه بار بره زیر اب و یه بارم شل پرت کنه اما درجه اخر مرتب فرار می کنه و زیر بارون شل می گیرتتون و این موضوع درباره بقیه هم هست نه فقط قدرت ضربه ..اما من هنوز تو شوک مقایسه بازی با سولزم خدایش اصلا فهمیدی چی گفتی!!! "واقعا Wild Hunt که ویچر ۳ مدام از آن حرف میزد این بود؟ که چند سگ شکاری و چند سرباز ظاهرا ترسناک ولی در واقع بی خطر را نشان دهد؟ Eredin یا Imlerith حداکثر چالشی که برای گرالت و مخاطب میسازند این است که در محیط نبرد در جایی غیب و از جایی دیگر ظاهر شوند. این بود آن Wild Hunt مخوف و ترسناک؟" وایلد هانتا مثل مشاهده جسم تو تاریکی بودن که وقتی می بینیش می ترسی و در نور ترس نداره اونا چون از دروازه دنیا ها عبور می کردن و شبانه حمله و غیب می شدن ترس درست کرده بودن و در اولین جنگ می بینیم اونام کشته میشن خون می ریزن و... درباره باس فایت کلا کلمه باس فایت و کلیتش از بازیای ژاپنی امد و بازیای غربی کمتر تو این زمینه میرن هم امیرت و اریدن هر دو چالشای مناسبی بودن و اردین که یک نبرد در دو فاز داشت که فاز دوم تنوع حمله بالا داشت و من متوجه نمیشم شما چطور در حد غیب شدن پاینشون اوردین یا وایلد هانتا رو در حد چند سرباز و سگ !!! تا همین جا فکر کنم کافیه اما بزار یه حرفم با شما بزنم منتقد عزیز کار منتقد دیدن نیمه خالی لیوان نیست دوست من این یه واژه روانشناسی به این شکل " دیدن نیمه پر لیوان " یعنی همیشه امید هست کار منتقد انجام و بررسی یک اثر بدون جبهه گیری و نفرته که شما متاسفانه شکست خوردید.... این راه معروف شدن نیست یک اثر ستایش شده رو کوبیدن نمی تونه شما رو بزرگ کنه فقط باعث خنده دیگران میشید