دیوانگی، آتش، انتحار| نقد و بررسی Suicide Squad Special Ops

در ۱۳۹۵/۰۵/۱۱ , 14:00:21
گوشی موبایل - Mobile Phones (Smart Phones)

‌در نگاه اول وقتی که صحبت از صنعت سرگرمی می‌شود ناخودآگاه توجه‌ها به سمت صنعت سینما معطوف می‌شود؛ صنعتی بزرگ و بالادست که به دفعات می‌بینیم دیگر صنعت‌های سرگرمی در خدمت آن هستند و طبیعتاً صنعت گیم نیز از این قاعده مستثنی نمی‌شود. در گذشته مرسوم بوده است که هرگاه که فیلمی سینمایی ذر ژانر اکشن یا انیمیشن کودک و مشابه آن به اکران درآید، همراه با آن فیلم یک بازی نیز منتشر بشود و امروزه نیز مواردی این چنینی دیده می‌شوند، عناوین چون «مردعنکبوتی شگفت انگیز»، «۰۰۷»، «پیشتازان فضا» و مواردی از این دست …

اما امروز که صنعت گیم از لحاظ سود آوری توانایی کنار زدن صنعت سینما را دارد، شاید دیگر مناسب نباشد که عناوین AAA تحت عنوان «اثر مرتبط» (Tie-In) برای فیلم‌های سینمایی منتشر شوند. پس در چنین شرایطی باید به سراغ عرصه‌ای کوچکتر رفت، عرصه‌ای همچون بازی‌های موبایلی.

بازی «جوخه انتحار: مأموریت‌های ویژه»  (Suicide Squad Special Ops) چنین هدفی را دنبال می‌کند اما با ویژگی‌هایی بسیار خاص.

به گفته سازندگان که ظاهراً از استودیوهای داخلی شرکت برادران وارنر هستند بازی تنها در مدت ۱۰۰ روز ساخته شده است و هدف از ساخت آن جذب مخاطبان به فیلم «جوخه انتحار» و همچنین ارائه تجربه‌ای لذت بخش به طرفداران پروپاقرص این فیلم بوده است. اما آیا بازی «جوخه انتحار» این اهداف را برآورده می‌کند؟

منوی بسیار ساده بازی که مشخصا وقت زیادی برای طراحی آن صرف نشده!
منوی بسیار ساده بازی که مشخصا وقت زیادی برای طراحی آن صرف نشده!

مهم‌ترین نکته‌ای که جلب نظر می‌کند این است که بازی کاملاً مجانی و بدون هیچگونه پرداخت درون برنامه ای یا تبلیغ اجباری (البته به جز گزینه دسترسی به تریلر فیلم جوخه انتحار در منوی اصلی) منتشر شده که بیانگر این موضوع است که بازی موبایلی در واقع یک راهکار بازاریابی برای کمک به فروش فیلم بوده و لزوماً خود را به عنوان یک بازی مطرح نمی‌کند! تا آنجا که حتی تیم سازنده بازی هیچگاه به‌طور خاص تا این لحظه معرفی نشده‌اند و البته نهادهای انتقادی دنیای بازی‌های موبایلی نیز به نوشتن یادداشتی کوتاه در مورد آن اکتفا کرده‌اند!

با نگاه از دید یک منتقد به بررسی بازی می‌پردازیم. بازی با صحنه تیراندازی به یک هلیکوپتر و سقوط آن آغاز می‌شود (چه کسانی به این هلیکوپتر شلیک می‌کنند؟!) و پس از سقوط سه عضو از گروه جوخه انتحار یعنی «ددشات»، «هارلی کوئین» و «دیابلو» به سلامت و قدرتمندانه (!) از بقایای هلیکوپتر خارج می‌شوند و در فضایی آخرالزمانی از شهر گاتهام ( که فیلم نیز در همین شهر روایت می‌شود) با کلاس‌هایی مختلف از دشمنان زامبی گونه که طراحی شبیه به «موجود مرداب» دارند روبرو می‌شوند، (این دشمنان در فیلم the Eyes of the Adversary نامیده می‌شوند.)

در همان نگاه اول متوجه اشکال مضحک گرافیکی بازی می‌شویم علی رغم طراحی‌های خوب و جزئیات قابل قبول و نسبتاً کافی می‌بینیم که اجزا مختلف بازی در سبک‌های گوناگون طراحی گرافیکی خلق شده‌اند! به زبان ساده‌تر تعدادی از المان‌ها گرافیک «سل شید» دارند و تعدادی دیگر گرافیک «واقع گرایانه».

بازی به سبک آرکید و رکورد زنی طراحی شده و مراحل بازی به شکل «موج» های تهاجمی دشمنان تعریف شده است. تا حدود موج هشتم در هر موج محیط جدیدی و دشمنان جدیدی را خواهید دید اما پس از این در همان محیط‌های قبلی گردش خواهید کرد و با ترکیبی از انواع دشمنان مبارزه می‌کنید. محیط بازی حالت نیمه جهان باز دارد همانطور که گفته شد تا موج هشتم محیط‌های جدید می‌بینیم به این ترتیب که به عنوان مثال با باز شدن یک در به وسعت محیط اولیه اضافه می‌شود و مبارزات در محیط جدید دنبال می‌شود. آزار دهنده‌ترین نکته بازی دشمنان آن است، ظاهر آن‌ها بسیار مبهم و کم جزئیات بوده و تعادل خاصی ندارند. به این ترتیب که بزرگ جثه ترین دشمن شما هم با سرعتی برابر و حتی بیشتر از دشمنان پایه و اولیه به سمت شما یورش می‌آورند. نورپردازی ضعیف بازی و طراحی دشمنان باعث می‌شود که حتی با وجود علایم هشدار دهنده دشمن شما نتوانید در برخی از محیط‌ها دشمنان را به درستی پیدا کنید و سردرگمی بسیاری خواهید داشت.

طراحی سه عضو جوخه انتحار بسیار خوب انجام شده و سبک مبارزه آن‌ها نیز عالی کار شده، کنترل شخصیت‌ها بسیار ساده طراحی شده و از سیستم شلیبک خودکار استفاده می‌شود. به این ترتیب که با قرار گرفتن دشمن در نقطه هدفگیری به‌صورت خودکار شلیک و ضربه زدن آغاز می‌شود، این طراحی ارزش بازی را به عنوان یک بازی آرکید بسیار بالا می‌برد و حتی تجربه آن را لذت بخش می‌کند. در ابتدای هر موج و یا در صورت مرگ شخصیت تحت کنترل می‌توانید کنترل عضو دیگری از این تیم سه نفره را به عهده بگیرید. شخصیت‌ها تعادل قدرتی چندانی ندارند و به‌طور کلی بازی کردن با «دیابلو» بسیار ساده و بازی کردن با «هارلی کوئین» بسیار سخت و چالشی است در حالیکه که «ددشات» تجربه‌ای منطقی و مبتنی بر افزایش مهارت را به کاربر ارائه می‌دهد.

توجه بسیار به جزئیات شخصیت ها
توجه بسیار به جزئیات شخصیت ها

بازی داستان خاصی ندارد و البته با توجه به سبک آرکید آن، نیاز چندانی هم به این فاکتور وجود ندارد. در ابتدا یا انتهای هر موج اطلاعاتی اندک به‌صورت دیالوگی نوشتاری از زبان یک شخصیت روایت می‌شود که برآیند کلی این دیالوگ‌ها از وقوع توطعه‌ای برای کشتن این سه شخصیت خبر می‌دهد.

توطئه ؟!
توطئه ؟!
نهایت داستان سرایی!!!
نهایت داستان سرایی!!!

اما شاید بزرگترین نقطه ضعف بازی «جوخه انتحار» صداگذاری فوق‌العاده ضعیف آن باشد. در تمام طول بازی تنها و تنها یک موسیقی متن تکرار می‌شود و صداهای محیط‌ها و دشمنان مختلف کاملاً یکسان است. عملاً می‌توان گفت تیم سازنده در بهترین حالت کمتر از ده دقیقه صوت خام در بازی استفاده کرده‌اند.

در نهایت ارائه یک جمع بندی نهایی برای عنوان «جوخه انتحار: مأموریت‌های ویژه» کاری دشوار به نظر می‌آید. جوخه انتحار قطعاً ارزش امتحان کردن را دارد و حتی می‌تواند لحظاتی لذت بخش را برای کاربر خلق کند، اما با اندکی دقت می‌توان کوهی از مشکلات ریز و درشت را در بازی مشاهده کرد.

جوخه انتحار نمی‌خواهد یک «بازی» باشد بلکه قصد دارد یک «اقدام بازاریابی» برای فیلم خود باشد و در نهایت با توجه به تمامی این نکات به جمع بندی زیر می‌رسیم :

 


2 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر