نقد بازی AC Odyssey: Legacy of the First Blade
یک روز آفتابی بود که همگی از خواب بیدار شدیم، خورشید چون گویی از طلای تمام عیار در آسمان در حال تابیدن روی دشتی از گلهای نیلگون بود. هر کس به کار و زندگی خود مشغول بود، هر کس با دیدن ما لبخندی میزد، صبح بخیری میگفت و رد میشد. روز بعد که از خواب بیدار شدیم، آسمان نیمه ابری بود، نمنمک بارانی میبارید و نسیمی سرد، اما نهچندان استخوانسوز میوزید و این ما بودیم که فقط و فقط به فکر پویشیدن لباس گرم افتادیم، کنار یکدیگر نشستیم، گلها گفتیم و گلها شنیدیم. روز بعد آسمان تیرهی تیره بود، باران بیامان میبارید، باد و بوران هر کس که بیرون از خانه زنده بود را یا با خود میبرد و هر کس هم که مرده، خون سرد نقش بر زمیناش را روی زمین میلغزاند. روزهای بعد حتی اگر آسمان تیره هم نبود، خورشید دیگر آن گوی طلایی قبل نبود، دشتهای نیلگون به خون و خاکستر آغشته شده بودند و بوی ترس، ضعف، طمع و قدرت همه را خفه کرده بود. با آخرین مقالات بازی و نقد بازی AC Odyssey: Legacy of the First Blade همراه دنیای بازی باشید.
(توجه: مقدمه بالا زاییده ذهن نویسنده است | متن نقد دارای اسپویل داستانی است)
بشنو از نی چون حکایت میکند/ از جداییها شکایت میکند
حکایت گیمرهای ایرانی با آثار یوبیسافت چون یک بیت بالاست. سالهاست شبها قبل از خواب در رویا ریمیک سهگانه شاهزاده پارسی را بازی میکنیم و سالها بود که همگی بیداد میکردند از نبود یک اساسینز کرید در ایران، ایران باستان، نزدیک به ایران باستان و با شخصیتهای ایرانی و… . حدس بزنید چه شد؟ بعد سالها انتظار گیمرهای ایرانی برای این اتفاق و گیمرهای فرنگی برای دنبال شدن یک قسمت بازی در دوره تاریخی نبرد ترموپیل (جنگ بین ایران و یونان باستان؛ شاه لئونیداس علیه خشایارشاه)، این اتفاق بالاخره افتاد! اما گیمرهای ایرانی اکثرا باز بیداد (!) کردند و ناراحت شدند که چرا کورش کبیر را در اول بازی کشتند، آن هم چندین و چندین سال بعد از دورهای که او پادشاه سرزمینهای پارس بود! اما نوبتی هم میبود، دیگر خیلی وقت بود نوبت خودنمایی داریوش افسانهای در دنیای AC بود؛ خالق اولین خنجر مخفی و اولین مبارز در قالب یک اساسین در تاریخ (بازی)!
داستان داریوش در سه قسمت DLC تحت عنوان Legacy of the First Blade دنبال شد و در کنار دنبال کردن داستان او، ما با دخترش بهنام نیما (Neema) نیز آشنا شدیم که روابط این دو نفر با شخصیت اصلی ادیسه (الکسیوس/ کاساندرا) اتفاقات جالبی را رقم زد و باعث شد Legacy of the First Blade در لیست سهگانههای مورد علاقه من قرار بگیرد؛ هر چند بار این قرارگیری در لیست، بیشتر بر دوش قسمت سوم این سری با نام Bloodline است و دو قسمت دیگر (قسمت اول تحت عنوان Hunted و قسمت دوم تحت عنوان Shadow Heritage) بیشتر زمینهساز پایانبندی عالی قسمت سوم بودند.
بهصورت خلاصه، هر قسمت این مجموعه بسته الحاقی حدود ۳ تا ۵ ساعت گیمپلی و محتوای بیشتر برای سرگرم کردن شما دارد:
در قسمت اول با داریوش و خانوادهاش، ماجرایش با خشایارشاه و The Order of the Ancients و اولین ختجر مخفی آشنا میشوید.
در قسمت دوم با دشمنان داریوش (The Order)، دخترش و گذشته او بیشتر آشنا میشود.
در قسمت سوم شما همه چیز را درباره داریوش، The Order و اینکه چرا به یونان آمدهاند را میدانید و علاوه بر انگیزههای شخصی، انگیزههای بزرگتر و بیشتری دارید تا با بزرگترین مهره و راس The Order مبارزه کنید.
بهطور کلی، Legacy of the First Blade پتانسیل تبدیل شدن به یک بازی مستقل با خط داستانی فراموشنشدنی را داشت که از پیچیدگیها و جزییات آن کاسته شده و به تجربهای که در کل میتوان داستان آن را در ۹ ساعت به پایان رساند، تبدیل شده. کار شما با Cult of Kosmos تمام شده و حالا نکته جالب درباره این سه گانه و قسمت پایانی آن، این است که روح اساسینی بسیار بیشتری در کالبد خود دارد تا بازی اصلی.نوبت رفیق شفیق و یار قدیمی داریوش است که با The Order (همان Orderی است که در ریشهها نیز با آنها سروکار داشتیم) وارد یونان شده و داریوش نیز برای کشته نشدن خودش و اعضای بیشتری از خانوادهاش به یونان آمده است.
در ابتدا، بزرگترین شاخص و چیزی که در این بسته الحاقی سه قسمتی جلب توجه میکند، دیدار با داریوش است و در واقع خود این شخصیت است که تمام ماجراهایش را از ایران به یونان آورده و شما در نقش الکسیوس/ کاساندرا را درگیر میکند. اگر این مجموعه بسته الحاقی را چون مینی سریال گیمی فرض کنیم، هر سه قسمت از نظر روایت داستان و چینش اتفاقات برای رسیدن به نقطه اوج خود در پایان بهبهترین نحو کار خود را انجام دادهاند و در واقع Legacy of the First Blade در نقش مینی سریالی در آمده که چند قسمت اولش متوسط یا خوب هستند و شاید هیچوقت دیگر نخواهید آنان را تماشا کنید، ولی قسمتهای پایانی را قطعا چندین بار دیگر تماشا خواهید کرد. نکته جالب دیگر درباره این سه گانه و قسمت پایانی آن، این است که روح اساسینی بسیار بیشتری در کالبد خود دارد تا بازی اصلی.
در ابتدا چیزی نبود جز هرج و مرج و ما ناظمهای آن هستیم!
شخصیتپردازی، دیالوگنویسی و انتخاباتی که روبهروی پلیر قرار میگیرد همگی بهترتیب انتشار سه قسمت بهبود پیدا کرده و در قسمت سوم به اوج خود رسیدند. قسمت سوم (Bloodline) دارای شخصیتها و موقعیتهای چالشی بسیاری است که تصمیمگیری برایتان بسیار مشکل میکند و شما شاید برایتان عجیب باشد، ولی بزرگترین نقطه ضعف Legacy of the First Blade شخصیتپردازی مهمترین شخصیتاش یعنی داریوش است. را بیش از پیش در افسانه اولین خنجر غرق؛ حتی صداپیشگی/ هنرپیشگی شخصیتها نیز کاملا به سطح جدیدی میرسد و الکسیوس که تقریبا در کل بازی، در موقعیتهای مختلف صدایش خیلی بالا و پایین نمیشد، در قسمت سوم کاملا احساس میکنید که هنرپیشه او کاملا در نقش خودش فرو رفته و دلیل آن نیز سناریو قوی و دیالوگهای جذاب قسمت سوم هستند.
اما بزرگترین نقطه ضعف Legacy of the First Blade شخصیتپردازی مهمترین شخصیتاش یعنی داریوش است. داریوش نهتنها صداپیشه خوبی ندارد (افتضاح!)،بلکه تلاش برای رازآلود نشان دادن او در نقش اولین اساسین در دنیای بازی کاملا با شکست مواجه شده و بیشتر اوقات کارهایی که او میکند و حرفهای که به زبان می آورد، نهتنها حسوحال جدی و رازآلودی القا نمیکند، بلکه شما را چند دقیقهای میخنداند! آخر چرا داریوش باید در یک آن غیب شود؟ یا در آخر قسمت دوم چرا باید به نوه خود بگوید «لئونیداس کوچک من»! چرا!؟ این غیب شدن مضحک را بتمن هم دیگر انجام نمیدهد!
گذشته از شخصیتپردازی و صداپیشگی داریوش که در هر سه قسمت در یک سطح باقی میماند، بعد داستانی بازی دارای یک مشکل دیگر است که در بازی اصلی نیز وجود داشت و آن شخصیتپردازی شخصیت منفی اصلی قسمت دوم یعنی Shadow Heritage است. در این حد برایتان بگویم که ماجرای او با ماجرای کاساندرا مو نمیزند و همانقدر که متحول شدن آنی او در آخر بازی اصلی کمی غریب بود، متحول شدن Tempest (شخصیت منفی اصلی قسمت دوم) غریبتر از آن است.
میتوان گفت این سه قسمت الحاقی بزرگترین لطف را در حق الکسیوس و شخصیتپردازیاش کردند؛ زیرا قبل از داستان این سه قسمت و در بازی اصلی، شخصیتپردازی و صداپیشگی او خیلی نزدیک به مقوا بود. البته، در تریلرهای Legacy of the First Blade نیز شخصیت اصلی الکسیوس بوده و هدف سازندگان نیز از نمایش اینچنینی تریلرها بهطبع همین بوده.
بیشتر تمرکز Legacy of the First Blade روی بحث داستانی بازی بوده و محتوایی که در گیمپلی ارائه میدهد، خیلی چیز جدیدی برای ارایه ندارد و بیشتر تمرکز Legacy of the First Blade روی بحث داستانی بازی بوده و محتوایی که در گیمپلی ارائه میدهد، خیلی چیز جدیدی برای ارایه ندارد.بیشتر در نقش پیشبرد داستان موثر است. ماموریتهای اصلی کل این سه قسمت و ماموریتهای فرعی آن با علامت تعجب نارنجی روی نقشه ظاهر میشوند و کیفیت طراحی ماموریتهای اصلی خوب است و تقریبا همسطح با بازی اصلی؛ اما طراحی ماموریتهای فرعی بسیار ضعیف است و در صورتی که فقط میخواهد XP بیشتری جمع کنید، به سراغ آنان بروید، وگرنه ارزش محتوایی خاصی ندارند.
اگر در Legacy of the First Blade دنبال محتوای جدید گیمپلی میگردید، در کل در هر قسمت یک مهارت جدید به بازی اضافه شد که شاخصترین آنها مهارت Rapid Fire است که در قسمت دوم به بازی اضافه شد و مهارتی است که در نبردهای دریایی بهکارتان میآید.
به غیر از سه مهارت جدید اضافه شده، بقیه محتوای گیمپلی بازی همان چیزی است که از قبل نیز با آن آشنا شدهاید. فقط لازم به ذکر است که هر قسمت بازی دارای یک باس اصلی یا شخصیت منفی اصلی است که طراحی حرکات آنها و درجه سختیشان حین روبهرویی با آنها بسیار خوب کار شده و میتوان گفت از این حیث نیز Legacy of the First Blade از بازی اصلی کمی بهتر ظاهر شده است.
جدای از صداپیشگی و صداگذاری که به آن پرداخت شد، از لحاظ محتوای دیداری بازی شما را به منطقه جدیدی خارج از نقشه اصلی یونان نمیبرد و تمام اتفاقات بازی در خود یونان میافتد، جز چند صحنه سینمایی و فلشبک که متعلق به گذشته داریوش است. از لحاظ محتوای شنیداری نیز جز ۳ الی ۴ قطعه موسیقی جدید که خیلی کوتاه هستند، چیز بیشتری در Legacy of the First Blade به گوشتان نمیخورد و اگر دنبال این نوع محتوای جدید در بازی هستید، باید به تجربه اولی قسمت بسته الحاقی دوم بازی یعنی سرنوشت آتلانتیس (Fate of Atlantis) بپردازید که همین دیروز منتشر شده و بهزودی به سراغ این مینی سریال جدید ادیسه نیز میرویم.
میراث پارسی
مثل همیشه، یوبیسافت در پرداخت به جزییات و حقیقتهای تاریخی برای طراحی لباسها و آیتمها عالی ظاهر شده و گاهی با خاطراتمان نیز بازی کرده! در ادامه تصاویری از نمونههای لباسها آیتمهای پارسی و دیگر چیزهای متعلق به سرزمینهای پارس را میبینید.
در آخر، ناگفته نماند که در بهروز رسانیهای بازی حین انتشار سه قسمت Legacy of the First Blade، حالت عکاسی یا همان Photo Mode بازی نیز کامل و کاملتر شد و دیگر میتوانید ویرایشهای بسیار حرفهای روی تصاویری که ضبط میکنید، انجام دهید.
آینده برای ادیسیوس ما چه در چنته دارد؟
Legacy of the First Blade، با توجه به اینکه بسته الحاقی متمرکز بر توسعه داستان بازی اصلی است، کار باکیفیتی ارایه میدهد و نهتنها داستان ادیسه، بلکه داستان کل سری را کاملتر میکند و به پرسشهایی که بیپاسخ مانده بودند، پاسخی درخور و شایسته میدهد. اگر از تجربه بازی اصلی لذت بردید و میخواهید محتوای داستانی بیشتری را در همان دنیا و با همان مکانیکهای آشنا تجربه کنید، Legacy of the First Blade چیزی است که دنبال آن هستید.
Resolution
Platform: Xbox One – Score: 7 out of 10
As its main concern is to expand the main game’s story and answer some left behind questions, Legacy of the First Blade does a great job.
(نقدی که مطالعه کردید، بر اساس نسخهی منتقدین بازی AC Odyssey: Legacy of the First Blade بود که توسط ناشر آن یعنی Ubisoft برای دنیای بازی ارسال شده است.)
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
این بازی خارق العاده است. من بیشتر بازی های Assassin را بازی کردم ، اما این با اختلاف بهترینه. داستان عجیب خوبه و احساس شخصیت های بازی به گیمر یه حس واقعی میده. حتی در بعضی قسمت ها آدمو به گریه میندازه جدی. تنها بدیش بنظرم صدا روی شخصیت هاست اما این واقعاً زیاد به چشم نمیاد و باز هم میگم این بازی خارق العاده است.
من از شنیدن نام A C هم دیگه خسته شدم , نمیدونم بقیه چجوری بازیش میکنن !!!
با تشکر
به طور کل به نظرم یکی از بهترین اساسین ها این اویسی بود
برای من چهارتای برتر توی سری اینان به ترتیب تا الان:
ACII
Origins
Odyssey
Black Flag
نقد عالی بود
عکس داریوش ادمو یاد اتزیوی کبیر تو مکاشفات میندازه…
داستان داریوش میتونست داستان بازی اصلی برای اساسین جدید باشه ولی خوب برای کشوری که حتی به تاریخ خودش هم ارزش قائل نیست دلشون نمیاد کاری کنن اینم که دادن از سرمون زیاده خسته نباشید
ممنون
دقیقا…
به امید روزی که عکس همه این افکار و اتفاقات رو ببینیم