چرخ‌دنده‌های خسته | نقد و بررسی بازی Gears of War 4

در ۱۳۹۵/۰۸/۰۲ , 14:00:40
Gears of War 4, The Coalition, پی سی گیمینگ (PC Gaming), شرکت مایکروسافت (Microsoft)

هر طلوعی، غروبی دارد. یک داستان و ماجرای خوب، به یک نقطه‌ی آغاز خوب و به یک پایان به یاد ماندنی نیازمند است؛ البته ادامه دادن یک داستان محبوب با نقطه‌ی آغازین خوب و پایانی به یاد ماندنی، کمی نیاز به توجه به عناصر و نکاتی متفاوت دارد. اول این‌که در این قسمت‌های ادامه دهنده، باید از شخصیت‌ها و عناصر کاملاً جدید و نو استفاده شود؛ اگر هم قرار نیست همه چیز نو باشد، برخی از عناصر باید دوباره بررسی  و به درستی در آثار جدید جایگذاری شوند. به شخصه یادآوری کوچکی به گذشته و احترام به خاطرات مخاطبین به علاوه‌ی داستان و دنیایی کاملاً جدید را مخلوطی قابل قبول می‌دانم. چه عضو انجمن حقوق بگیران مایکروسافت باشید و چه عضو انجمن حقوق بگیران سونی، نام و آوازه‌ی مجموعه بازی‌های «چرخ‌دنده‌های جنگ» (Gears of War) را شنیده‌اید. قسمت چهارم این مجموعه اخیراً برای پلتفرم‌های مایکروسافت منتشر شده که نقطه‌ی آغازین قابل قبولی برای سه‌گانه یا چندگانه‌ای جدید است. با نقد و بررسی این عنوان، همراه دنیای بازی باشید.

photo_2016-10-20_12-54-56

جذاب و اعتیادآور مثل همیشه

به قول سازندگان خود بازی، وقتی یک چیزی که از قبل خوب و عالی کار شده، چرا بیاییم و آن را تغییر دهیم؟ مکانیک‌ها و المان‌های گیم‌پلی این مجموعه بازی، از همان قسمت اول به بهترین شکل کار شده بود و رفته‌رفته، در قسمت‌های بعدی پیشرفت‌های جزیی و تکامل باعث بهتر شدن فرمولی فوق‌العاده و جذاب شد. پایه‌ها و مکانیک‌های گیم‌پلی قسمت چهارم نیز کاملاً مثل قبل هستند. سنگرگیری، نبردهای تن به تن نفس‌گیر و پخش شدن قطعه‌های بدن دشمن بیچاره(!) مثل گذشته روان، اعتیادآور و فوق‌العاده سرگرم‌کننده است. اسلحه‌های جدیدی هم به بازی اضافه شده‌اند که تنوع خوبی دارند و کاربردی هستند و وقتی مخاطب از آن‌ها استفاده می‌کند به‌خاطر کارایی خاص‌شان جذابیت‌های منحصر به فرد و قابلیت‌های متفاوتی را در دسترس مخاطب می‌گذارد.

اسلحه‌ای که در دستان «کیت» می‌بینید، Dropshot نام دارد که می‌بایست با تنظیم مسافتی که می‌خواهید شلیک شما طی کند دکمه را فشار دهید و شلیک کنید؛ و سپس عاقبت شلیک شما انفجاری مانند انفجار نارنجک یا Frag خواهد بود. امثال این اسلحه‌ی جدید و شکل‌های متفاوت بیشتر نیز در بازی موجود هستند.
اسلحه‌ای که در دستان «کیت» می‌بینید، Dropshot نام دارد که می‌بایست با تنظیم مسافتی که می‌خواهید شلیک شما طی کند دکمه را فشار دهید و شلیک کنید؛ و سپس عاقبت شلیک شما انفجاری مانند انفجار نارنجک یا Frag خواهد بود؛ امثال این اسلحه‌ی جدید و شکل‌های متفاوت بیشتر نیز در بازی موجود هستند.

حرکات تمام‌کننده و استفاده از خنجر نیز بیشتر در این قسمت از بازی به چشم می‌آیند که خالی از لطف نیست. می‌توانید کسانی که صرفاً پشت سنگر پناه گرفته‌اند را با سنگرگیری سریع و زدن دکمه‌ای به سمت خود بکشانید و با خنجر از خجالت آن‌ها درآیید تا دیگر هوس سنگرگیری محض به ذهنشان خطور نکند! بخش چندنفره و آنلاین نیز بهتر و منظم‌تر از همیشه بازگشته است تا ما را مجبور به تمدید اشتراک گلد یا طلایی کند؛ دو بخش جدید به حالت چندنفره اضافه شده‌اند که به ترتیب Dodgeball و Arms Race نام دارند. در «داج‌بال» شما در تیم‌های پنج نفره‌ی معمول وارد بازی می‌شوید و اگر کشته شوید، در صورتی به بازی برمی‌گردید یا به اصطلاح ریسپاون می‌شوید که هم تیمی شما یک نفر از تیم مقابل را بکشد. این زنجیره تا جایی ادامه پیدا می‌کند که یکی از تیم‌ها کاملاً از پا در بیاید. در «آرمز ریس» یا مسابقه‌ی دست‌ها نیز هر تیم با یک اسلحه‌ی خاص شروع می‌کند؛ هر تیمی که زودتر بتواند با اسلحه‌ی شروع سه نفر از تیم مقابل را از پا در بیاورد، به امتیاز مورد نظر رسیده و اسلحه‌ی تیم عوض می‌شود؛ در این حالت شما تقریباً با تمامی اسلحه‌های موجود در بازی، یک بار بازی می‌کنید که در نوع خودش جالب است. و اما بخش Horde نیز با ساختار کلاسیک خود بازگشته و هم‌اکنون می‌توانید از میان پنج نوع سرباز یا کلاس انتخابی داشته باشید و به بازی بپردازید.

مراحل متنوع با استفاده از ابزار و وسایل متفاوت باعث از بین بردن یکنواختی روند گیم پلی شده که در این تصویر می‌بینید پدر و پسر در حال موتورسواری هستند!
مراحل متنوع با استفاده از ابزار و وسایل متفاوت باعث از بین بردن یکنواختی روند گیم‌پلی شده است. مثلاین تصویر که پدر و پسر در حال موتورسواری هستند!

چیزی که به راحتی می‌توان در اوایل آغاز به بازی متوجه آن شد، به خصوص اگر Gears باز باشید، سریع‌تر شدن مبارزه و روند بازی است که تأثیر خوبی در گیم‌پلی گذاشته است؛ حتا بیشتر اسلحه‌های جدید نیز کارکردی سریع دارند که روی همین مهم تاکید می‌کند. برخی از مراحل در بخش داستانی به شکل ویژه‌ای کار شده‌اند تا روند پیشروی در بازی کسل‌کننده نشود؛ مثلاً بخش موتورسواری، بخش‌های Horde مانند، فرارهای هیجان‌انگیز و استفاده از روبات‌های غول‌پیکر از جمله این مراحل هستند که اگر تعداد و تنوع آن‌ها بیشتر می‌بود، بازی روند بسیار بهتری می‌داشت. در مجموع، به شخصه انتظار تغییر پایه‌ای و بزرگی در گیم‌پلی بازی نداشتم و همه چیز مانند گذشته عالی است؛ فقط در طول کل بازی، احساس می‌کردم که به محتوای نو و جدید بیشتری نیاز دارم.

photo_2016-10-20_12-54-43

افسار گذشته دست ماست، یا گذشته زمام‌دارِ ما؟

شخصیت‌های جدید، اتفاقات نو و گروه‌های جدیدی که در قسمت چهارم مشاهده می‌کنیم همگی خوب و قابل‌قبول کار شده‌اند. ارتباط میان شخصیت اصلی -جیمز فینکس- و هم تیمی‌های وی یعنی «دل» و «کیت» بسیار عالی کار شده است و شما لحظه‌ای حس غریبی نمی‌کنید و خیلی زود با این شخصیت‌ها خو می‌گیرید. جنجال‌های میان جیمز و پدرش -مارکوس بزرگ!- و ارتباطات میان دیگر شخصیت‌ها همگی عالی کار شده‌اند و کاملاً واقعی به نظر می‌آیند؛ اما با تمام این اوصاف، پایه‌های داستان و تهدیدِ جدید همگی از گذشته‌ی بازی و داستان آن می‌آیند. شرایط و اوضاع جدید، ابزارآلات روباتیک و فوق پیشرفته و گروه‌های مردمی معترض به حکومت نو باز هم برای یک قسمت جدید و شروع مجموعه‌ای نو کافی نیستند.

مارکوس هم اکنون یک اسطوره‌ی زنده است. شخصیت‌های قدیمی و خاطره‌انگیز بیشتری نیز در بازی حضور پیدا خواهند کرد.
مارکوس هم‌اکنون یک اسطوره‌ی زنده است؛ شخصیت‌های قدیمی و خاطره‌انگیز بیشتری نیز در بازی حضور پیدا خواهند کرد.

روبات‌ها و فضایی مدرن و صنعتی که در مراحل اولیه‌ی بازی مشاهده می‌کنید، به نظر من از ایده‌های اولیه برای قسمت چهارم و جدید بازی باقی مانده‌اند. با توجه به نمایش‌های پیشین بازی و شایعات و اخبار منتشر شده، بازی نهایی که هم‌اکنون در دستان ماست، حداقل دو یا سه بار دست خوش تغییرات اساسی در تم و روند داستان  شده است. The Coalition حساسیت زیادی به خرج داده‌اند و ریسک نکرده‌اند تا ایده‌های ناب و جدید خودشان را کاملاً در اولین نسخه‌ی جدید بازی پیاده کنند؛ و ترجیح دادند تا خیلی از گذشته دور نشوند و کم‌کم رو به جلو پیش بروند. بخش داستانی بازی دارای پنج فصل است که داستانی بسیار ساده را دنبال می‌کند و با کمک پردازش خوب به شخصیت‌هایش، و ایجاد صحنه‌های دراماتیکِ به یادماندنی، سعی می‌کند درجا زدن در گذشته را پوشش دهد و تا حدی نیز موفق است.

این صحنه برایتان آشنا نیست!؟ در نمایش‌های پیشین و در نمایش‌های E3 چنین صحنه‌هایی را دیدیم که اکنون تغییر کرده‌اند.
این صحنه برایتان آشنا نیست؟! در نمایش‌های پیشین و در نمایش‌های E3 چنین صحنه‌هایی را دیدیم که اکنون تغییر کرده‌اند.

شما، جیمز فینکس، با دوستان خود بیرون از محوطه‌ی شهرهای رسمی و حکومتی به صورت آزاد زندگی می‌کنید، و برای محافظت و پیش‌برد زندگی نیاز دارید تا به مقرهای COG، نیروهای ارتش اتحاد Gears، هجوم ببرید و دزدی کنید. بعد از یک دزدی نمی‌توانید به صورت کاملاً مخفیانه پیش بروید و باعث می‌شوید که رهبر سیستم حکومتی، «جین»، به روستا و محل زندگی شما حمله کند؛ در این گیر و دار، سر و کله‌ی تهدیدِ نو از نوع موجودات عجیب و لوکاست مانند -لوکاست موجوداتی بودند که در نسخه‌های پیشین دشمن‌های اصلی انسان‌ها محسوب می‌شدند- پیدا می‌شود و این موجودات مادر کیت را با خود می‌برند؛ هم‌اکنون شما و دوستان خود باید به دنبال نجات مادر کیت باشید و از پدر، و سرباز باتجربه‌ی خود نیز کمک بگیرید. کل داستان حول همین موضوعات می‌چرخد و چرخ‌دهنده‌های داستان، کمی قدیمی، کند و زنگ زده هستند؛ البته در کل بیان داستان با توجه به پیچیده نبودن آن خوب پیش می‌رود و مطمئناً شروع خوب و قابل قبولی برای یک مجموعه‌ی جدید به حساب می‌آید؛ اما به شخصه انتظار بیشتری از نو و ناب بودن داستان و بهانه‌های پیش‌روی بیشتر در آن را داشتم. جزییات بیشتری را به اشتراک نمی‌گذارم تا داستان بازی برای‌تان لو نرود و خودتان این بخش از بازی را قضاوت کنید.

photo_2016-10-20_12-54-03

«رامین جوادی» کار خودش را کرده است!

در بخش جلوه‌های بصری، موسیقی و صداگذاری بازی نیز شاخص‌ترین و جذاب‌ترین موضوع قطعه‌های فوق‌العاده‌ای است که با رهبری رامین جوادی کار شده‌اند. از آهنگ اولیه و منوی بازی، تا قطعه‌های موسیقی متن همگی عالی کار شده‌اند تا یکی از به یاد ماندنی‌ترین تم‌های موسیقی در مجموعه بازی‌های چرخ‌دنده‌های جنگ را بشنویم. تم موسیقی اصلی یک اثر، اگر قرار باشد یک شاهکار تلقی شود، باید در ذهن شما هک شود و دیگر بیرون نرود، طوری که آن را ناخودآگاه تکرار کنید؛ و خوشبختانه با یاری آقای جوادی که نیازی به معرفی ندارند، این مهم عملی شده است. گویندگان بازی نیز کار خودشان را به خوبی به اجرا در آورده‌اند و این مهم باعث می‌شود تا خیلی سریع مخاطب با آن‌ها ارتباط برقرار کند.

این صحنه یکی از مثال‌های برآورده نکردن انتظارات است که کاملاً واضح است فیزیک به خوبی نمایش داده نشده و بافت و چندضلعی‌ها نیز به هیچ وجه ظرافت کاری ندارند.
این صحنه یکی از مثال‌های برآورده نکردن انتظارات است که کاملاً واضح است فیزیک به خوبی نمایش داده نشده و بافت و چندضلعی‌ها نیز به هیچ وجه ظرافت کاری ندارند.

چرخ‌دنده‌های جنگ ۴ را در بخش گرافیک می‌توان جزو بازی‌های خوب نسل هشتم قرار داد. نورپردازی و جزییات محیط در برخی صحنه‌ها خیره کننده‌اند و در برخی دیگر نه چندان خیره‌کننده. از آن‌جا که عادت کرده‌ایم مجموعه بازی‌های Gears بالاترین استانداردهای گرافیکی را دارا باشند، جلوه‌های بصری خوب در حد انتظاراتمان نبود!

یک دقیقه سکوت!
یک دقیقه سکوت!

در نهایت…

در پایان می‌توان گفت که چرخ دنده‌های جنگ ۴ بازی خوبی است برای شروع یک مجموعه‌ی نو؛ اما عنوانی کاملاً جدید و ناب نیست و مطمئناً نمی‌توان آن را یک شاهکار نامید. قرض گرفتن بسیاری از المان‌ها در بخش‌های مختلف از بازی‌های پیشین، باعث می‌شود تا خستگی خاصی در بازی احساس شود و مرتب با خودتان بگویید: «این که چیز جدیدی نیست! من انتظار غافل‌گیری‌های بیشتر و بزرگ‌تری را داشتم.» چه از مخاطبان قدیمی بازی باشید و چه نباشید، از بازی لذت می‌برید و بخش تک نفره و چندنفره‌ی آن شما را از صدای اره و شاتگان «نَشِر» سیراب می‌کند. امیدوارم در ادامه و قسمت‌های بعدی، تیم سازنده ریسک‌پذیرتر عمل کنند و بازی را بیشتر به جلو ببرند تا حس سنگینی و خستگی گذشته در طول بازی مخاطب را درگیر نکند؛ در ضمن یادتان نرود که بعد از اتمام بخش تک‌نفره‌ی بازی، تیتراژ پایانی را رد نکنید که ویدیویی کوتاه در پایان آن منتظر شماست!


16 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. اون از نقد هیلو ۵ بود اینم از نقد گیرز واقعا متاسفم :11:
    گرافیک می توانست بهتر باشد :11: دقیقا چندتا از سایتا معتبر گرافیک بازی رو یکی از نقاط قوت گیرز ۴ دونستن :11:
    این نقدم مثل نقد هیلو فقط واسه نابود کردن بازی نوشته شده بود ولی این نویسنده های به ظاهر بی طرف یادشون میره که با همچین نقد هایی جز فن و عدالت قلمشون چیز دیگری رو نابود نمیکنن
    :xbox:

    ۲۵
    1. :| :| :|
      عزیز‌دل برو نقد سایتای خارچی رو شما اصلا بخون.
      ign و کوتاکو بعنوان دو تا از برترین سایتای نقد در خدمت‌رسانی به شما حاضر هستند. نقد آقای ترهنده واقعا خوب بود.
      من خودم بسیار سری هیلو را دوست میدارم، ولی خداییش هیلو ۵ خوب بود؟ نقداش رو خوندی؟ در مقایسه با نسخه‌های قبلی بخش داستانیش بغیر از هایپ و واگذاری همه چیز به قسمت ششم چیز دیگری هم داشت؟ خوب بود، ولی در مقایسه با قسمت‌های قبلی،‌خیر.
      ماجرای گیرز ولی متفاوته. بازی خوبه و پیاده سازیش هم قابل قبول، مشکل به سرحد کمال رسیدن این سبک از بازی‌هاست که محصولات جدید ساخته شده در این سبک راه بسیار سختی رو برای مجدد هیجان زده کردن بازیکن پیش رو دارن. در کامنتمام اشاره‌ای به این موضوع داشته‌ام.

      ۰۰
    2. عزیز دل خوندم که میگم :|
      و ثانیا خداییش halo 5 حقش ۷ بود :| یا اصلا اون تیتر نگهبانان بی بخار کاملا نشون میداد که نویسنده میخواد چی کار کنه

      ۱۳
    3. باوو بشین سر جات انقدر حرص نخور… اگه بازی رو انجام دادی درست با دلیل بیا مخالفت کن مگرنه اگه بحث نقدهای خارجی باشه که خیلی از اونا هم حرف های آقای ترهنده رو تایید میکنند و همین متای ۸۴ هم کاملا گویای نظر منتقدینه… که البته نمره ی بسیار خوبی است ولی اصلا در حد سری گیرز آف وار نیست.
      خوبه دی بازی همین چند وقت پیش به فورزا نمره ی ۱۰ دادن و شما بازم اینقدر تبلکاری.

      ۰۱
    4. اتفاقا منتقد افق سوم هم اقای ترهنده بودند.
      فن بوییسم در نقد یک اثر کمترین معنایی نداره عزیز دل.
      اثر خوب باشه، چرا باید یکی بیاد ازش بد بگه. بازی‌های ویدعویی مثل تمامی هنر‌های دیگر از احساس ناشی میشوند، چرا باید یه علاقه‌مند و بازیدوست بیاد از یک اثر بد بگه؟ اصلا در کدامین مخیله میگنجه این مسعله؟

      ۰۰
    5. نمونه ایی زنده از موجود فن نما ! این موجود که مدتی در سایت نایاب شده بود حال دوباره با تولید مثل از نوبفا بازگشته است . این گونه از دسته ی ماکروفن زیر مجموعه ی فن بویان است . از خصوصیات این گونه میتوان به بی منطقی و ابراز تنفر از سونی همچنین حساب نکردن نینتندو جزو صنعت گیم و برتریت شمردن اسمارت فون ها نسبت به کنسول ها و پی سی از نظر اصلات گیمینگ و همچنین برتر شمردن کلش اف کلن نسبت به تمام گیم های هستی نام برد . این گونه بسیار دوست دارند خود را به ماکروفن های اصیل و با منطق بچسبانند !
      در گونه هایی از این موجود شاهد ادعا هایی همچون انحصاری بودن گاد اف وار برای ایکس باکس بوده اییم
      در کل این گونه ی فن نما تمام خصوصیات نوبان را نیز دارا میباشد .
      jff ;)
      ____ ___ _
      ممنون اقای ترهنده جان
      به نظر من گرافیک نسبت به نسخه ی بتا و تریلر های نمایش داده شده خیلی پیشرفت داشته .
      از نظر گیم پلی هم چیزی برای گفتن نمیمونه .
      راستی ما چیزی به اسم انجمن حقوق بگیران سونی نداشه و نخواهیم داشت ، یک سونی فن هیچوقت برای پول سونی فن نشده ;)

      ۰۱
  2. ممنون از آقای ترهنده بابت این نقد زیبا و ریز بینانه شون که همه چیز رو در نظر گرفتن. لطفا به همین روند ادامه بدین تا شاهد نقد های بیشتری ازتون باشیم. :*:
    بازی رو که انجام ندادم ولی انتظار استقبال و موفقیت های بیشتری رو داشتم… حالا نه در حد شماره ی قبلی ولی اینقدر هم با اختلاف نه.
    هرچند همچنان بخش مولتی بازی فوق العاده ظاهر شده و همه از این بخش راضین.
    امیدوارم اگه قراره فرنچایز رو ادامه بدن در نسخه ی بعدی با ایده های نو حاظر باشن.

    ۰۰
    1. دیگه ایده‌ای برای استفاده در این سبک آثار نیست پویا. در کامنتم هم اشاره‌ای کردم. واقعا این سبک چی کم داره که بخوان ایده جدید هم بهش تزریق بکنند؟ همین کم نداشتن و بلوغ فوق‌العاده‌اش بخاطر کمیت بالای آثار این سبک یکجورایی به ضررش تمام شد و نتیجه‌اش این شد که یکی از پایه گذاران این سبک بازی‌ها در حال حاضر خودش به ورطه تکرار افتاده. امری که بنظرم از نسخه سوم بوضوح میشد نشانه‌هایش را دید.

      ۰۰
    2. چرا علی هست همیشه ایده هست… درسته اینا بازی رو تا حدی به حد کمال رسوندن ولی همیشه در تاریخ ثابت شده جا برای پیشرفت کردن هست.
      نیاز نیست همیشه برای پیشرفت دست به تغییرات عظیم و اساسی زد خیلی وقت ها میشه با درست کردن یه سری نکات ریز و بهبود بسیار بخش ها عنوان تازه ای تحویل گیمر داد… و مهم نیست که بازی واقعا چقدر فرق کرده مهم اینه که بازی بتونه چقدر به گیمر حس تازگی بده.

      ۰۰
  3. متای نهایی این بازی از ۸۵ به ۸۴ نزول کرده :lol: و جالبه نمره ی کاربران تو همون متا هم عدد افسانه ای ۶.۶ هستش :۲۶: :۲۶: حالا درسته امتیاز کاربران همیشه یکم از متا کمتره ولی این نسخه زیادی تو این مورد افت کرده :۱۲:
    تو انحصاری های مایکرو هیچوقت به این سری علاقه مند نبوده و نیستم
    راستی این لینکای دانلود فورزا هورایزن ۳ برا چی نمیاد؟ :|
    بتلفیلد ۱ و تمدن های ۶ که جدیدترن اومدن ولی این نیومده :۱۲:

    ۳۶
  4. تشکر بسیار از اقا تارخ بابت یکی دیگر از نقدهای خوبشون ;) عالی :۱۵:
    در نقد به کمبود ایده جدید اشاره کردید. در این سبک، واقعا چه چیز‌های جدید و خاصی میشود اضافه کرد؟ شینجی میکامی و کامیا با بالا بردن دیوانه وار سرعت و کمیت اکشن این سبک، درهم‌شکسته (vanquish) را شکل دادند، استودیو سازنده یاکوزا سگا با فضای سای‌فای و داستانی خوب قلمرو دوتایی (binary domain) رو ساختند. خود چرخ دنده‌های جنگ هم از همون اولین قسمت با توصل به مرحله‌های متنوع و کار‌های فرعی متفاوت بازیکن را در ده ساعت تجربه اثرشان سرگرم کردند. در نظر داشته باشید که همین خالقان اصلی نیز در قسمت سوم بنظر من از نظر محتوا تازه و تزریق هیجان و حفظ ریتم مقداری کم اوردند و نتونستند اون روند فوق‌العاده دو قسمت ابتدایی رو حفظ بکنند. people can fly نیز تلاش‌های واقعا خوبی انجام داد تا هنوز این سری رو سرپا نگه داره. سوالی که میمونه اینه که بعد از سه نسخه اصلی و یک نسخه فرعی،‌واقعا باید از یک چرخ دنده‌‌های جدید چی خواست؟ ایده تازه؟ هیجان وصف ناشدنی؟ نبوده قبلا؟ به بهترین شکل ممکن در نسخه‌های قبلی خود سری و آثار مشابه پیاده سازی نشده‌اند؟ من از نسخه چهارم یه روایت داستانی خوب میخواستم و ریتم مراحل درست و قرارگیری درست همون چیزایی که در نسخه‌های قبلی در بهترین حالت خودشون در بازی جای گرفته بودند. یه تجربه ۱۰ ساعته مفرح، ولی نه نو، نه بدیع. صرفا تلاشی دیگر برای یاداوری یک حس فوق‌العاده. توقع ایده جدید داشتن تقریبا غیر ممکنه و خراب کننده تجربه نشاط آور بازی.

    ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر