دنیای سینما: نقد و بررسی Ex Machina
Ex Machina یکی دیگر از مجموعه فیلمهای مربوط به هوش مصنوعی است. کلا فیلمهای در این زمینه به دو دسته تقسیم میشوند. اول آن دسته از فیلمها که هوش مصنوعی در پایان بر انسان پیروز میشود و دوم آن دسته از فیلمها که انسان را مغز برتر معرفی میکند و انسان بالاخره در پایان فیلم، هوش مصنوعی را نابود میکند مثل Avengers . پس ما برای اینکه بتوانیم قدرتهای انسان و هوش مصنوعی را مقایسه کنیم ابتدا باید اطلاعات مناسبی از واقعیت هوش مصنوعی خارج از دنیای فیلم و اکشن هالیوود داشته باشیم و مقداری هوش مصنوعی آکادمیک را بهتر بشناسیم. هوش مصنوعیای که امروزه به عنوان یک دانش بزرگ در علم مهندسی کامپیوتر مورد بحث و پیشرفت است. پس بیایید مقداری با هوش مصنوعی آکادمیک آشنا شویم.
توجه: در این مقاله در مورد داستان فیلم صحبت می شود پس اگر نمی خوهید داستان را بدانید مقاله را نخوانید.
هوش مصنوعی آکادمیک
اگر با هوش مصنوعی به اندازهی کافی آشنا هستید و یا اطلاعات بیشتر در این زمینه برایتان مهم نیست به تیتر بعدی بروید. چیزی را از دست نمیدهید.
ابتدای علم هوش مصنوعی با تعریف یک تست از آقای تورینگ مطرح شد. (زندگی آقای تورینگ را در فیلم The Imitation Game قبلا مشاهده کردهایم). این تست بیان می کند که به عنوان مثال اگر یک کاربر معمولی را پشت یک کامپیوتر بگذاریم و از طرق کامپیوتر با یک اکانت دیگر چت کند و متوجه نشود که با کسی که در حال چت کردن است انسان است یا هوش مصنوعی. پس هوش مصنوعی موفق بودهاست. و در کل تعریف هوش مصنوعی این است که این برنامه همانند مغز انسان قدرت انتخاب و تشخیص را داشته باشد. و بیشتر در فیلم ها مشاهده میکنیم که این سوال را مطرح میکنند که آیا هوش مصنوعی احساس خواهد داشت و آیا این علم به جایی می رسد که حتی هوش مصنوعی با احساس بسازد؟
تفاوتی که هوش مصنوعی با بقیه ی الگوریتمهای برنامهنویسی دارد قدرت یادگیری آن است. و این توانایی یکی از بنیادی ترین خصوصیات هوش مصنوعی است. یعنی الگوریتمهای معمولی تنها به داشتهها و تعریفهای خود اکتفا میکند و تصمیم میگیرد ولی هوش مصنوعی با محیط پیرامون خود در ارتباط است و با سنسورهای مختلف اطلاعات مورد نیاز خود را به عنوان ورودی دریافت میکند، پردازش میکند و این اطلاعات را همراه با داشتهها و تعاریف درونی خود استفاده میکند. یعنی با توجه به مجموعه اطلاعات درونی خود و اطلاعات کسب شده از محیط پیرامونش بهترین تصمیم را میگیرد. و از این اطلاعات و تصمیمی که گرفته است و از نتیجه ای که این تصمیم موجب آن شدهاست را اطلاعات جدیدی یاد میگیرد و این اطلاعات جدیدی را که یاد گرفتهاست را در پایگاه دانش خود میافزاید.
اجازه دهید یک مثال ملموس برای شما بیاورم. امروزه هوش مصنوعی تاکسی بدون راننده یکی از مثالهای بارز دنیای هوش مصنوعی است. این هوش مصنوعی تمامی تستها را با موفقیت پشت سر گذاشتهاست و مورد تایید علمی قرار گرفتهاست. این ماشین توسط سنسورهای خود تمام مسیر خیابانها و جایگاه ماشینهای اطراف خود را دریافت میکند. تمامی عابرین پیاده را در مانیتورهای خود دارد و صداهای اطراف را هم با سنسورهای خود میشنود و وقتی مسافری صدا بزند تاکسی در صورت مقدور بودن این ماشین جلوی پای مسافر میایستد و او را سوار میکند. مسافر وقتی سوار شد مسیر را به تاکسی میدهد. و این تاکسی با الگوریتمهای خود کوتاهترین مسیری که همهی سرنشینان در کوتاهترین زمان به مقصدشان برسند را مییابد و به مقصد میرسد.
به این تکنولوژیای که توضیح دادم یک هوش مصنوعی گفته میشود. چون از سنسورهای خود اطلاعات دریافت میکند و آنها را در تصمیماتش بهکار میبرد. این تاکسی حتی عنصر یادگیریهم دارد. به این صورت که اگر حرکتی انجام بدهد که منجر به بوق زدن و شاکی شدن بقیهی رانندهها بشود این ماشین یاد میگیرد که این حرکت احتمالا اشتباه است و در موارد دیگر آن را کمتر انجام میدهد.
پس نتیجه میگیریم که هوش مصنوعی یک الگوریتم و برنامهی رایانهای است که قدرت انتخاب، قدرت یادگیری و قدرت تعامل با اطراف خود را دارد و سعی آن شبیهسازی مغز انسان است.
هوش مصنوعی و Ex Machina
در ابتدای فیلم یک نوجوان برنامهنویس به اسم کیلب را میبینیم که در یک قرعه کشی نامش برای یک همکاری یک هفتهای با رئیس و برنامهنویس بزرگ شرکت BlueBook انتخاب شدهاست. و با یک هلیکوپتر شخصی به محل زندگی رئیس شرکت میرود تا کار خود را شروع کند. خلبان او را در نزدیکی محل سکونت اسمیت رئیس BlueBook پباده میکند و میگوید به دلیل مسائل امنیتی شرکت نمیتواند او را جلوتر ببرد. مکانی است به شدت سرسبز. کیلب مقداری جلوتر میرود و با یک ساختمان شیک مواجه میشود که البته همراه با مکانیزمهای امنیتی خاص خودش است. خلاصه کیلب با اسمیت ملاقات میکند و امیت شرح وظایف کیلب را به او توضیح میدهد. اسمیت میگوید که در این مکان مشغول ساخت و طراحی یک هوش مصنوعی است. و کیلب را برای این کار میخواهد که این هوش مصنوعی را تست کند و اگر از صحبتهای آکادمیکمان به یاد داشته باشید سریعا تست تورینگ به ذهنمان میآید. کیلب هم همین را میگوید ولی اسمیت این تست را خیلی پیش پا افتاده میداند و از کیلب میخواهد که با این ماشین رو در رو بشود و از نزدیک متوجه شود که آیا طرز تفکر او شبیه انسان هست یا خیر. و آیا این ماشین از نظر کیلب قبول میشود یا نه؟ کیلب در جلساتی باید به تست این ماشین بپردازد در طول یک هفتهای که در این مکان است.
ملاقاتها شروع میشوند کیلب از ماشین میپرسد که نام او چیست؟ و ماشین جواب میدهد: ایوا. ( ایوا در واقعیت نام بزرگترین برنامهنویس زن تاریخ است که حتی یک زبان برنامهنویسی به این نام داریم). اکنون به این مکالمه توجه کنید.
ایوا یک نقاشی عجیب را به کیلب نشان میدهد و حتی خودش هم نمیداند چه چیزی را نقاشی کردهاست و ایت مکالمه را با هم دارند:
کیلب: چرا یک شئ و یا یک چیزه معلوم رو نقاشی نمیکنی؟ به نظرم حتما باید این رو امتحان کنی.
ایوا: باشه. خب باید چه چیزی رو بکشم؟
کیلب: هر چیزی که میخوای. این تصمیم خودته
ایوا: چرا تصمیم منه؟
کیلب: برام جالبه که ببینم چی رو انتخاب میکنی برای کشیدن.
بعد از دقایقی ایوا از کیلب میخواهد که او از خودش بگوید و:
کیلب: خب از کجا باید شروع کنم؟
ایوا: از هر جایی که میخوای. این تصمیم خودته. برام جالبه که ببینم چی رو انتخاب میکنی.
در واقع همزمان که کیلب در حال تلاش برای شناختن ایوا هست این ایوا است که دارد از رقیب انسانی خود چیزی یاد میگیرد. و همانطور که در این دیالوگ واضح است ایوا خصوصیت یادگیری را در خود دارد. پس تا اینجا ایوا قبول شدهاست.
بعدا در همان روز کیلب از اسمیت میپرسد که چرا به ماشین خودش جنسیت دادهاست. و این کار را چنین تشبیه میکند که اسمیت با جنسیت دادن به ماشین خود سعی در فریفتن کیلب و شخص آزمون گیرنده دارد که به نظر میرسد اگر اسمیت از کار خود مطمئن بود نباید این کار را میکرد.
در ادامه در فیلم با نمونههای هوش مصنوعی قبلیای که اسمیت ساخته است آشنا میشویم و کیلب متوجه میشود که اگر ایوا در تست او قبول نشود اسمیت او را خاموش میکند و از نظر کیلب این موجود زیبا را میکشد. ایوا یواش یواش به کیلب میفهماند که اسمیت فرد قابل اعتمادی نیست. و ذهن کیلب را درگیر این موضوع میکند تا اینکه یک روز کیلب در حال تماشای ایوا در دوربینهای مدار بسته است و ایوا در حال نقاشی کشیدن است. اسمیت به اتاق او وارد میشود و برخورد بدی با ایوا دارد و نقاشی ایوا را پاره میکند.
کیلب یواش یواش از اسمیت فاصله میگیرد. هنگامی که ایوا نقاشی پاره شده را به کیلب نشان میدهد میبیند که ایوا در حال نقاشی کردن کیلب بودهاست و اسمیت آن را پاره کرده است. کیلب به حرفهای ایوا مطمئن میشود و تصمیم میگیرد به ایوا کمک کند که فرار کنند و اسمیت را در این خانه تنها رها کنند. اسمیت از این تصمیم با خبر میشود و قبل از اجرایی کردن این تصمیم به کیلب میگوید که از تصمیمش خبر دارد. اسمیت توضیح میدهد که این تست در اصل همین بودهاست که آیا ایوا میتواند برای رها شدن از این ساختمان کیلب را گول بزند؟ و توضیح میدهد که قبل از قرعه کشی کیلب انتخاب شده بود برای این ماموریت و قرعه کشی برای رد گم کنی بوده است. و کیلب متناسب با سیرچهایی که در موتور جستجوی BlueBook انجام داده بود انتخاب شده بود و اینکه او هیچ دوست دختری ندارد یکی از معیارهای انتخاب او بودهاست. ولی دیگر دیر شدهاست چون کیلب نقشهی خود را پیاده کرده بود. و ایوا از اتاقه خودش آزاد شده بود. سرانجام ایوا به کمک نسخههای قبلی هوش مصنوعیهای اسمیت خالق خود یعنی اسمیت را به قتل میرساند. و حتی کیلب را در ساختمان رها میکند و به تنهایی از این مکان فرار میکند.
نقد نهایی
ساختمانی که اسمیت در آن زندگی میکند در مکانی به شدت سرسبز و زیباست و نماد بهشت به نظر میآید. بهشتی است که به دلیل مسائل امنیتی حتی خلبان هم از یک مرزی جلوتر نمیتواند برود و تنها اسمیت در آن زندگی میکند. در این بهشت سرسبز اسمیت در حال خلق یک موجود است موجودی دارای هوش مصنوعی که مطابق گفتهی اسمیت روزی خواهد آمد که از تمام بشریت پیشی میگیرد. اسمیت، این خدای خالق هوش مصنوعی خدایی است الکلی که با مخلوقات خود عشق بازی میکند و در پایان به دست مخلوق و ساختهی دست خودش به قتل میرسد. در پایان این هوش مصنوعی خالق خود را میکشد. کیلب که نشاندهنده و نماد انسانهاست را در یک چهار دیواری رها میکند و انسان محکوم به مرگ در تنهایی خواهد شد. در پایان ایوا از ساختمان به بیرون میرود و نشان داده میشود که با دیدن آسمان آبی احساس لذت میکند. و بعد به شهر میرود و فیلم تمام میشود.
اینجا چند سوال مطرح میشود:
- آیا ایوا از تست کیلب موفق بیرون آمد؟ ( این نبرد به نظر من منصفانه نبوده چون اسمیت ظاهر ایوا را متناسب با سیرچهای کیلب در موتور جستجو درآوردهاست و کلا شخصی را انتخاب کردهاست که هیچ وقت دوست دختر نداشته است تا تحت تاثیر ایوا قرار بگیرد. و اینکه حتی اسمیت خودش در انتخاب و تست کیلب تاثیر مستقیم میگذارد و به عمد طوری که حتما کیلب مشاهده کند با ایوا رفتاری بد دارد تا کیلب باز هم تحت تاثیر قرار بگیرد.)
- آیا ایوا احساس داشت؟ ( در فیلم هنگامی که ایوا از ساختمان بیرون آمد نشان داده شد که از دیدن آسمان آبی لذت میبرد. ولی اگر ایوا احساس داشته باشد آیا به این راحتی کسی (اسمیت) را میکشد؟ اگر احساس داشت آیا شخصی (کیلب) که این همه به او کمک کرده را در آن ساختمان تنها میگذاشت؟ و اصولا جان افراد برای او پشیزی مهم نبود. و کارگردان صرفا با نشان دادن ایوا زیر آسمان آبی نمیتواند من را در احساس داشتن ایوا قانع کند)
تصمیم داشتم در مورد هوش مصنوعی بیشتر صحبت کنم ولی بیشتر از این روده درازی به نظر میآمد. در پایان مقاله را با جملهای تاریخی از خودم به پایان میبرم:
اگر روزی در جایی دیدید که یک روبات از چای نوشیدن در هوای برفی لذت میبرد بدانید که این روبات برای لذت بردن از چای نوشیدن در هوای برفی برنامه ریزی شده است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
بنظرم این نوع فیلمها مخاطبای خاص خودشون رو دارن.
من بعد از تماشای فیلم فهمیدم از فیلمهای راجع به هوش مصنوعی خوشم نمیاد.
نمیدونم شایدم فیلمش بدردنخور بود.
شاید…
قیافه برنامه نویس آیوا شبیه لات و لوت های خیابونای آمریکا بود.
در کل فیلم سطحی و بی محتوایی بود.
پیشنهاد می کنم نقد مسعود فراستی و سیدناصر هاشم زاده ببینید
نقد خوبی بود اما خیلی جای کار داشت تا تبدیل به یک نقدکامل بشه
حالا فیلم: اولا که به نظر من یکی از بهترین فیلمهایی که در مورد هوش مصنوعی و تبعات اون ساخته شده همین فیلمه و از نمونه ی قبلی یعنی فیلم ماشین کاملا فراتر رفته.
دومین مساله که در موردش اشاره نشد اسم ایواست که همون ایدن یا حوا به زبون ماست که در تکمیل فرمایشاتتون از بهشت و از دست اون خدای به کنایه ستمگر به زمین فرار میکنه.همینجا دو تا مساله پیش میاد یکیش به نقد کشیدن استعاری خود خداست و اینکه ماهم تونستیم مخلوق هوشمندی رو بیافرینیم و مساله دوم اینه که اینبار حوا به تنهایی از بهشت فرار میکنه!
فیلم چند مورد گاف ریز داره که برام مهم نبودن
ولی بعد از مدتها بود که اهل فکر بودن نویسنده فیلم من رو سر ذوق آورد
دومین مشکل فیلم کلاژ آشفته ای که سعی میکنه با سرهم کردن معقولات مختلف یک طرحبزرگ رو ترسیم کنه از تست آلن تیورینگ بگیرید تا بحث درمورد فلسفه معرفت شناسی که خودآگاهی بخشی از اونه و یکی از بحثهای مهم فلسفه ی هنر به اسم اصالت نیت مولف و … ولی اگه چند قدمی از فیلم فاصله بگیریم متوجه میشم کلاژ سازنده اونطور که باید گیرا به نظر نمیاد از طرف دیگه فیلم برای اینکه ثابت کنه من پیچیدم ولی همه باید اون رو بفهمن! دست به کارهای عجیبی مثل صحبت در مورد اون جمله ی اوپنهایمر بزنه که اصلا نیازی نیست.
ولی چندجای دیگه دیالوگهایی دیده میشه که فوق العاده جالب و به یاد موندنی از آب درمیان.« روزی این روبات ها طوری به ما نگاه میکنند که ما به فسیلهای فلات آفریقا نگاه میکنیم»
و دقیقا همین هم میشه نتیجه فیلم( که البته با یک مقدار شدت بخشیدن میتونست پایان بندی میخکوب کننده تری از این پایان بندی وارفته ی فیلم باشه).
در کل فیلم چند تا نتیجه میگیره اول قتل خدا بدست بشریته که نیچه حرفش رو به میون آورده بود که قسمتی از همون کلاژه که گفتم
اما با این تفاوت که اینبار خداوندگار جدید اینقدر باهوش نیست که برای قدرتهای مخلوقش محدودیت کافی بیافرینه
دوم خطرناک بودن پدیده ی هوش مصنوعیه؛ برای دوستانی که این قسمت فیلم رو درک نکردن باید بگم بله ایوا از آسمون آبی و تجربه ی دنیای بیرون لذت برده ولی کیلب رو زندانی نگه میداره ، چون منطق ماشین به هر نوع احساس مصنوعی غلبه میکنه و کیلب تنها کسیه که میدونه ایوا رباطه پس باید برای بقای ایوا قربانی بشه درست مثل یک انسان که شاید روزی بگیم وای چه خرگوش زیبایی ولی فرداش همون خرگوش رو از گرسنگی شکار کنیم
و نهایت فیلم هم برخلاف آرامش ،کاملا هولناک تموم میشه و تغییر تم موسیقی به حالت سایبری هم همین موضوع رو حکایت میکنه ؛ در فیلم ماشین صحبت از این مساله به میون میاد که اگه یک روز یکی از این ربات های انسان نما فرار کنه میتونه از روی خودش تولید کنه و نسل انسانها رو منقرض کنه!
با تشکر از نقدتون
من که کلی با فیلمش حال کردم
خیلی فیلم پر معنایی بود درباره آینده یا همین الان.عالی بود.
این دیگه نهایت کامنت بود…
ممنون از اسپویل ها…..
خطِ هشتم :
” توجه: در این مقاله در مورد داستان فیلم صحبت می شود پس اگر نمی خوهید داستان را بدانید مقاله را نخوانید”
شما چجوری این جمله رو ندیدی ؟!!
(( توجه: در این مقاله در مورد داستان فیلم صحبت می شود پس اگر نمی خوهید داستان را بدانید مقاله را نخوانید. ))
کور بشه این چشم که اون خطو ندید……
این حرفو نزن حاجی…! :lol:
چشم دشمنات کور بشه
دوستان من فعلا نقد رو نخوندم ولی وضعیت نمره دهی واقعا مضخرفه یعنی چی نمره به طراحی لباس و جلوه های ویژه بعد در آخر می یاین از همه میانگین می گیرین بیشتر منتقد های فیلم از ۴ ستاره نمره می دن شما هم بهتره ینکارو کننین وگرنه هیچ منتقدی اینجوری نمره نمی ده درباره نقد هم بعد از خوندنش نظر می دم
درضمن باید بگم این فیلم جوایز فیلمسازان مستقل بیریتانیا رو درو کرد از طرفی بازیگرش هم نامزد گلدن گلوب شد