دنیای سینما: نقد و بررسی فیلم The Martian

در ۱۳۹۴/۱۰/۲۵ , 16:00:30

ریدلی اسکات هفتادوهشت ساله از آن دسته کارگردانانی محسوب می‌شود که در کنار آثار فاخر، آثار ضعیفی را هم در پرونده خود داشته است. از آثار فاخر این کارگردان بریتانیایی تبار می‌توان به شاهکار علمی-تخیلی «بلید رانر» با نقش‌آفرینی هریسون فورد در سال ۱۹۸۲ یا فیلم فوق‌العاده محبوب «گلادیاتور» با نقش‌آفرینی راسل کرو در سال ۲۰۰۰ اشاره کرد که در نهایت دوازده نامزدی اسکار را برای او و همکارانش در آن فیلم به ارمغان آورد. اما او نیز مانند برخی کارگردانان بزرگ دچار افت شد که اوج این اتفاق در فیلم «اکسودوس: خدایان و پادشاهان» بوده که  با دریافت نقدهای منفی، حتی نتوانسته بود طرفدارانش را راضی نگه‌دارد و در نهایت نیز بفروش خوبی دست نیافت. اما پس از این شکست مشخص شد که این کارگردان کارکشته قصد دارد تا فیلمی براساس رمانی با نام مریخی که نوشته اندی ویر است را تهیه کند. در نهایت این فیلم به اکران در آمد و توانست نظرات مثبت منتقدان و سینمادوستان را بخود جلب کند که ما در این قسمت از دنیای سینما قصد داریم تا به نقد و بررسی فیلم The Martian بپردازیم. همراه دنیای بازی باشید.

Themartian2

فیلم داستان یک گروه شش نفره از فضانوردان را روایت می‌کند که برای بررسی مسائلی مختلف که اشاره‌ی دقیقی هم به آن‌ها نمی‌شود به مریخ می‌روند. طبق بررسی‌های صورت گرفته، در یکی از روزها طوفانی در راه است اما قدرت طوفان از آن چیزی که اعضا گروه انتظارش را دارند، بیشتر است، بنابراین تصمیم می‌گیرند بسرعت سوار بر سفینه مریخ را ترک کنند اما در بین راه سکونت‌گاه و سفینه ناگهان شی به یکی از اعضا گروه با نام مارک واتنی (مت دیمون) برخورد می‌کند و اعضا گروه که در شرایط سختی قرار دارند و فکر می‌کنند که او دیگر مرده است، سیاه‌ی سرخ را بدون او ترک می‌کنند؛ اما در عین ناباوری مارک زنده است که فیلم روایت‌گر تلاش وی برای بقاست.

داستان فیلم که درباره بقا و تلاش انسان برای زنده ماندن است، یکی از ایده‌های جذاب سینما محسوب می‌شود که فیلم‌های بزرگی نیز در این ژانر مانند «جاذبه» ساخته شده‌اند که این فیلم نیز همانند مریخی پیرامون تلاش یک فضانورد تنها برای بقا در فضاست که همین مسئله باعث شده تا بسیاری به مقایسه این دو اثر بپردازند. مریخی در بخش‌های اولیه بسیار جذاب و اضطراب آور آغاز شده می‌شود اما پس از آن عملاً هیچ چیزی در انتظار شما نیست؛ هیچ اتفاقی که بتواند در طول دو ساعت و نیم فیلم شما را به آن امیدوار کند، وجود ندارد، هر اتفاقی که رخ داده و مشکلی را بوجود می‌آورد، یا خود شخصیت اصلی داستان با کمک هوش سرشارش و یا شخصیتی جدید وارد داستان شده و آن را حل ‌می‌کند. فیلم روند بسیار کندی دارد که شما را از ادامه تماشا فیلم بازمی‌دارد، اما نقدهای مثبت منتقدان و البته سینمادوستان همچنان شما را امیدوار نگه می‌دارند که ممکن است در بخش‌های جلوتر شاهد اتفاق خاص و غیرمنتظره‌ای باشید؛ اما با گذشت زمان امید شما را برای لمس دوباره‌ی هیجان و اضطراب کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. همچنین در فیلم یک رابطه عاشقانه نیز وجود دارد که هیچ پرداختی به آن نمی‌شود و اصلاً تا بخش‌های پایانی متوجه چنین رابطه‌ای نمی‌شوید. اما شرایط فیلم‌نامه و البته داستان زمانی بدتر می‌شود که عملاً شخصیت‌پردازی وجود ندارد، شخصیت مارک واتنی پس از اینکه متوجه می‌شود که توسط اعضا گروهش در یک سیاره ناشناخته رها شده کاملاً عادی و بدون کوچک‌ترین عصبانیتی از آن‌ها می‌رود بسمت پناهگاه و شروع می‌کند به برنامه‌ریزی برای زنده ماندن و هیچ کس را نیز مقصر نمی‌داند و کاملاً به آن‌ها که او را رها کردند، حق می‌دهد. عملاً در طول فیلم شما ناامیدی را در چهره او نمی‌بینید، انگار نه انگار که او قرار است برای مدتی طولانی آن هم در یک سیاره‌ی سرخ‌رنگ تنها باشد، او کاملاً خوشحال، سرزنده و امیدوار به آینده تلاش می‌کند تا زنده بماند بدون آنکه کوچک‌ترین ناامیدی در او رخنه کند، شاید نویسنده سعی داشته تا با اینکار نمادی از امید به زندگی را برای مخاطبان در فیلمش ایجاد کند اما کاملاً ناموفق است؛ زیرا چنین شخصیت و رفتاری آن هم در این وضعیت به‌هیچ‌وجه عقلانی و قابل‌باور برای مخاطب نیست. همچنین داستان برخلاف رمانی که توسط آقای ویر نوشته شده، بر روی شخصیت‌پردازی هیچ تمرکزی ندارد که متاسفانه این مشکل برای تمامی شخصیت‌های فیلم حتی شخصیت اصلی صدق می‌کند. شما قرار است در اکثر مواقع همراه با شخصیتی تنها باشید که همین اتفاق فرصت خوبی را به نویسنده می‌دهد تا شخصیت مارک واتنی را بیش از پیش به مخاطب بشناساند؛ اما شما در طول مدت فیلم هیچ شناختی از او پیدا نمی‎کنید، اینکه چرا چنین شغلی را انتخاب کرده یا اگر او واقعاً چنین انسان امیدوار و خوش‌بینی است که در چنین شرایط بحرانی از همان اول با آن کنار می‌آید، چگونه توانسته به چنین توانایی‌های روحی دست یابد. اعضا گروه نیز تصمیم‎‌گیریشان برای بازگشت به‌هیچ‌وجه عقلانی نیست؛ زیرا همگی بدون کوچک‌ترین مخالفتی می‌پذیرند که در حدود پانصد روز دیگر در فضای دور از خانواده خود قرار داشته باشند تا بتوانند دوست‌شان را که تنها در سیاه سرخ باقی مانده را بازگردانند که در این راه مشکلات فراوانی از جمله مرگ پیش روی آن‌ها خواهد بود که چنین تصمیمی از سوی آن‌ها کمی عجیب بنظر می‌رسد؛ زیرا خود مارک واتنی نیز به آن‌ها می‌گوید که شرایط او تقصیر آن‌ها نیست. نویسنده می‌توانست حداقل یکی از شخصیت‌ها را مخالف با چنین تصمیمی نشان داده که بدین صورت کشمکش‌های او و دیگر اعضا گروه می‌توانست جذابیت داستان را دوچندان کند که متاسفانه چنین اتفاقی را شاهد نیستیم. دیگر شخصیت‌های داستان نیز از چنین مشکلاتی برخوردار هستند که شاید مهم‌ترین آن‌ها رئیس سازمان ناسا، تدی ساندرز، باشد که در بخش‌های آغازین تصمیمات او بگونه‌ای هستند که احساس می‌کنید او علاقه‌ای برای بازگشت مارک ندارد اما تصمیمات بخش‌های پایانی او در تناقض با آن تصمیمات اولیه هستند. حال این مشکلات را در کنار پایان بندی ساده که همه چیز بخوبی و خوشی تموم می‌شود، بگذارید تا پی ببرید در این فیلم چه چیزی انتظار شما را می‌کشد.

TheMartian

نقش‌آفرینی بازیگران در این بین یکی از بخش‌هایی است که واقعاً باید گفت از نقاط قوت فیلم محسوب می‌شود. برخلاف اینکه شخصیت‌پردازی خوبی برای شخصیت مارک واتنی وجود ندارد که همین مسئله می‌تواند روی نقش‌آفرینی دیمون تاثیر بگذارد، او بسیار خوب توانسته از پس نقشش در انتقال حس امیدواری در تک‌تک صحنات فیلم برآید، البته آن‌طور که منتقدان به تعریف از نقش‌آفرینی او پرداختند، نیست اما در مقایسه با دیگر بخش‌های فیلم از نقاط قوت آن محسوب می‌شود. این مسئله برای دیگر بازیگران فیلم نیز صدق می‌کند؛ برای مثال در یکی از سکانس‌های پایانی فیلم که اعضا گروه در حال نجات مارک هستند، بخوبی می‌توانید اضطراب و فشار روانی را بر چهره بازیگران ببینید. در مجموع بازیگران فیلم در آن حد که به آن‌ها نیاز داشته، عمل کرده‌اند.

در قرن بیست و یک قرار داریم و همین مسئله نیز می‌تواند تضمین‌کننده جلوه‌های ویژه فوق العاده برای یک فیلم آن هم در این سطح باشد. خوشبختانه جلوه‌های ویژه فیلم عالی کار شده‌اند و مشکلی در آن‌ها وجود ندارد؛ اما همانند فیلم جاذبه منتظر خلق تصاویر فوق‌العاده زیبا در آن نباشید، در حالیکه کارگردان می‌توانست با قرار دادن چنین تصاویری جذابیت فیلم را دوچندان کند اما مانور خاصی بر روی این قصیه داده نمی‌شود. همان‌طور که در بالا هم ذکر کردم، فیلم تنها در مدت کوتاهی می‌تواند هیجان و اضطراب را که لازمه چنین فیلم‌هایی هستند را به مخاطب القا کنند که این مسئله نیز به لطف جلوه‌های ویژه و البته کارگردانی ریدلی اسکات اتفاق افتاده است.

TheMartian1

در مجموع فیلم مریخی اگر بخواهد با اثر قبلی ریدلی اسکات یعنی اکسودوس: خدایان و پادشاهان مقایسه شود، یک فیلم قابل‌قبول مخصوصاً برای طرفدارانش محسوب می‌شود، اما اگر بخواهیم واقع‌بین باشیم، مریخی فیلمی با روایتی کند و کسالت آور است که مشکلات بسیار زیاد فیلم‌نامه ضربه بزرگی به آن زده است، بطوری که جلوه‌های ویژه و نقش آفرینی بازیگران، مخصوصاً مت دیمون هم نمی‌تواند فیلم را سراپا نگه دارد.


33 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. فیلم متوسط رو به ضعیف. اسکات سعی داشته تلاش برای بقا در فضا را به صورت علمی بیان کند که با توجه به اتمسفر فیلم به هیچ عنوان قابل قبول نیست. جدا از ایرادات علمی فیلم از لحاظ تدوین بسیار ضعیفه. بعضی شات ها به طرز افتضاحی چسب و قیچی شده اند. استیصال نقش اول خنده داره انگار مت دیمون به تور تفریحی رفته . فیلم حتی خودش را هم جدی نمیگیرد.عوامل ناسا خیلی شوخ و بعضا ساده لوح تصور شده اند. از بدترین سکانس ها میتوان به توضیح دادن راه حل برای رییس ناسا . اطلاع رسانی به سفینه در قالب نامه ی شخصی خانواده ی یکی از فضانوردان و از همه بدتر سکانس پایانی هندی وار فیلم که میتوانست با موسیقی ۲afm ترکیب شود! فیلم حتی در جلوه های ویژه و فیلمبرداری هم اثری متوسط به حساب میاید . به عنوان مثال همین سکانس نجات مت دیمون توسط جسکا چستین را با سکانس پر از تعلیق جرج کلونی و ساندرا بولاک مقایسه کنید. اون شات بلند و به یاد ماندنی از بهترین فیلمبردار تاریخ کجا . این grab کردن دلقکانه ی مریخی کجا. با نگاه کلی به فیلم میتوان دریافت جایزه بهترین فیلم کمدی و بازیگر نقش اول کمدی سال از طرف گلدن گلاب شاید نوعی هجو و دست انداختن عوامل فیلم باشد.

    ۰۱
  2. کلا بعد از جاذبه فیلم های علمی تخیلی که تم فضایی دارند جالب تر شد! البته نمی دونم قبلا هم شاهد چنین سوژه هایی بودیم یا نه ولی اگر دقت کنید این فیلم ها خیلی رو واقعی بودن حوادث و اتفاقات تاکید دارند. هر چند جاذبه سوتی های علمی زیادی داشته . اما نکته قوت مریخی به نظرم اینکه که خیلی از مشکلات شخصیت اصلی داستان می تونه واقعا اتفاق بیفته و از اون جالب تر اینکه راه حل ها هم کاملا علمی و منطقی هستن. رمان هم خیلی رو این موضوع تاکید داره. به نظرم بیشتر باید یه جور فیلم مستند بهش نگاه کرد! شاید نظر من درست نباشه اما ریدلی اسکات هم می دونسته که نکته قوت خود رمان هم همینه. باقی مسائل دیگه مثل یه رابطه عاشقانه هم زیاد روش کار نکرده که به نظرم نیازی هم نیست . داستان فیلم روی یه نفر هم می چرخه و باقی مسائل دیگه هم باید تو حاشیه باشه.
    ولی باقی قضایای دیگه به نظرم همه چیز در سطح خوبی بود. من راضی بودم و خیلی هم لذت بردم.

    ۱۰
  3. خوبی این فیلم این بود که توش اتفاق های غیر عقلی و چرتو پرت واقعا ندیدم (مث پسفیک ریم و اینتر استلار )
    اینکه گفتین کاراکتر اصلی خیلی امیدواره و به بقیه حق میده، خب خود این جز شخصیت اون طرفه و خب شاید آدم بی احساس و منطقی بوده !
    در کل فیلم خوبی بود پسندیدم

    ۰۰
    1. اینتر استلار و اتفاق های غیرعقلی و چرت و پرت؟!؟!؟
      چند نفر از دانشمندان و نظریه پردازای ناسا،اومدن مشاور و ناظر فیلم بودن!
      همین دانشمندا گفتن اینتراستلار اومد این فعالیت هایی که ما داشتیم درمورد بعد زمان و اینا رو به بهترین و ساده ترین شکل توضیح داد!
      همه شون گفتن از لحاظ علمی یه فیلم بسیار رئاله!
      گفتن که کرم چاله ای که نولان نشون داد،نزدیک تر از تفکرات ما به واقعیتش بود حتی!
      بعد این فیلم رو شما میگی اتفاقات غیرعقلی و چرت و پرت داره!؟

      ۱۰
    2. کاملا غیر عقلانی بود و من نگفتم فیلم بدیه ، نولان یه کار درام و تراژدیک کشیده بود بیرون وگرنه اصلا هیچ حرفی روش نیست از تار های زمان بگیر تا گذشت زمان متفاوت . برام این فیلسوفانی که ازشون نام بردید جالب بود میشه لینک منبع بدین ؟؟؟ یه محقق برتر ناسا با این حرف خودشو مسخره نمی کنه

      ۰۰
    3. :|
      متن همون لینک شما :
      So did Nolan and Thorne manage to prevent science fact being eclipsed by science fiction? Not entirely.
      As Thorne himself points out: “Some of the science is known to be true, some is an educated guess, and some is speculation.”
      In his new book The Science of Interstellar he describes how much of the film must be taken with a pinch of salt.
      اینم متن ناسا :
      The difficulty of discovering a habitable exoplanet aside, a big problem would center on the length of time it would take to reach such a destination. Scientists are just beginning to learn about the short- and long-term effects of space travel on the human body.
      گذشت متفاوت زمان رو یه سیاره دیگه امکان نداره ؛ مگر اینکه جرمش ۱۰۰۰ برابر خورشید باشه که ۱ اون دیگه سیاره نیست ۲ آدم بره روش پودر میشه . تار های زمان هم چیزی نیستن بشه دیدشون :11: رفتن تو یه سیاهچاله هر ماده ای رو تبدیل به ریز بنیاد هاش میکنه اونوقت آدم زنده بره تو سالم بیاد بیرون ؟!
      بقیه متن ها رم راجب وجود سیاره قابل زیست حرف زدن که بله ، اگه به بزرگی این دنیا باشه و بخواییم از احتمال حرف بزنیم از میلیارد ها کهکشان ممکنه ۴ تا سیاره قابل زیست هم باشن ;)

      ۰۰
    4. منم نگفتم کلش درست بود!
      گفتم غیر عقلی و چرت و پرتی که شما گفتی نبود
      محقق برتر ناسا هم دیدین که خودشو مسخره کرد فک کنم که مشاور فیلم بود!
      کلا یه جوی راه افتاده،اینکه تازگیا میان از این فیلم های جدید ایراد میگیرن و با فیلم های گذشته مقایسه میکنن،تا نشون بدن متفاوتن-_-
      مثل مقایسه جنگ ستارگان و اودیسه فضایی :11:
      گذشت زمان متفاوت راستی..
      نسبیت انیشتین میگه که هرچه جسمی سریعتر حرکت کند،زمان برای آن جسم کندتر میگذرد،تا به سرعت نور برسد،که زمان برای آن جسم صفر است.
      چیزی که روی این تاثیر میذاره،جاذبه است،که نزدیک سیاهچاله ها زیاده،و باعث گذشت زمان بیشتری میشه.
      شاید سیاره ای که کوپر و برند روش رفتن،سرعت دورانش از سرعت نور هم بیشتر بوده!
      اونی هم که از توش رد شدن،سیاه چاله نبوده و کرم چاله بوده!
      سیاه چاله ها باعث نابودی فضا‌ میشن ولی باعث نابودی زمان نمی شن ولی کرم
      چاله ها باعث به وجود امدن گستره فضایی و زمانی می شن!
      اگر نور وارد سیاهچاله
      بشه به فوتون ها تجزیه میشه ولی اگر نور وارد کرم چاله ها شه باعث به وجود
      امدن دنیا های دیگر میشه!

      ۰۰
    5. من دارم میگم اینتراستالار برخلاف این فیلم علمی نیست و عملا فیزیک نوین حرف دیگه ای میزنه کسی نیومد با فیلم خاصی مقایسه کنه ، شما رم که میگی کاملا علمیه و لینک هایی هم ارئه دادی ، منم جواب دادم حالا تحلیل حرف های کامنت قبلیت .
      ۱- شاید سیاره ای که کوپر و برند روش رفتن،سرعت دورانش از سرعت نور هم بیشتر بوده! : سرعت بالا تر از نور غیر ممکنه انشتین گل لقد نکرد تو ۲۰ سال
      ۲ -اونی هم که از توش رد شدن،سیاه چاله نبوده و کرم چاله بوده! : کرم چاله از در امتداد قرار گرفتن دو تا سیاهچاله به وجود میان که هنوز یه فرضیست ، البته حالت دوم یه سیاه چاله هست که به صورت خاصی دوران میکنه ، عملا کرم چاله تو دل سیاهچاله ها به وجود میاد اگه واقعا وجود داشته باشه البته
      ۳-سیاه چاله ها باعث نابودی فضا‌ میشن ولی باعث نابودی زمان نمی شن ولی کرم
      چاله ها باعث به وجود امدن گستره فضایی و زمانی می شن! : به این میگن جک فیزیکی ، هر چیزی تو سیاه چاله تبدیل میشه به کوارک ها و نوترون اصن اتم باقی نمی مونه چه برسه به سلول که آدم بخواد توش زنده بره و بیاد بیرون
      ۴-اگر نور وارد سیاهچاله
      بشه به فوتون ها تجزیه میشه ولی اگر نور وارد کرم چاله ها شه باعث به وجود
      امدن دنیا های دیگر میشه! : نور خودش فوتونه ، ینی چی به فتون تجزیه میشه ؟ بعد از نور دنیا جدید به وجود میاد ؟ ینی انرژی تبدیل میشه به ماده اونم با الگو های دقیق و خاص !
      *** لطفا قبل از جواب دادن اطلاعاتتون رو ببرین بالا

      ۰۰
    6. حالا چرا اینقدر بحث رو علمی می کنید
      فیلم های تجاری جزو رسانه ی سرگرمی اند و قرار نیست مثل یک مستند به آموزش بینندگانش بپردازن حالا اگه داخلش چند تا حقیقت علمی هم باشه باشه فقط برای جذاب تر شدنشه نه مستند شدنش و اگر در همین زمینه بخوایم بحث کنیم من پرومتئوس رو ترجیح میدم

      ۰۰
  4. مثل همیشه ممنون از سورنای عزیز بابت نقدهای ویژه و جذابش…
    از نظر من هم مریخی فیلم خوب یا بهتر بگیم متوسط رو به بالا بود اما از آنجایی که کارگردان قدرتمند و محبوبی پشتش ایستاده کار سختی خواهد بود که بخواهیم از فیلم نکات منفی در بیاریم! اما همانطور که سورنا بهش اشاره کرد اگر قبل از این دو فیلم “اینتراستلار” و “جاذبه” رو دیده باشیم بعد از تماشای “مریخی” خواه یا ناخواه به مقایسه‌ی این سه می‌پردازیم. به نظر من نکته‌ی قوی‌ای که “جاذبه” داشت کوتاه بودن + استفاده‌ی مناسب از بعد سوم + جلوه‌های ویژه چشم‌نواز بود. نکته‌ی قوی “اینتراستلار” درام موجود در فیلم + احساسی بودن فیلم + گروه بازیگری + روایت تند و تیز و سریع بود. اما در اینجا فیلم “مریخی” با نکات قوی‌ای چون کارگردانی درجه یک + بازیگر نقش اول + انتخاب موسیقی‌های نوستالژیک بجا + پایان‌بندی بشدت بهتر و نفسگیرتر از دو عنوان دیگر همراه بود.
    اتفاق خوبی که با “مریخی” صورت پذیرفت این بود که هم ریدلی اسکات و هم هواداران این کارگردان بزرگ از این نکته اطمینان پیدا کردند که اسکات که یکی از بهترین فیلمسازان دو ژانر تاریخی و فضایی است بهتر است در این سن و سال به ژانر دوم بچسبد و فعلا از خیر ساخت فیلمهای تاریخی بگذرد. درست است که دیمون بازی فوق العاده‌ای رو از خودش نشون داد ولی قدرت بازیِ تک نفره‌ای چون تام هنکس در فیلم Cast Away یا حتی ساندرا بولاک در جاذبه رو نداشت و این بازیگران روی زمین و سفینه بودند که شانه به شانه‌ی دیمون فیلم رو جلو می‌کشوندند. در کل بنظر من مدت زمان نسبتا طولانی فیلم اونقدرها هم کسالت‌بار نبود و این نکته نه بازیِ خوب دیمون و دیگر بازیگران بلکه تجربه‌ی بالای اسکات در فیلمسازی بوده. این اتفاق در پایان فیلم حسابی جلوه‌گر میشه، جایی که هیجان موجود در فیلم به حد ۱۰۰% میرسه و هر تماشاگری رو میخکوب می‌کنه.
    در آخر من هم فیلم “مریخی” رو به هر سینما دوستی که به ویژه به فیلمهای فضایی و ژانر بقا علاقه‌مند هست پیشنهاد می‌کنم ولی باید توجه داشت که با انتظار درجه ۱۰۰ به تماشای این فیلم ننشینید و اگر با درجه ۷۰-۷۵ به سراغ “مریخی” بروید قطعا ساعات خوب و دلچسب‌تری رو سپری خواهید کرد.
    باز هم سپاس از سورنا…

    ______________________________
    STREET FIGHTER V -– ۳۱ Days

    ۰۰
    1. من تشکر کنم از بردیای عزیز که دقیقا حرف دلمو زد. اینکه انتظاراتونو از فیلم بیارین و اصلا به امید یه فیلم خیلی جذاب بهش نگاه نکنین، چون هم نمره متاکریتیک بالا بود و هم IMDB من یه چیزی بین ستارگان و جاذبه رو انتظار داشتم و انتظارم بالا بود اما فیلم اون چیزی نیست که منتقدا ازش تعریف کردن.(این اتفاق تازه زمانیم رخ داد که بعد امتحانات خواستم یه فیلم هیجان انگیز ببینم که کلا ناامیدم کرد)
      پس اگه قصد تماشای این فیلم رو دارید حتما انتظارتون رو بیارید پایین…
      باز هم تشکر از بردیای عزیز

      ۰۰
  5. کل جذابیت فیلم به نبوغ و اراده ی تحسین برانگیز و پشتکار و شخصیت مثال زدنی که مارک( و دوستانش) از خودش برای مقابله با مشکلاتش بروز میده استواره و این راه کارها براساس حقایق و مستندات کاملا علمی هست که مورد تایید دانشمندان و کارشناسان علوم فضا هست! تا اینکه مثل خیلی از فیلمهای علمی تخیلی دیگری که حاصل خیالپردازی های نویسنده هست! مقایسه این فیلم با امثال بین ستاره ای مثل مقایسه یک استاد دانشگاه با یک نویسنده داستانهای علمی تخیلی نوجوان پسندانه هست! و باید خوشحال بود که چنین فیلمهای هوشمندانه و فاخری ساخته میشه و بخاطرش باید هالیوود رو تحسین کرد و امیدوار باشیم فیلمهای بیشتری از این نوع در ژانر علمی تخیلی در آینده شاهد باشیم! فیلم هم خوشبختانه مزد خودشو با تحسین منتقدها و مخاطبان عادی و فروش بالا و اکنون جوایز سینمایی که گرفته و در آینده هم خواهد گرفت گرفته و تو تاریخ سینما جاودانه شده! دوستانی هم که به ارزش فیلم پی نبردن بهتره بجای خلاف جریان آب شنا کردن وگزافه گویی حوصله سر بر و قلم فرسایی بیهوده به گفتن جمله ” فیلم برای من جذابیتی نداشت”بسنده کنند و ما رو از بیان نظرات ارزشمند خودشون معاف کنند و وقت خودشون و بقیه رو نگیرن!

    ۰۰
    1. دوست عزیز منکه نگفتم که چرا برای تمامی مشکلات بوجود اومده راه حل بوجود اومده، مشکل من اینکه حل مشکلی که بوجود میاد بسرعت راه حلی پیدا میشه و هیجان رو کم میکنه(مثلا تا چند دقیقه بعد اینکه متوجه شد اوضاع از چه قراره یه مقدار باخودش کلنجار میرفت، عصبی میشد و به مرگ فکر میکرد، بعدش با پیدا کردن یه انگیزه برای بقا تلاش میکرد، نه اینکه از همون اول شروع کنه به تلاش) که باید کنار شخصیت پردازی ضعیف و مشکلات فیلمنامه و داستان قابل پیش بینی گذاشت و در ضمن شخصیت پردازی دیگه چیز سیلقه ای نیست و کاملا مشهود که پر از مشکله! همینطور شخصیت مارک بشدت برای من غیرقابل باوره که در چنین وضعیتی بشدت امیدوار به آیندست(این مورد کاملا سلیقه ایه و حق با شماست). اما درمورد فروش نه! فیلم با بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری ساخته شده و تنها ۳۰۰ میلیون دلار فروش داشته، در مقابل فیلم جاذبه که شباهت بیشتری بین ایندو فیلم هست با بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری ۷۰۰ میلیون دلار فروش داشته، به این میگن موفقیت در فروش دوست عزیز.

      ۰۰
    2. دوستان جاذبه عامه پسند تر بود. خوب چیزی هم که عامه پسند تره بیشتر فروش می کنه. اما مریخی هم در نوع خودش فروش خیلی خوبی داشته هر چند اطلاع دقیقی ندارم. به نظرم در ضمینه ی فروش نباید این دوتا رو با هم مقایسه کرد.

      ۰۰
  6. فیلم خوبی بود.فقط ناگفته نماند که محیط فیلم به حدی زیبا کار شده بود که گاهی وقتا با خودم میگفتم نکنه عوامل فیلم واقعأ رفتن فضا و روی مریخ فیلمبرداری رو انجام دادن.

    یه سؤالی؟بنظرتون لباس مریخ نوردی مت دیمون خیلی شبیه لباس فرمانده شپرد تو بازی مس افکت نبود؟

    ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر