دنیای سینما: نقد و بررسی فیلم The Martian
ریدلی اسکات هفتادوهشت ساله از آن دسته کارگردانانی محسوب میشود که در کنار آثار فاخر، آثار ضعیفی را هم در پرونده خود داشته است. از آثار فاخر این کارگردان بریتانیایی تبار میتوان به شاهکار علمی-تخیلی «بلید رانر» با نقشآفرینی هریسون فورد در سال ۱۹۸۲ یا فیلم فوقالعاده محبوب «گلادیاتور» با نقشآفرینی راسل کرو در سال ۲۰۰۰ اشاره کرد که در نهایت دوازده نامزدی اسکار را برای او و همکارانش در آن فیلم به ارمغان آورد. اما او نیز مانند برخی کارگردانان بزرگ دچار افت شد که اوج این اتفاق در فیلم «اکسودوس: خدایان و پادشاهان» بوده که با دریافت نقدهای منفی، حتی نتوانسته بود طرفدارانش را راضی نگهدارد و در نهایت نیز بفروش خوبی دست نیافت. اما پس از این شکست مشخص شد که این کارگردان کارکشته قصد دارد تا فیلمی براساس رمانی با نام مریخی که نوشته اندی ویر است را تهیه کند. در نهایت این فیلم به اکران در آمد و توانست نظرات مثبت منتقدان و سینمادوستان را بخود جلب کند که ما در این قسمت از دنیای سینما قصد داریم تا به نقد و بررسی فیلم The Martian بپردازیم. همراه دنیای بازی باشید.
فیلم داستان یک گروه شش نفره از فضانوردان را روایت میکند که برای بررسی مسائلی مختلف که اشارهی دقیقی هم به آنها نمیشود به مریخ میروند. طبق بررسیهای صورت گرفته، در یکی از روزها طوفانی در راه است اما قدرت طوفان از آن چیزی که اعضا گروه انتظارش را دارند، بیشتر است، بنابراین تصمیم میگیرند بسرعت سوار بر سفینه مریخ را ترک کنند اما در بین راه سکونتگاه و سفینه ناگهان شی به یکی از اعضا گروه با نام مارک واتنی (مت دیمون) برخورد میکند و اعضا گروه که در شرایط سختی قرار دارند و فکر میکنند که او دیگر مرده است، سیاهی سرخ را بدون او ترک میکنند؛ اما در عین ناباوری مارک زنده است که فیلم روایتگر تلاش وی برای بقاست.
داستان فیلم که درباره بقا و تلاش انسان برای زنده ماندن است، یکی از ایدههای جذاب سینما محسوب میشود که فیلمهای بزرگی نیز در این ژانر مانند «جاذبه» ساخته شدهاند که این فیلم نیز همانند مریخی پیرامون تلاش یک فضانورد تنها برای بقا در فضاست که همین مسئله باعث شده تا بسیاری به مقایسه این دو اثر بپردازند. مریخی در بخشهای اولیه بسیار جذاب و اضطراب آور آغاز شده میشود اما پس از آن عملاً هیچ چیزی در انتظار شما نیست؛ هیچ اتفاقی که بتواند در طول دو ساعت و نیم فیلم شما را به آن امیدوار کند، وجود ندارد، هر اتفاقی که رخ داده و مشکلی را بوجود میآورد، یا خود شخصیت اصلی داستان با کمک هوش سرشارش و یا شخصیتی جدید وارد داستان شده و آن را حل میکند. فیلم روند بسیار کندی دارد که شما را از ادامه تماشا فیلم بازمیدارد، اما نقدهای مثبت منتقدان و البته سینمادوستان همچنان شما را امیدوار نگه میدارند که ممکن است در بخشهای جلوتر شاهد اتفاق خاص و غیرمنتظرهای باشید؛ اما با گذشت زمان امید شما را برای لمس دوبارهی هیجان و اضطراب کمرنگ و کمرنگتر میشود. همچنین در فیلم یک رابطه عاشقانه نیز وجود دارد که هیچ پرداختی به آن نمیشود و اصلاً تا بخشهای پایانی متوجه چنین رابطهای نمیشوید. اما شرایط فیلمنامه و البته داستان زمانی بدتر میشود که عملاً شخصیتپردازی وجود ندارد، شخصیت مارک واتنی پس از اینکه متوجه میشود که توسط اعضا گروهش در یک سیاره ناشناخته رها شده کاملاً عادی و بدون کوچکترین عصبانیتی از آنها میرود بسمت پناهگاه و شروع میکند به برنامهریزی برای زنده ماندن و هیچ کس را نیز مقصر نمیداند و کاملاً به آنها که او را رها کردند، حق میدهد. عملاً در طول فیلم شما ناامیدی را در چهره او نمیبینید، انگار نه انگار که او قرار است برای مدتی طولانی آن هم در یک سیارهی سرخرنگ تنها باشد، او کاملاً خوشحال، سرزنده و امیدوار به آینده تلاش میکند تا زنده بماند بدون آنکه کوچکترین ناامیدی در او رخنه کند، شاید نویسنده سعی داشته تا با اینکار نمادی از امید به زندگی را برای مخاطبان در فیلمش ایجاد کند اما کاملاً ناموفق است؛ زیرا چنین شخصیت و رفتاری آن هم در این وضعیت بههیچوجه عقلانی و قابلباور برای مخاطب نیست. همچنین داستان برخلاف رمانی که توسط آقای ویر نوشته شده، بر روی شخصیتپردازی هیچ تمرکزی ندارد که متاسفانه این مشکل برای تمامی شخصیتهای فیلم حتی شخصیت اصلی صدق میکند. شما قرار است در اکثر مواقع همراه با شخصیتی تنها باشید که همین اتفاق فرصت خوبی را به نویسنده میدهد تا شخصیت مارک واتنی را بیش از پیش به مخاطب بشناساند؛ اما شما در طول مدت فیلم هیچ شناختی از او پیدا نمیکنید، اینکه چرا چنین شغلی را انتخاب کرده یا اگر او واقعاً چنین انسان امیدوار و خوشبینی است که در چنین شرایط بحرانی از همان اول با آن کنار میآید، چگونه توانسته به چنین تواناییهای روحی دست یابد. اعضا گروه نیز تصمیمگیریشان برای بازگشت بههیچوجه عقلانی نیست؛ زیرا همگی بدون کوچکترین مخالفتی میپذیرند که در حدود پانصد روز دیگر در فضای دور از خانواده خود قرار داشته باشند تا بتوانند دوستشان را که تنها در سیاه سرخ باقی مانده را بازگردانند که در این راه مشکلات فراوانی از جمله مرگ پیش روی آنها خواهد بود که چنین تصمیمی از سوی آنها کمی عجیب بنظر میرسد؛ زیرا خود مارک واتنی نیز به آنها میگوید که شرایط او تقصیر آنها نیست. نویسنده میتوانست حداقل یکی از شخصیتها را مخالف با چنین تصمیمی نشان داده که بدین صورت کشمکشهای او و دیگر اعضا گروه میتوانست جذابیت داستان را دوچندان کند که متاسفانه چنین اتفاقی را شاهد نیستیم. دیگر شخصیتهای داستان نیز از چنین مشکلاتی برخوردار هستند که شاید مهمترین آنها رئیس سازمان ناسا، تدی ساندرز، باشد که در بخشهای آغازین تصمیمات او بگونهای هستند که احساس میکنید او علاقهای برای بازگشت مارک ندارد اما تصمیمات بخشهای پایانی او در تناقض با آن تصمیمات اولیه هستند. حال این مشکلات را در کنار پایان بندی ساده که همه چیز بخوبی و خوشی تموم میشود، بگذارید تا پی ببرید در این فیلم چه چیزی انتظار شما را میکشد.
نقشآفرینی بازیگران در این بین یکی از بخشهایی است که واقعاً باید گفت از نقاط قوت فیلم محسوب میشود. برخلاف اینکه شخصیتپردازی خوبی برای شخصیت مارک واتنی وجود ندارد که همین مسئله میتواند روی نقشآفرینی دیمون تاثیر بگذارد، او بسیار خوب توانسته از پس نقشش در انتقال حس امیدواری در تکتک صحنات فیلم برآید، البته آنطور که منتقدان به تعریف از نقشآفرینی او پرداختند، نیست اما در مقایسه با دیگر بخشهای فیلم از نقاط قوت آن محسوب میشود. این مسئله برای دیگر بازیگران فیلم نیز صدق میکند؛ برای مثال در یکی از سکانسهای پایانی فیلم که اعضا گروه در حال نجات مارک هستند، بخوبی میتوانید اضطراب و فشار روانی را بر چهره بازیگران ببینید. در مجموع بازیگران فیلم در آن حد که به آنها نیاز داشته، عمل کردهاند.
در قرن بیست و یک قرار داریم و همین مسئله نیز میتواند تضمینکننده جلوههای ویژه فوق العاده برای یک فیلم آن هم در این سطح باشد. خوشبختانه جلوههای ویژه فیلم عالی کار شدهاند و مشکلی در آنها وجود ندارد؛ اما همانند فیلم جاذبه منتظر خلق تصاویر فوقالعاده زیبا در آن نباشید، در حالیکه کارگردان میتوانست با قرار دادن چنین تصاویری جذابیت فیلم را دوچندان کند اما مانور خاصی بر روی این قصیه داده نمیشود. همانطور که در بالا هم ذکر کردم، فیلم تنها در مدت کوتاهی میتواند هیجان و اضطراب را که لازمه چنین فیلمهایی هستند را به مخاطب القا کنند که این مسئله نیز به لطف جلوههای ویژه و البته کارگردانی ریدلی اسکات اتفاق افتاده است.
در مجموع فیلم مریخی اگر بخواهد با اثر قبلی ریدلی اسکات یعنی اکسودوس: خدایان و پادشاهان مقایسه شود، یک فیلم قابلقبول مخصوصاً برای طرفدارانش محسوب میشود، اما اگر بخواهیم واقعبین باشیم، مریخی فیلمی با روایتی کند و کسالت آور است که مشکلات بسیار زیاد فیلمنامه ضربه بزرگی به آن زده است، بطوری که جلوههای ویژه و نقش آفرینی بازیگران، مخصوصاً مت دیمون هم نمیتواند فیلم را سراپا نگه دارد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
در کل توصیه به دیدنش به کسی نمیکنم.
از اینجور فیلم های علمی تخیلی فضایی مینی سریال دریای خاموش که کره ای هست رو پیشنهاد میکنم. سریال تخیلی بود ولی هیجان و جذابیت خیلی بالایی داشت.
زیاد وست نداشتم
گاف خیلی داشت
ایشون مثلا گیاه شناس بود، اما در حد یک فیزیکدان، شیمی دان، مکانیک تماما اطلاعات داشت و میدونست در. اون لحظه چه باید بکنه!! خیلی عجیب بود
یا اینکه سیب زمینی ها آیا فاسد نمیشدن؟!!!! و اینکه مگه آدم میتونه یک سال و نیم فقط سیب زمینی بخوره و بخاطر کمبود ویتامین جایی ش زخمی چیزی نشه و مشکلی براش پیش نیاد!!
خب با دیدن فیلم مشخص شد تمام نقدهای بیش از اندازه مثبت حاصل جو سازی آمریکایی بوده
از جوایزی هم که تو گلوبز گرفت کاملا مشخصه که میخواستن فیلم دست خالی نمونه
و
همچنان اودیسه فضایی کوبریک فقید در راس این ژانر باقی میمونه
من که اصلا باهاش حال نکردم
(من یکی از کاربرای قدیمیم چقدر تغییر کرده سایت)
متاسفانه این فیلم از هر لحاظ که بهش نگاه کنیم شدیدا خام و نپخته از آب در اومده.در کل فیلم ما شاهد اتفاقاتى با پرداخت روزنامه وار و بدون کوچکترین چالشى هستیم و این رویه تا آخر فیلم و رهایی واتنى با راکتى که سرش رو با پارچه؟؟؟!!!! پوشونده و باهاش از مریخ خارج میشه ادامه پیدا میکنه و تماشاگر بیشتر از اینکه نبوغ واتنى بهش القا شه این قضیه رو تجسم میکنه که انگار ناسا دستور العملى در اختیار فضانوردانش براى شرایط اینچنینى قرار داده تا با اجراى مو به موى اون نجات پیدا کنن.عدم وجود چالشها و ندانستن هاى شخصیت اصلى در فیلم موجب از دست دادن هیجان و حس ترس از فیلمه که به نظر من اولین ایراد وارده است.
دومین مشکل فیلم بر میگرده به شخصیت پردازى فیلم یل بهتر بگیم عدم شخصیت پردازى سینمایی در فیلم.البته توجیهاتى وجود داره از سوى منتقدین و سازندگان در این باره مثل اینکه کتاب اصلى نیز همین شکل روایت رو انتخاب کرده و یا اینکه این عدم شخصیت پردازى به خاطر نشون دادن شخصیت اصلى فیلم به عنوان علم و نه مارک واتنى هست که من هر دو رو بهانه هاى مضحک و تلخ براى گارگردانى به این سطح و سن ساله میبینم که نتونسته بعد حسى فیلم رو حتى هضم کنه چه بسا که بخواد نمایش داده بشه.ما در کتاب و نویسندگى با لغات سر و کار داریم،لذا در اون فضاى تنهایی واتنى به هر شکل هست این لغات مخاطب رو به جایى که میخواد میرسونه ولى در سینما و خیل عظیم تصاویرى که بدون لغات شکل دادن و معنا بخشیدن بهشون خیلى سخت میشه،و میبینیم که تمام فضا هایى که باید ترس واتنى،بیچارگى،نامیدى،دلتنگى،نگرانى،ندانستن و … رو میدیدیم ندیدیم و واتنى با ربات فرقى نداره و این وجودیت ربات گونه واتنى وقتى بیداد میکنه که در زمین حتى با اعلام ناسا به خبرنگران،نگرانى و ناراحتى هیچ کس به جز اعضاى ناسا رو ندیدیم و به ما این حس القا شد که حتى خانواده اى هم در کار نیست.آخه آدم سنگ که نیست،تو این زمان طولانى حتى لحظه اى واتنى احساسات انسانى رو نشون ما نداد.اول فیلم واتنى گیاه شناس رو شناختیم و با واتنى گیاه شناس فیلم رو تموم کردیم.میگن مقایسه نکنید،من با آثار چند سال پیش در این سبک مقایسش نمیکنم ولى به دلیل عدم شخصیت پردازى و سبکى که پیش گرفته فقط ارجاع میدم به ادیسه کوبریک.اون فیلم دقیقا شاید یک صفحه دیالوگ نداشته باشه و کلا از روش شخصیت پردازى مستقیم استفاده نکرده ولى جورى حس تنهایی بشر در فضا رو به نمایش میذاره که مو بر بدن تماشاچى سیخ میشه،ترسى به جون بیننده میندازه با موسیقى و تصویر که حد نداره بماند بعد فلسفى و فکرى فبلم که اصلا قابل قیاس نیست و تا همینجا هم که مقایسه کردمش با مریخى حس بدى نسبت به خودم دارم.همه اینا دست به دست هم میدن تا بیشتر به این موضوع که ستاره این فیلم کسى جز علم یا ناسا نیست بیشتر فکر کنیم.بعد از ٢ساعت خسته کننده مملو از اتفاقاتى که واتنى بدون هیچ چالش و سختى(غریزى مانند) حل میکنه فقط و فقط به این نتیجه میرسم که تمام تعاریف منتقدها و جوایز آمریکایی که این فیلم گرفته فقط و فقط بر میگرده به حس ملى امریکایى ها نسبت به ناسا و احساس غرورى که این فیلم بهشون منتقل میکنه.در غیر این صورت این فیلم حتى جلوه هاى ویژه برترى نسبت به دیگر بلاک باسترها نداشت و هیچى جز یه محصول گیشه اى کم ارزش،حداقل براى من نیست.راستى بماند یهو قاطى شدن چینى ها و کارمند نابغه سیاه پوست ناسا و کلا شعار و شعار و واتنى که همه چیز را میداند.lol
یکی از بهترین فیلمایی بود ک امسال دیدم . نکات مثبت منفی فیلمم از نمره هایی ک دادم معلومه
بازیگری:چقد خوبه این مت دیمون !!! ۹/۱۰
داستان:در کل برام تازه بود و چسبید(خوب جمعوجور شده)۸/۱۰
طراحی لباس:ردیفه۸/۱۰
کارگردانی: ریدلی اسکات و دیگر هیچ ://////۹/۱۰
جلوه های ویژه:برا نقد یه فیلم هالییودی المان مسخره ایه(حتی اشغال ترین فیلمشونم جلوه های ویژش حرف نداره)۹/۱۰
در کل فیلم پیشنهاد میشه.
به قدری فیلم جذاب و دیدنی هستش که بیننده به شک می افتد که شاید این وقایع کاملا حقیقی و برداشت از یک داستان بسیار واقعی باشد .
مت دیمون به قدری مسلط و پرقدرت بازی میکند که در اکثر سکانس های فیلم فقط یک بازیگر مشاهده میشود کمبودی برای بیننده وجود ندارد
مت دیمون جوری با یک گیاه تازه سر از خاک در آورده برخورد میکند که انگار یک بازیگر فوق سوکسی داره صحبت میکنه .
فیلم فوق العاده است
بازیگری و کارگردانی بسیار خوبی در این فیلم مشاهده میکنید .
متاسفانه هنوز فیلم رو ندیدم و نقدی هم روش ندارم
از جسارت آقای رضایی خوشم اومد که میون این همه نقد تکراری،یه نقد متفاوت دادن! :۲۴: :۱۵:
من توی چند تا سایت که میخوندم راجع به این فیلم،میگفتن که کتاب اصلیش که این فیلم ازش اقتباس شده،خیلی شخصیت پردازی های بهتری داره و توی این فیلم نصف اون شخصیت پردازی ها رو هم نداره!
که البته اکثر فیلم های اقتباسی همینطورن
فک کنم نمیخواسته فیلمش به ۳ ساعت و اینا برسه :۱۲: :۲۴:
یکمی هم اشکالات علمی از این فیلم گرفتن،هرچند که اسکات خودش گفت فیلم بر اساس استدلال های علمیه،ولی چند تا گپ توشه،مثل سرمای کشنده ی مریخ که میگن سرمای بسیار شدیدش ابدا نمیتونه باعث بشه فردی با شرایط مارک برای مدت طولانی روی این سیاره دووم بیاره!
چیزی که بین همه مشترکه،بازی فوق العاده ی من دیمونه،که میگن به شایستگی هم حقش نامزدی اسکار بود!
این جایی هم که فیلم رو ضبط کردن یه جا تو مجارستانه :۲۴:
در کل فک کنم همون که خود آقای رضایی گفتن فیلم ۷۰ عه! :۲۴:
باتشکر :۲۴:
تشکر از آقای رضایی
فقط من هنوز متوجه نشدم چرا این فیلم در ژانر کمدی موزیکال جایزه گرفت!ممنون میشم یکی برای من توضیح بده.
خب هر فیلمی رو باید با هم سبک های خودش سنجید در جایی نیستم که بخوام نقدی بر فیلم وارد کنم ولی این فیلم حتی در برابر فیلم گرویتی هم حرفی برا گفتن نداره!
دیگر مقایسه فیلم با اودیسه و اینتراستلار بماند ……