دنیای سینما: نقد و بررسی فیلم Legend
بدون شک تام هاردی امروزه یکی از بازیگران محبوب و البته با استعداد سینما محسوب میشود، بازیگر سیوهشت ساله بریتانیایی که برای بسیاری از سینمادوستان با فیلم کارگردان بزرگ سینما، کریستوفر نولان، شناخته میشود. او که در فیلم «تلقین» همبازی لئوناردو دیکاپریو و ماریو کوتیار بوده، توانست به جایزه بهترین ستاره نوظهور بفتا دست یابد. پس از آن نیز دوباره در فیلمی به کارگردانی نولان و اینبار در فیلم ابرقهرمانانه «شوالیه تاریکی برمیخیزد» نقش بین را برعهده گرفت که در این فیلم نیز موفق ظاهر شد و در نهایت توانست به جوایز مختلفی دست یابد. اما موفقیتهای این بازیگر بریتانیایی به اینجا ختم نمیشود و پس از آن او توانست بار دیگر استعداد بازیگری خود را در فیلم «مدمکس: جاده خشم» بهنمایش بگذارد. اما تمامی این اتفاقات زمانی رخ دادند که شایعات زیادی مبنی بر جدایی دنیل کریگ از سری «جیمز باند» در فضای مجازی منتشر شده و همین مسئله باعث شده بود تا طرفداراناش، این بازیگر را انتخاب مناسبی برای این نقش بدانند که هرچند این اتفاق رخ نداد و دنیل کریگ احتمالاً در باندهای بعدی نیز حضور خواهد داشت. اما تمامی این نقش ها را باید کنار گذاشت، زیرا تام هاردی اینبار در نقشی بسیار متفاوتتر از گذشته ظاهر شده است، اینبار باید در فیلمی به ایفای نقش دو برادر دوقلوی همسان به کارگردانی برایان هالگلند میپرداخت که همین مسئله باعث شده تا بسیاری مشتاق این فیلم باشند، فیلمی که میتواند بیش از پیش استعداد بازیگریاش را در آن بهنمایش بگذارد و ما نیز در این قسمت از دنیای سینما قصد داریم تا به بررسی فیلم Legend بپردازیم، پس با دنیای بازی همراه باشید.
فیلم داستان دوبرادر دوقلو و البته همسان با نامهای رجی و رانی کری را روایت میکند که در سالهای ۱۹۶۰ میلادی قصد داشتند تا به تنها قدرت گانگستری شهر لندن بدل شوند؛ اما در این میان با چالشهایی مواجه میشوند که فیلم قصد روایت آنان را دارد که با وجود این تمامی چالشها در نهایت به هدفشان میرسند؛ بهطوری که حتی افراد دولتی و سیاسی با اهداف مختلف نیز به همکاری با آنان میپردازند.
فیلمنامه بزرگترین نقطه ضعف فیلم محسوب میشود که باعث شده تا فیلم آنطور که انتظارش را دارید نباشد؛ شاید این مسئله را بتوان به واقعی بودن داستان فیلم مرتبط دانست که باعث ایجاد محدودیت هایی برای نویسنده وکارگردان میشود؛ زیرا آنها در عین حال که باید فیلم زیبا و البته جذابی را روانه سینماها کنند، باید این مسئله را نیز در نظر داشته باشند که این فیلم بخشی از یک زندگی واقعی است. اما داستان را میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد؛ نیمه آغازین فیلم که چیزی برای ارائه ندارد، جز یک رابطه عاشقانه! بهطور کلی در آغاز هر فیلمی یک چهارچوب مشخص برای مخاطب ترسیم میشود که بدین صورت مخاطب میداند باید در ادامه فیلم انتظار چه اتفاقاتی باشد؛ اما این مسئله در نیمه آغازین این فیلم صدق نمیکند. این اتفاق دقیقاً زمانی رخ میدهد که برادران ریچاردسون زمانی که مخاطب میپندارد شخصیتهای اصلی و منفی ماجرا هستند و داستان حول رقابت میان برادران کری و آنها میگردد، بدون کوچکترین پرداخت و بسیار زود از ماجرا حذف میشوند و در این نیمه مخاطب هرچه انتظار یک شخصیت منفی را دارد، سرانجامی نمییابد که باید این مشکلات را به عدم وجود کوچکترین اتفاق جذاب و غیر منتظرهای در این نیمه اضافه کرد، هر چند در این میان یک سری خرده اتفاقات را مشاهده خواهید کرد اما تاثیری در روند آن ندارد؛ البته بخشی از زندگی مافیایی و گنگستری آن دوران نیز بهنمایش گذاشته میشود که با جزئیات در فیلم قرار داده نشدند. البته نیمه آغازین نقاط قوتی هم دارد که میتوان بهنمایش خوب رابطه برادری رجی و رانی و ویژگیهای شخصیتی هر کدام اشاره کرد. در کنار آن، فیلم نحوه آشنایی رجی، شخصیت اصلی داستان، و رابطه عاشقانهاش با فرانسیس که خواهر یکی از زیردستانش است را هم بهنمایش میگذارد که در انبوه مشکلات این نیمه یک نقطه قوت محسوب میشود. اما نیمه دوم داستان درست از زمانی آغاز میشود که رجی بهعلت جرمی که در گذشته مرتکب شده به زندان میرود، اتفاقی که آغازی است بر تزلزل میان رابطه برادری رجی و رانی. این نیمه نیز هرچند اتفاقات قافلگیر کنندهای انتظار شما را نمیکشد اما مشخص شدن چهارچوب کلی داستان این دونیمه را از یکدیگر جدا میکند؛ نیمهای که با آغاز مشکلات نه تنها تمامی چیزهایی که ایندو برادر برای بدست آوردنشان تلاش کردند را برباد میدهد، بلکه زندگی شخصی رجی را نیز تحت تاثیر قرار داده و سرانجام مخاطب را با پایانی غم انگیز روبرو میکند.
اما شخصیتپردازی فیلم تنها دربارهی برادران کری و البته صدق میکند. رجی شخصیتی نسبتاً منطقی و البته یک مبارز خیابانی و رانی فردی تشنه به خون، بدون منطق و البته همجنسباز که دچار یک بیماری روانی است. فیلم این دو شخصیت و البته رابطه قوی برادریشان را بهخوبی در طول داستان بهنمایش میگذارد. رجی منطقی، و در مقابل رانی فردی غیر منطقی که همین غیر منطقی و بیمار بودن رانی آغازی است بر تزلزل میان رابطه نزدیک این دو برادر که در نهایت باعث میشود که اتفاقات پایانی فیلم رخ دهد. اما در کنار پرداخت ایندو باید فرانسیس را نیز اضافه کرد که حداقل به این دلیل که نویسنده زمان بیشتری را برای حضور در داستان داده، باعث شده تا مرگ او بر پایان داستان تاثیر بهسزایی داشته باشد. اما باقی شخصیتها را باید کنار گذاشت، هیچ پرداختی برای آنان وجود ندارد و بدون کوچکترین اهمیتی تنها در داستان قرار گرفتهاند؛ هرچند نیپر رید، مسئول پرونده این دو برادر، در بخشی از داستان نسبتاً کوتاه به گذشته او اشاره میشود، اما همچنان یک شخصیت بیروح است که مخاطب هر چقدر تلاش کند نمیتواند آن را بهدرستی درک کند.
اما برخلاف بخش فیلمنامه و داستان، این بخش خوشبختانه بسیار از عملکرد بهتری برخوردار است. بدون شک تام هاردی که هر دو نقش اصلی فیلم را برعهده داشته است، یکی از متفاوتترین فیلمهای دوران بازیگری اش را تجربه است؛ فیلمی که او به نقشآفرینی در دو شخصیت کاملاً متفاوت و البته در برخی مواقع متضاد پرداخت که هرکدام بهدرستی پرداختشده و ویژگیهای خاص خود را بههمراه داشته که همین مسئله سختی کار را برای او دوچندان کرده بود؛ اما او در نهایت توانسته به خوبی از پس نقشش برآید؛ بهطوری در برخی مواقع احساس میکنید دو بازیگر کاملاً متفاوت نقش ایندو شخصیت را ایفا میکنند. البته این نکته را نیز باید یادآور شد هرچند نقشآفرینی هاردی در سطح بالایی بوده اما از آن دسته نیست که بتوان آن را در لیست جوایز دید. در کنار او بازیگران دیگر فیلم از جمله امیلی براونینگ نیز توانسته بهخوبی به نقشآفرینی پبردازد که همین مسئله تاثیرگذاری اتفاقات پایان فیلم را عمیقتر کرد؛ البته نباید فیلمنامه را نیز فراموش کرد.
اما در این فیلم ما تنها شاهد دو سکانس اکشن هستیم که در عمل میتوان گفت بههیچوجه از پرداخت خوبی بهرهمند نیستند و تاثیرگذاری لازم را ندارند، هرچند هدف سازندگان تنها رفع یکنواختی فیلم بوده است که اگر بخواهیم سختگیر نباشیم، در آن موفق بودند اما اینکه سکانسهای اکشن در تمامی بخشهای فیلم قرار ندارند، کمی آزاردهنده است.
لجند فیلمی است که قصد دارد به روایت داستان دو گانگستر بزرگ لندن در دهه ۶۰ میلادی بپردازد، اما موفق نیست؛ زیرا داستان و فیلمنامه از مشکلات بسیاری برخوردار بوده و همین مسئله ضربه بسیار بزرگی به فیلم زده و حتی نقشآفرینی و حضور متفاوت تام هاردی نیز نتوانسته فیلم را سراپا نگهدارد. در پایان اگر از طرفداران پروپاقرص هاردی هستید، این فیلم میتواند شما را راضی کند، در غیر اینصورت قید تماشای آن را بزنید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
با تشکر از سورنای عزیز که بخش نقد سینمایی رو خیلی عالی داره پیش میبره
……….
آقا من از همچی فیلم خوشم اومد. خیلی فیلم رو دوست داشتم.
تام هاردی عالی بود. امیلی هم فوق العاده بود.
همه اینا به کنار موسیقی فیلم محشر بود.
جا داره از همین تریبون از عوامل فیلم تقدیر و تشکر کنم و از همینجا دستشون رو میفشارم.
……….
یک توصیه به هوادارای تام هاردی.
حتما فیلم کمتر دیده شده ی تام هاردی به اسم the drop رو ببینید. تام هاردی اونجام عالیه
لوکیشن و عوامل فیلم همونایی هستن که سریال عالی peaky blinders را ساختن. (تام هاردی هم درفصل ۲ این سریال حضور دارد) در کل نکته مثبت فیلم بازیگران دوست داشتنی و بعضی دیالوگ های جالبه(. اون سریالی که گفتمو ببینید . فوق العادس . اینو نبینید هم چیزی از دست نمیدید)
اولا برای من فیلم کسل کننده ای نبود شاید بخاطر تام هاردی بود اما در کل من از فیلم خسته نشدم. می تونستن از صحنه های بیشتری استفاده کنن و فقط داخل کلاب نباشه. شخصیت پردازی رجی و ران خیلی خوب بود شاید اگر یه فیلمنامه بهتر و کارگردانی بهتر داشت دو شخصیت به یاد ماندنی می شدن اما حیف …
تام هاردی تک ستاره فیلم بود
با نقدتون موافقم
قبل از Legend فیلم Child 44 هم پیش بینی میکردن خوب از آب دراد
منتها ضعف کارگردانی در اون فیلم و
ضعف فیلمنامه در Legend،هیچ کدوم فیلمی در حد و اندازه های تام هاردی نبودن
باز خدا روشکر سر پروژه The Revenant گوش به دی کاپریو داد و ایفای نقش کرد
به به مرسی بابت نقد یکی از نکات قوت و پست هایی که دیبازی رو سرپا نگه داشته همین نقد های فیلم هاست به دیگران کاری ندارم از نقد لذت بردم فیلم رو حتما تهیه خواهم کرد مرسی!
آره کلا جمع کنیم سایت فیلم بزنیم.