حیات تجدید پذیر؛ نقد فیلم «روز استقلال : خیزش دوباره»

در ۱۳۹۵/۰۸/۰۴ , 14:00:29
20th Century Fox

چیزی که این روزها به وضوح مشخص و قابل درک است، تمایل و توجه بالای کمپانی‌ها و فیلم سازان به تولید و شدت میزان فروش فیلم‌های تخیلی، فانتزی و اکشن‌های سینمایی‌ست. در این راستا آثار پر سروصدا و شلوغ علمی/تخیلی معمولا راه هموارتری را برای رسیدن به موفقیت طی می‌کنند. این دقیقا همان پیش‌زمینه‌ای است که به موجب آن، قسمت دوم «روز استقلال» (Independence Day) امروز پس از بیست سال دوباره ساخته شده است. روز استقلال برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ و به دست کارگردان «امریش» (Roland Emmerich) به تولید رسید. روز استقلال زیبا، جذاب و نوآورانه بود. تحسین شد و جوایز زیادی به دست آورد و «ویل اسمیت» (Will Smith) را به عنوان یک چهره‌ی شاخص سینمایی به دنیا معرفی کرد. با این حال دنباله‌ی این اثر با پسوند «خیزش دوباره» (Resurgence) امسال مجددا تولید شده است و به نقل قول از عده‌ای لکه‌ی ننگی است برافتخارات گذشته‌اش؛ فلسفه‌ی این تعبیر در نگاه کلی فیلم را ضعیف و فاجعه‌بار جلوه می دهد در حالی که فیلم در حد یک علمی/تخیلی اکشن و جذاب حداقل توانایی جذب و حفظ تماشاگر را دارد اما به نسبت روز استقلال قبلی به شدت افت دارد و چنان‌ که به‌نظر می‌آید، ایده‌ی سفینه‌های غول پیکر، حملات و مبارزات هوایی فضایی‌ها با نسل انسان همان‌قدر که در سال ۱۹۹۶ برای تماشاگران هجده ساله‌ی فیلم جذاب بود، امروز و اکنون برای بینندگان سی‌و‌هشت ساله، همان‌قدر کلیشه‌ای، کهنه و نخ‌نما است. در ادامه با دنیای بازی همراه باشید.

روز استقلال خیزش دوباره فیلمی است در ژانر علمی/تخیلی به کارگردانی رولند امرییش که امسال در تاریخ ۴ تیر ۱۳۹۵، یعنی تقریبا بیست سال پس از اکران اولین نسخه در سینماهای دنیا به نمایش درآمد. فیلمنامه‌ی روز استقلال خیزش دوباره توسط رولند امریش نوشته شده است و زمین را بیست سال پس از وقایع قسمت پیشین مجددا در نبردی جدید با بیگانگان توصیف می‌کند.

بیست سال گذشته است و حالا نسل بشر با کسب تجربه هایی از نبرد گذشته به سطح بالایی از تکنولوژی جنگ و دفاع دست پیدا کرده است، همه چیز تکنولوژیک و فرا بشری به نظر می‌آید. انسان‌ها در نقاط مختلف کهکشان پایگاه‌های فضایی دارند و درحالی که زمین اشباع از فناوری های فضایی است، بار دیگر پای فضایی‌ها و نژاد فرا بشر به زمین باز می‌شود. فضایی‌ها پس از بیست سال مجددا به زمین حمله می‌کنند تا با جبران خسارات گذشته این بار با قدرت و اقتدار زمین را یک باره به نابودی بکشانند و این تمام چیزی است که بیش از دو ساعت بزن بکوب و انفجار و درگیری به پا می‌کند.

ind

داستان فیلم کلیشه‌تر از هر داستانی است که تا به حال روایت شده؛ بیگانه‌ها به زمین حمله می‌کنند، انسان‌ها دفاع کرده و در نهایت ضعف و نقص موفق شده و فرازمینی‌ها را شکست می‌دهند! مطابق این الگو بیش از صدها فیلم تاکنون ساخته شده است، بنابراین استارت یک فیلم علمی/تخیلی برای اکران در سال ۲۰۱۶ قاعدتا نیازمند کمی خلاقیت و نوآوری در داستان و فیلمنامه‌ی کار است که بار دیگر مردم را همانند روز استقلال ۱۹۹۶ میخکوب فیلم کند نه این‌که به زور جلوه و اکشن مخاطب را تا پایان فیلم نگه دارد. عمق کم داستان اغلب در شلوغی‌های هیجان‌انگیز فیلم کم و بیش غرق می‌شود اما تاثیر منفی فیلمنامه و داستان بی‌مغر کار همواره در تمام طول فیلم حضور دارد.

به بیانی دیگر داستان فیلم شدیدا تو خالی است و جز یک ابتدا و یک انتهای هیجان‌انگیز دیگر چیزی برای روایت کردن ندارد. به همین دلیل کارگردان چپ و راست به فیلم شخصیت وارد می‌کند و بدنه‌ی فیلم را به جای تصویر روایت‌های داستانی کار، با شخصیت‌های متعددی که هرکدام از سمتی به ماجرا نگاه می‌کنند ساخته می‌شود. شخصیت‌هایی که غالبا بدون هدف، بدون ماجرا و مستقل از داستان اصلی فیلم به روز استقلال اضافه می‌شوند، در واقع نویسنده در طول فیلم شخصیت‌هایی را به کار تزریق می‌کند تا صرفا از زاویه‌ای که در نظر دارد، مجموعه اتفاقات فیلم را تعریف کند. یعنی داستان فیلم با یک پیش زمینه از حمله‌ی فضایی‌ها شروع و شخصیت به شخصیت تا انتها پیش می‌رود و فیلم به پایان می‌رسد.

ind5

چیزی که میان سیل عظیم کاراکترها به چشم می آید، «لیام همسورث» (Liam Hemsworth) است، شخصی که اصلی ترین نقش کم‌رنگ فیلم را بازی می کند!

شخصیت «جیک»، «پاتریشا» (مایکا مونرو / Maika Monroe) و چند تن دیگر تقریبا به یک اندازه در کانون توجه و تاثیر فیلم قرار می‌گیرند با این وجود فیلم با اندک تمایلاتی به جیک، وی را در کانون توجه تماشاگران قرار می‌دهد. به دنبال آن مخاطب کسی را به عنوان نقش اصلی بپذیرد که نقش کم‌رنگ‌تری نسبت به یک نقش اصلی نرمال و ایده‌آل دارد! روابط عاطفی و احساساتی جیک با دوست دخترش «پاتریشا» این‌جا و در این فضای آخرالزمانی به‌شدت معنی می‌دهد و خوب از آب در می‌آید. در سمت دیگر نیز شخصیت‌های «دیوید لوینسون» (جف گلدبلوم / Jeff Goldblum)، ژنرال «آدامز» (ویلیام فیچر / William Fichtner) و «دیلان» (جسی آشر / Jessie Usher) هم قابل درک هستند، با این حال در کنار این‌ها افراد بی‌خود بسیاری وجود دارند که حذف خیلی از آن‌ها سطح تاثیر گذاری و عمق داستان فیلم را تا حد زیادی بالا می‌برد.

ind3

درحالت کلی و با وجود نقص‌های پر تعداد داستان و فیلمنامه، ماجرای فیلم قابل فهم است. مخاطب ماجرا را درک می‌کند، می‌فهمد و با خیال راحت به صندلی‌اش تکیه می‌زند و به تماشای نمایشی عظیم و باشکوه از تخریب، انفجار و بزن و بکوب می‌نشیند. چیزی که بیشتر از همه بر نقص‌های فیلم سرپوش می‌گذارد و آن‌ها را به نظر کم اهمیت‌تر جلوه می دهد، پرداخت به اکشن و جلوه های ویژه قوی فیلم است‌. اجرای جلوه‌های ویژه‌ی بصری از لحاظ فنی و ساختاری در سطح فوق‌العاده بالایی قرار دارد؛ ارتباط عناصر رئال با فضاهای غیرواقعی و به نسبت تخیلی فیلم به خوبی برقرار می شود. این پوشش رئال تمام صحنه‌های تخیلی فیلم را شامل می‌شود. چیزی که عدم حضور آن در آثاری هم‌چون «چهار شگفت‌انگیز» (Fantastic Four) و «هم‌پیمان» (Allegiant) فاجعه‌های سینمایی شدیدی به بار آورد‌. جلوه‌های ویژه در روز استقلال پرکاربرد، منطقی و گاها به‌شدت باشکوه هستند‌. با اینکه تمام طول فیلم اشباع از این جلوه‌هاست اما مخاطب جلوه زده نمی‌شود و همچنان تا پایانی‌ترین لحظات فیلم از آن‌ها لذت می‌برد.

ind6

اثر مشابه‌ی «۲۰۱۲» به کارگردانی رولند امریش که پنج سال پیش منتشر شد نیز شامل این تعریف می‌شود، یعنی اصولا قلق استفاده از این نماها در سبک کارگردانی امریش به خوبی شناخته شده و دقیق است. در بخش اکشن، پرداخت و اجراهای کلی اکشن خوب است. با این حال تقلید فاحش فیلم از سری «جنگ ستارگان» (Star Wars) و مجموعه «بیگانگان» (Aliens) را نمی‌توان نادیده گرفت!

نبرد‌های هوایی فیلم گاهی از جزئیات ریز گرفته تا صدا و نحوه‌ی اجرا به‌شدت به جنگ ستارگان نزدیک می‌شود، با این وجود به صورت مستقل از این عناوین، اکشن در حالت مکمل با جلوه‌های ویژه، پرهیجان، جاندار و جذاب است و گاهی حتا مخاطب را به وجد می‌آورد.

روز استقلال نامی قابل احترام در دنیای سینما است. به صورتی که قسمت قبلی فیلم با کسب موفقیت‌ها و افتخاراتی شایسته، همچنان در جمع ماندگارترین‌های سینمای علمی/ تخیلی دنیا می‌درخشد. با این‌که روز استقلال جدید در حد و اندازه و ابهت بیست ساله خود ظاهر نشده است، اما در حالت عادی، تخیلی جانداری است که با وجود اشتباهات و نقص‌های متعدد فیلمنامه و محتوا همواره یک سر و گردن از چیزی که منتقدان خارجی در نقد های مقایسه‌ای خود می‌نویسند، برتر و ارزشمندتر است و در بدترین حالت حداقل ارزش یک بار تماشا کردن را دارد.


دیدگاهتان را بنویسید

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر