خانه » سینما و تلویزیون اتحاد، ایثار، شجاعت | نقد فیلم «هفت دلاور» × توسط امیرحسین صفری در ۱۳۹۵/۱۰/۲۱ , 14:00:54 3 در شرایطی که فیلمها و آثار عالیِ سینمای کلاسیک با قرار گرفتن در معرض ساز و کار جدید سینما همچنان جلوهای ضعیف از بازسازیِهای مدرن سینمایی را بهتصویر میکشند، حضور فیلمهای قابل تحمل و گاهاً لذتبخشی از جمله وسترنِ «هفت دلاور» (The Magnificent Seven)، سایهی افتضاحات سایر نوسازیهای سینماییِ امسال را تا حدی بیاثر میکند. اثر بینظیر و جاودانهی «آکیرا کوروساوا» (Akira Kurosawa) در بیش از نیمقرن پیش، با ارائهی کیفیت و عمق شدیدی از داستانسرایی و اکشنِ کلاسیک، دست مایهی تولید اقتباسی جدید اما به مراتب ضعیفتر را فراهم کرد. شش سال بعد یعنی در سال ۱۹۶۰، هفت دلاورِ کلاسیک، با اقتباس از کلیاتِ «هفت ساموراییِ» (Seven Samurai) کوروساوا، در بستری جدید در ژانر اکشن وسترن تولید شد. فیلمِ جدید از لحاظ قصه گویی و فرم کلیِ اثر تقریباً نمایانگر نمونهی تضعیف شدهای از هفت سامورایی بود؛ با این وجود، هفت دلاور همچنان در سطح کیفی بالایی قرار داشت. امروز پس از گذشت شصت سال، هفت دلاور در پوشش سینمای مردن، مجدداً به تولید رسیده است. فیلمی که در ادامهی الگو برداریهای نسخهی کلاسیکش، با حفظ سیر نزولی کیفیت و جذابیت، اثری بارها ضعیفتر از هفت دلاور دهه نودی ارائه میکند. در ادامه با دنیای بازی همراه باشید. غرب وحشی… طبیعتاً ساخت بازسازی فیلم پیشین در سینمای مدرن امروز، بسیاری از المانهای موثر کلاسیک را بهصورت خود به خودی از چهارچوب فیلم حذف میکند به این ترتیب ساختار کلی فیلم چه از لحاظ روایت و چه فنون ساخت، کاملاً تحت تاثیر جهان کنونی قرار میگیرد. فضا و محیط غربی فیلم، چیزی از نسخهی دهه نودی کم ندارد با این حال «آنتوان فوکوا» (Antoine Fuqua) با حفظ ساختار کلی، تغییرات داستانی و شخصیت قابل توجهی را به فیلم وارد میکند. هفت شخصیتِ دلاورِ داستان، اینبار با هدف تبلیغ پیامِ حفظ اتحاد، در کنار یکدیگر قرار میگیرند. در حقیقت، جوانمردی و رشادتی که در هفت دلاورِ کلاسیک پیام اصلی داستان را شکل میداد، امروز به اتحادِ قومی و قبلیهایِ هفت شخصیت متحد تبدیل شده است. هفت دلاور هرکدام بهعنوان نمایندهای از یک نژاد، از آمریکا گرفته تا مکزیک و آسیای شرقی، فرهنگهای متفاوتی را در معرض دید مخاطب قرار میدهند. با این چینش، همزمان با پیشرفتِ داستان، زمینههای قومی و فرهنگیِ شخصیتها همچنان پر رنگتر و محکمتر از گذشته به یکدیگر پیوند میخورد؛ با شکلگیری این شرایط، شخصیتها در کنار سایر عناصر درگیر کنندهی فیلم، رسالت اصلیترین مفهوم ماجرا، یعنی اتحاد و مبارزه با نژادپرستی را برعهده میگیرند. با اینکه فیلم از لحاظ ستاره و بازیگر کم ندارد، اما شهرت و تاثیرگذاری گروه بازیگران هفت دلاور، به جذابیتِ نسخهی کلاسیک نمیرسد. «بوگ»، آنتاگونیستِ مریض ماجرا! داستان فیلم مدتی پس از جنگهای داخلی آمریکا، در شهری به اسم «رز کریک» (Rose Creek) رخ میدهد. فردی بهنام «بوگ» (Peter Susguard/Bogue) با هدف برپایی سازههای صنعتیاش، فروش اجباری زمینهای شهر را به مردم تحمیل میکند. اولین حضور او در رزکریک بههمراه به آتش کشیدن کلیسا، کشتار و قدرتنمایی برای مردم بیدفاع، کل پرداختی است که متوجه شخصیت منفی داستان یعنی بوگ میشود. او شخصیتی تکلایه، بیابهت و مستبد است که از خشم و نفرت پر میشود تا به واسطهی آن، توانایی مقابله در برابر هدف خداپسندانهی هفت مبارزِ دلاور را پیدا کند. خشم، عصبانیت و کلافگی بوگ دورنمای جالبی دارد با این حال در طول داستان، رفته رفته ضعیف و ضعیفتر میشود. این ضعف در انتهای فیلم به اوج خود میرسد. جریان فیلم، شخصیت بوگ را یک بیمار روانی معرفی میکند؛ بیماری خشن و عصبی که بههیچ وجه صلاحیت رهبری افرادش را ندارد به این ترتیب، اولین افت ماجرا در مقایسه با هفت دلاورِ قدیمی، از معرفی شخصیت منفی آغاز میشود. یعنی جایی که بدمنِ داستان از یک راهزنِ مکزیکی به یک سرمایهدارِ سفیدپوست تغییر پیدا میکند. این تغییر اصلیترین عامل تضعیف زمینهی داستانی فیلم است. در هر حال مخاطب پس از اولین برخورد با بوگ، احساس تنفر خوبی دریافت میکند. به دنبال این، شخصی از اهالی شهر، با هدف انتقام و نابودی بوگ و بساطش، یک هفتتیرکشِ ماهر بهنام «چیزلم» (Chslom/Denzel Washington) را استخدام میکند. چیزلم که پررنگترین نقشِ داستان است، شش شخصیت دیگر را بهصورت پیوسته برای بهانجام رساندن ماموریت، وارد ماجرا میکند. شخصیتهایی که به جریان فیلم وارد میشوند، به نسبتِ تایم طولانیِ فیلم، چندان که باید معرفی نمیشوند؛ با این حال هفت دلاور در کنار یکدیگر قرار میگیرند. عدم پرداخت مفصلِ شخصیتها، به معنای ضعف در آنها نیست. در حقیقت جز نقش منفی فیلم، شخصیت ضعیف دیگری در داستان حضور ندارد به این ترتیب، ایراد اصلی در شخصیتپردازیِ فیلم، به عالی نبودن کاراکترهای داستان به نسبتِ نسخهی دهه نودیِ فیلم وارد میشود. «واسکوئز» گوشهگیرترین شخصیت فیلم است. در فیلم هر شخصیت تایمی را برای معارفه و حضور در جمعِ هفت دلاور صرف میکند. پرداختها سرسری، بیپایه و نسنجیده صورت میگیرند؛ در ادامه اما شوخیها، مبارزات و اتحاد هفت شخصیت در کنارِ هم تا حدودی سهلانگاریِ شخصیتپردازیِ به نسبت سطحیِ کار را ترمیم میکنند. چیزلم بهعنوان سردستهی گروه، هدایت افراد را بر عهده دارد. «جاش فارادی» (Chris Pratt/Joshua Faraday) همکار نزدیکِ چیزلم و از هفتتیرکشهای ماهر گروه است. او ازجمله از شخصیتهای قابل قبول داستان است که به خوبی از پسِ وجه کمیک فیلم برمیآید. «گودنایت روبشو» (Ethan Hawke/Goodnight Robicheaux)، دوست قدیمی چیزلم از فرماندهان جنگهای داخلی آمریکا و از تیراندازهای بینظیر کشور است که بههمراه «بیلی راکس» (Byung-hun Lee/Billy Rocks) دوست آسیاییِ روبشو به چیزلم میپیوندند. روبشو تا پیش از این از راه شرطبندی در مسابقات خیابانی روزگار را سپری میکرد. چنان که بهنظر میرسد، تمایل او برای پیوستن به گروه وابسته به کسب سود و درآمد نیست با این حال روبشو در جریان داستان، شخصیت موثری را شکل میدهد که در کنار چیزلم بهعنوان دو شخصیت پرتجربه و کاربلد به مخاطب معرفی میشوند. بیلی اما بهعنوان دوست و به نوعی شریک گودنایت، تاثیر چندان بسزایی در پیشرفتِ داستان ندارد و تنها به منظور تشکیل همان زمینه و اتحاد قومی و قبیلهایِ فیلم، به جمع هفت دلاور اضافه میشود؛ با این تعاریف او در شمشیر بازی و پرتاب چاقو حرف ندارد! «واسکوئز» (Manuel Garcia-Rulfo/Vasquez)، دیگر عضو گروه، یک هفتتیرکش مکزیکی است که در کار با هفتتیر شگفتنگیز است. مبهمترین و گوشهگیرترین شخصیت فیلم واسکوئز مکزیکی است که با یک معرفیِ خشک و خالی به کار وارد میشود. او گاهی به یک شخصیت شوخطبع و جالب توجه تبدیل میشود اما همچنان در میان جمعیت مبارز رنگی ندارد. «جک هورن» (Vincent D’Onofrio/Jack Horne)، ششمین عضو گروه اما یک مرد کوهستانی است. اوبا سرخپوستان میانهی خوبی ندارد و این درشرایطی است که، یکی از هفت دلاورِ گروه، بهعنوان یک سرخپوست به فیلم وارد میشود. هورن نماد کامل یک جنگجوی شجاع، نیرومند و البته مذهبی است. شخصیت خونسردی دارد و به قول خودش، از آن دستهای است که از مرگ هراسی ندارند. آخرین عضو هم یک سرخپوست طردشده است که به گروه میپیوند. تشریفاتی که در معرفی سایر شخصیتها بهکار گرفته میشود در اولین حضورِ او دیده نمیشود با این وجود، تمام توان و وفاداری خود را در جهت تامین خواستهها و اهداف گروه صرف میکند. تیراندازی دقیق و بدون خطا با کمان از ویژگیهای بارز او است. «فارادی» از جمله شخصیتهای قابل قبول فیلم است که از پسِ کمیکِ فیلم به خوبی بر میآید. از آنجا که فوکوا یکی از بهترین اکشنسازهای حالِ حاضر سینماست، فیلم در بخش اکشن، حرفهای، جذاب و سرگرم کننده است. نبردها و درگیریهای پر جنب و جوش بهصورت پیوسته در تمام طول فیلم حضور دارند. به این صورت فیلم همچنان در تکاپوی تولید محتوای اکشن و هیجانانگیز است. در پایانیترین لحظات، فیلم اکشن سنگینی ارائه میدهد که با اختلاف زیادی از سایر سکانسهای تیراندازی و پرتحرک موجود در جریان فیلم، جذابیت خوبی ایجاد میکند. اجرای اکشن فیلم در موارد خاصی از لحاظ فنی، قاببندیها و زوایا فوقالعاده است بنابراین در طولانیترین اکشنها هم همچنان ریتمِ جذاب و هیجانیِ کار حفظ میشود. فوکوا اینبار با پرهیز از از اسلوموشنهای سینمایی و تولید جلوههای ویژهی بصری، اکشن هفت دلاور را در همان قالب استاندارد دهه نودیاش نگه میدارد. اکشن… و دیگر هیچ! در حالت کلی، با اینکه فیلم اثرِ به نسبت تضعیف شدهای از هفت دلاورِ کلاسیک محسوب میشود، اما مستقل از پیشینهی کلاسیک و دهه نودیاش، قابل قبول و سرگرمکننده است. فیلم در مقایسه با هفت دلاور ۱۹۶۰ چیز جدیدی ارائه نمیدهد با این حال لذت بردن از اکشنِ سرحال، بازی مدرن بازیگران و نماهای چشمنوازِ غرب وحشی در هفت دلاورِ جدید به هیچ وجه کار سختی نیست. نویسنده امیرحسین صفری دبیر دپارتمان فیلم و تلویزیون در رسانه دنیای بازی | نویسنده، مترجم و تحلیلگر سینما و تئاتر | علاقهمند به بازیهای ویدئویی | طراح گرافیک سینما و تلویزیون 3 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. بازیگران هیچ نقشی تو فیلم نداشتن چندتا نابازیگر هم میاوردن فرقی نمی کرد فیلم صرفا اکشن داره هیچی دیگه نداره ولی برای طرفدارای وسترن فیلم خوبی هست ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید یورل برینر یا دنزل واشنگتن مسئله این است کریس پرات یا استیو مک کوئین مسئله این است بازیگران کار خودشون خوب انجام دادن از لحاظ نقش آفرینی کاملا بیننده رو ارضا میکنند داستان هم زیاد قابل تغییر نیست و همه داستان میدانستند اما بیننده فراموش میکند که داستان را کاملا حفظ هست و درگیر سکانس های دیدنی فیلم میشود . ۰۲ برای پاسخ، وارد شوید یک بازی معمولی از دنزل واشنگتن و ایتن هاوک و بازی خوب از کریس پرات با یه داستان ساده و سر راست و فیلم برداری و نما های زیبا و انتاگونیست ضعیف. یک فیلم سرگرم کننده و نه بیشتر . ۱۰ برای پاسخ، وارد شوید
بازیگران هیچ نقشی تو فیلم نداشتن چندتا نابازیگر هم میاوردن فرقی نمی کرد فیلم صرفا اکشن داره هیچی دیگه نداره ولی برای طرفدارای وسترن فیلم خوبی هست ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
یورل برینر یا دنزل واشنگتن مسئله این است کریس پرات یا استیو مک کوئین مسئله این است بازیگران کار خودشون خوب انجام دادن از لحاظ نقش آفرینی کاملا بیننده رو ارضا میکنند داستان هم زیاد قابل تغییر نیست و همه داستان میدانستند اما بیننده فراموش میکند که داستان را کاملا حفظ هست و درگیر سکانس های دیدنی فیلم میشود . ۰۲ برای پاسخ، وارد شوید
یک بازی معمولی از دنزل واشنگتن و ایتن هاوک و بازی خوب از کریس پرات با یه داستان ساده و سر راست و فیلم برداری و نما های زیبا و انتاگونیست ضعیف. یک فیلم سرگرم کننده و نه بیشتر . ۱۰ برای پاسخ، وارد شوید