«مضمون‌زدگی»، دشمنِ سینما و مخاطب | نقد فیلم Enemy

در ۱۳۹۵/۱۰/۲۹ , 14:03:30
فیلم دشمن

«دنیس ویلنیوو» (Denis Villeneuve) از جمله فیلم‌سازانی به شمار می‌رود که عموم مخاطبان -خصوصا ایرانی- وی را با فیلم سینمایی «زندانیان» (Prisoners 2013) شناختند. پرونده این شناخت با ساخت فیلم «سیکاریو» (Sicario 2015) اثر همین کارگردان تکمیل شد و از همین روی، توجه بسیاری را به تازه‌ترین فیلم وی یعنی «ورود» (Arrival 2016) نیز جلب کرد. شناخته شدن هرچه بیشتر یک فیلم‌ساز بدین شکل سبب می‌شود تا مخاطبان سینما دوست و کنجکاوی همچون نگارنده، به آثار قدیمی‌ترِ وی رجوع کرده و آن‌ها را تماشا کنند. فیلم «دشمن» (Enemy 2013) یکی از آن فیلم‌های ویلنیوو است که شاید مشابه دیگر آثار وی ظاهر نشود.

این فیلم مدام از نماد و نشانه استفاده می‌کند و به همین سبب به تعبیر عده‌ای که سینما را نمادین و مضمونی نگاه می‌کنند، صفاتی همچون فلسفی، سورئالیستی، روان‌شناختی و حتی سیاسی را به یدک می‌کشد. از تعابیر و مضامین جنسی/رفتاریِ فروید گرفته تا رویکردی ضدِ دیکتاتوری و اپوزیسیونی که به فیلم دشمن سنجاق شده است، آن را بیشتر از دیگر فیلم‌هایش در مرکز توجه این جنس مخاطب قرار می‌دهد. اما هدف نگارنده در این مطلب این است که نشان دهد که فیلم دشمن نه تنها فلسفی و روان شناختی نیست، بلکه از مدیوم سینمایی پرت، مفهوم‌زده، فاقد محتوایی عمیق و در یک کلام ماحصلِ خودارضاییِ ذهنی آشفته از فیلم‌ساز بوده است.

فیلم دشمن با الهام از رمانی به نام «بدل» (The Double/The Duplicated Man) اثر «ژوزه ساراماگو» (José Saramago) ساخته شده است و بر همین اساس فیلم در لایه اول، یک تعقیب و گریز معمایی را نشان می‌دهد. اما هر چه در طول فیلم پیش می‌رویم، فضای وهم آلود و کدهای غیر رئالیستی داده شده توسط فیلم این حس را به مخاطب تلقین می‌کند که گویی در حال تماشای اثری فرای واقعیت و فرای پوسته‌ای است که لایه‌ی اول نشان می‌دهد. اما واقعیت این است که کنش‌ها و رویدادهای لایه‌ی اول فیلم و همچنین کدها و نمادهای استفاده شده در لایه‌های زیرینِ فیلم در صورت وجود، نه با منطق دنیای بیرون و نه منطق جهان فیلم همخوانی ندارند. فرض نگارنده بر این است که مخاطب این مطلب فیلم دشمن را دیده باشد؛ پس از بازتوضیح قصه‌ی فیلم و خط و ربط آن پرهیز می‌کنم.

فیلم دشمن از نقطه دید «آدام بل» که در ابتدا یک استاد ساده‌ی تاریخ معرفی می‌شود شروع شده و چیزی که در پلات اولیه‌ی زندگی وی دست‌گیر ما می‌شود تنها این است که روزمره‌ای تکراری و کسل‌کننده دارد. سپس در رویدادی ساده و تصادفی، متوجه وجود فردی عینا شبیه به خود می‌شود؛ پس دست به کار می‌شود تا این فرد را تعقیب کند. فیلم دشمن بر اساس این گره که هم‌زاد پیدا شده توسط آدام چه کسی است شکل می‌گیرد، اینکه آیا این هم‌زاد واقعیتِ دنیای فیلم یا توهم ذهن آدام است، مخاطب را برای کشف پاسخ آن تا انتها نگاه می‌دارد.

فیلم دشمن
آدام در ابتدای فیلم یک استاد تاریخ معرفی می‌شود که زندگی خسته‌کننده، تکراری و کسالت‌باری دارد.

لایه اول فیلم دشمن یک ماجرای کش و قوس‌دار از رویارویی آدام با هم‌زاد خودش است. ایرادی که به همین لایه از فیلم دشمن وارد است این است که کنش و حرکت شخصیت‌ها از موضعی فعال دیده نمی‌شود بلکه شخصیت‌ها با نیرویی بیرون از اثر در قصه حرکت می‌کنند. گویی کارگردان است که شخصیت‌ها را به جلو حرکت می‌دهد نه آنکه شخصیت‌ها فعالانه در قصه پیش بروند. آدام غیر منطقی‌ترین و احمقانه‌ترین کارها برای پیشروی در قصه انجام می‌دهد. چرا فکر می‌کند ماجرای حضور یک هم‌زاد در زندگی‌اش آن‌قدر مهم است که آن را تعقیب کند؟ چرا تعقیب وی انقدر ناشیانه و بی‌احتیاط است؟ چرا و چگونه تصمیم می‌گیرد خود را جای هم‌زادش جا بزند؟ سکانسی که آدام و آنتونی (هم‌زاد وی) در اتاق یک هتل با یک‌دیگر روبه‌رو می‌شوند به کل خارج از هر نوع منطق است. با وجود فضایی وهم‌آلود و البته ترسناکی که فیلم در اغلب میزانسن‌ها می‌سازد و همچنین حالات شخصیتیِ آدام این حس القا می‌شود که وی نباید و نمی‌تواند به آنتونی اعتماد کند ولی آدام اعتماد می‌کند تا زندگی خود را برای یک روز با آنتونی عوض کند، آن هم زندگی که همسرِ آنتونی و نامزد آدام را شامل می‌شوند! شخصیت بر اساس چه منطق و عقل سلیمی این تصمیمات را می‌گیرد؟ هیچ انسانی در شرایط عادی چنین کاری را نمی‌کند، چه بسا آدام که فردی ترسو در فیلم نشان داده می‌شود.

با این توصیف شخصیت‌ها در فیلم دشمن غیرمنطقی‌ترین تصمیمات را گرفته و غیر عقلانی‌ترین کارها را انجام می‌دهند چرا که این تنها راهِ پیشبرد قصه است؛ بنابراین منطقِ تصمیم‌گیری شخصیت‌ها و پیشروی آن‌ها در قصه فاقد فرمی منطقی است و از همین روی هم‌سازی و باور شخصیت فیلم ناممکن می‌شود. فیلم دشمن نه با منطق خودش و نه با منطق دنیای عقلانی مخاطب جلو نمی‌رود مگر زورکی و به دست فیلم‌ساز. شاید اطلاق واژه عجیب به این رویدادها با توجه به فضاسازی فیلم توجیه شود ولی چیزی که از شخصیت آدام و حتی آنتونی به ما نشان داده می‌شود، دو آم خنگ و فاقد شعور است که غیرمنطقی‌ترین کارها را برای پیشبرد قصه انجام می‌دهند.

تا بدین‌جا نقد من وارد به فرم روایت قصه در لایه‌ی اول است ولی فیلم دشمن سراسر کدها و نمادهایی است که مخاطب مضمون‌زده و نشانه‌باز را دچار این توهم می‌کند که در حال تماشای اثری عمیق و احتمالا فلسفی است. میزانسن‌های فیلم دشمن اغلب بر دو چیز استوار است؛ اول رنگ‌آمیزیِ کدر و مرده‌ای که در اغلب سکانس‌ها دیده می‌شود و دوم، صداهای عجیب و مرموزی که به یقین آزاردهنده‌ترین عنصر میزانسن‌ها هستند و افراطی شدن آن در بعضی سکانس‌ها، حسابی روی اعصاب مخاطب می‌رود. اما چیزی که به سادگی مخاطب نه چندان باهوش نیز می‌فهمد این است که فضاسازی فیلم دشمن بر اساس همین شیوه از فرم تصویری و صوتی، تماما رئالیستی نیست. فضا و دنیای درون فیلم دشمن می‌تواند به کل وهم آلود و غیرقابل اعتماد است.

به همین دلیل، فرضیه‌ی وجود لایه‌های عمیق‌تر در فیلم قوی‌تر می‌شود. برای مثال فضاسازی این چنینی فیلم، این فرضیه را پدید می‌آورد که همزاد آدام ممکن است به کل توهم و زاده‌ی ذهن وی باشد. وقتی آدرس‌ها و نمادهای عجیبی همچون حضور عنکبوت غول‌پیکر به فیلم اضافه می‌شوند، وجود فرضیه‌های دیگر در ذهن مخاطب تحریک می‌شود. مخاطب مدام به این فکر می‌کند که آیا حضور چنین نمادهایی معنای خاصی دارند؟ آیا فیلم درصدد آن است که از این نمادها برای انتقال پیام یا محتوایی خاص استفاده کند؟ مثلا عده‌ای از نظریات روان‌شناختیِ فروید گرفته تا نقد دیکتاتوری نظام جهان را به فیلم سنجاق کرده‌اند؛ جان کلام آن‌که این همه آدرس، کد و نمادبازی در فیلم دشمن‌ گویی درصدد بیان پیام یا محتوایی عمیق‌ و فلسفی است. دانستن این نکته ضروری است اگر نمادهای استفاده شده در فیلم ارتباطی با مخاطب و نسبتی با موضوعِ فیلم برقرار نکنند، تنها به نمادهایی انتزاعی و بیرون از دنیای اثر و مدیوم سینما تبدیل می‌شوند.

اگر خاطرتان باشد فیلم دشمن با یک سکانس رویاگونه شروع می‌شود و از همان دقایق ابتدایی شروع به دادن کد و بازی با نمادها می‌کند. عنکبوتی زیر پای کفشی زنانه له می‌شود، آدام در کلاس درس صحبت از نظام دیکتاتوری می‌کند، میانه‌ی فیلم از سکانس صحبت آدام با مادرش به سکانسی غیرواقعی از عنکبوتی غول‌پیکری که وسط شهر راه می‌رود کات می‌شود و نهایتا صحنه‌ی آخر زنی را به شکل عنکبوت در اتاق نشان می‌دهد! خب سوال من ِمخاطب این است که این همه نماد و نشانه بازی از اول تا انتهای فیلم برای چیست و در خدمت چیست؟ آیا ارتباطی میان این نمادها و کدها با لایه‌ی اول فیلم وجود دارد؟ اگر دارد، «چگونه»؟ ربطِ این همه آدرس و کد به مضمون فیلم چیست؟

عده‌ای ممکن است نگارنده را به نفهمیدن فیلم متهم کرده و عنوان کنند که برای فهم فیلم باید نظریات فروید در باب مسائل جنسی و عقده‌های کودکی را مطالعه کرد، باید نظریات مرتبط با توتم عنکبوت را دانست یا اصلا باید رمان اصلی را حتما خواند و بالاخره باید هزار و یک کوفت دیگر را بیرون از مدیوم سینمایی دانست و تنها در آن صورت است که فیلم را متوجه خواهم شد. جدا؟ خدمت این دوستان عرض شود که اگر قرار بر این باشد تا مخاطب چیزی را پیشینی خارج از مدیوم سینمایی بداند و این پیشینی‌ها در فهم فیلم کمکش کنند، پس خودِ فیلم دارد چه غلطی می‌کند؟ اگر نیمی از فیلم دشمن وابسته به مدیومی غیر از سینما باشد، پس کارگردان برای ساخت فیلم دقیقا چه غلطی کرده است؟ هنر یک اثر خوب و به خود متکی همین است که بدون کمک گرفتن از چیزی بیرونِ سینما، دنیای خود را کامل و مستقل بسازد. چرا فیلم باید برای زنده ماندن به مدیومی غیر از سینما نیاز داشته باشد؟ اگر قرار بر این باشد که دیگر مدیوم‌هایی نظیر ادبیات یا فلسفه حفره‌های اثر را پوشش دهند، پس اصلا چرا فیلم‌ساز به سراغ مدیوم سینما آمده‌ است؟

فیلم دشمن
در یکی از بخش‌های فیلم، عنکبوتی غول‌پیکر که وسط شهر راه می‌رود نشان داده می‌شود. حضور نمادین چنین موجوی وسط یک فضای رئالیستی آن هم بدون مقدمه‌چینی کاملا بی‌معناست. این عنکبوت نماد چه مفهومی است؟ در ارتباط با فیلم و متن فیلم چه کار می‌کند؟ اصلا فرض کنیم به جای عنکبوت یک قورباغه وسط شهر ظاهر می‌شد، چه فرقی می‌کرد؟ مادامی‌که ارتباطی میان یک نماد و نشانه با دنیای درون فیلم مشخص نباشد، تنها به مضمونی بیرون از مدیوم سینمایی تبدیل می‌شود که مخاطب باید برای فهم آن کتاب‌های فلسفی و روان‌شناختی را ورق بزند.

یک اثر سینمایی همیشه باید به خودمتکی و بی‌نیاز از اطلاعات بیرونی باشد، در غیر این صورت «غیرِ سینما» می‌شود. تفسیر نماد و نشانه بسته به اطلاعاتی بیرون از فیلم یعنی مضمون‌زدگیِ مخاطب و مضمونی دیدنِ فیلم، نه سینمایی دیدن و سینمایی فهمیدن آن. اصطلاح ذهنیتِ مضمون‌زده در حقیقت توصیف همین مشکل است. مشکل جایی است که مخاطب برای تفسیر فیلم به چیزی پیشینی و اطلاعاتی بیرون از سینما نیاز داشته باشد. اگر چیزی بیرون از سینما و بیرون از دنیای فیلم به آن الصاق شود، نه تنها نقطه قوت فیلم بلکه نطقه ضعف آن محسوب می‌شود؛ به این دلیل که اثر برای فهمیده شدن و برای زنده ماندن به چیزی بیرون از دنیای خودش نیاز دارد. زمانی مفهومی انتزاعی به مدیوم سینمایی راه می‌یابد که تبدیل به سینما شده باشد. برای مثال، اگر گذر از عالم واقعیت به عالم رویا یا غیررئال مدنظر باشد، فیلم تخیلی و متوسطی همچون «تلقین» (Inception) حداقل کاری که می‌کند این است که گذر از جهان واقع به غیرواقع را نشان می‌دهد یا مثلا فیلم «سرگیجه» (Vertigo) فضایی غیررئالیستی را در بستر فضایی رئال ترسیم می‌کند. آیا در فیلم دشمن اینگونه است؟ آیا گذری دیده می‌شود؟ آیا فرم و چگونگی دیده می‌شود؟ چون وسط فیلم چند سکانس از عنکبوتی نشان داده شد، چون چند سکانس دیالوگ عجیب گفته شد، پس فیلم غیررئالیستی و فلسفی شد؟ در آن صورت هر اثری مانند «وست‌ورلد» (Westworld) یا «بین ستاره‌ای» (Interstellar) باید فلسفی می‌شد چون نماد و نشانه‌بازی می‌کند؟

طرح این موضوع که با نمادبازی می‌توان اثری را فلسفی و عمیق کرد، شوخی و ابلهانه است ولی گویا چنین کارهایی برای ذهنیتی مضمون‌زده‌ و نشانه‌باز که پیش‌تر نیز توضیح دادم، کیس خوبی است تا چند آدرس و کد در فیلم را به هم وصل کرده و انواع مفاهیم فلسفی تا روان‌شناختی را به فیلم سنجاق کند. اضافه کردن چند نماد، چند دیالوگ عجیب، چند سکانس غیررئالیستی، چند نقل قول در ابتدا و انتهای فیلم و ربط دادن آن‌ها به چیزی بیرونِ مدیوم سینمایی، اثر را فلسفی نمی‌کند. مضمون فلسفی، فیلمی را فلسفی نمی‌کند همان‌گونه که نمادهای بی‌ارتباط با متن فیلم در انجام این کار ناتوانند. در فیلم دشمن مدام از نماد و کد استفاده می‌شود اما چون «رابطه» و «چگونگی» قرارگیری این آدرس‌ها و نمادها با قصه و مسئله‌ی فیلم مشخص نیست، پس برداشت مخاطب نیز از کلیت اثر مبهم باقی می‌ماند.

در سینما همیشه بحث بر سر چگونگی و فرم ارتباط میان مضمون فیلم و محتوای فیلم است. با اضافه کردن چند نماد و نشانه، هیچ اثری در سینما نه فلسفی می‌شود، نه روان‌شناختی و نه غیررئالیستی. فیلم دشمن نیز از این قاعده مستثنی نیست و نخواهد بود. فیلم دشمن اثر بسیار بدی است و اگر طبق گفته خود ویلنیوو، آن را بسیار شخصی هم فرض کنیم باید گفت که این اثر چیزی جز محصولی مضمون‌زده‌ از دهنیت مضمون‌زده‌ی فیلم‌ساز نیست. فیلم با سکانس نهایی یک «دقیقا چی شد؟!» را در ذهن مخاطب به وجود می‌آورد تا بیرون از سینما دنبال نماد و نشانه راه افتاده و اثر را بیرون از سینما تفسیر کند.

فیلم با یک یک جمله کلیدی شروع می‌شود: «آشوب، نظمی است که هنوز رمزگشایی نشده است». با اطمینان می‌توان گفت که با دیدن فیلم تا دقایق آخر نیز، هیچ چیزی رمزگشایی نمی‌شود. فیلم دشمن فیلمی مضمون‌زده و پرت از سینما است. فیلم می‌خواهد دشمن باشد ولی با تنها تکیه بر مضمون‌زدگی و مفاهیمی انتزاعی، دشمنِ مخاطب و سینما می‌شود.


49 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. سلام،من تحلیل نمیکنم فقط چند تا نماد رو برای درک فیلم مینویسم.کلا اسم فیلم(دشمن) از مورد روانشناسی و دشمنی (من خوب و بد) میاد.که دو شخصیت معلم و بازیگر رو ایجاد میکنه.عنکبوت نماد دست و پا گیری کنترل گری برای فرد است.معلم هم از دیکتاتوری میگوید.وقتی مادرشو نشون میده بعدش تصویر عنکبوت عظیم میاد.زن حاملشو عنکبوت چاق میبینه.ولی فاحشه ها رو فقط سرشونو عنکبوت میبینه ولی جسمشون رو مثل خودش.وقتی معلم با زن حاملش رابطه عاشقانه برقرار میکنه،دنیای بازیگر رو به خرابی میره(تصادف).بعضی چیز ها هم بسته به دید مخاطب داره،مثلا چند وقت پیش بازیگر با معشوقش تصادف کرده،بعدش هم زنش متوجه شده و شخص هم دچار اختلال روانی شده،که تار عنکبوت روی شیشه ماشین پدیدار میشه.چرا سکانس آخر زن حامله از بازیگر میترسه،شاید چون شخصیت بازیگر بر معلم سلطه پیدا میکنه و میخواد بره کلوپ مخفی و یک غریبه حساب میشه.در کلوپ مخفی زن فاحشه یک عنکبوت کوچیک رو از ظرف درمیاره و میکشه.به نظر من بچه ی زن حامله یک دختر است(عنکبوت کوچیک)که بعد از به دنیا اومدن میمیره.حالا یا زن بعد از شنیدن خبر تصادف از ترس بچه رو میندازه،یا شخصیت بازیگر اون رو مجبور به سقط جنین میکنه.یا کلید آیا نماد اجازه ورود است؟در فیلمی که معلم میبینه،بازیگر رو میبینه ولی به صورت نوکر.همچنین اول و آخر فیلم به هم وصل هستندکه نماد تکرار قضایا هست.قبل و بعد چه سکانس هایی آسمان غبارآلود نشون داده میشه؟کلا یه فیلم تحلیل بازه.به این خاطره یک نفر نقاشی پیکاسو رو میبینه مسخره و یکی دیگه تحسین میکنه.حالا این نظر من بود کلا شاید چیز دیکه باشه.سپاس-بخت

    ۱۴۰
  2. عزیزم در نقد همه چی
    همه چیو لحاظ کن تلقینو یک بار در زندگی لمسش کردی؟؟؟
    از این که خواب هاتو چرا نباید به کسی بگی یا اصلا این زندگی یه شوخیه یه رویاست که باید هم جدیش گرفت هم مسخرش
    یا این که …..
    حال بحث ندارم ولی منصف باشیم دوست عزیز
    کوبیدن مطلق هرچی (مثل فیلم) که متاسفم شده روشن فکری که پدرشم در ایران آقای فراستی کاری اشتباهه
    امثلا ایشون میگن خیچ جای روشنی در فیلم پلتفرم نیست
    چون فقط رفته از دید پولداری و فقیری نگاه کرده چرا از نگاه خدا و انسان نگاه نمیکنه؟؟ نمیدونم
    یا فیلم تلقین که شما میگی مطلقا بده
    نه هیچی مطلقا بد نیست حتی شیطان^

    ۴۱
    1. خوشحالم
      واقعا خوشحالم ازاینکه میبینم اینجا فحاشی نیست
      هر جا میری مخصوصا فضای مجازی پره از حرفای رکیک
      این نشون میده فیلم دیدن یه راه
      بلد شدن برای بحث اونم بدون درگیری
      شنیدن و نظر دادن……
      واقعا خوشحالم

      ۳۰
  3. هیچی از فیلم نفهمیدی عزیزم لطفا دیگه نظر نده
    بعضی مواقع بعضی فیلم ها برای بیشتر فکر کردن، دنبال مفهوم گشتن است حتی بیرون سینما
    فیلم اینگونه به اندک ساخته شده اما بازم مفید است
    اما حتی با نخواندن رومان های سنجاق شده به آن مفاهیمی عجیب چدن دستو پا زدن در تار هایی که حتی خیر هم در آن دستو پا میزند
    از خود پرسیدی چرا یکی لباس سیاه و یکی لباس سفید میپوشید؟؟
    نه نپرسیدی نمیخوام بحثم کنم که چرا و ینی چی
    ومتعجبا فیلم تلقین رو متوسط رو به پایین میشماری

    ۴۰
  4. سلام بنده به عنوان یه بیننده ی اماتور امشب ک این فیلم رو دیدم خیلی گیج شدم و فیلم برام مبهم بود و مطمئن بودم یه فیلم نمیتونه انقدر چرت باشه و احتمالا من درست متوجه نشدمش ، واسه همین دنبال نقد و تحلیل فیلم گشتم تو یکی دوتا سایت تخلیلارو خوندم ولی به نظرم کامل نبود نقد شمارو هم خوندم به نظرم دید کلیتون درست هستش کاری به ادبیاتتون ندارم اصلا حرفاتون منطقی تر بود ولی سوای این ساخت بد فیلم و مربوط نبودن جریان فیلم به لایه ی دوم فیلم و منظورو نمادهایی ک کارگردان به کار برده ، ای کاش فیلم رو دقیق توضیح میدادین ک ما قسمتای مختلف فیلم و اتفاقای عجیبی رو ک میوفته بتونیم درک کنیم و بدونیم منظور کاردگردان چی هستشو چی رو میخواد برسونه اگر امکانش هست فیلمرو توضیح بدین . مثلا من فکر میکنم هردو شخصیت فیلم در اصل یکنفر بودن ولی بعضی سکانسای فیلم منو به شک انداخته. مطمئنا خیلی برای کسایی مثل من ک دنبال‌ جواب هستن و کنجکاون مفید خواهد بود ممنون

    ۵۴
  5. چیزی که تو این نقد مشهوده اینه که نویسنده کاملا فیلم رو سطحی نگاه کرده و اصلا تو فیلم عمیق نشده… جایی از نقد گفته میشه که کارگردان به زور داره داستان رو جلو میبره…. و دلایل منطقی برای اینکه فردی دنبال همزاد خودش بیوفته بدون اینکه نگران این باشه که دیده بشه نیست… آقای نویسنده خود همین نکته کلید کل مفاهیم فیلمه… دو شخصیت فیلم در واقع یک شخصیته… داستان وجود همزاد برای این در ذهن شخصیت فیلم شکل میگیره که بتونه به همسرش خیانت بکنه… اشاره میکنم به سکانسی از فیلم که بازیگر رو به آینه داره در مورد نقشه ایی که قرار برای دوست دختر شخصیت دیگه کشیده حرف میزنه… اگه این رو تو ذهنتون داشته باشید به تموم سوال هایی که از نظر شما بی منطق هستند میرسید… جایی که شخصیت داره دنبال یه عکس پاره و ناقص از خودش میگرده که با شخص تو فیلمی که دیده تطابق بده و در انتهای فیلم عکس کامل رو تو خونه شخصیت بازیگر پیدا میکنه نشون دهنده اینه که این دو نفر در واقع یک نفر هستند… حتما با این پیش زمینه که این دو نفر یک نفر هستند یک بار دیگه فیلمو ببینید مطمئنا به جواب میرسید و میاید این نقد سطحی از فیلم رو پاک میکنید… راستی قبل از اینکه فیلمی رو نقد کنید لطفا با چند نفر بشینید در مورد فیلم بحث کنید… لطفا تنهایی فکر نکنید

    ۲۶۰
  6. مطلبی که در ادامه میخوام بگمو قبلا هم در مورد کوجیما گفتم
    معمولا آدم ها برای درک جذابیت عناصر معما گونه یک بازه دارن. اگر موردی بیش از اندازه سخت یا آسان درک بشه (در رابطه با نماد ها، نشانه ها و عناصر معما گونه) جذابیت نخواهد داشت. این فیلم با توجه به موضوعی که انتخاب کرده و نحوه پرداخت اون بازه رو خیلی کوچیک کرده بخاطر همین برای تعداد کمی جذاب هست.
    البته من سینما رو حرفه ای دنبال نمی کنم آثاری که biosignal ندیدم ولی اطلاعات مختصری دارم.
    فیلم رو هم دیدم نقدهایی هم خوندم

    ۵۰
    1. من نمره ۶ میدم
      نقد از نیمه ( از نظر حجم ) تکراری شده با کمی اغراق شاید بنظر برسه بجای اینکه متن نقد فیلم باشه متنی در توضیح مفهموم مضمون زدگی با مثال است!
      نمادها داخل فیلم توضیح داده میشود حتی اگر کسی سوای فیلم اطلاعی نداشته باشد با دیدن فیلم و پوسترش که خودتون هم برای عکس متن انتخاب کرده اید همه چیز واضح است.
      ـــــــــــــــــــــــــــ
      نظرات کاربران توهین آمیز، ناراحت کننده، کلی (بدون مصداق) و بر اساس گمان و حدسیات است بهتر است با مصداق روشن و دور از توهین نظر دهیم
      نظر کاربر Winchester:
      «احتمالا شما از همون عده ای هستید که فیلم های گیشه ای رو فیلم و دوست سینما و مخاطب میدونید
      همون بهتر ددپول و امثالهم رو ببینید و به به چه چه کنید چشمتون به همچین آثاری نیفته که به قولتون دارن سینما رو نابود می کنن!»
      ایشون حدسی زدن و طبق اون نتیجه گرفتن بدون آگاهی از واقعیت
      ::::::::::::::::: اینو گذاشتم که یکی نیاد بگه خودتون هم بدون مصداق صحبت کردین

      ۲۰
  7. احتمالا شما از همون عده ای هستید که فیلم های گیشه ای رو فیلم و دوست سینما و مخاطب میدونید
    همون بهتر ددپول و امثالهم رو ببینید و به به چه چه کنید چشمتون به همچین آثاری نیفته که به قولتون دارن سینما رو نابود می کنن!


    “این همه با دنیای گیم و دنیای سینما غیر جدی و نرم برخورد کردیم، مدام تعارف و تملق بارِ آثار کردیم، به جای نقد اثر، بازتوضیح و انشا بافتیم … حال یک بار هم که شده اجازه دهید واقعا «نقد» کنیم.”

    یکی اول از همه باید به شما مبانی “نقد و تحلیل” رو آموزش بده.

    ۱۱۳
    1. من بد دهنی نکردم
      حرفای خودشون رو نقل قول کردم

      و کسی که ادعای واقعا “نقد” کردن داره باید با مبانی نقد آشنا باشه که از تعریفی که اینجا ارائه دادن مشخصه که ۱ ورق هم راجع به تحلیل و نقد چه در سینما و چه در ادبیات نخوندن

      ۱۶۳

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر