خانه » سینما و تلویزیون اشتباه مبتدیانه | نقد و بررسی فیلم بیست و یک روز بعد × توسط سعید زعفرانی در ۱۳۹۶/۰۶/۳۰ , 18:00:49 0 فیلمهای کودک و نوجوان، شاید هرگز دیگر به دوران اوج و جدیت و محبوبیت خود در سالهای پایانی دههی شصت و دههی هفتاد نرسند، اما به اندازهی کافی دارای پتانسیل و استعداد هستند که هر چند سال یک بار یک کارگردان با قصهای خوب و کارگردانی صحیح بتواند توجهات را در این حیطه به خود، فیلم و داستانش جلب کرده و بعد البته کمکم از یاد برود. در این چنین مواردی کارگردانها معمولا بعد از آغازی درخشان که البته بیشتر به خاطر عدم وجود فیلمهای با کیفیت و عناوین قابل توجه به وجود میآید نه خود فیلم، به سمت ساخت عناوینی در ژانرهای دیگر میروند. به همین خاطر میشود گفت ما اساسا در سینمای ایران نه کارگردانِ فیلمهای کودک داریم و نه سینمای کودک و نوجوان. آنچه باقیمانده و هر سال تحت عنوان جشنوارهی کودک و نوجوان به خورد مخاطب داده میشود، محصول هیچ ایدئولوژی، مکتب و حرکت خاصی نیست و برایند ایدههایی عموما بی هویت در ژانرهای مختلف است که گاه به اشتباه به عنوان فیلم کودک شناخته میشوند. «بیست و یک روز بعد» یک ملودرام اجتماعی است شبیه به هزاران ملودرام اجتماعی دیگر این سالهای سینمای ایران، شبیه ابد و یک روز و غیره و ذلک، که یک قصهی خوب را با کارگردانی متوسط به تصویر میکشد و اما تنها یک تفاوت دارد: شخصیت اصلی این فیلم یک پسر بچهی جوان است. در ادامه با نقد و بررسی فیلم بیست و یک روز بعد همراه دنیای بازی باشید. عاملی که بیست و یک روز بعد را به فیلمی قابل تحمل تبدیل میکند، ورود به دنیای این نوجوان و دوستان او و پرداخت درست، به موقع و ملموس فضای زندگی آنها است. فیلم بیش از هر چیز داستان یک پسر بچهی عشق سینما را روایتگر شده که به فیلمسازی علاقهمند است. علاقهای که در نهایت باید منجر به ساخت فیلم او بشود. همانقدر که شما از این چند خط قصه به یاد «سوپر ۸» میافتید، فیلم از هر گونه بازتاب فیلمها و ایدههای دیگر تبری میجوید و در نهایت به استقلال میرسد. قصهی نگه داشتن قطار و دردسرهایی که شخصیتهای فیلم برای تولید و تکرار این صحنه میکشند، بدون شک جذابترین قسمتهای این فیلم است. و سینماییترین. کارگردان برای خلق این صحنهها به خوبی از آنچه مخاطب میتواند زودتر از شخصیتهای پیرامون قصه بفهمد استفاده میکند، یک بار در ابتدای فیلم کلک خود را میزند و بعد تا انتها تماشاگر را به حدس وامیدارد و بالاخره در زمانی که جذابیت قصه به اندازهای افزایش یافته که این صحنه به حاشیه رانده شده، از آگاهی تماشاگر استفادهی درست میکند و برای ماجرا گره میسازد. گرهی که البته در انتهای فیلم به شکل نامفهوم و نامعلومی رها میشود و تنها با فرار دو برادر از ایستگاه قطار روبرو میشود. بیست و یک روز بعد اما قصهای به مراتب جدیتر دارد. قصهای که اگرچه در متن به اندازهی کافی کیفیت و اعتبار دارد، در اجرا موفق نمیشود این اعتبار و کیفیت را حفظ کند. اشتباه مبتدیانهی فیلمساز باعث میشود فیلم از استانداردهای لازمالاجرای ژانر خود دور شود، به یکباره همهی شخصیتپردازی، فضاسازی و مدل قصهگویی محترمانهی خود را به انضمام لحن نوجوانانه و مدرسهای خود از یاد ببرد و تلخ، جدی، ترسناک و بیرحم شود. اشتباهی که اساسا در سکانس درد کشیدن مادر مبتلا به سرطان اتفاق میافتد و فیلم را تا انتها خدشهدار میکند. این نوع به تصویر کشیدن درد و رنج یک شخصیت مناسب این نوع فیلمسازی نیست. هر چقدر فیلمساز بخواهد آوانگارد و تابو شکن به نظر برسد، نمیتواند در جایی که هیچ محلی از اعراب ندارد، چنان صحنهی خشن و مبتذلی را با کارگردانی مبتدیانه و صریح به تصویر بکشد. کافی است نگاه کارگردان بیست و یک روز بعد را با نگاه کارگردانان هالیوودی مقایسه کنید. تبدیل سرطان به نماد وحشت در فیلم ایرانی اتفاق میافتد که به اقتضای شخصیت اول قصهاش، فضایی که تا اینجا ساخته و مسیری که دارد در داستان طی میشود، کاری عجیب و باورنکردنی است. اتفاقی که فیلم را به شدت از چشم بیننده میاندازد و بیش از اندازه احساسات او را خدشه دار میکند. به علاوه فیلمی که چند بار توانسته تماشاگر را بخنداند و فضای مثبتی ایجاد کرده است، در پایان به طرز غیرقابل باوری ناامید کننده به اتمام میرسد. اینکه فیلمساز از ابتدا میدانسته که قرار است چه اتفاقی در پایان برای مادر سرطانی و پسر مستعد فیلم سازیاش بیفتد، نباید باعث میشد که او از به تصویر کشیدن پایان برای مخاطب پرهیز کند! چند پلان بی سر و ته، بدون توجیه و حتا عقب افتاده از نظر تکنیکی، در پایان فیلم پشت سر هم چیده میشوند تا نتیجهای از قصه به دست بدهند. اما این اتفاق نمیافتد مگر در پلان داروخانه که تنها ضربهی مهلک را به فیلم میزند و آن را تا سر حد نابودی به پایین میکشاند. کارگردان اما در این فیلم به جزئیات زیادی دقت کرده است که جای تحسین دارد. ترسیم فضای زندگی شخصیتها، تصویر خوشایندی که از مادر قصه در ابتدا به دست میآید، پرداخت جسورانهی فضای مخفی گیمنت و شرارتها و در نهایت خلق اتمسفر دقیق و زیرکانهی مدرسه و بچههای مدرسه در تعامل با قصه، از جمله ویژگیهایی هستند که اجازه نمیدهند اشتباهات مبتدیانهی کارگردان در شناخت و انتخاب لحن روایت تصویری این فیلم را به قهقرا بکشانند. به علاوه، فیلم با بازیهای خوب و دیالوگهای دلچسب همراه میشود و هرگز جذابیت خود را از دست نمیدهد تا در نهایت، بتوانیم از فیلم به عنوان یک اثر متوسط که ارزش تماشا در سینما را دارد یاد کنیم. بیست و یک روز بعد، میتوانست قصهی روشنتری داشته باشد. شاید این پایانبندی برای این فیلم در این سبک و سیاق، زیادی تاریک و ناامیدکننده است، اما انتخاب کارگردانی است که فعلا فرصت دارد با آثار متوسط خود مخاطب را محک بزند و امیدوار باشد به ساخت یک اثر درخشان در سینمایی که نشان داده اگر به جوانان فرصت بدهد، موفقیت آنها دور از انتظار نخواهد بود. بیست و یک روز بعد یک فیلم متوسط خوشساخت است که اگرچه نمیتواند از نظر داستانی توجه کامل مخاطب را به خود جلب کند، سکانسهای جذاب، سرگرمکننده و احساسی دارد که آن را تماشایی میکنند و برای گذراندن وقت، مناسب. نویسنده سعید زعفرانی http://www.last.fm/user/SaeeD22000Z سینما و تلویزیون دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.