سکانس برتر ۱: وکیل مدافع شیطان
سکانس برتر آیتمی جدید از دنیای بازیست که در آن سعی شده تا با بررسی سکانسهای زیبای فیلمهای معروف، تاثیرگذار و عمیق در دنیای هنر، در کنار معرفی این آثار به بررسی زوایای پنهان و فلسفه (هنری، اخلاقی و…) پنهان شده در پس کلمات و بازیهای این سکانسها بپردازیم؛ در ادامه همراه دنیای بازی باشید.
در اولین قسمت از این آیتم، سکانسی از بخش پایانی فیلم «وکیل مدافع شیطان» را برای شما آماده کردهایم. این فیلم به کارگردانی «تیلور هکفورد» و با هنرمندی «آل پاچینو»، «کیانو ریوز» و «شارلیز ترون»، پر است از اشارات زیبا و هنرمندانه به آثار ادبی (مثل «بهشت گمشده»ی میلتون و «کمدی الهی» دانته) و اساطیری (مثل اسطورهی آلمانی «فاست») که میتوان ساعتها در خصوص آنها صحبت کرد. در این سکانس، شیطان هویت واقعی خود را برای وکیل خود آشکار کرده و او را برای اجرای نقشهی نهایی شیطان و سلطه بر جهان وسوسه میکند. در ابتدا به تماشای بخشی از این سکانس مینشینیم و پس از آن با هم به بررسی آن میپردازیم:
«وکیل مدافع شیطان» کیست؟
اصطلاح «وکیل مدافع شیطان» ریشه در سلسله مراتب فکری کلیسای کاتولیک دارد. فردی که در این پست قرار میگیرد، وظیفه دارد تا استدلالهایی در مخالفت و رد دلایل و خط فکری غالب بر کلیسا و جامعه بیاورد تا به این وسیله مطمئن شود آنچه که مورد توافق اکثریت اعضای جامعهی مذهبی است، عیب و ایراد فلسفی و استدلالی ندارد و در صورت یافتن نقطه ضعف سعی در اصلاح آن شود. آل پاچینو در نقش شیطان، به خوبی در این سکانس عمل فوق را انجام داده و تفکر غالب در خصوص خدا و رابطهاش با بشر را به چالش میکشد.
تصویری بینقص از وسوسه
«جاناتان لمکین» و «تونی گیلروی»، نویسندگان فیلمنامهی این اثر، به زیبایی هرچه تمامتر کلمات را از زبان شیطان روی کاغذ آوردهاند. در این بخش شیطان سعی در وسوسه طعمهی خود دارد، اما چه کسی میتواند حرفی که میداند از دهان خود شیطان بیرون میآید را باور کند؟
او ابتدا خود را خیرخواه و دوستدار کوین نشان میدهد: «من میخواهم که خودِ واقعیت باشی!». قطعا هیچکس بیدلیل دم به تله نمیدهد؛ از این جهت شیطان سعی میکند در اولین قدم، چیزی برای عرضه به طعمهی خود نشان دهد که باب میلاش باشد و وقتی شکار طعمه را گرفت، وقت کشیدن او به سمت خود است؛ درست مثل ماهیگیری! پول، لذت، موفقیت، قدرت و در کل «دنیا» طعمهی شیطان است. وابستگی و نیاز انسان به جهان مادی تنها راه شیطان برای وسوسهی ماست؛ نکتهای که در این اثر هم بهخوبی بهتصویر کشیده شده است؛ اما کوین یک وکیل است و خوب میداند سلام گرگ بیطمع نیست.
در مرحلهی دوم، شیطان ایمان فرد را زیر سؤال میبرد: «این بار گناه را برای که به دوش میکشی؟ خدا؟». خداوند تنها فردی در این جهان است که از نظر سلسله مراتب قدرت ماورائی، از شیطان بالاتر است و خود شیطان هم این را میداند. به همین دلیل اگر شیطان بتواند او را از معادلهاش با انسانها حذف کند، انسان خلع سلاح میشود. خدا نماد و غایت معنویت است. از آنجایی که شیطان در دنیا قدرت ظاهرا نامحدود دارد و میتواند تمامی لذتهای مادی را مسخّر خود کند، تنها معنویت است که منحصر به خداست و اگر شیطان بتواند انسان را از معنویت و خدا دور کند، دیگر چیزی نمیماند که از قدرت او خارج باشد.
شیطان تصویری منفعل و بیمارگونه از خداوند ارائه میکند: «او تنها عاشق تماشا کردن است؛ او انسان را بازی میدهد؛ او یک صاحب خانهی همیشه غایب است و هرگز نباید آن را پرستید!». خیلی جالب است که چنین حرفهایی از طرف کسی شنیده میشود که طبق نوشتههای مذهبی، خود هزاران سال به پرستش خداوند مشغول بوده است. این حرفها کاملا برای انسان امروزی قابل درک است. از آخرین باری که انسانها یک پیامبر حقیقی به همراه تمامی معجزاتش را از نزدیک دیدهاند، بیش از یک هزاره گذشته است. ادعای شیطان مبنی بر «سلطنت تام در قرن گذشته» چندان هم بیراه نیست. نبود پیامبران در هزارهی جدید باعث شده تا قدرت نفوذ شیطان در جهان افزایش پیدا کند؛ زیرا ارتش شیطان همیشه در حال تجدید قواست! صبر خداوند در برابر این نیروهای شیطانی برای بسیاری از افراد و حتی فیلسوفان بزرگ جای سؤال است. چرا خداوند انسان را رها کرده؟ چرا دیگر به صورت مستقیم با او وارد تعامل نمیشود؟ در عوض شیطان ادعا میکند که «از ابتدای ماجرا روی زمین بوده و تمام تمایلات انسان را پرورش داده و او را هرگز طرد نکرده» است. تمامی این دلایل برای ایجاد شک در دل انسانها نسبت به خداوند کافیست و شک مانند یک ترک روی سدی غول پیکر، آبستن فاجعهای عظیم است!
اجرای بی نقص مراحل فوق، به خوبی میتواند انسان را متقاعد کند شیطان درست میگوید؛ چیزی برای عرضه، دلسوزی، قدرت و تقبیح خداوند تمامی چیزیست که برای فریب انسان لازم است، حتی با علم بر اینکه شیطان خود پشت همهی این توضیحات است. به تصویر کشیدن این مراحل به شکلی بینقص و تغییر موقعیت شیطان از موضع ضعف (به دلیل آشکار شدن هویتش) به موضع قدرت تنها طی چند دقیقه، نشان دهندهی قدرت فیلمنامه و کارگردانی این اثر است.
آیا شیطان درست میگوید؟
چرا نباید حرفهای شیطان را باور کرد؟ مگر شیطان چیزی چز آنچه که هست را بیان میکند؟ شیطان همیشه واقعیت را میگوید، اما واقعیت و حقیقت دو مقولهی قابل تفکیک هستند. واقعیت یعنی «آنچه که هست و واقع شده». خورشید در آسمان حرکت میکند، این یک واقعیت است. زیرا ما همه آن را میبینیم و عملا حس میکنیم. این اتفاقی است که هر روز میافتد و واقع میشود؛ اما حقیقت «آن چیزیست که درست و صحیح و اصطلاحا به حق است». حقیقت این است که خورشید ثابت بوده و ما در حال حرکت به دور آن هستیم! از آنجایی که حرکت اجسام امری نسبی بوده و با توجه به موقیعت ناظر تعریف میشود، ما چون ناظر بیطرف یا «لخت» نیستیم، در موقعیتی قرار داریم که خورشید را متحرک میبینیم. البته، همیشه هم واقعیت و حقیقت امری مجزا نیستند. میل انسان گرسنه به غذا، در عین اینکه واقعی و ملموس است، حقیقی هم بوده و قابل رد و انکار نیست. با توجه به این نکات، میتوان حقیقت پشت سخنان شیطان را درک کرد.
او خود را «طرفدار انسان» میداند؛ در حالی که همه میدانیم به خاطر ما انسانهاست که شیطان از جایگاهاش طرد شده و به همین دلیل از انسان کینهای هزاران ساله دارد! پس نمیتوان او را دلسوز خود دانست.
شیطان ایمان انسان را بیهوده میخواند؛ زیرا میداند اگر ایمان باشد، جایی برای او وجود ندارد؛ به همین دلیل شیطان «بر دوش کشیدن بار گناه» را عبث میخواند، زیرا بار گناه یا همان عذاب وجدان در واقع اولین قدم برای ابراز ندامت و توبه است و توبه راهی برای نزدیک شدن به خداوند!
او خداوند را منفعل میداند و او را به رها کردن انسان متهم میکند. آیا میتوان پرندهی مادری که فرزندانش را از لانه به بیرون پرتاب میکند، به طرد فرزندان متهم کرد؟ آیا درختی که دانهاش را به دست باد میسپارد را میتوان بیتفاوت خواند؟ رشد کردن نیاز به آزادی دارد. تنها در آزادیست که افراد استعدادهای متنوع خود را آشکار میکنند. نبود آزادی و اختیار با از بین بردن تنوع در رفتار موجودات، نه تنها از نظر سیر تکاملی منجر به انقراض (پانداها را در نظر بگیرید: همگی تنها از یک نوع گیاه (بامبو) تغذیه میکنند و فقط در یک نقطه از جهان (چین) زیستگاه دارند و همه بسیار کم انرژی هستند؛ نبود تنوع رفتاری چه حاصل عدم اختیار باشد و چه حاصل جهشهای ژنتیکی، خطرناک است) آنها میشود، بلکه موجودات زنده را به ماشینهایی یکسان مثل رباتها تبدیل میکند. از نظر بسیاری از فیلسوفان مذهبی، عدم دخالت مستقیم خداوند در جهان انسانها در سدههای اخیر به دلیل رسیدن وی به بلوغ فکری لازم است، نه طرد کردن وی؛ زیرا هنوز هم روزانه هزاران بار از جای جای جهان خبر از معجزات و الهامهای زندگی بخشی میشنویم که واقعا نمیتوان همهی آنها را دروغ و شیادی نامید. به قول فیلسوف آلمانی، «هگل»: «خداوند دنیا را نساخته است که خود خارج از آن سکنی گزیند».
شیطان خداوند را به تحقیر غرایز انسان متهم میکند و آن را «بزرگترین گاف تاریخ» مینامد. چرا باید چیزی را داشته باشیم، اما استفاده از آن ممنوع باشد؟ حقیقت این است که غریزه اصلا چیز بدی نیست. اگر میل به غذا، تولید مثل، میل به پیشرفت و… نبود، انسان اگر منقرض نمیشد، هنوز در غارها ساکن بود. امیال ناشی از غریزه، ضامن بقای انسانها هستند؛ اما همانطور که خوردن بیرویه آب که مایع حیات است، منجر به مرگ انسان و خفگی میشود، تسلیم غریزهها شدن هم امری بسیار خطرناک است. همهی ما شاهد تلاش بیرویهی انسان برای تولید حداکثری فناوری طی یک قرن اخیر بودهایم. هرچند که این امر باعث پیشرفت چشمگیر صنعتی و تجاری بشر و راحتی وی شده است، اما حاصل آن آسیب جبرانناپذیر به کرهی زمین و موجودات آن است؛ به شکلی که بیش از ۵۰% جانداران در خطر انقراض قرار دارند. همانطور که واضح است، تسلیم امیال شدن، حتی بهترین این امیال مثل میل به پیشرفت، میتواند بسیار خطرناک باشد.
همانطور که پیداست، فلسفهی پشت فیلم «وکیل مدافع شیطان»، تلاشی برای به چالش کشیدن انسان مدرن و شیوهی زندگی اوست که در آن همه ما نقش «وکیل مدافع شیطان» در کلیسای کاتولیک را بازی کرده و باورهای مذهبی را زیر سؤال میبریم. شاید این فیلم بیش از یک اثر مذهبی، فیلمی فلسفی و ادای دینی به آثار ادبی مذهبی رنسانس باشد، اما نمیتوان اثر آن به عنوان یک تلنگر به انسان برای یادآوری ریشههایش (خصوصا در آستانهی ورود به قرن بیست و یکم در سال ۱۹۹۷) را نادیده گرفت.
اینکه سرنوشت کوین، به عنوان نمایندهی انسانها در این مبارزهی پایانناپذیر به کجا ختم میشود و آیا او میتواند مثل مسیح در برابر وسوسههای شیطان بایستد یا مانند یهودا تسلیم او میشود را تنها میتوان با تماشای این اثر فوق العاده دریافت! «وکیل مدافع شیطان» اثریست که با هر بار تماشای آن گوشهی پنهانی از تاریخ و تفکر فلسفی غرب برایتان آشکار میشود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
خیلی وقت پیش این فیلم رو دیده بودم . یادمه اون موقع DVD وجود خارجی نداشت و روی دو دیسک CD این فیلم رو تماشا کردم. البته این سکانس منشوریه فیلم خیلی خوبیه واقعا ارزش دیدن داره و باید گفت بازی آل مث همیشه تحسین برانگیزه . در مورد این سکانس هم میشه گفت : خودمونیما حق با شیطانه
مقاله خیلی خوبی بود و از لحاظ فلسفی بار زیادی داشت
همیشه به فلسفه علاقهمند بودم
از نویسنده کمال تشکر رو دارم
خوشحالیم که مورد قبول دوستان بود، ممنون از شما که برای خواندن مطلب ما وقت گذاشتید.