عشق و دیگر هیچ… | نقد و بررسی فیلم The Shape of Water

در ۱۳۹۶/۱۲/۱۶ , 21:51:53

اگر گیمر هستید و به دنیای کمیک استریپ هم علاقه دارید، حتما نام گیرمو دل تورو به گوش‌تان خورده و با این کارگردان بزرگ آشنا هستید. دل تورو با فیلم «هزارتوی پن» هنر خود را به دنیا نشان داده و به شهرت جهانی رسید. او خیلی زود به دلیل سبک خاصی که در فیلم‌سازی داشت، جایگاه ویژه‌ای میان طرفداران فیلم‌های فانتزی دلهره‌آور پیدا کرد. این شهرت تا آنجا ادامه داشت که هیدئو کوجیمای بزرگ هم برای ساخت بازی‌های خود با وی شروع به همکاری کرد. جدیدترین ساخته‌ی این کارگردان مکزیکی اثری بسیار متفاوت با ساخته‌های پیشین اوست؛ فیلم The Shape of Water یا «شکل آب» یک قصه‌ی عاشقانه است که به صورتی نامتعارف روایت می‌شود. با دنیای بازی همراه شوید تا نگاهی به این اثر داشته باشیم.

دل تورو، مرد هیولاهای فراموش نشدنی

«نه همین لباس زیباست نشان آدمیت»

فیلم «شکل آب» نه پر از صحنه‌‌های ترسناک است و نه مبارزات نفس‌گیری میان هیولاهای عجیب و غریب در آن دیده می‌شود. این دو ویژگی کلیدی آثار دل تورو این‌بار به شکلی دیگر نمود پیدا کرده‌اند: هیولایی دوپا که در تلاش برای کشتن یک دختر لال و معشوق عجیب اوست. هرچند معشوق عجیب این دختر در ظاهر شبیه به یک هیولای دریایی‌ست، اما در این فیلم، هیولای واقعی یک انسان است، یک مامور دولتی که مثل همیشه به دنبال به دام انداختن «هیولاهاست»! به قول «گرالت»: «هیولاها اشکال مختلفی دارند» و دل تورو در این اثر باطن پلید افراد را معیار «هیولایی» قرار داده است، نه ظاهر نامتعارف‌شان؛ همان‌طور که «سعدی» می‌گوید: تن آدمی شریفست به جان آدمیت، نه همین لباس زیباست نشان آدمیت.

این ساختارشکنی در «شکل آب» هرچند که موضوع تازه‌ای در سینما نیست، اما توانسته نظر اغلب منتقدان را به خود جلب کند. این مسئله در کنار بازی فوق العاده‌ی «سالی هاوکینز» در نقش یک زن جوان لال به نام «الیسا» با پیشینه‌ای ناشناخته که در یتیم‌خانه بزرگ شده است، «شکل آب» را به اثری در خور وقت شما تبدیل کرده. در واقع یکی از بهترین نقاط قوت این اثر، شخصیت‌پردازی و بازیگری نقش‌های اصلی آن است. تمامی شخصیت‌ها عمیق و پراحساس هستند؛ از مرد هنرمند (و همجنسگرا) همسایه تا دوست صمیمی (و سیاه‌پوست) الیسا. دل تورو در این اثر کوتاه به انواع تبعیض‌ها و برچسب زنی‌های نژادی و فکری حاکم بر دنیا گریزی کوتاه زده و سعی می‌کند بیننده را از نظر احساسی درگیر کند. اوج زیبایی «شکل آب» را می‌توان در صحنه‌ای به تماشا نشست که در آن الیسا با زبان اشاره از مرد همسایه (به نام «گیلز») می‌‌خواهد تا جان موجود دریایی عجیب را نجات دهد. این سکانس آن‌قدر شگفت‌انگیز کار شده است که به تنهایی برای کارنامه‌ی هنری «سالی هاوکینز» کفایت می‌کند: الیسا با زبان بی‌زبانی از «گیلز» تمنا می‌کند تا جان معشوق عجیب‌اش را نجات دهد! الیسا دهان خود را باز می‌کند، اما اندوه عمیقی که در وجود وی نهفته نمی‌تواند راهی به بیرون پیدا کند. زبان او در کف دستانش قرار دارد؛ به همین دلیل وی با تمام وجود دستان و انگشتانش را حرکت داده و به هم می‌کوبد تا بتواند با زبان اشاره ترس و اندوهش را به «گیلز» منتقل کند. صدای برخورد دستان او به هم در کنار بغض خفه‌‌کننده‌ای که تمام عمر فرصت فریاد نیافته و لرزش انگشتان نحیف الیسا از شدت خشم و غمی فزاینده، صحنه‌ای آن‌چنان احساسی و عمیق بر پرده‌ی نقره‌ای خلق می‌کند که هرگز از یاد بیننده نخواهد رفت. دل تورو در این سکانس زندگی غم‌انگیز بسیاری از ما را به تصویر کشید که در گنگی انسانیت گمشده‌ی جامعه‌ی خود، به استیصال رسیده‌ایم. صحنه‌های احساسی این فیلم تنها به بازی «سالی هاوکینز» ختم نمی‌شود. در نقطه‌ی رو‌به‌روی الیسا، مامور استریکلند با بازی «مایکل شنون» قرار دارد؛ یک نظامی مذهبی متعصب که برای انجام ماموریت خود از هیچ کاری روی گردان نیست. شنون که پیش از این در آثاری مثل «واعظ مسلسلچی» و «پیش از آن‌که شیطان بداند تو مرده‌ای» توانایی خود در به تصویر کشیدن صحنه‌های پر استرس و احساسی را به اثبات رسانده بود، در فیلم «شکل آب» هم به خوبی نقش خود را ایفا کرده و درد، نفرت و تعصب را به شکلی هم‌زمان به تصویر می‌کشد.

«شکل آب» از نظر فنی اثری قابل دفاع است. این فیلم در عین طراحی صحنه‌ی زیبا و به تصویر کشیدن فضای دهه‌ی ۸۰ میلادی با استفاده از موسیقی، لباس و حتی ماشین‌های محبوب آن دوره، در واقع به مسائلی اشاره می‌کند که همه‌ی ما هر روز در جای‌جای جهان با آن رو‌به‌رو می‌شویم. «شکل آب» داستانی‌ست که در گذشته برای آینده روایت می‌شود و از این جهت قابل تقدیر است.

«اگر دست روی دست بگذاریم، ما هم انسان نخواهیم بود»

فرمان عشق و عقل به یک جای نشنوند/ غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی

از تعریف و تمجید که بگذریم، «شکل آب» خالی از اشکال هم نیست. اگر می‌خواهید از این فیلم لذت ببرید، باید سؤال پرسیدن را کنار بگذارید! اگر نگاه شما با نگاه راوی که در سکانس اول فیلم آن را «یک داستان افسانه‌ای» می‌نامد، متفاوت باشد و با «شکل آب» مانند یک اثر علمی-تخیلی سر و کله بزنید، تا پایان این فیلم زجر خواهید کشید! همان‌طور که هیچ‌کس نمی‌پرسد چرا لنگه کفش سیندرلا در قصر پادشاه پس از نیمه شب از بین نرفت یا چرا کسی به زیبای خفته از همان کودکی نگفت که نباید دست به دوک نخ ریسی بزند، هیچ‌کس هم نباید از خواستگاه «الیسا»، دلیل وی برای علاقمند شدن به موجود دریایی عجیب و سرنوشت آنها سؤالی بپرسد. دل تورو در این اثر تجربه‌ای تماما احساسی و داستانی در اختیار بیننده قرار می‌دهد و هرگونه نگاهی خارج از این چهارچوب را به رسمیت نمی‌شناسد. نکته‌ی بعدی طراحی موجود آبزی فیلم است. یکی از ستون‌های کارهای دل تورو، استفاده از جلوه‌های ویژه‌ی میدانی و گریم سنگین برای خلق هیولاهای آثارش است. «شکل آب» هم از این قاعده مستثنی نیست، اما هر شخصی که مجموعه‌ی «پسر جهنمی» ساخته‌ی این کارگردان را دیده باشد، ناخودآگاه به شباهت بسیار زیاد موجود دریایی «شکل آب» با شخصیت «ایب ساپین» در سری یاد شده پی‌ می‌برد. با توجه به اینکه هردوی این فیلم‌ها ساخته‌ی دل تورو بوده (حتی بازیگر نقش این دو موجود عجیب هم یک فرد، یعنی «داگ جونز» است)، این حس در بیننده ایجاد می‌شود که کارگردان یاد شده هیچ شکل دیگری برای یک موجود انسان نمای آبزی قائل نیست و کف‌گیر خلاقیت وی به ته دیگ خورده است.

ایب و موجود آبزی، یک‌هویی!

«شکل آب» یک فانتزی رمانتیک است و سعی می‌کند در دنیای امروز و سینمایی که حتی معجزات حضرت موسی (ع) و مبارزه‌ی کودکان دبستانی با هیولاهای دنیاهای موازی را به صورت پدیده‌ای علمی نشان می‌دهد، بیننده را در دنیای خیال غرق کند؛ جایی که در آن چون و چرایی وجود ندارد و تنها عشق حاکم است. با اینکه سینمای معاصر پیش از این هم شاهد ظهور و درخشش آثاری با مضمون «عشق به موجودی غیر انسانی» بوده و اثر جدید دل تورو شدیدا وام‌دار آنهاست و در عین حال که از نظر بسیاری «شکل آب» اثری نیست که لایق به خانه بردن ۴ جایزه‌ی «اسکار» باشد، اما این «افسانه‌ی عاشقانه‌ی بزرگ‌سالان» مطمئنا ارزش وقت بیننده را دارد، زیرا دل تورو این‌بار و در این ساخته‌ی جدید خود که یادگاری از دوران کودکی اوست، سعی دارد تنها یک پیام را به بیننده انتقال دهد: عشق مانند آب هیچ شکل جامعی ندارد، پس بکوش تا زیبایی در چشمان تو باشد، نه در آن‌چه که می‌بینی.


1 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. بدون شک یکی از بهترین فیلم های امساله .
    یک رومانس متفاوت که تنها دل تورو میتونست اونو بسازه بدون اینکه فیلم یا مضحک و خنده دار بشه و یا برای مخاطب غیر قابل باور .
    شخصا بازی ها رو دوست داشتم اما بهترین نکته فیلم که نویسنده متن هم بهش اشاره کرده شخصیت پردازی و صد البته فیلمنامه عالی فیلمه که باعث میشه حالا حالا ها فیلم رو فراموش نکنید .
    خسته نباشید :*:

    ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر