سکانس برتر ۴: ادیسه فضایی ۲۰۰۱

در ۱۳۹۷/۰۶/۰۴ , 16:40:06
ادیسه فضایی

پس از غیبتی طولانی، قسمتی دیگر از مجموعه‌ی سکانس‌ برتر را برای شما همراهان دنیای بازی آماده کرده‌ایم. در این قسمت به بررسی و معرفی یکی از بزرگ‌ترین و ماندگارترین آثار سینمای جهان می‌پردازیم؛ اثری که نه تنها در زمان اکران خود، مرزهای تخیل و نبوغ فیلم‌سازی را جابه‌جا کرد، بلکه هنوز هم با گذشت بیش از نیم قرن از ساخت آن، همچنان از بسیاری از آثار سینمای مدرن زیباتر بوده و بی‌گزند از چنگال زمان، چشم بینندگان را نوازش می‌دهد. ۲۰۰۱: یک ادیسه‌‌ی فضایی اثری‌ است که بینندگان را از هر طیف و با هر سلیقه‌ای شگفت‌زده می‌کند. از جلوه‌های ویژه‌ی شگفت‌انگیزی که بهتر از اغلب فیلم‌های دهه‌ی ۲۰۰۰ میلادی بوده تا ایده‌های علمیِ آرتور سی کلارک و استنلی کوبریک پشتِ کوچک‌ترین عناصر سازنده‌ی برخی از سکانس‌ها، همه و همه باعث شده تا نام «ادیسه‌‌ی فضایی» همچنان پس از ۵۰ سال بر سر زبان‌ها باقی بماند.

پیوند «راما» و «اسپارتاکوس»

استنلی کوبریک از آن دست کارگردانانی است که هنر وی منحصر به یک سبک نبوده و در کارنامه‌ی هنری او آثاری بزرگ از سبک‌های مختلف دیده می‌شود. کوبریک در «اسپارتاکوس» نشان داد که به خوبی از پسِ آثار تاریخی و حماسی بر می‌آید، در درام عاشقانه‌ی «لولیتا» ثابت کرد که از شکستنِ تابوهای زمان و پرداختن به مسائل اجتماعی واهمه‌ای ندارد، در سه اثرِ سینمای جنگ خود «قلاف تمام فلزی»، «راه افتخار» و «دکتر استرنج لاو» سیاست‌مداران جنگ‌طلب را مورد حمله‌ قرار داد و در «پرتقال کوکی» اثری «پاد آرمان شهری» (Dystopian) به بینندگان ارائه کرد و ایده‌های روان‌شناسی و جامعه‌شناسی مدرن را به چالش کشید؛ اما ۲۰۰۱: یک ادیسه‌ی فضایی چیزی فراتر از هنرنمایی یک کارگردان در سبک علمی-تخیلی بود. این فیلم به سنگ محکی برای سنجش کیفیت آثار این سبک تبدیل شده است. وسواس کوبریک در به تصویر کشیدنِ جزئیات آن هم با دقت بسیار در کنار فلسفه‌ی «تصویر بدون کلام» وی باعث شد تا ادیسه بتواند مخاطبانی از تمامی قشرها داشته باشد و فروشی بیش از ۱۰ برابر هزینه‌ی ساخت خود عاید سازندگان کند؛ اما این تنها حضور کوبریک نبود که ادیسه‌ی فضایی را تا این اندازه‌ موفق کرد. مغز متفکر پشت ادیسه، آرتور سی کلارک بزرگ بود. این نویسنده‌ی ژانر علمی-تخیلی در کنار آیزاک آسیموف و رابرت هاین‌لاین، «مثلث بزرگ» ژانر علمی-تخیلی را ساختند. کلارک داستان‌های کوتاه و بلند زیادی در این سبک نوشته است که از این میان می‌توان به مجموعه‌ی «راما» و «نگهبان» اشاره کرد. وی تنها یک داستان‌سرا نبود و اقداماتِ علمی قابل توجهی در پیشرفت دانش بشر نسبت به فضا انجام داد. وی در سال ۱۹۴۵ در مقاله‌‌ای به امکان استفاده از مدارهایی خاص در اطراف زمین برای مخابره‌ی پیام اشاره کرد و پس از کشف «مدار زمین ثابت»، به افتخار این پیش‌بینی علمی وی، نام این مدار را کمربند کلارک نامیدند. کلارک به دلیل یک عمر فعالیت در راستای ترویج تفکر علمی از سوی شاخه‌ی علمی-فرهنگیِ سازمان ملل متحد (UNESCO) مفتخر به دریافت جایزه‌ی کالینگا شد. ۲۰۰۱: یک ادیسه‌ی فضایی ایده‌ای بود که کلارک و کوبریک به صورت مشترک آن را پرورش دادند. این دو هنرمند بیش از ۲ سال زمان برای نگارش، تحقیق و مطالعه‌ی علمیِ ساخت این اثر صرف کردند. حاصل پیوند این دو پدیده‌ی علمی-هنری در نهایت بزرگ‌ترین اثر علمی-تخیلیِ تاریخ سینما را رقم زد. اثری که منبع الهامی برای ساخت فیلم‌های بزرگی چون «میان ستاره‌ای» از کریستوفر نولان، «بلید رانر» از ریدلی اسکات، «برخورد نزدیک از نوع سوم» از اسپیلبرگ، «جنگ‌های ستاره‌ای» از جورج لوکاس و بسیاری آثار دیگر در این سبک شد.

شمشیر دولبه‌ی فرگشت

شاید بتوان درون‌مایه‌ی اصلی این فیلم را «نظریه‌ی فرگشت» یا تکامل دانست. از سکانس ابتدایی این فیلم که با «نخستی‌های انسان‌نما» در صحرای آفریقا آغاز شده تا سکانس پایانی آن که در آن «فرزند ستارگان» به دورنمای سیاره‌ی زمین نگاه می‌کند. این فیلم در واقع اشاره‌ای است به راهی که بشر پیموده و مسیری که در پیش دارد. البته فرگشتِ یاد شده در این اثر بسیار دقیق‌تر و پیچیده‌تر از این‌ها بوده و ما برای حفظ جذابیت، جلوگیری از لو رفتن داستان و تشویق خوانندگان به تماشای (مجدد) این اثر، بیش از این به مبحث یاد شده ورود نمی‌کنیم. در ادامه، سکانس فرود فضاپیما بر سطح کره‌ی ماه از این فیلم را آماده کردیم تا بخشی از دقت، زیبایی و قدرتِ جلوه‌های بصری و کارگردانی این اثر را برای شما به نمایش بگذاریم.

زمین، ماه و دانوب

سکانس فرود روی ماه یکی از زیباترین سکانس‌های ادیسه‌ی فضایی است. کافی‌ست به جزئیات این سکانس دقت کنید تا تیزبینی کوبریک و کلارک بر شما نمایان شود. تمام اجزای حاضر در این سکانس، از نوشیدنی فضایی تا آشیانه‌ی فرود فضاپیما به دقت و با وسواس علمی به تصویر کشیده شده‌اند. در حاشیه‌ی سینی پذیراییِ نوشیدنی‌ها، دستورالعمل مصرف آنها دیده می‌شود. اید‌ه‌ی استفاده از نوشیدنی‌های مغزی به‌جای غذای جامد در فضا، اتفاقی‌ست که جامعه‌ی علمی امروز به تازگی توانسته است به آن جامه‌ی عمل بپوشاند. به دلیل عدم وجود جاذبه در فضا، خوردن غذا در بشقاب به هیچ وجه ممکن نیست، زیرا ذرات غذا در تمام فضاپیما پراکنده خواهند شد. از این رو بهترین روش برای خوردن غذا، استفاده از عصاره‌ی مایع یا خمیرمانند است. در جایی دیگر دستورالعملی طولانی در کنار درب سرویس بهداشتی سفینه می‌بینیم که این هم به نوبه‌ی خود از چالش‌های مهم فضانوردان در عصر حاضر است. تصاویری که در این فیلم از کره‌ی ماه، زمین و فضاپیماهای میان این دو جرم سماوی دیده می‌شود، بسیار زیبا و واقع‌گرایانه است. حتی لباس فضایی که در بخش پایانی سکانس به تن فضانوردان ساکن ماه می‌بینیم، اصلاً عجیب‌وغریب و غیرواقعی نیستند. لازم به ذکر است، زمانی که این اثر برای اولین بار در سینماهای جهان اکران شد، بشر هنوز قدم بر ماه نگذاشته بود! نیل آرمسترانگ و آپولو۱۱ بیش از ۱ سال پس از اکران این فیلم بر خاک ماه فرود آمدند، اما دقت علمی کلارک و کوبریک آن‌قدر در به تصویر کشیدنِ فرود بر سطح ماه بالا بود که حتی فضاپیمای حاضر در این سکانس بسیار به فضاپیمای ماه‌نشینِ آپولو ۱۱ شبیه است. موسیقی این سکانس، قطعه‌ی والسی کلاسیک به نام «دانوب آبی زیبا» از یوهان اشتراوس دوم، موسیقی‌دان اتریشی قرن ۱۹ است. همانطور که از نام این قطعه پیداست، هدف آن پرداختن به زیبایی رود «دانوب» و انعکاس آبی آسمان در آن است. در اولین بیت از تصنیفی که برای این قطعه نوشته شده، دانوب این گونه توصیف می‌شود:

دانوب ای آبی بی‌کران

ای درخشان و آبی

از درون دره و دل زمین

تو با آرامش می‌خرامی

همین بیت کافی‌ست تا دلیل انتخاب موسیقی یاد شده برای سکانس‌های فضایی این فیلم را درک کنیم. کره‌ی زمین از فضا شبیه گویی «آبی و درخشان» دیده‌ می‌شود. درست مانند رود دانوب از نگاه شاعر و آهنگ‌سازِ این قطعه. از طرفی دیگر، این موسیقی در سبک والس نواخته شده، سبکی که برای رقص‌های دونفره‌ی اشرافی و رسمی قدیمی مورد استفاده قرار می‌گرفت. با توجه به حرکت منظم زمین و ماه در تعامل با یکدیگر یا سکانسی دیگر که در آن یک فضاپیمای مسافربری به منظور ورود به ایستگاه فضایی، با گردش مداری آن همگام می‌شود، می‌توان «رقص اجرام سماوی» را با این موسیقی کلاسیک تماشا کرد. یکی از اعتقادات کوبریک در فیلم‌سازی، استفاده حداکثری از سکوت کلامی در آثارش است. او در مصاحبه‌ای بیان کرده است: «وقتی شما کلامی را به زبان می‌آورید، پیام شما به قدرت زمانی نخواهد بود که مخاطب خودش آن را بدون بیان‌شدن درک کرده باشد». او اعتقاد داشت که سکانس‌های طولانی و فاقد دیالوگ، بخش ناخودآگاه ذهن بییندگان را درگیر کرده و از این جهت ماندگارتر خواهند بود. این سکوت در این سکانس هفت دقیقه‌ای به خوبی احساس می‌شود.

https://images.savoysystems.co.uk/PCH/7260455.jpg

جلوه‌های واقعاً ویژه

جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری امروز بخشی جدایی‌ناپذیر از سینما هستند. اما در دهه‌ی ۷۰ میلادی، هنگامی که ادیسه‌ی فضایی ساخته می‌شد، هنوز چنین فناوری در ابعاد صنعتی وجود خارجی نداشت. کوبریک و تیم جلوه‌های ویژه‌ی او برای ساخت این فیلم از مدل‌های واقعی اما در ابعاد کوچکتر استفاده کرده‌اند. بسیاری از صحنه‌های این اثر مثل فرود بر سطح ماه با استفاده از فناوری‌های فیلم‌برداری کنترلی ضبط شدند که طی آن حرکت دوربین و صحنه به صورت هماهنگ و ماشینی انجام می‌شد تا کارگردان بتواند از یک صحنه و یک مجموعه‌ی متحرک، چندین بار از زوایای مختلف فیلم‌برداری کند؛ اما جلوه‌های ویژه‌ی این اثر تنها به تکنیک‌های فیلمبرداری ختم نمی‌شود. برای ساخت صحنه‌هایی که در آن بازیگران در مسیرهای مدور فضاپیما دور خود می‌گردند (مثل صحنه‌ی حرکت مهماندار برای رفتن به کابین خلبان)، استنلی کوبریک از یک شرکت هواپیماسازی انگلیسی خواست تا یک سن مدور و گردانِ ۱۱ متری به قیمت ۷۰۰ هزار دلار برای او بسازند تا وی صحنه‌های یاد شده را درون آن فیلم‌برداری کند. این تکنیک چیزی شبیه به فیلم‌برداری روی تردمیل بود و بازیگران باید با سرعتی متناسب روی نوارِ گردان حرکت می‌کردند تا گردش آنها طبیعی به نظر برسد. این کار بسیار دشوار بوده و هماهنگی بسیاری می‌طلبید، زیرا اگر بازیگران در تعیین سرعت حرکت خود اشتباه می‌کردند، درون دستگاه زمین می‌خوردند یا از خودِ صحنه‌ی فیلمبرداری جلوتر می‌رفتند! این تکنیک بعدها توسط کریستوفر نولان در فیلم «تلقین» هم مورد استفاده قرار گرفت. این حجم از نوآوری در یک اثر و استفاده از چندین فناوری دیگر (مثل استفاده از پروژکتور برای ایجاد تصاویر پس‌زمینه‌ی آفریقا یا تکنیک فیلم‌برداری از شکاف برای صحنه‌ی سفر در زمان) ادیسه‌‌ی فضایی را به اثری ماندگار و الهام‌بخش تبدیل کرده است.

سن مدور ادیسه

وقتی از پدرم درخصوص احساسش پس از تماشای «۲۰۰۱: یک ادیسه‌‌ی فضایی» در سال ۱۳۴۸ سوال کردم، پاسخ او دو کلمه بود: احساس گیجی و تعجب! تماشای حضور بشر روی ماه، پرداختن به نظریه‌ی تکامل انسان، جلوه‌های ویژه‌ای که عظمت جهان و حقارت بشر را به تصویر می‌کشید، در کنارِ پایان باز و عجیبِ این اثر که ده‌ها سال مورد مناقشه‌ی اهل سینما قرار داشت، همه و همه ادیسه‌‌ی فضایی را به اثری آن‌چنان بزرگ تبدیل کرده که می‌توان ساعت‌ها در خصوص آن مطالعه و گفت‌وگو کرد. این اثر در کنار تحت تاثیر قرار دادن توده‌ی مردم، بزرگان سینمای جهان را هم شگفت‌زده کرده است. استیون اسپیلبرگ این اثر را «مهبانگ (Big Bang) سینما در نسل خود» می‌نامد و جورج لوکاس آن را «بسیار الهام‌بخش» خطاب کرده و لقب «فیلم‌ساز فیلم‌سازان» را به کوبریک می‌دهد. تأثیر این فیلم تنها در سینما خلاصه نمی‌شود. ناسا کاوشگر مدار مریخ را به افتخار این فیلم «۲۰۰۱: ادیسه‌‌ی مریخ» نامید. حتی یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های بازی‌های رایانه‌ای یعنی «اتاکان» در مجموعه‌ی «متال گیر» نام خود را وام‌دار کامپیوتر مرکزی فضاپیمای این فیلم یعنی HAL 9000 است. ادیسه‌‌ی فضایی چیزی فراتر از یک «قالی کرمان» است؛ این اثر در گذر زمان نه تنها کهنه نشده، بلکه با پیشرفتِ روزانه‌ی فناوری‌های مختلف در عرصه‌ی سینما، عظمت کار استنلی کوبریک در ۵۰ سال قبل بیشتر و بیشتر بر بینندگان آشکار می‌شود.


دیدگاهتان را بنویسید

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر