«ما» (Us) دومین فیلم «جوردن پیل» (Jordan Peele) نویسنده، کارگردان و بازیگر آمریکایی است. وی پیشتر در سال ۲۰۱۷ با ساخت فیلم «برو بیرون» (Get Out) تواناییهای خود را در نویسندگی و کارگردانی به رخ کشید و توانست در جلب توجه منتقدین هم بسیار موفق ظاهر شود. پس از دو سال، دومین فیلم وی از راه رسیده، اثری که به نوعی دنباله مفهومها و دغدغهمندیهای اثر پیشین پیل است. با نقد فیلم US همراه دنیای بازی باشید.
داستان Us در خصوص دختری به نام «آدلید» است. شبی در ساحل سانتا کروز، به دور از چشم والدین، وارد کلبه وحشتی میشود. در میانههای ترس و استرس، برق قطع میشود و دختر خود را در تالار آینه مییابد. تنها و وحشتزده درحالی که ملتمسانه به دنبال راه خروج میرود، متوجه خودِ دیگری میشود. بازتابی معمولی نه، همزاد و انسانی دقیقا مشابه وی. از ترس و وحشت از این کشف، فرار میکند و تا سالها شوک و استرس این رخداد وی را همراهی میکند.
سالها میگذرد و دختر بچه وحشتزدهی آن شب، خودش خانه و کاشانهای تشکیل داده و مادر دو فرزند است. تعطیلات تابستان از راه رسیده و خانوادهاش قصد دارند تا سفری به ساحل سانتا کروز ترتیب دهند. این سفر دلیلی میشود تا خاطرات و ترس آن شب برای آدلید یادآوری شوند. در شب اول اقامتشان، آنها متوجه خانوادهای قرمزپوش و عجیب بیرون خانهشان شده و بعد از جر و بحث و سلسله اتفاقاتی، به زور وارد خانه میشوند. افراد خانواده آدلید ترسیده از این اتفاق، متوجه موضوع عجیبتری میشوند، اینکه این افراد دقیقاً شبیه به خودشان هستند. گویی همزاد و یا سایهی بدوی و وحشی آنها به سراغ خود اصلیشان آمدهاند.
همانطور که از مقدمه قصه مشخص است، پیل اینبار سعی داشته برخلاف اثر قبلیاش، در Us، به جای بازی با کلیشهها و قراردادن قصهای تازه در بطن آن، داستان خودش را در بطن همان فرمولها و کلیشهها جای بدهد و اثری بسازد که ضمن آشناپندازی، به واسطه داستان و شخصیتهای متفاوتش، نقش آشنازدایی و کاتالیزور را ایفا کند. ولی متاسفانه به دلیل ضعف قصه و روایت، در انجام این عمل موفق نیست.
تقریبا تمام فیلم، اسیر مشکل یک سوم انتهایی Get Out است. جدای از مفهوم و استعارههای اثر، در روایت و تعریف خودش هیچ حرف تازه و جدیدی برای گفتن ندارد و دست به تکرار کلیشهها و فرمولهای بارها تکرار شده دیگر آثار Thriller مشابه میزند. این آشنا پنداری که وی با هوشمندی بواسطه قصه و روایتی قدرتمند در Get Out از آن پرهیز کرد، در اینجا در معمولیترین حالت خود به تصویر کشیده شده است.
ساخت فیلم ترسناکی که واقعا بترساند، میخکوب کند و تا مدتها در ذهن بینندهاش باقی بماند کار سختی است. میخکوب کردن هم نه لزوماً به معنای ترس کلاسیک و جامپ اسکیر و زنان سیهموی نالهکن! بلکه به معنای ترسی که به کنه وجود بشیند، بر جایی در ذهن و وجود مخاطب دست بگذارد که وی با تمام آگاهیاش نسبت به ترس و وحشت این موضوع اطلاع پیدا کند و تا مدتهای مدید استرس و تشویش ناشی از این رخداد، همراهش باشد، ترسی روانشناختی.
کاری که جوردن پیل در Get Out انجام داد دقیقا همین بود، وی کلیشهها و فرمول رایج ترسناکهای رایج را برداشت و آن را در بستری مالیخولیایی ترکیب کرد. نتیجه اثری بود که ضمن آشنا پنداری و تسلط کامل به تمامی کلیشهها و اصول کلی، متفاوت است و با آنها بازی میکند. دقیقاً مثل کاری که پارودی انجام میدهد، استفاده و واقف بودن کامل به قوانین، و سپس بازی گرفتن از آنها و کم و زیاد کردن ویژگیهای متفاوتشان. حتی دست انداختن آنها و بازی با توقعات و پیش ضمینههای ذهنی مخاطبان.
ولی در Us خبری از آن هوشمندی نیست. تمامی آن فرمولهایی که پیل در اثر پیشینش از آنها برای خلق اثری تازه استفاده کرد در اینجا در همان شکل اصلی و معمولشان کنار هم قرار گرفتهاند. نتیجه کار این شده که شاید داستان حرف تازهای برای گفتن داشته باشد، ولی شیوه تصویرسازی و روایت این قصه، به قدری معمولی است که عملاً رمقی برای قصه و مضمون آن باقی نمیگذارد. البته متاسفانه آس پیل در اینجا هم قدرتمند نیست و قصه به یک وزنه قوی برای فیلم بدل نمیشود. نتیجه کار این است که مخاطب تقریباً دو ساعت مشغول تماشای تقلا و تلاش خانواده آدلید میشود ولی ابداً تحت تاثیر قرار نمیگیرد. تنها پس از اینکه فیلم به انتها رسید، درخصوص مفاهیم و اشارات فرامتنی آن به وجد میآید.
Us در شکلی وسیعتر، به مشکل بخش انتهایی Get Out مبتلا میشود. از اثری متفاوت که قصد دارد حالا از طریق محتوا و یا فرم خود، حرف جدیدی در ژانر خود بزند و خاطره و تاثیرگذاریِ جدیدی در ذهن مخاطب باقی بگذارد، به ورطه بازنمایی کلیشهها میافتد. اگر Get Out در بخشهای پایانی خود دچار این مشکل شد و نتوانست آنطور که باید و شاید دو سوم ابتدایی قدرتمند خود را از حیث روایت و فرم جمع بکند، Us تقریباً از نیمهها دچار این مشکل میشود و عملاً تمیز دادن آن با دیگر ترسناکهای مرسوم آمریکایی این روزها غیر قابل امکان است. روایت فیلم معمولی و ریتم آن حوصله را به نقطه جوش میرساند.همه چیز در این اثر در خدمت مفهوم و حرف فیلمساز است و حتی قصه و شخصیتها نیز در راستای آن هدر رفتهاند.
فیلم به نوعی بیشتر از آنکه قصهای باشد که در خود استعارهها و اشارات فرامتنی جامعهشناختی و فلسفی مختلف جای داده، استعاره و اشارههای فرامتنی مختلفی است که سعی کرده قصه و روایتی در خود بگنجاند و عملا نیز در انجام آن با شکست روبرو شده است. چرا که منِ مخاطب، از لحظه اول با قصه و شخصیتها همراه هستم، نه با کلاس درسی درخصوص جامعهشناسی و هویت جمعی و فقر و نقشهای طبقاتی مختلف. ولی متاسفانه فیلم در ایجاد این تعادل و نظم صحیح عاجز است و نمیتواند بین اجزا مختلف خود هماهنگی کافی ایجاد کند. همانطور که پیشتر ارائه داشتم، همه چیز در این اثر در خدمت مفهوم و حرف فیلمساز است و حتی قصه و شخصیتها نیز در راستای آن هدر رفتهاند.
برای اینکه متوجه بشوید چهطور میشود فیلمی ساخت که ضمن حفظ داستان و روایت خود، بتواند مضمونها و اشارات فرامتنی خود را نیز حفظ بکند، دو اثر Kairo و Burning را پیشنهاد میکنم. هر دو از سینمای آسیای شرق هستند، اولی به کارگردانی «کیوشی کوروساوا» که ژانر مشابهی با Us دارد و ترسناک است و دومی به کارگردانی «لی چانگ دونگ» از کره جنوبی که سال گذشته عرضه شد و نظرات مثبت بسیاری را به خود جلب کرد. هر دو فیلم، جدای از قصه اصلی خود، مضامین و موضوعات جامعهشناختی مختلفی را در خود جای دادهاند و این مفاهیم را پا به پای روایت اصلی و شخصیتها، به جلو هول میدهند. در انتها، تمامی مضامین و بخشهای مختلف اثر، به هم گره خوردهاند و به نقطه انتهایی درخوری رسیدهاند.
بازی «لوپیتا نیونگو» عالی است. وی که پیشتر برای بازی در فیلم «دوازده سال بردگی»، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شده بود، اینبار نیز توانسته با ایفای نقش دو شخصیت، گوشهای از تواناییهای بازیگری درخشان خود را به نمایش بگذارد.
هر دو شخصیتی که وی به ایفای نقش در آنها پرداخته، دو ورژن متفاوت از یک شخصیت هستند، یکی مثل خود ما، درگیر زندگی روزمره و نقشهای اجتماعی گوناگون، و دیگری فردی طرد شده که زندگی سخت و نابرابرش وی را به سوی تنفر و انتقام سوق داده. تقابل این دو شخصیت متفاوت که به نوعی دو روی مختلف سکه هستند، جدای از خلق سکانسهایی تاثیرگذار و قدرتمند، شرایط بسیار ایدهآلی را برای این بازیگر مکزیکی ایجاد کرده که بتواند باری دیگر قدرت بازی خود را به نمایش بگذارد.
از دیگر بازیهای خوب فیلم، میتوان به هنرنمایی «الیزابت ماس» اشاره کرد. وی که بیشتر با ایفای نقش در سریال «داستان ندیمه» (The Handmaids Tale) شناخته میشود، با وجود مدت زمان کوتاهی که به شخصیت وی اختصاص داده شده، از اثرگذاری بسیاری خوبی بهره میبرد و در همان مدت کم، تفاوت یک بازیگر خوب و معمولی را به رخ میکشد. جا دارد که هالیوود بیشتر از این بازیگر در نقشهای اصلی و چالش برانگیز استفاده کند.
Us ترسناک دلهرهآور بسیار معمولیای است که نمونه روایتش را بارها دیدهاید و ریتم، تدوین و کلیتش عملاً حرف تازهای برای گفتن ندارد. نقطه قوتش، دغدغهمندی کارگردانش است که موجب شده مضامین و مفهومهای گوناگونی در اثر به خوبی به بحث گذاشته شوند که برای مخاطب علاقهمند و باهوش، زمینه مطالعه بسیاری را فراهم میآورد، ولی متاسفانه قرارگیری این دغدغهها و نمادها به عنوان هدف اصلی خلق این فیلم، موجب شده که موجودیت مستقل قصه و شخصیتها، از تاثیرگذاری درستی برخوردار نباشند و نتوانند هیچگونه اثری بر مخاطب خود باقی بگذارند. جوردن پیل پیشتر با Get Out این تلفیق درست مضمون و قصه را بسیار بهتر به اجرا گذاشته بود و Us با وجود بلندتر بودن قدمش، عقبگردی برای وی محسوب میشود.
اسپویل
فیلم آس به شکل غیر منتظره ایی تمام میشد چوری که بعدش فکر میکنیم حالا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دقیقا مثل فیلم لایف که اون هیولا تونست به زمین برسه و ما با ترس نابودی از پای فیلم بلند شدیم. آس سایه های انسان هارو نشان میداد ولی به سوال پاسخی داده نشد که مبدا پیدایش سایه ها چین ؟ گفته شده که محیط زندگیشون از تونل های زیرزمینی بوده که بلاا ستفاده بوده توسط دولت ایالات متحده… شاید دولت شبیه سازی کرده ورها کرده؟ ولی عقل سلیم میگه که دانشمندان بعد تعطیلی پروژه قطعا تمام نمونه هارو نابود میکنن تا بعدا دردسری ایجاد نشه. تو فیلم گفتن که اونا جسم رو شبیه سازی کردن ولی نتونستن روح رو دوتا کنن…. ولی ما شاهد روح نسبتا وابسته بودیم…
ممنون از نقدتون
لازم میدونم چند موضوع و نظر خودم را بگم
از نظر من این فیلم بسیار بهتر و پخته تر از get out بود به چند دلیل:
-پایان فیلم آس جذاب و سرگرم کننده بود و به خصوص اگر از قبل به شما نگفته بودند که در پایان یک twisted ending دارد واقعا سورپرایز می شدید چون دقیقا جایی که انتظار نمی رفت جوردن پیل سورپرایز اصلی داستانش را اورده بود و قشنگی این سورپرایز وقتی ظاهر می شود که دوبار این فیلم را ببینید تا بفهمید جوردن چقدر ماهرانه نکات ریز و گاها بزرگی در طول فیلم به بیننده نشان داده و بیننده فقط زمانی که از پایان فیلم خبر داشته باشد می تواند ان نکات را ببیند و بفهمد در حالی که get out بشدت پایان ساده ای داشت و بیننده بعد از یک بار دیدن فیلم هیچ دلیلی برای دوبار دیدن فیلم پیدا نمی کند
-محیط فیلم آس بشدت گسترده تر شده بود نسبت به فیلم get out که همش درون یک خانه بود و البته آس فقط هم سمت یک قشر خاصی از جامعه نمی رفت برعکس get out که این از نظر من بیش تر تاثیر گزار بود
-موسیقی متن آس و اهنگ i got 5 on it و البته موسیقی پایانی فیلم واقعا خوب بودن و درحالی که در get out موسیقی واقعا جایگاه خاصی نداشت
-بازی ها واقعا خوب بود من بشخصه بسیار از بازی وینستون دوک لذت بردم و لوپیتا هم که نیازی به تعریف ندارد و شخصا با تیم بازیگری این فیلم بیش تر ارتباط برقرار کردم تا فیلم برو بیرون (البته بازی دنیل کالویا در برو بیرون عالی بود)
-آس به نقد جامعه پرداخته و اختلاف طبقاتی را نشان می دهد و از سمتی دیگر اینکه انسان ها گاهی کاری را انجام میدهند که ممکن است در زندگی بقیه بشدت تاثیر بگزارد در حالی که اصلا شاید خودشان متوجه نباشند و البته (You are your own worst enemy
)در حالی که برو بیرون اهداف بسیار کمتری را داشت
یکی از دلایلی که خیلی ها فیلم را کوبیدند و گاها در سایت ها فیلم را ضعیف جلوه دادند به دلیل مسایل مربوط به نژاد پرستی بود و چون جوردن پیل گفته بود من هیچ وقت یک سفید پوست را بازیگر نقس اصلی فیلم هایم نمی کنم خیلی ها که حتی فیلم را ندیده بودند هم گفتند فیلم ضعیفه که امیدوارم این مورد باعث این نمره کم به این فیلم نشده باشد
در کل از نظر من این فیلم شاهکار نیست و همونطوری هم که در نقد گفته شده یه جاهایی فیلم خسته کننده می شود ولی شروع فوق العاده خوب و پایان جذاب فیلم و البته بازی های خوب بازیگران از نظر من ان بخش ها را جبران می کند
ممنون بابت توجه و وقتی که گذاشتید.
تماملی دلایل ضعف این فیلم و چرایی این نمره، در متن به تفصیل ذکر شده.