نقد فیلم Avengers Endgame
باید اعتراف کنم که فیلم Avengers Endgame در قبال فانتزی غیرمنطقی و شکوه اغراقآمیزش، معجون خالصی از سرگرمی و جنون سینمای کمیک بوکی است. اگر رسالت فیلم Avengers Endgame قرار دادن نقطهای بر سرانجام یک جهان سینمایی بوده است، پس به طور قاطع میتوان گفت که آنها موفق شدهاند. با نقد فیلم Avengers Endgame همراه دنیای بازی باشید.
توجه: متن پیش رو محتوای داستانی فیلم Avengers Endgame را به طور کامل فاش میکند. لذا اگر به هردلیلی تاکنون موفق به تماشای این فیلم نشدهاید، از خواندن ادامه مطلب صرف نظر کرده و همین حالا صفحه را ترک کنید؛ چرا که این مقاله حاوی اسپویل است.
آخرین دستاورد مارول از حضور منحوس تانوس در این جهان میانکهکشانی، رویدادی اغراقآمیز است که علیرغم تلاشهای نگارنده برای انکار این واقعیت، سناریو به هیچوجه در چهارچوب منطق نمیگنجد. کمبودهای این فیلم در سناریونویسی، فیلمنامه و پیشروی داستان خیلی بیشتر از جنگ بینهایت احساس میشود. آخرین سه ساعتِ باقیمانده از حضور تانوس در جهان سینمایی مارول، او را به شخصیت دیگری تبدیل کرده است. هدف او برای پایان دادن به جهان برخلاف گذشته به هیچوجه توجیه جالبی ندارد (که البته در ادامه خواهم گفت چرا). فیلم Avengers Endgame بیشتر از آنکه در خصوص تانوس و سرانجام جنگ بینهایت باشد، در رابطه با شخصیتهایی است که بیش از یک دهه با آنها سر و کله زدهایم. تعبیر جملات اخیر هرچه که باشد، فیلم Avengers Endgame موج غیر قابل کنترلی از سرگرمی و جنون سینمای ادبیات مصور است که در طول سه ساعت به سمت مخاطب سرازیر میشود.
بزرگترین حماسه سینمای کمیک بوکی، در کنار حضور شخصیتهایی با روح «استن لی» و به رسم مارول که قرار است نقطهای باشد بر یک دهه داستانسرایی؛ این سادهترین تعریفی است که میتوان از فیلم Avengers Endgame ارائه داد. ترکیب بیش از بیست شخصیت کلیدی و با همان تعداد سناریوی مختلف در بطن داستانی که بوی خداحافظی میدهد، معجونی را پدید آورده که نمیتواند مزه بدی داشته باشد. این «بازی پایانی» است و هیچ نقطهسرخطِ دیگری پس از آن وجود ندارد. پس از آن صفحهای جدید باز میشود. همین حقیقت که باید با یازده سال از اندوختههای مارولی خود بدرود گوییم، کاری میکند که سالها پس از پایانبندی هریپاتر، طعم تلخ خداحافظی را باری دیگر بچشیم. و این دست پختی نیست که سرآشپزها هر سال به هنر هفتم بیاورند. Avengers Endgame رویدادی است که بعید میدانم سینما در تاریخ نزدیکی از تقویم روی میزتان نمونهاش را تکرار کند.
فیلم Avengers Endgame هرگز قرار نبود که بهعنوان چهارمین شماره از مجموعه انتقامجویان تولید شود. در ابتدای کار مارول از یک جنگ ابدیت دو قسمتی سخن میگفت که قرار بود «بازی پایانی» را با نام Avengers Infinity War 2 به پرده سینما بکشاند. هرطور که بود، پس از معرفی رسمی، آخرین حضور انتقام جویان در سینما، Avengers Endgame نام گرفت. لذا این فیلم کاملاً به جنگ بینهایت (یا جنگ ابدیت یا هرچه که میخوانید و صلاح میدانید بخوانید) متصل است. داستان درست از جایی شروع میشود که Avengers Infinity War پایان یافته بود. جایی که «هاکآی» با بازی «جرمی رنر» اعضای خانوادهاش را از در رابطه با فیلم Avengers Endgame بهای بازگشت شخصیتها و مهمتر، جسارت نویسندگان، ستودنی و قابل احترام است. آنها تمام تلاش خودشان را کردهاند تا پایان این ماجراجویی ارزشش را داشته باشد.دست میدهد. مرگی که برای او در طول یک چشم بر هم زدن رقم میخورد، خیلی زود از او یک قاتل حرفهای میسازد. بازماندگان حالا در تلاش هستند که تانوس را پیدا کرده و و به طریقی از سنگهای بینهایت استفاده کنند تا دوستانشان را بازگردانند. نقشهای که به سادگی شکست میخورد، چرا که در فاصلهای نزدیک از پایان نبرد بینهایت، تانوس سنگها را برای همیشه نابود میکند و خودش را نیز تقریباً به کشتن میدهد.
فیلم Avengers Endgame احتمالاً تاریکترین و تراژدیکترین فیلم مارول است. البته تراژدی در سینمای ادبیات مصور لزوماً معنی واحد و مشخصی ندارد. به پایانبندی جنگ بینهایت باز میگردم. جایی که تانوس برای اولین بار، به طور جدی مهرههای بزرگ حاضر در سینمای مارول را با یک بشکن حذف کرد. اکثریت بزرگی از مخاطبین، پس از نابودی شخصیتها و تبدیل شدن آنها به خاکستر، خیلی زود میتوانستند پیشبینی کنند که تمامی آنها در آیندهای نهچندان دور به جلوی دوربین باز میگردند. اولین تریلر Spider-Man Far From Home نیز تاییدی بر بازگشت شخصیتهای حذف شده (یا دست کم مرد عنکبوتی) بود. لذا تراژدی جنگ بینهایت آنطور که باید تاثیرش را نمیگذاشت؛ چرا که در نهایت بازگشت این شخصیتها کاملا قابل پیشبینی بود. اما بازگشت آنها چه بهایی خواهد داشت؟ این سوالی بود که در تمام این مدت منجر به تشکیل تراژدی، دست کم در ذهن مخاطب میشد. حالا جواب سوال «چه بهایی خواهد داشت؟» واضح است: Whatever it takes یا «هر چه که بهایش باشد».
در رابطه با فیلم Avengers Endgame بهای بازگشت شخصیتها و مهمتر، جسارت نویسندگان، ستودنی و قابل احترام است. آنها تمام تلاش خودشان را کردهاند تا پایان این ماجراجویی ارزشش را داشته باشد. اتفاقی که احتمالاً منجر به فراموشی هویت تانوس در فیلمنامه شده است. Avengers Endgame به شکل ناامید کنندهای تانوس را کن فیکون میکند. ما دیگر با یک تایتان منطقی که دائماً دوست دارد پای منبر بنشیند و حرفهای منطقی تحویل مخاطب دهد رو به رو نیستیم. حالا دیگر حتی هدف او نیز نجات جهان از افزایش افراطی جمعیت نیست. او خیلی واضح میگوید که تمام دنیا را نابود میکنم و سپس جهانی دیگر خواهم ساخت. جملهای که نمیتواند برای مخاطب منطقی باشد. نابود کردن این جهان برای نجات دادنش شاید با اختلاف احمقانهترین سناریویی بوده باشد که به ذهن نویسندگان فیلم رسیده است. اما در عین حال برای پایهریزی بزرگترین نبرد مارولی تاریخ، ضروری به نظر میرسد. چون اگر کلیشهای به اسم پایان دنیا وجود نداشته باشد و همهچیز تکرار پایان بندی جنگ ابدیت باشد، احتمالا فیلم هرگز به آن معنی و مقصودی که باید نمیرسد.
تصمیم مارول برای هرچه بلاکباستریتر کردن فیلم Avengers Endgame کاملاً متقاعد کننده است؛ مگر چندبار شانس شکستن رکورد پرفروشترین فیلم تاریخ را دارد؟ با این حال به نظر نمیرسد که فضای طنزآمیز برخی از کاراکترها به جهان اندوهگینِ پس از جنگ بینهایت پیوند خورده باشد. برای مثال اوضاع در رابطه با شخصیتهایی نظیر «هالک»، «راکت راکون» یا «ثور» چندان تراژدیک به نظر نمیرسد. آنها بیشتر شبیه به جنبههای طنزآلود این سناریوی غمانگیز هستند که در اغلب مواقع، بانمک جلوه نمیکنند. مارول اینبار هم نتوانسته ریسک خروج از جنبههای طنزآمیز را به جان بخرد. البته که مارول پیشتر در رابطه با سه فیلم ساخته شده از شخصیت ثور نیز این موقعیت را تجربه کرده است. طوری که به راحتی میتوان گفت، ثورِ حاضر در پایانبندی فیلمThor Ragnarok اصلاً شباهتی به شخصیت وی در فیلمهای ابتدایی ندارد. ترکیب کاراکتر او با جنبههای طنزآمیز به وضوح مخاطب بیشتری را سرگرم کرده و به سینما میآورد.
بهدنبال طنزینگی موجود در فیلم Avengers Endgame برخی سکانسها از لحاظ جنبههای دراماتیک خیلی زود شکست میخورند. با این حال، فیلم لحظات بزرگی هم دارد. من هرگز نمیتوانم رابطه میان هاکآی و «بیوه سیاه» را آنطور که در Avengers Endgame به نمایش گذاشته شد توجیه کنم، اما قطعاً میتوانم بگویم که بیوه سیاه، جلوهای از ذات اصیل کمیک بوک است. فیلم به مخاطب نشان میدهد که «هر چه بهایش باشد» صرفاً یک شعار تبلیغاتی نیست و آنها هر لحظه و به راحتی میتوانند مهرههای کلیدی داستان را برای همیشه حذف کنند. در سویی دیگر اما نیمه خالی لیوان وجود دارد؛ بازگشت گامورا در آینده نشان میدهد که مرگ بیوه سیاه، لوکی یا حتی ویژن هم میتواند صرفاًفیلم به مخاطب نشان میدهد که «هر چه بهایش باشد» صرفاً یک شعار تبلیغاتی نیست و آنها هر لحظه و به راحتی میتوانند مهرههای کلیدی داستان را برای همیشه حذف کنند. یک درام موقت باشد. آنها به سادگی گامورا و لوکی را دوباره وارد بازی کردند.
وقتی برای اولین بار فیلم Captain Marvel معرفی شد، پیشبینی میکردم که او مانند سوپرمن دنیای DC شود. راستش بزرگترین مشکل فیلمهایی نظیر Batman Vs Superman حضور ابرقهرمانانی مثل سوپرمن است. اشخاصی که اگر به قصد خودشان نباشد، عملاً شکست نمیخورند یا دست کم به سختی طعم شکست را میچشند. کاراکترهایی که منجر به ظهور ابرشرورهای بزرگ و غیرقابل کنترلی میشوند که شکست خوردن این ابرشرورها در پایان بندی یک فیلم، اصلاً حس خوبی ندارد. شاید به همین خاطر بوده که مارول تنها یک تانوس دارد و در عین حال، دو فیلم به این ابرشرور اختصاص یافته است. فیلمهایی که بیش از دو ساعت و اندی به طول انجامیدهاند. کاپیتان مارول شخصیتی است که در حضور او امنیتی تمام و کمال احساس میشود. پس باید بگویم که اگر حضور او در فیلم Captain Marvel برایتان رضایتبخش نبوده، اینبار هم از وی ناامید خواهید شد. چرا که تنها تدبیر سازندگان برای هرچه آخرالزمانیتر کردن وضعیت و عدم احساس آن امنیتی که بالاتر گفتم، کنار گذاشتن او از سناریو برای مدتی طولانی از زمان فیلم است.
روند سینوسی روایت فیلم Avengers Endgame فارغ از توجیهپذیر بودن یا نبودنش، به یک پایان بندی جنونآمیز منجر میشود. ملغمهای از انفجار، صوت و جلوههای بصری، با حضور بیش از ۳۰ شخصیت کلیدی (نگارنده سرشماری نکرده است) و نبردی از جنس سینمای مارول، همه و همه در کنار یکدیگر تبدیل به همان چیزی میشود که طرفداران از یک پایان بندی باشکوه برای فیلمهای کمیک بوکی انتظار دارند (میدانم نفستان گرفت). فیلم Avengers Endgame بهترین گروه بازیگران را در اختیار دارد. کسانی که به راحتی میتوانند مدعی اسکار باشند. آنها در حال نقشآفرینی در ساختهای از جنس سینمای کمیک بوکی هستند که تقریباً هیچ شباهتی به یک فیلم معمولی ندارد. «رابرت داونی جونیور» شایستگی خود را برای تبدیل شدن به یک ستاره، آن هم در بزرگترین دستاورد مارول، به وضوح ثابت میکند.
فیلم Avengers Endgame از لحاظ کیفیت در قیاس با نیمه ابتداییاش روندی نزولی را طی کرده است. با این حال، مِن باب جنبههای تراژدی و کیفیت بصری نبرد پایانی، این فیلم از جنگ بینهایت سه بر هیچ جلو میزند. ساختهای که ثابت میکند تجربه یک دهه از حضور در کنار ابرقهرمانان مارول، ارزشمند و قابل احترام بوده است. فیلمی اغراق آمیز، نزدیک به سواحل جزیرهای به اسم کلیشه، در عمق معنای سرگرمی و پر از ستارههایی که نورانیتر از هر زمانی میدرخشند. لذا باید اعتراف کرد، فیلم Avengers Endgame احتمالاً بزرگترین ریسک مارول است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
درسته منتقدان ایراد میگیرن ولی به نظر من یکی از بهترین فیلم های تاریخه
بعضی از نقطه اوج های فیلم رو captin america با هنرنمایی Chris Evans رقم میزنه!!!!کل نقد دنبال یکی از محبوبترین شخصیتهای اونجرز یعنی استیو راجرز بودم که ندیدم…
طنز هم به نظرم خیلی هم خوب بود بالاخره تو تم فیلم های مارول ما نباید انتظار فضای سنگین و دارک بتمن رو داشته باشیم…
اصلا فیلم های مارول رو ما با این طنزهاش میشناسیم و بعضا کل فیلم میزنه تو خط کمدی مثل Thor: Ragnarok
این همه شخصیت رو تو یه قسمت وارد کردن واقعا خیلی سخت بود و به نظرم باید حداقل ۸ میدادی ۷ خیلی کمه
خسته نباشی
منم موافقم
مشکلات سناریویی این قسمت زیاده به نظرم. کلا هر بار که یکی سراغ بازی با زمان میره نتیجه چیز جالبی در نمیاد.
در کل انتظار تراژدی بیشتری داشتم برای عنوانی که اسمش پایان بازیه.
فیلم در میان ستارگان یکی از مواردیه که چیز جالبی از زمان در آورده