سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower سکانس برتر: the Perks of Being A Wallflower
در ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ , 20:00:11

سکانس برتر: the Perks of Being A Wallflower

3
در ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ , 20:00:11

فیلم The Perks of Being a Wallflower به کارگردانی Stephan Chbosky یک اثر منحصربه‌فرد در زیر ژانر درام نوجوانانه محسوب می‌شود. اثری که از روی کتابی با همین نام به نویسندگی «چبوسکی» ساخته شده است. یکی از ویژه‌گی‌های که این دو اثر را منحصربه‌فرد می‌کند رابطه‌ی فیلم و کتاب است. چبوسکی می‌داند که کدام لحظات در کتاب جذاب هستند و کدام لحظات در فیلم جذاب هستند و به زیبایی این موضوع را در The Perks of Being a Wallflower رعایت می‌کند. از آنجایی که چبوسکی نویسنده کتاب و فیلم‌نامه The Perks of Being a Wallflower است بهتر از هرکسی می‌داند که چه‌چیزی را در فیلم استفاده کند و چه چیزی را برای کتاب نگه‌دارد. در ادامه با قسمت یازدهم سکانس برتر که به سکانس فیلم The Perks of Being a Wallflower اختصاص دارد با دنیای بازی همراه باشید.

داستان فیلم در مورد چیست؟

فیلم «مزایای گوشه‌گیر بودن» داستان یک پسر نوجوان به‌نام چارلی را روایت می‌کند که قرار است وارد دبیرستان شود. اما چارلی بیشتر از هیجان، اضطراب دارد، چون هیچ دوستی ندارد و در تابستان گذشته اتفاق ناگواری برای او رخ داده که زندگی‌اش را دگرگون کرده است. در پی اتفاقات دبیرستان چارلی دوستان جدید پیدا می‌کند که نحوه زندگی و دیدگاه او را عوض می‌کنند و او را در مسیر بزرگسالی راهنمایی می‌کنند.

سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower

ایده شکل‌گیری The Perks of Being a Wallflower

«مزایای گوشه‌گیر بودن» یک اثر شخصی «استفان چبوسکی» محسوب می‌شود. او در مصاحبه‌های مختلف بیان کرده است که اکثریت اتفاقات داستان از تجربیات شخصی او نشأت گرفته است. چبوسکی داستان The Perks of Being a Wallflower را بر اساس اتفاقات زندگی خود و دوستان دوره دبیرستان نوشته است. کتاب «مزایای گوشه‌گیر بودن» در سال ۱۹۹۹ به‌صورت عمومی منتشر شد و مورد تحسین منتقدان و خوانندگان قرار گرفت. «چبوسکی» از همان ابتدا قصد داشت فیلمی با اقتباس از این کتاب بسازد و پیشنهادها زیادی نیز برای خرید حقوقِ اثر دریافت کرد اما در نهایت همه پیشنهادها را رد کرد. «چبوسکی» اعتقاد داشت که فیلم باید درخور طرفداران باشد پس باید خودش فیلم‌نامه را بنویسد و فیلم را کارگردانی کند. بالاخره نمی‌شود تمام کتاب را به فیلم تبدیل کرد و «چبوسکی» معتقد بود خود او بهتر از هرکسی می‌داند چه چیزی باید در فیلم باشد و چه چیزی حذف شود. بالاخره در سال ۲۰۱۱ استودیو Mr. Mudd Production حقوق این اثر را خریداری کرده و به «چبوسکی» آزادی کامل داد. فیلم در پیتزبورگ، پنسلوانیا فیلم‌برداری شده است؛ جایی که «چبوسکی» تمام نوجوانی خودش را آنجا سپری کرده بود.

سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower

یک فیلم درام-نوجوانانه‌ تمام‌عیار

داستان در اوایل دهه‌ی نود میلادی جریان دارد. در دو دهه‌ی هشتاد و نود میلادی، آمریکا از تمامی جهات دچار تحولات زیادی شد و «چبوسکی» این تحولات را بیشتر در تنوع شخصیت‌هایش نشان می‌دهد. «آلیس» (Alice) که همیشه تیپ گوتیک دارد عاشق فیلم و دنیای خون‌آشام‌ها است. «مری الیزابت» (Marry Elizabeth) اخیرا به یک بودایی تبدیل شده و از طرف دیگر عاشق پانک-راک است. «باب» (Bob) یک نوجوان بی‌خیال به‌ تمام‌معنا است. و همه‌ی این شخصیت‌ها دوستی فوق‌العاده‌ای باهمدیگر دارند و و با وجود داشتن تیپ‌های شخصیتی متفاوت، همدیگر را دوست دارند. تمام این تفاوت‌ها و قبول کردن همدیگر نشانه‌ی محبت فوق‌العاده‌یی است که این گروه دوستان بین همدیگر دارند. در طول داستان چندین‌بار شخصیت‌ها باهم درگیر می‌شوند اما همیشه، حداقل یکی از آن‌ها در تلاش است تا دوباره این دوستی را ترمیم‌ کند. هرموقع که یک مشکلی برای یکی از آن‌ها رخ می‌دهد، همگی تلاش می‌کنند تا مشکل او را حل کنند. «چبوسکی» در داستان خود، محبت و عشق و دوستی را با اتفاقات نه، بلکه با شخصیت‌ها نشان می‌دهد که این اثر را به اثری متفاوت‌تر نسبت به مابقی فیلم‌های این زیرسبک تبدیل می‌کند. اما وقتی دوستی و محبت زیاد باشد، ازبین رفتن آن درد زیادی را به همراه خواهد داشت. دردی که فلج‌کننده‌ است. از آنجایی که شخصیت‌های این داستان هنوز به آن بلوغ و تجربه‌ نرسیده‌اند، بی‌ملاحظه و تماما عشق می‌ورزند. هنگامی‌که از آن عشق ضربه می‌خورند، تمام دنیای آن‌ها نابود می‌شود. «چبوسکی» ماهرانه این درد را نشان می‌دهد. نه کاملا آن را نادیده می‌گیرد و نه زیادی در آن اغراق می‌کند؛ چیزی که انجام دادن به مهارت و صدالبته تجربه‌ی شخصی نیاز دارد. «چبوسی» عشق، دوستی و درد ناشی از این دو را در دوران نوجوانی به‌بهترین شکل نشان می‌دهد؛ که قطعا زیبایی این اثر را چندین برابر می‌کند.

سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower

یک تونل جادویی

فیلم «مزایای گوشه‌گیر بودن» سکانس‌ها و پلان‌های فوق‌العاده‌ی دارد که سکانس تونل – چه سکانس اول و چه سکانس پایانی – همیشه جذابیت خاصی داشته است. در اولین سکانس تونل که فقط «چارلی» (Charlie)، «سم» (Sam) و «پاتریک» (Patrick) و آن تونل جادویی در آن حضور دارند، فیلم در یکی از خالص‌ترین لحظات خودش برای نشان‌دادن جو و هیجان نوجوانی قرار می‌گیرد. شب‌گذرانی دوستانه که فقط مختص به دوران جوانی و نوجوانی می‌شود. ماشین عجیب و غریب که فقط ممکن است یک نوجوان تقاضای چنین ماشینی بکند. شخصیت‌هایی که هنوز به این بلوغ نرسیده‌اند که از خود و زندگی چه می‌خواهند و نه حتی به‌فکر رسیدن به این بلوغ ذهنی هستند. اما چیزی که این سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower را از یک سکانس خیلی خوب به یک سکانس فوق‌العاده تبدیل می‌کند آهنگ Heroes از David Bowie است. حتی نمی‌توان تصور کرد که آهنگ دیگری بجای «قهرمانان» در پس‌زمینه‌ی این صحنه پخش شود.

چارلی، سم و پاتریک، هرسه در لحظه‌ی که وارد تونل می‌شوند مشکلات خودشان را دارند. سم تلاش می‌کند برخلاف گذشته وارد یک رابطه‌ی نسبتاً عمیق و پایدار شود. پاتریک سعی می‌کند کاری کند تا رابطه‌اش از حالت مخفی بودن بیرون بیاید. اما چارلی به وجود مشکلاتی که دارد، در آن لحظه به هیچ چیزی فکر نمی‌کند و به عبارتی خودش را آن «قهرمانی» فرض می‌کند که David Bowie در آهنگش می‌گوید؛ چون توانسته دوست‌های خوبی پیدا بکند. به طرف پاتریک نگاه می‌کند که چیزی جز بهترین دوست نمی‌بیند و از زاویه‌ی دوربین می‌تواند برداشت کرد که چارلی، پاتریک را مانند برادر خودش می‌داند و می‌تواند با او راحت باشد. در پلان بعدی چارلی به طرف سم با بازی فوق‌العاده «اما واتسون» (Emma Watson) نگاه می‌کند. زاویه‌ی دوربین از پایین به بالا است که نشان‌دهنده این‌است که چارلی، سم را یک موجود خارق‌العاده می‌داند. موجودی که خیلی والاتر از او است و این حس برتری سم نسبت به چارلی به‌این دلیل ایجاد شده که چارلی عاشق سم شده است. در این لحظه چارلی می‌گوید: «من احساس بی‌نهایت می‌کنم». فقط با همین جمله، یک تونل، ماشین عجیب و غریب و چند نوجوان، استفان چبوسکی تمام دنیای‌ نوجوان را به تصویر می‌کشد. دنیایی که در آن مهم‌ترین چیز برای افرادش دوستی و عشق است. دنیای که افرادش احساس می‌کند تمام کائنات به خاطر او در حرکت‌ است. هیچ چیز از خودش و احساسات و تفکراتش مهم‌تر نیست. تمام دغدغه‌اش تمام شدن مدرسه و رفتن به دانشگاه است تا آزاد باشد. هیچ‌وقت، هیچ‌جا شما یک فرد بالغ را نمی‌بینید که بگوید: «من احساس بی‌نهایت می‌کنم». انگار این یک جمله‌ی مقدس است که فقط نوجوانان می‌توانند از آن استفاده کنند. و چبوسکی چقدر سنجیده این جمله را انتخاب کرده است. هنگامی‌که ماشین از تونل خارج می‌شود با تکه‌ی «ما می‌توانیم قهرمان باشیم، فقط برای یک روز» برابر است و دستانِ سم در حالتی قرار دارد که انگار می‌خواهد پرواز کند و تمامی مشکلات را پشت‌سر بگذارد. انگار سم می‌خواهد از تمام این مشکلات سربلند بیرون شود و مانند یک قهرمان این پیروزی را فریاد بزند.

سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower

همان تونل، اما این بار همه قهرمان، منتخب سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower

در سکانس برتر فیلم the Perks of Being A Wallflower شاهدیم که بعد از تمام اتفاقات رخ‌داده، سم، پاتریک(با بازی Ezra Miller) و چارلی(با بازی لوگان لرمن) یک‌بار دیگر دور هم جمع می‌شوند. به‌یاد قدیم دوباره سوار آن ماشین عجیب و غریب شده و وارد تونل می‌شوند اما این‌بار کاملا فرق دارد. برخلاف سکانس اول تونل، این‌بار شخصیت‌های نوجوان ما تقریبا به بلوغ رسیده‌اند. چارلی از باوجودی که از سم و پاتریک کوچک‌تر است، اما به اندازه‌ی آن‌ها به بلوغ رسیده و با مشکلات زندگی‌اش دست‌و‌پنجه نرم کرده است. هنگامی‌که چارلی به عقب ماشین می‌رود و یکی از بهترین مونولگ‌های کل تاریخ زیرسبک‌ دوران بلوغ را بر زبان می‌آورد.

«چون من می‌دانم هستند افرادی که این اتفاقات را باور نمی‌کنند.»

اما هنگامی‌که چارلی این جمله را بر زبان آورد، متوجه می‌شویم که آن جوان خام درحال پخته شدن است. دیگر احساس نمی‌کند کل کائنات به‌خاطر او حرکت می‌کند. و این موضوع بر سم و پاتریک نیز صدق می‌کند. در سکانسِ اول تونل شور و شوقِ جوانی در چهره‌ی هر سه‌شان نمایان بود. اما این‌بار شناخت و بلوغ جای آن شور و شوق را گرفته است. سم آن چیزی را که می‌خواست پیدا کرد. پاتریک با تمام دغدغه‌هایش کنار آمد. چارلی هم با بزرگترین راز و درد زندگی‌اش رو‌به‌رو شد. در این سکانس زاویه‌ی دوربین طوری است که ما شخصیت‌ها را از زاویه‌ی دید خود می‌بینیم نه زاویه‌ی دید چارلی، سم یا پاتریک.  پلان‌ها طوری کات می‌خورد که نشان می‌دهد حالا سم، پاتریک و چارلی با وجودی این که خیلی صمیمی هستند اما حالا مانند انسان‌های بالغ زندگی شخصی خودشان را نیز دارند.

سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower

در این سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower چبوسکی به تمام افرادی که این فیلم را می‌بینید، چه بزرگسال چه نوجوان، می‌فهماند که این دوره‌ی شیرین یک جادوی خاصی دارد که تکرار شدن آن محال است. زندگی‌کردن در لحظه. دوست‌داشتن بدون درنظرداشتن عواقب آن. خوشحالی از کوچک‌ترین لحظات باهم بودن. شادمانی از جزئی‌ترین نکات ممکن. همه‌ی این‌ها را فقط می‌توان در این دوره دل‌نشنین در خالص‌ترین شکل‌اش احساس کنیم و چبوسکی این را به همه مخاطبانش گوشزد می‌کند.

این بار در این سکانس فیلم the Perks of Being A Wallflower تمام احساسات از «من» به «ما» تبدیل می‌شود. وقتی آهنگ «قهرمانان» پخش می‌شود، این بار نه تنها چارلی، بلکه سم و پاتریک نیز به قهرمانان تبدیل شده است. هر کدامشان به آن چیزی که می‌خواستند رسیدند. و چارلی این بار نمی‌گوید: «من احساس بی‌نهایت می‌کنم»، بلکه می‌گوید:

«در این لحظه «ما» بی‌نهایت هستیم».

این جمله ترکیبی از بلوغ  و خامی جوانی است. بلوغی که چارلی حالا احساساتش را با دوست‌داران‌اش مشترک می‌داند؛ و خامیِ که هنوز به بی‌نهایت بودن جوانی عقیده دارد.

فیلم «مزایای گوشه‌گیر بودن» نه‌تنها یکی از بهترین فیلم‌های زیر ژانر دوران بلوغ محسوب می‌شود، بلکه یکی از زیباترین و در عین‌حال بی‌ادعاترینِ فیلم‌ها نیز محسوب می‌شود. فیلم با وجود کم‌و‌کاستی‌هایش، اثری زیبا و درخور ستایش است. استفان چبوسکی موفق می‌شود یک اثر منحصربه‌فرد را در این زیرسبک به فیلم‌دوستان تحویل بدهد. فیلمی که تماشای آن بعدها به یکی از بهترین تجربیات تبدیل خواهد شد. در انتها می‌توانید به تماشای سکانس برتر فیلم the Perks of Being A Wallflower بنشینید.

 

سید مسعود کاظمی
سینما و تلویزیون

3 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر