خانه » سینما و تلویزیون نگاهی به فصل اول از سریال «مردهی متحرک»؛ دیگر باید ساکت بود × توسط رضا حاجمحمدی در ۱۳۹۱/۱۱/۲۷ , 15:18:04 85 هشدار: این متن قسمتهایی از داستان سریال در فصل اول را فاش خواهد کرد. بدون شک میتوان این یکی دو سال گذشته را سال رویایی طرفدارن کمیک معروف “مردهی متحرک” (The Walking Dead) نامید. سال ۲۰۱۰ حامل یک سریال فوقالعاده و در بین بازیهای رایانهای در سال ۲۰۱۲ نام عنوانی اقتباس گرفته شده از دنیای آخرالزمانی این کمیک به قلم “رابرت کرکمن” به چشم میخورد. همه میدانیم که بازی رایانهای ساخته شده از این کمیک که تنها المانهای این کمیک را برای شخصیت پردازی و خلق دنیای بازی به کار گرفته بود, چگونه در یک کلام ترکاند و طی ۵ قسمت نفسگیر داستانی برایمان تعریف کرد, که در پایان سال تمام جوایز ممکن را از آن خود کرد و در سایت دنیایبازی هم به این بازی بسیار پرداخته شده است. اما فکر میکنم برای اولین بار است که در سایت به سراغ بررسی سریالها میرویم و اولین آنها هم, همانطور که متوجه شدهاید, سریال پربیننده و زیبای “مردهی متحرک” به کارگردانی Frank Darabont است. با اینکه تاکنون ۲ فصل از این سریال از شبکهی amc پخش شده و در حال حاضر در نیمههای فصل سوم به سر میبریم, اما این دلیل نمیشود که نخواهیم نگاهی کوتاه به هرکدام از فصلهای این سریال انداخته و احیانا اگر کسی این الهام سینمایی از کمیکهای کرکمن را از دست داده است را ترقیب به دیدن آن کنیم, زیرا خیلی هم دیر نشده است! آغاز کابوسی واقعی برای شروع به سراغ فصل اول میرویم; فصلی که تنها در ۶ قسمت تهیه شده وهرکدام از قسمتهایش در تمام زمینهها بخصوص روایت داستان فوقالعاده عمل کرده و طرفداران را راضی نگاه میدارد. سریال “مردهی متحرک” داستان و زندگی همان شخصیتهای کمیک را روایت میکند. داستانی مستقیم و صریح از تعدادی از مردم عادیای که در امریکای پس از یک آخرالزمانی زامبیای زندگی میکنند. خب, حتما تاکنون متوجه شدهاید که با یک سریال بینقص طرف هستید, اما اگر از من سوال میکنید که آیا فصل اول توانسته به پیام و هدفی که خواسته دست پیدا کند یا خیر؟ باید بگویم بله. فصلی که در حقیقت مقدمهایست برای تجربههای زیباتر در فصلهای بعدی. از همان فصل اول و یا بهتر بگویم از همان قسمت اول متوجه خواهید شد که با یک سریال پر مغز و با بار دراماتیک بالا همراه با تنشهایی دیدنی طرف هستید. درست از همان سکانسی که شخصیت اصلی داستان “ریک گرایمز” (Andrew Lincoln) با اولین زامبی ( یا به قول آنها واکر) برخورد میکند; درست از زمانی که با “مرگان” و پسرش آشنا میشود و دقیقا از جایی که “مرگان” توانایی کشتن زنش را ندارد, با اینکه میداند او دیگر همان همسر گذشته نیست. اگر از قبل از پخش سریال, داستان را از طریق کمیکها دنبال کرده باشید, پی خواهید برد که با اینکه سریال به شخصیتها و حال و هوای کمیک تکیه کرده, اما این باعث نشده تا در بعضی اوقات برای سینماییتر کردن داستان و شاخ و برگ دادن به شخصیت ها, چیزیهایی را از منبع اصلی کم و یا چیزهایی را ( مثل رابطهی مرگان با همسر زامبیشدهاش ) اضافه کند. این موضوع با هوشیاری در سناریو قرار گرفته شده و باعث شده تا طرفداران کمیک را هم به طرف سریال جذب کند. قسمت دوم با معرفی تعدادی از کلیدیترین بازیگران و بخشی دیگر از عناصر داستان آغاز میشود. دوربین چگونگی تلاش بازماندگانی را به تصویر میکشد که بیرون از شهر کمپ زدهاند. بازماندههایی که در میان آنها “لوری” (همسر ریک گرایمز), “کارل” (پسرش) و “شین” (همکارو دوست صمیمیاش) حضور دارند. از سوی دیگر شخصیتهای دیگری همچون “مرل دیکسون” معرفی میشوند; مردی بدهن, عصبانی و نژادپرست که طی یک اتفاق با “ریک” آشنا شده و “ریک” از همان ابتدا قاطعیت خود را به او و مخاطب نشان میدهد. تمام اینها در حالی است که از تعدادی کارکتر دیگر هم که بدون شخصیتپردازی رها شدهاند رونمایی میشود. شخصیتهای همچون T-Dog ,آن خانواده لاتینی و آن زن آفریقایی-امریکایی که زیاد وارد صحنه میشوند, اما سریال تلاشی برای پردازش شخصیتی آنها نمیکند. شاید یکی از تاثیرگذارترین سکانسهای فصل در این قسمت رقم میخورد, جایی که “گلن” و “ریک” و دیگر اعضای گروه حبس شده در ساختمانی که با زامبیهای خونخوار( بخوانید: گوشتخوار!) محاصره شده است, برای اجرای نقشهای دل و رودهی زامبیها را بیرون کشیده و به بدن خود میمالند تا به میان زامبیها رفته و نقشهی فرار از ساختمان را عملی کنند. حالت چندشآوری که در چهره هرکدام از کارکترها بیداد میکند, به زیبایی هرچه تمامتر اوج بدبختی بازماندها را نمایان میسازد; انسانهایی که مطمئنا برای اولین بار است که در حال بیرون ریختن اعضای داخل بدن یک جناره هستند; اما داستان میخواهد بگوید که اینجا دنیایی نیست که در آن دلرحمی جواب دهد. و در ادامه, آن سکانس تنشزایی که “ریک” و “گلن” در میان زامبیها قدم میزنند و باران هم شروع به باریدن میکند! قسمت دوم دارای تعدادی سکانس سرگرمکننده و جالب است که حسابی آدرنالین خونتان را بالا میبرد. هرچند که کمبود آن عمق و لحظات احساسی قسمت اول به دلیل المانهایی که شما را از داستان دور میکند, باعث شده تا این قسمت در این زمینه کمی نسبت به قسمت اول ضعیف عمل کند. قسمت سوم با روایت زیبا و دقیق جریان زندگی داخل کمپ آغاز میشود. واقعا از دیدن “دیل” (Dale) که قصد دارد با دیدبانی گروه را از درگیری با زامبیها دور کند, لذت میبرم. اما در این قسمت است که دیدار دوبارهی “ریک” با خانوادهاش, داستان را وارد فاز جدیدی میکند. همه چیز خوب به نظر میرسد تا اینکه اعضای گروه زامبیای را که در حال خوردن گوزنی در نزدیکی کمپ است را پیدا میکنند. این سکانس به خوبی خطری که هر لحظه گروه را تهدید میکند به نمایش میگذارد. مواد غذایی در شهر رو به پایانی است و این مسئله زامبیها را مجبور کرده تا شهر را برای یافتن غذا ترک کنند. تازه همه چیز شروع شده; اینجا هم امن نیست… در این بین از “درل” (برادر “مرل دیکسون”) هم نمیتوان گذشت, فردی که سطح پایینتری از رفتار برادرش را به ارث برده اما با این حال وضعیت حاکم را درک کرده و نسبت به بازماندگان دیگر حسی انسان دوستانه دارد. شخصیتی که از در همان ابتدا عاشقش میشوید! حالات چهره “ریک” وقتی که برای بازگشت به آتلانتا تصمیم میگیرد, واقعا دیدنیست. هنوز یک روز هم از دیدار او با خانوادهاش نگذشته که مجبور میشود بار دیگر به شهر بازگردد. هرچند که مهمترین دلیلش برای این کار در کنار نجات برادر “درل” و بدست آوردن کیسهی حاوی اسلحه, پیدا کردن واکیتاکی و ارتباط بر قرار کردن با “مرگان” است. با تمام نقاط ضعف و قوت, قسمت چهارم تبدیل به یک قسمت فوقالعاده و ریشهای برای ادامهی داستان میشود. بازماندگانی که تا حدودی یکدیگر را به عنوان یک خانواده قبول کرده و با همکاری هم برای بقا تلاش میکنند. در حالی که گروهی از گنکسترهای آتلانتا دردسر بزرگی برای قهرمانان ما ایجاد کردهاند. روایت داستانی گیرا همراه با پایانبندیای تنشزا باعث شده تا این قسمت هم در کنار قسمت اول تبدیل به یکی از بهترین قسمتهای فصل شود. همانطور هم که گفتم سکانس پایانی قسمت چهارم بسیار به موقع از راه میرسد. شب فرا رسیده و همه دور آتش در حال گفتن جک و داستان هستند, اما ناگهان همه چیز به هم میریزد. زامبیهای سرگردان به کمپ حمله کرده و تعدادی از بازماندهها که در میان آنها “امی” (Amy) هم به چشم میخورد را از بین میبرند. در این خصوص از سکانس احساسی آخر داستان هم نمیتوان گذشت. جایی که “اندریا” (Andrea) خواهر زخمی خود “امی” را در آغوش کشیده و با هنرنمایی فوقالعادهاش به روز تولد او که درست در فردای همان شب است, فکر میکند. و اینجاست که داستان بیرحمی خود را به مخاطب ثابت میکند. تمام اینها در حالی است که قسمت یکی مانده به آخر هیچگاه به استانداردهای قسمتهای قبل دست نمییابد و ریتم کندی دارد. از ترک آن خانواده هم نمیتوان گذشت, که هیچ حسی را در مخاطب برنمیانگیزد, زیرا داستان در طول ۵ قسمت وقت نکرده به آنها برسد. تازه شروع شده است… در نهایت, قسمت پایانی و ورود گروه به لابراتور CDC. جایی که حاوی عکسالعملهای عالیای از کارکترها و عناصر صحنه هستیم. سکانسی که برق لابراتور قطع میشود و در همان لحظه ترس تمام وجود اعضای گروه را از آن خود میکند تبدیل به عنصری قدرتمند در جذب بیننده میشود. از چهرهی تکتک گروه و به خصوص “ریک” مشخص است که باور کردهاند, این دیگر پایان خط است. اما با این حال دست از تلاش نمیکشند و تلاش برای بقا در دنیایای مرده را به مرگ ترجیح میدهند. و در سکانسی قویتر تصمیم سخت “اندریا” برای ماندن و مردن و پایان دادن به این کابوس وحشتناک را شاهد هستیم. همراه شدن “دیل” با او این سکانس را زیباتر میکند. تمام اعضای گروه تقریبا فرار خود را عملی کردهاند, اما “اندریا” و “دیل” در کنار ساعت شمارش معکوس انفجار لابراتور نشسته و حرف از امید و نامیدی میزنند, آیا “دیل” موفق میشود, “اندریا” را ترقیب به فرار کند و یا هردو از بین میروند. تنش در این سکانس بیداد میکند. اما تنش تنها عنصر پایان دهنده فصل اول نیست. “جنر” (Jenner) در کنار یکی از تنها بازماندگان لابراتور تصور میکنند که رویارویشان با چنین دنیای کافی بوده و در مقابل هم و دست در دست هم به این کابوس پایان میدهند. طی تنها ۶ قسمت, سریال “مردهی متحرک” نوید یک تجربهی فوقالعاده را میدهد. شاید تنها نقطه ضعف فصل اول به شخصیت پردازی ضعیف بعضی از کارکترهای بازگردد. اما به طور کلی روایت داستان کم و کسری نداشته و به خوبی حس ترس و نامیدی انسانها را به تصویر میکشد. بدون شک “مردهی متحرک” اولین عنوانی است که توانسته با بهرهگیری از عنصر زامبی, شخصیت پردازی کند; قصه تعریف کند و همچنین سرگرم کند. خط داستانی در فصل دوم پا به مباحث جدیتری میگذارد; مباحثی که ممکن است در چنین دنیایی هرکسی را تهدید کند. دیگر بازماندهها درک کردهاند که زامبیها چگونه موجوداتی هستند; تنها دغدقهی “ریک” امن نگه داشتن گروه شده و همه میدانند که امید تنها چیزی است که برایشان مانده است و آگاهند ار خطراتی که آنها را در طول سفرشان تهدید خواهد کرد. به امریکای این روزها نمیتوان اعتماد کرد, به مردمش, به انسانیتشان. دیگر باید ساکت بود, زیرا زامبیها به صدا حساساند… با تشکر از کاربران سایت دنیایبازی نویسنده: رضا حاجمحمدی نویسنده رضا حاجمحمدی ...I AM A SURVIVALIST سینما و تلویزیون 85 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. فیلمش تو چه سبکیه حتما باید ترسناک باشه ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید نه کمدی موزیکاله !! ۰۰ :)) ۰۰ یجورایی میشه گفت ژانرش درام/رازآلود هست ۰۰ با تشکر از نویسنده عزیز . واقعا زحمت کشیدی . این سریال رو همیشه میبینم . واقعا جذاب و مهیج هست . بهترین شخصیتش هم دریل دیکسون :X هست به نظرم . شخصیت هایی که نیمه خوب و بد دارن واقعا عالی هستن . مثل دیمن تو خاطرات یک خون آشام . ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید البته کول میکائلسون هم فراموش نشه تو سریال خاطرات یک خون آشام ۰۰ seriously !! Are You Kidding me ? بسیار ممنون از Survivor (اگر اشتباه نکنم رضا) عزیز بابت سوپرایز خوبش !! (لااقل برای خودم !!) سعید زعفرانی عزیز بادت میاد در پیام خصوصی ای در مورد این سریال با هم گفتگویی داشتم و من به شما گفتم چه خوب میشد بحثی در مورد این سریال در سایت داشته باشیم !! وقتی این پست رو دیدم واقعا خوشحال شدم !! سعید عزیز فکر کنم باید اون بحث مربوط به هر یک از شخصیت های سریال رو به صورت یک پست در بیاریم و بحث عمیقی میشه کرد در مورد : شین ، دریک ، آندریا ، لوری ، گلن ، دیل و … !! ممنون از شما عزیزان !! اما برسیم به پست دوستمون و این سریال !! ============================ همانطور که دوست عزیزمان گفت این سریال بار معنایی و دراماتیک و .. زیادی داره .. اینقدر که کشش داستانی اون شما رو پای ثابت خودش قرار میده .. شروع ویران کننده فصل اول سریال آنقدر عالی بود که وقتی فهمیدم که از روی کمیک معروفش این سریال ساخته شده و آن را دیدم متوجه شدم که چقدر زیبا نویسندگان سناریو و داستان سریال وقایع کمیک را به زیبایی هر چه تمام تر در سریال قرار دادند .. شاهکاری که واقعا در این عصر ناشاهکاری ها و متوسطی های مُد شده غنیمتی گران بها است !! سریالی که سازندگان آن حتی کلاس آموزش گاز گرفتن و راه رفتن زامبی ها را برای بازی گرانش قرار داده اند .. چه برسد به گریم ها و لوکیشن ها و محیط های پر محتوا و پر تاثیر آن !! بدون شک هنر بازیگران بخصوص نقش آصلی آن (ریک ، آندریا و .. !!) را نمیشود چیز کمی دانست چون واقعا سریال را به درجه بترکان رسانده اند !! همانطور که اشاره شد طراحی لوکیشن ها اینقدر عالی بودند (بخصوص فصل ۱) که آدم لحظه ای فکر میکرد که برای ساختن سریال واقعا همه را زامبی و شهر را ویران کرده اند !! لوکیشن هایی که برای ساختن آنها گاهی مجبور میشدند منطقه ای و خیابانی را ب پر از آت و آشغال ها و خرابی ها بکنندش !! موسیقی ، صدا و .. (بخصوص صداگذاری!!) و حتی فیلمبرداری در این سریال بسیار حرفه ای و زیبا کار شده !! شاید حتی باور نکنید دوستان اما من تیتراژ شروع هر قسمت با آن تم قدیمی ، موزیک زیبا و صحنه ها و قطعه هایی تصویری که انتخاب شده را برترین در میان کل سریال ها و فیلم های زامبی ای و حتی سریال های اخیر میدانم !! تیتراژی و قسمت هایی و محتوای سریالی که بسیار پر معنی ظاهر میشوند و به شما میگویند که اگر روزی زامببی شدید یا زامبی دیدید یا اگر در این زمان زامبی ای بودید چه کار کنید یا چه کار نکنید !! این سریال به بررسی روانی و شخصیتی هر یک از کاراکتر هاش (بخصوص اصلی ها) میپردازه و شما رو طوری جذب خودش میکنه که همراه کاراکتر تصمیم بگیرید چه کاری انجام بدهید .. فکر کنید آیا کار کاراکتر سریال درست بوده یا نه و تا قسمت بعدی سریال به تفکر بروید .. نه مانند برخی دیگر سریال ها فقط بنشینید و ببینید تا وقتتان سپری شود !! این نشان از قدرت نویسندگان و سازندگان سریال دارد (که صد البته به کمیک آن تا حد زیادی وفادار بودند) ———————————————– آن قسمت دل و روده مالیدن به لباس و فرار حماسی یکی از برترین سکانس های تاریخ سریال ها و فیلم های زامبی ای بود !! بازی حرفه ای و لوکیشن ها ، فیلمبرداری ها ، گریم ها و همه و همه دست به دست هم دادند تا کاری کنند کارستان !! کارکاتر های کلیدی مانند دریل رو واقعا موافقم دوست عزیزم .. همین دریل میشود یکی از کلیدی ها در ادامه (نمیگم تا اسپویل نشه) و چه ها میکند در کنار “ریک” !! صحنه ی آندریا و امی بسیار زیبا بازی شده بود و چنان تاثیری گذاشت که بیننده شخصیت بعدی آندریا و نحوه رفتارش را از همان لحظه میتواند احساس کند .. آندریایی که همه چیز برایش تمام شده اما .. !! (نمیگم تا اسپویل نشه!!) ** سعید جان یادته در این مورد این شخصیت چی گفتیم ؟ ** سکانس آن بخش کنترل بیماری ها و حبس شدن شخصیت ها نهایت زیبایی و هنر کارگردان رو نشنا میدهد .. آدرنالین بالا در بیننده و کارکاتر ها موج میزند … اوج صحن های تصمیم گیری و احساسی را میشود در بین حوادث به سرعت در حال سپری شدن این قسمت دید که واقعا حرفه ای کار شده است !! در آن سکانس آندریا و دیل من آنقدر در تفکر بودم که در ادامه چه میشود که ناخود آگاه فریاد زدم “پاشو بیرون دختر احمق !!” آنهم در ساعت ۳ شب !! این نشان دهنده هنر سازنده است که بیننده را درگیر کاراکتر ها و تصمیماتش میکند و یکی از نکات فوق العاده در این سریال غیر قابل پیش بینی بودن سکانس و صحنه های بعدی آن است !! (بر عکس فیلمها و سریال های ایرانی که من ۱۰ دقیقه اولش رو ببینم میگم اخرش چی میشه و همونم میشه !!) ———————————————— بله میشود فصل اول سریال را تنها ایرادی که بهش گرفت رها کردن برخی از شخصیت ها و پرداختن به آنها دانست که با توجه به تعدا قسمت های کم آن امری طبیعی بود .. که به نظر من همین تعداد قسمت های فشرده باعث شد کاری ساخته شود که شاهکار آن را بنامم !! گاهی موسیقی سریال محو میشود و صدای آرام زمزمه های زامبی ای ، جیر جیر کها و .. چه ها که نمیکنند این ها !! واقعا شاهکاری هست برای خودش در این عصر تکراری ها و بی مزگی ها !! این سریال دنیا و تصمیم گیری هایی را به ما نشان میدهد که نیازی نیست حتما زامبی شویم یا باشد تا آن را ببینیم و درک کنیم !! همین تصمیم گیری ها ، خودخواهی ها ، از خود گذشتن ها ، فداکاری ها ، جدی بودن ها ، اشک ها و .. در زمان حال و بدون زامبی هم هست و کافیست با دقت نگاه کنیم !! سریال حرفهای زیادی برای گفتن دارد که فقط باید به دقت گوش کرد !! حرفهایی که در پشت چهره خون آلود هر زامبی ای که قدم میزند نهفته است تا آرامش خوابی از خستگی و اطمینان از لحظه ای امن بودن !!! ——————————————————————— تشکر ویژه از رضا ی عزیز بابت این پست عالیش که این پست یکی از بهترین پست ها برای من در دیبازی بود ** با حرفهایت موافقم دوست خوبم !! — با تشکر ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید بله نایتمر جان، خیلی خوب به یاد دارم! واقعا هم حرکت ضروری هست … خودم خیلی دلم میخواد یادداشتی در مورد بار دراماتیک بسیار زیاد این سریال بنویسم. ولی فکر میکنم مناسب سایت دنیای بازی نباشه، چون خیلی متنی که در ذهنم هست سریالی و به نوعی ادبیاتی است تا گیمری! بماند … فعلا که وقت سر خاراندان هم نیست! :دی اما این متن واقعا خوب بود. من معمولا متنهای طولانی که برای سایت فرستاده میشه رو تا یکی دو روز بعد از این که خوندم ویرایش و تایید نمیکنم. در نتیجه پروسهی تایید مطالب این چنینی بیشتر از اخبار طول میکشه، اون هم تازه در صورتی که کلا فراموش نکنم! ولی … این مطلب رو باز کردم، شروع کردم به خوندن، تا آخرش رو بدون وقفه خوندم، و بلافاصله تایید کردم! یعنی بدون وقفهای حتی چند ساعته! چه برسه به چند روز … این هنر نویسنده رو میرسونه. این متن باعث شد که من تصمیم بگیرم فصل سوم رو که مدتها است دانلود کردم (و میکنم قسمتهایی که میاد رو) از امشب شروع کنم به تماشا و این طلسم رو بشکنم! ممنون. امیدوارم بررسی فصل دوم که فصل دیدنی، پر فراز و نشیب و بسیار دراماتیکتری است رو به زودی ببینیم. و فصل سوم هم بعد از وقفهای منطقی ———— But I think Frank Darabont is Canadian? huh You sure know what I am saying! صحبتهایی در مورد بهترین شخصیتهای سریالها شد گفتم “بارنی” رو یادتون بندازم lol ۰۰ سعید Frank Darabont مسیر سبزش «The Green Mile» یکی از بهترین فیلم های عمرمه، یادمه وقتی ۱۰ سالم بود اولین بار «مسیر سبز» رو دیدم و در طول دیدن فیلم بار ها اشک تو چشمام جمع شد و چقدر دلم به حال جان کافی میسوخت و از طرفی چهره آرام پائول (با هنرمندی Tom Hanks) رو میدیدم که حداقل کاری که از دستش بر میومد واسه جان انجام میداد…… هیچ وقت اون صحنه له کردن موش توسط زندانی (ویلد بیلد وارتون) رو یادم نمیره که چقدر این صحنه ها زیبا کارگردانی شده… چند ماه پیش بود که خبر مرگ آقای Michael Clarke Duncan تو دیبازی گذاشتید که خیلی ناراحت کننده بود….. ۰۰ البته یه لحظه اشتباه کردم اسم رو اشتباهی نوشتم کسی که موش رو له کردPercy Wetmore بود…. شخصیت ویلد بیلد وارتون همون زندانی روانی بود که خیلی خوشم از بازی کردنش میومد مخصوصا دوبلاژش… ۰۰ فصل دوم این سریال چیزی فراتز از محشر بود و بنظرم بهترین فصل این سریال میشه نام گذاریش کرد یکی از علل اصلی موفقیت این سریال بازی بازیگراش هست که بسیار فوق العاده از پس اینکار براومدن ۰۰ آره دوست خوبم .. حیف که به فضای سایت نمیخوره !! اون قسمت شلوغ بودن سر رو هم کاملا موافقم و درک میکنم !! چون همانطور که دیدی من بعد چند روزی تازه کمی آزاد شدم تا کامنت بدم و بیام تو سایت !! ——————————— در مورد این مطلب هم کاملا با هم هم نظریم .. مرسی —————- آره حتما فصل ۳ رو برو و شروع کن به دیدنش !! جاهایی از فصل ۳ هست که واقعا دگرگونت میکنه !! بخصوص … !! (نمیگم تا اسپویل نشه !!) ————————– فصل دو رو هم کاش میتونستم به دوستمون (رضا عزیز) در تهیه اون کمک کنم اما وقت کافی ندارم و البته میدونم که دوستمون خیلی خوب از پس این کار بر میاد چون با این پست ثابت کرد !! فصل ۳ رو هم باید تموم بشه و همه ببینند (منجمله خودت) تا شروع بشه در موردش گفتن و بحث کردن !! ———————————— مرسی سعید عزیز ۰۰ ممنون سعید جان… من هم خودم وقتی دیدم… به این زودی تایید شد… رفتم تو شوک…:دی ۰۰ کاش فرصتی بود تا درباره ی تک تک حتی سکانس های این سریال از لحاظ روابط درونی انسان ها ،شکل گیری نظام اجتماعی و سیاسی انسان ها و… مینوشتم سریالی به شدت حرفه ای و ناب در فصل سه چه زیبا انسان ها جای خود را به زامبی ها میدهند جوری که به زامبی اعتماد داری ولی به انسان ها نه مفاهیمی همچون دموکراسی ،مدینه فاضله ،دیکتاتوری،طبعیت از قانون ،جنگ و منابع طبیعی و….جزئی از مفاهیم سیاسی و نظر پردازی شده توسط کارگردان فوقالعاده فیلم است سکانس محشر پناه آوردن ریک به کلیسا و تیر خوردن پسرش بلافاصله بعد از دعایش نمونه ای از اعتقادات فلسفی کارگردان شهیر فیلم است کلنجار رفتن دیل سر نکشتن جوونی که همه معتقد بودن باید ول بشه وسر انجام مردن دیل به طرزی دراماتیک نمونه ای از رفتار های اجتماعی و منش فلسفی و اخلاقی دارد که کارگردان بهش پرداخته خلاصه میشود کتابی راجع به این سریال فوق العاده نوشت جدای از ارزش گذاری درست یا غلط بودن افکار کارگردان و فقط صزف هنرورزی ایشان ۰۰ برسی خوب و جذابی بود. مرسی از نویسنده عزیز که به بررسی این سریال جذاب پرداختی……. خوب واقعا من از دیدن این سریال همیشه لذت می برم، بسیار مهیج هست و آدم رو به شدت به دنبال خودش می کشه، سریال یک سری ایرادات کوچیک داره اما واقعا خوب کار شده مخصوصا که مدیر کارگردانان آقای فرانک دارابونت (من از رو فیلم بسیار زیبای مسیر سبز میشناسمش) هست که قسمت اول سریال رو خودش کارگردانی کرده و خیلی عالی کار کرده… داستان خیلی روان روایت میشه بعضی از شخصیت ها در حد عالی شخصیت پردازی نشدن اما در کل اکثرشون خوبن. _________________ جالب اینجاست که استاد میکامی هم داره سریال رو دنبال می کنه و به شدت خوشش اومده… یکی از نکات دیگه از این سریال که تقریبا به «رزیدنت اویل» مربوط میشه، الهام گرفتن از چهره اولین زامبی دیده شده تو رزیدنت اویل ۱ هست که تو سریال فصل دوم تو قسمت اول ازش استفاده کردن میتونید ببینید اینجا (البته من این رو از خودم میگم و جایی تا حالا چنین چیزی گفته نشده): dbazi.com/wp-content/uploads/2013/02/first-zomibe-re-1.jpg ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید پراجکت سایرن تو manager شینجی میکامی نیستی? ۰۰ خیر… :X ۰۰ واقعا سریال زیبایی هستش؛ برخی صحنه واقعا تاثیر گذار هستش؛ آن صحنه که شخصیت اصلی لباس های یک واکر رو می گرده و وسایل شخصی اش رو می بینی و آن عکس هاش با دوستان و خانواده اش رو نشون می ده؛ آن صحنه که سوفیا. … ؛ واقعا گاهی اوقات وقتی خودم رو جای یکی از شخصیت هاش می گذارم حس خاصی به من دست میده! ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید والکینگ دد یکی از سریالهای خوب در این سری سبک هست و معتادیه بدی داره دیدن سریالش فقط از این شخصیت GLENN اصلا خوشم نمیاد یه طوریه در ضمن یه سوالی دارم زامبی ها در اونور اب سازمان حمایتی و اتحادیه ای و کسانی رو ندارند که ازشون حمایت کنه واقعا تو این سریال یه طوری زامبیها له میشن که انگار سوسک رو زیر دست و پا دارن میترکونن واقعا تو این چند وقته تو سریالها و فیلمها و بازیها یه ذره ابهتی هم که زامبیها داشتن از بین رفته و ادم علاقه مند شده یه زامبی تو خیابان ببینه بترکونتش تا ازش بخواد بترسه ————————————- Sony Make Believe ۵days until wonder of 2/20 ————————————- ۵۸۲H and 31 M to God of games ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید خدایی دیگه ۱۶-۱۷ ساله که از زمان حکومت زامبی ها میگذره! زامبی دیگه عمرا ترس نداره! همین عنوان هایی مث لالی پاپ و دد رایزینگ کلا زدن تار و مار کردن زامبی ها رو! حداقل اینجوری ازشون استفاده بشه و محبوب بشن بهتره تا یکی مث سودا۵۱ بیاد رنگین کمونشون کنه !! ۰۰ موافقم باهات فقط یه سوال تا حالا فیلمی ساخته نشده که شخصیت اصلیش یه زامبی باشه به طور مثال قهرمان داستان ۰۰ رضا اوتارت رو عشق است… :X ۰۰ نوکرتم داش رضا :X :X :X :X فقط به عشق……. خودت میدونی ۰۰ نه والا غیر ممکنه ! ۰۰ اگه اشتباه نکنم warm bodies ۰۰ بازیش بسی فوق العاده بود :X ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید عجب آواتاری! =D ۰۰ قابل نداره پادشاه فوتباله دیگه :X ۰۰ نقد زیبایی بود خسته نباشید. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید یکی از ۵سریالی هست که تو آرشیوم دارم واقعا چقدر انتظار برای اومدن این قسمت جدیدش سخت بود.فک کنم ۵۰روز رفت بود تو مرخصی با تشکر از رضا حاج محمدی پست بسیار زیبایی بود WalkinG DeAd :X :X :X The VaMpiRe DiAries :X :X :X :X DoWnTon AbbEy :X :X :X :X SuPerNaTUral :X :X :X GaMe Of ThRonEs :X :X :X ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید کسی میدونه قسمت ۱۰فصل ۳ کی میاد؟؟ ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید پس فردا ۰۰ آخر هفته ها بس میاد؟ ۰۰ آری ۰۰ نمایش بیشتر
با تشکر از نویسنده عزیز . واقعا زحمت کشیدی . این سریال رو همیشه میبینم . واقعا جذاب و مهیج هست . بهترین شخصیتش هم دریل دیکسون :X هست به نظرم . شخصیت هایی که نیمه خوب و بد دارن واقعا عالی هستن . مثل دیمن تو خاطرات یک خون آشام . ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
seriously !! Are You Kidding me ? بسیار ممنون از Survivor (اگر اشتباه نکنم رضا) عزیز بابت سوپرایز خوبش !! (لااقل برای خودم !!) سعید زعفرانی عزیز بادت میاد در پیام خصوصی ای در مورد این سریال با هم گفتگویی داشتم و من به شما گفتم چه خوب میشد بحثی در مورد این سریال در سایت داشته باشیم !! وقتی این پست رو دیدم واقعا خوشحال شدم !! سعید عزیز فکر کنم باید اون بحث مربوط به هر یک از شخصیت های سریال رو به صورت یک پست در بیاریم و بحث عمیقی میشه کرد در مورد : شین ، دریک ، آندریا ، لوری ، گلن ، دیل و … !! ممنون از شما عزیزان !! اما برسیم به پست دوستمون و این سریال !! ============================ همانطور که دوست عزیزمان گفت این سریال بار معنایی و دراماتیک و .. زیادی داره .. اینقدر که کشش داستانی اون شما رو پای ثابت خودش قرار میده .. شروع ویران کننده فصل اول سریال آنقدر عالی بود که وقتی فهمیدم که از روی کمیک معروفش این سریال ساخته شده و آن را دیدم متوجه شدم که چقدر زیبا نویسندگان سناریو و داستان سریال وقایع کمیک را به زیبایی هر چه تمام تر در سریال قرار دادند .. شاهکاری که واقعا در این عصر ناشاهکاری ها و متوسطی های مُد شده غنیمتی گران بها است !! سریالی که سازندگان آن حتی کلاس آموزش گاز گرفتن و راه رفتن زامبی ها را برای بازی گرانش قرار داده اند .. چه برسد به گریم ها و لوکیشن ها و محیط های پر محتوا و پر تاثیر آن !! بدون شک هنر بازیگران بخصوص نقش آصلی آن (ریک ، آندریا و .. !!) را نمیشود چیز کمی دانست چون واقعا سریال را به درجه بترکان رسانده اند !! همانطور که اشاره شد طراحی لوکیشن ها اینقدر عالی بودند (بخصوص فصل ۱) که آدم لحظه ای فکر میکرد که برای ساختن سریال واقعا همه را زامبی و شهر را ویران کرده اند !! لوکیشن هایی که برای ساختن آنها گاهی مجبور میشدند منطقه ای و خیابانی را ب پر از آت و آشغال ها و خرابی ها بکنندش !! موسیقی ، صدا و .. (بخصوص صداگذاری!!) و حتی فیلمبرداری در این سریال بسیار حرفه ای و زیبا کار شده !! شاید حتی باور نکنید دوستان اما من تیتراژ شروع هر قسمت با آن تم قدیمی ، موزیک زیبا و صحنه ها و قطعه هایی تصویری که انتخاب شده را برترین در میان کل سریال ها و فیلم های زامبی ای و حتی سریال های اخیر میدانم !! تیتراژی و قسمت هایی و محتوای سریالی که بسیار پر معنی ظاهر میشوند و به شما میگویند که اگر روزی زامببی شدید یا زامبی دیدید یا اگر در این زمان زامبی ای بودید چه کار کنید یا چه کار نکنید !! این سریال به بررسی روانی و شخصیتی هر یک از کاراکتر هاش (بخصوص اصلی ها) میپردازه و شما رو طوری جذب خودش میکنه که همراه کاراکتر تصمیم بگیرید چه کاری انجام بدهید .. فکر کنید آیا کار کاراکتر سریال درست بوده یا نه و تا قسمت بعدی سریال به تفکر بروید .. نه مانند برخی دیگر سریال ها فقط بنشینید و ببینید تا وقتتان سپری شود !! این نشان از قدرت نویسندگان و سازندگان سریال دارد (که صد البته به کمیک آن تا حد زیادی وفادار بودند) ———————————————– آن قسمت دل و روده مالیدن به لباس و فرار حماسی یکی از برترین سکانس های تاریخ سریال ها و فیلم های زامبی ای بود !! بازی حرفه ای و لوکیشن ها ، فیلمبرداری ها ، گریم ها و همه و همه دست به دست هم دادند تا کاری کنند کارستان !! کارکاتر های کلیدی مانند دریل رو واقعا موافقم دوست عزیزم .. همین دریل میشود یکی از کلیدی ها در ادامه (نمیگم تا اسپویل نشه) و چه ها میکند در کنار “ریک” !! صحنه ی آندریا و امی بسیار زیبا بازی شده بود و چنان تاثیری گذاشت که بیننده شخصیت بعدی آندریا و نحوه رفتارش را از همان لحظه میتواند احساس کند .. آندریایی که همه چیز برایش تمام شده اما .. !! (نمیگم تا اسپویل نشه!!) ** سعید جان یادته در این مورد این شخصیت چی گفتیم ؟ ** سکانس آن بخش کنترل بیماری ها و حبس شدن شخصیت ها نهایت زیبایی و هنر کارگردان رو نشنا میدهد .. آدرنالین بالا در بیننده و کارکاتر ها موج میزند … اوج صحن های تصمیم گیری و احساسی را میشود در بین حوادث به سرعت در حال سپری شدن این قسمت دید که واقعا حرفه ای کار شده است !! در آن سکانس آندریا و دیل من آنقدر در تفکر بودم که در ادامه چه میشود که ناخود آگاه فریاد زدم “پاشو بیرون دختر احمق !!” آنهم در ساعت ۳ شب !! این نشان دهنده هنر سازنده است که بیننده را درگیر کاراکتر ها و تصمیماتش میکند و یکی از نکات فوق العاده در این سریال غیر قابل پیش بینی بودن سکانس و صحنه های بعدی آن است !! (بر عکس فیلمها و سریال های ایرانی که من ۱۰ دقیقه اولش رو ببینم میگم اخرش چی میشه و همونم میشه !!) ———————————————— بله میشود فصل اول سریال را تنها ایرادی که بهش گرفت رها کردن برخی از شخصیت ها و پرداختن به آنها دانست که با توجه به تعدا قسمت های کم آن امری طبیعی بود .. که به نظر من همین تعداد قسمت های فشرده باعث شد کاری ساخته شود که شاهکار آن را بنامم !! گاهی موسیقی سریال محو میشود و صدای آرام زمزمه های زامبی ای ، جیر جیر کها و .. چه ها که نمیکنند این ها !! واقعا شاهکاری هست برای خودش در این عصر تکراری ها و بی مزگی ها !! این سریال دنیا و تصمیم گیری هایی را به ما نشان میدهد که نیازی نیست حتما زامبی شویم یا باشد تا آن را ببینیم و درک کنیم !! همین تصمیم گیری ها ، خودخواهی ها ، از خود گذشتن ها ، فداکاری ها ، جدی بودن ها ، اشک ها و .. در زمان حال و بدون زامبی هم هست و کافیست با دقت نگاه کنیم !! سریال حرفهای زیادی برای گفتن دارد که فقط باید به دقت گوش کرد !! حرفهایی که در پشت چهره خون آلود هر زامبی ای که قدم میزند نهفته است تا آرامش خوابی از خستگی و اطمینان از لحظه ای امن بودن !!! ——————————————————————— تشکر ویژه از رضا ی عزیز بابت این پست عالیش که این پست یکی از بهترین پست ها برای من در دیبازی بود ** با حرفهایت موافقم دوست خوبم !! — با تشکر ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
بله نایتمر جان، خیلی خوب به یاد دارم! واقعا هم حرکت ضروری هست … خودم خیلی دلم میخواد یادداشتی در مورد بار دراماتیک بسیار زیاد این سریال بنویسم. ولی فکر میکنم مناسب سایت دنیای بازی نباشه، چون خیلی متنی که در ذهنم هست سریالی و به نوعی ادبیاتی است تا گیمری! بماند … فعلا که وقت سر خاراندان هم نیست! :دی اما این متن واقعا خوب بود. من معمولا متنهای طولانی که برای سایت فرستاده میشه رو تا یکی دو روز بعد از این که خوندم ویرایش و تایید نمیکنم. در نتیجه پروسهی تایید مطالب این چنینی بیشتر از اخبار طول میکشه، اون هم تازه در صورتی که کلا فراموش نکنم! ولی … این مطلب رو باز کردم، شروع کردم به خوندن، تا آخرش رو بدون وقفه خوندم، و بلافاصله تایید کردم! یعنی بدون وقفهای حتی چند ساعته! چه برسه به چند روز … این هنر نویسنده رو میرسونه. این متن باعث شد که من تصمیم بگیرم فصل سوم رو که مدتها است دانلود کردم (و میکنم قسمتهایی که میاد رو) از امشب شروع کنم به تماشا و این طلسم رو بشکنم! ممنون. امیدوارم بررسی فصل دوم که فصل دیدنی، پر فراز و نشیب و بسیار دراماتیکتری است رو به زودی ببینیم. و فصل سوم هم بعد از وقفهای منطقی ———— But I think Frank Darabont is Canadian? huh You sure know what I am saying! صحبتهایی در مورد بهترین شخصیتهای سریالها شد گفتم “بارنی” رو یادتون بندازم lol ۰۰
سعید Frank Darabont مسیر سبزش «The Green Mile» یکی از بهترین فیلم های عمرمه، یادمه وقتی ۱۰ سالم بود اولین بار «مسیر سبز» رو دیدم و در طول دیدن فیلم بار ها اشک تو چشمام جمع شد و چقدر دلم به حال جان کافی میسوخت و از طرفی چهره آرام پائول (با هنرمندی Tom Hanks) رو میدیدم که حداقل کاری که از دستش بر میومد واسه جان انجام میداد…… هیچ وقت اون صحنه له کردن موش توسط زندانی (ویلد بیلد وارتون) رو یادم نمیره که چقدر این صحنه ها زیبا کارگردانی شده… چند ماه پیش بود که خبر مرگ آقای Michael Clarke Duncan تو دیبازی گذاشتید که خیلی ناراحت کننده بود….. ۰۰
البته یه لحظه اشتباه کردم اسم رو اشتباهی نوشتم کسی که موش رو له کردPercy Wetmore بود…. شخصیت ویلد بیلد وارتون همون زندانی روانی بود که خیلی خوشم از بازی کردنش میومد مخصوصا دوبلاژش… ۰۰
فصل دوم این سریال چیزی فراتز از محشر بود و بنظرم بهترین فصل این سریال میشه نام گذاریش کرد یکی از علل اصلی موفقیت این سریال بازی بازیگراش هست که بسیار فوق العاده از پس اینکار براومدن ۰۰
آره دوست خوبم .. حیف که به فضای سایت نمیخوره !! اون قسمت شلوغ بودن سر رو هم کاملا موافقم و درک میکنم !! چون همانطور که دیدی من بعد چند روزی تازه کمی آزاد شدم تا کامنت بدم و بیام تو سایت !! ——————————— در مورد این مطلب هم کاملا با هم هم نظریم .. مرسی —————- آره حتما فصل ۳ رو برو و شروع کن به دیدنش !! جاهایی از فصل ۳ هست که واقعا دگرگونت میکنه !! بخصوص … !! (نمیگم تا اسپویل نشه !!) ————————– فصل دو رو هم کاش میتونستم به دوستمون (رضا عزیز) در تهیه اون کمک کنم اما وقت کافی ندارم و البته میدونم که دوستمون خیلی خوب از پس این کار بر میاد چون با این پست ثابت کرد !! فصل ۳ رو هم باید تموم بشه و همه ببینند (منجمله خودت) تا شروع بشه در موردش گفتن و بحث کردن !! ———————————— مرسی سعید عزیز ۰۰
کاش فرصتی بود تا درباره ی تک تک حتی سکانس های این سریال از لحاظ روابط درونی انسان ها ،شکل گیری نظام اجتماعی و سیاسی انسان ها و… مینوشتم سریالی به شدت حرفه ای و ناب در فصل سه چه زیبا انسان ها جای خود را به زامبی ها میدهند جوری که به زامبی اعتماد داری ولی به انسان ها نه مفاهیمی همچون دموکراسی ،مدینه فاضله ،دیکتاتوری،طبعیت از قانون ،جنگ و منابع طبیعی و….جزئی از مفاهیم سیاسی و نظر پردازی شده توسط کارگردان فوقالعاده فیلم است سکانس محشر پناه آوردن ریک به کلیسا و تیر خوردن پسرش بلافاصله بعد از دعایش نمونه ای از اعتقادات فلسفی کارگردان شهیر فیلم است کلنجار رفتن دیل سر نکشتن جوونی که همه معتقد بودن باید ول بشه وسر انجام مردن دیل به طرزی دراماتیک نمونه ای از رفتار های اجتماعی و منش فلسفی و اخلاقی دارد که کارگردان بهش پرداخته خلاصه میشود کتابی راجع به این سریال فوق العاده نوشت جدای از ارزش گذاری درست یا غلط بودن افکار کارگردان و فقط صزف هنرورزی ایشان ۰۰
برسی خوب و جذابی بود. مرسی از نویسنده عزیز که به بررسی این سریال جذاب پرداختی……. خوب واقعا من از دیدن این سریال همیشه لذت می برم، بسیار مهیج هست و آدم رو به شدت به دنبال خودش می کشه، سریال یک سری ایرادات کوچیک داره اما واقعا خوب کار شده مخصوصا که مدیر کارگردانان آقای فرانک دارابونت (من از رو فیلم بسیار زیبای مسیر سبز میشناسمش) هست که قسمت اول سریال رو خودش کارگردانی کرده و خیلی عالی کار کرده… داستان خیلی روان روایت میشه بعضی از شخصیت ها در حد عالی شخصیت پردازی نشدن اما در کل اکثرشون خوبن. _________________ جالب اینجاست که استاد میکامی هم داره سریال رو دنبال می کنه و به شدت خوشش اومده… یکی از نکات دیگه از این سریال که تقریبا به «رزیدنت اویل» مربوط میشه، الهام گرفتن از چهره اولین زامبی دیده شده تو رزیدنت اویل ۱ هست که تو سریال فصل دوم تو قسمت اول ازش استفاده کردن میتونید ببینید اینجا (البته من این رو از خودم میگم و جایی تا حالا چنین چیزی گفته نشده): dbazi.com/wp-content/uploads/2013/02/first-zomibe-re-1.jpg ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
واقعا سریال زیبایی هستش؛ برخی صحنه واقعا تاثیر گذار هستش؛ آن صحنه که شخصیت اصلی لباس های یک واکر رو می گرده و وسایل شخصی اش رو می بینی و آن عکس هاش با دوستان و خانواده اش رو نشون می ده؛ آن صحنه که سوفیا. … ؛ واقعا گاهی اوقات وقتی خودم رو جای یکی از شخصیت هاش می گذارم حس خاصی به من دست میده! ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
والکینگ دد یکی از سریالهای خوب در این سری سبک هست و معتادیه بدی داره دیدن سریالش فقط از این شخصیت GLENN اصلا خوشم نمیاد یه طوریه در ضمن یه سوالی دارم زامبی ها در اونور اب سازمان حمایتی و اتحادیه ای و کسانی رو ندارند که ازشون حمایت کنه واقعا تو این سریال یه طوری زامبیها له میشن که انگار سوسک رو زیر دست و پا دارن میترکونن واقعا تو این چند وقته تو سریالها و فیلمها و بازیها یه ذره ابهتی هم که زامبیها داشتن از بین رفته و ادم علاقه مند شده یه زامبی تو خیابان ببینه بترکونتش تا ازش بخواد بترسه ————————————- Sony Make Believe ۵days until wonder of 2/20 ————————————- ۵۸۲H and 31 M to God of games ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
خدایی دیگه ۱۶-۱۷ ساله که از زمان حکومت زامبی ها میگذره! زامبی دیگه عمرا ترس نداره! همین عنوان هایی مث لالی پاپ و دد رایزینگ کلا زدن تار و مار کردن زامبی ها رو! حداقل اینجوری ازشون استفاده بشه و محبوب بشن بهتره تا یکی مث سودا۵۱ بیاد رنگین کمونشون کنه !! ۰۰
موافقم باهات فقط یه سوال تا حالا فیلمی ساخته نشده که شخصیت اصلیش یه زامبی باشه به طور مثال قهرمان داستان ۰۰
یکی از ۵سریالی هست که تو آرشیوم دارم واقعا چقدر انتظار برای اومدن این قسمت جدیدش سخت بود.فک کنم ۵۰روز رفت بود تو مرخصی با تشکر از رضا حاج محمدی پست بسیار زیبایی بود WalkinG DeAd :X :X :X The VaMpiRe DiAries :X :X :X :X DoWnTon AbbEy :X :X :X :X SuPerNaTUral :X :X :X GaMe Of ThRonEs :X :X :X ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید