نقد سریال “قانونشکنی” (فصل چهارم); هشدار: به شدت اشتعالزا
آخر مگر میشود چنین سریالی را دوست نداشت! اصلا امکان دارد چنین فصل زیبایی را دوست نداشت؟! فصل چهارم سریال “قانونشکنی” (Breaking Bad) را همه دوست دارند. ار طرفداران دو آتیشهی والتر وایت گرفته, تا منتقدان و مردم عادی همه در هیجان آن غرق میشوند و قدرت داستانسرایی آن را درک میکنند.
در ردیف اول داستان و بعد از آن تمام عناصر ساخت سریال چنان منظم دست به دست هم دادهاند و با یکدیگر همکاری میکنند تا نفس مخاطب را بند بیاورند. فصل چهارم قانونشکنی تا اینجا اوج کار این سریال و میتوان گفت تمام ساختههای تلوزیونی است. و رمز این دوستداشتنها, این بندآمدنهای نفس و این در اوج بودنها به جزییات, پیچیدگیها و منطق سازندگان در پیشبرد داستان مربوط میشود. و جالبتر اینکه استارت تمام اینها از فصل قبل زده شده بود. همانطور که در مقالهی بررسی فصل سوم گفتم” این فصل در حال پیریزی اتفاقات تکاندهندهی آینده است”. و چندین قسمت پایانی فصل چهارم زمان و محل وقوع آن اتفاقات است.
فصل چهارم آغاز آرام و کندی دارد. خیلی چیزها باید سر جایشان قرار بگیرد و جایگاه خیلی از شخصیتها باید مشخص شود, تا قطار داستان راه بیافتد. با اینکه همهچیزِ اپیزود اول خونین و ترسناک است. اما کم کم متوجه میشوید که آن هیجانات هم مقدمهای بر آتشی بزرگتر بوده است. به هرحال بعد از اپیزود اول باری دیگر با آن ریتم کند معروف قانونشکنی که در عین حال بسیار پرجزییات است روبهرو میشویم. آغازی سرد برای میانهای پرتنش و نفسگیر و البته پایانی وحشتناک, بترکان و فکانداز که نتیجهی تمام آن آرامشهاست.
فصل چهارم به شدت بر روی خلق تضادها و نمادهای داستانگویی تمرکز کرده است. سازندگان به خصوص “وینس گیلیگان” از آرامش حاکم بر اوایل فصل استفاده میکند تا با بهرهگیری از جزییات, سکانسهای غیرقابلپیشبینی تحویل مخاطب دهد. از آن جمجمههای آغاز فصل چهارم گرفته تا موضوع آن گُل سمی و افشاگری پایان فصل. نویسندگان چنان بر روی جزییات تمرکز و فکر کردهاند که مطمئنا فرار از هیجانی که میآفرنند را ناشدنی میکند.
مرگ اجباری “گیل” به دست جسی و اثر دردناکی که این صحنه و تصمیم بر روی او میگذارد, تا پایان فصل بازیچهی دست نویسندگان است. جسی از کشتن متنفر است و چون جایی برای تخلیهی افکارش ندارد و از آنجایی که کسی هم نیست که به درد دلهای او گوش دهد و حتی او را سرزنش کند. همین مسئله او را به شخصی بیتفاوت و دیوانه بدل میکند. اما هنوز حال جسی به حالت اولیهاش برنگشته که نویسندگان با یک تضاد زیبا, کس دیگری را به دست او میکشند.
وقتی میگویم فصل چهارم قانونشکنی یعنی جزییات, یعنی این به علاوهی جایگذاری درست آنها در سراسر سناریو. نماهای زیبا تمام فصل را به خود اختصاص دادهاند و شما متوجهی این پیشرفت نسبت به قبل میشوید. مخصوصا آن نماهایی که گذر سریع زمان را به تصویر میکشند. حتی کوچکترین نماها منحصربهفرد و بیادماندنی هستند. ترکیببندیهای بینظیر از دیگر عناصر مثبت این فصل است. در این خصوص میتوان به چرخش اسلحهی والت, گیتاری که در پسزمینه نواخته میشود و مامورهایی که از خانهی هنک محافظت میکنند, اشاره کرد. تدوین و ترکیب صحنهها آنقدر خوب کارگردانی شده که بدون کلام همهچیز را برایتان افشا میکنند. و راز این طراحی و پیچیدگی لذتبخش به نویسندگی و کرگردانی عالی سریال برمیگردد.
یکی از اختراعات فوقالعادهی نویسندگان به زنگ روی ویلچیر “هکتور سالامانکا” مربوط میشود. ما با این زنگ و کارکرد ترسناک آن در فصل دوم آشنا شدیم. حالا نویسندگان موضوع “زنگ” را در فصل چهارم به نهایت خود میرسانند. در قسمت آخر است که به این زنگ نقش مهمتری اعطا میشود. در حالی که از آرامترین کاراکتر سریال هم برای خلق بزرگترین انفجار آن استفاده میشود. مثال دیگری برای تضادهای زیبای موجود در سناریو.
روند شخصیتپردازی گسترده و پرجزییات کاراکترها از دستاوردهای بزرگ قانونشکنی است که در فصل چهارم هم به بهترین شکل ممکن کار خودش را انجام میدهد. به طوری که واقعا نمیتوان در بررسی کلی فصل به تمام آن ریزهکاریهای نویسندگان در نمایش شخصیتها اشاره کرد. از خاطرات والت در مورد وضعیت پدرش و جواب غیرمنتظرهی والتر جونیور گرفته تا اتفاقاتی که برای جسی میافتد, عشق پاک و ناباش به اندریا و براک تا هنک که از وضعیتاش حسابی عصبانی است و میتوانید آن را در رفتارش با ماری شاهد باشید, هوش فوقالعادهاش در دستگیری گاس. در نهایت چه کسی میتواند والتر وایت و برایان کرنستون را در ادای آن دیالوگ “من کسی هستم که در میزنم” را فراموش کند. و البته مردی که در مقابل والت قرار گرفته است; “گاس فرینگ”. بزرگترین آنتاگونیست این چهار فصل.
گاس در طول فصل سوم و به خصوص در فصل چهارم آنقدر دقیق, با آرامش و ترسناک پردازش شد و رشد پیدا کرد که به واقع به قدرت و خطری که داشت, پی بردیم. آغاز فصل و گاسی که ناگهان گلوی “ویکتور” را با آرامش تمام از هم میشکافد. نقشهی بینهایت دقیق و دلهرهآورش برای گرفتن انتقام و خواندن دست والت از جمله نکاتی بود که حرکت نهایی والت برای پشت سر گذاشتن او را تا این حد جذاب, دوستداشتنی و نفسگیر جلوه داد.
فصل چهارم را میتوان همانند طوفانِ همکاری تمام بخشهای ساخت سریال دانست. از نویسندگان و کارگردانان گرفته تا بازیگران, تهیهکنندگان, تصویربرداران و تدوین. امکان ندارد با چنین هماهنگی و کیفیتی دنیای قانونشکنی اینقدر باورپذیر نشود. و شما را به خود جذب نکند. خط داستانی فصل چهارم با هوشمندی خوبی به پایان میرسد. به طوری که حالا نویسندگان چندین و چند موضوع برای شروع فصل پنجم خواهند داشت. قانونشکنی نشان داده فصل به فصل بهتر میشود. پس مطمئنا تمام اتفاقات نفسگیر فصل چهارم باید در مقابل داستان پایان کار والتر وایت سر خم کنند.
نویسنده: رضا حاجمحمدی
////////////////////////////
با تشکر. لطفا در صورت لو دادن داستان, کلمهی “اسپویل” را قبل از دیدگاه خود قرار دهید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سال ۱۴۰۲
هنوز هم این سریال بهترینه
الان اواسط فصل ۲م واقعا فوق العاده است…
تا همین جاش بهترین سریالی هست که تا حالا دیدم :X
من تا اوایل فصل ۳ دیدم :-D B-)
این ماشین والت رو موخمه چرا عوض نمیکنه واقعا…..
مسوولین رسیدگی کنن
نخند :mrgreen:
فکر کردم مهدی فخیم زاده ست
دمت گرم.
میخوام ببینم با فصل ۵ چی کار میکنی چون بهترین فصل اونه.
راستی نقد قسمت به قسمت واکینگ دد چی شد؟
ممنون روزبه جان…
از بالا دستور دادن نقد واکین دد ادامه پیدا نکنه… :)